لوگو امرداد
محله‌های تاریخی تهران (80)

ضرابخانه؛ صدای ضرب سکه‌ها

ضرابخانه معنای سرراستی دارد: یعنی جای ضرب سکه. آن بخش از تهران کنونی هم که «محله‌ی ضرابخانه» نامیده می‌شود، محلی برای همین کار بوده است. با این همه، تا در این گستره از پایتخت چنین محله‌ای شکل بگیرد، باید دهه‌های بسیاری می‌گذشت و سرگذشت و ماجراهایی پشت سر گذاشته می‌شد. درست است که آنجا هم مانند دیگر بخش‌های شمیرانات، روستایی بود با مردمانی کِشت‌ورز و رنجبر، اما گستره‌ی زندگی‌شان نام و نشانی از دوران باستان داشت، به این سخن بازمی‌گردیم.
محله‌ی ضرابخانه در منطقه‌ی 4 شهرداری تهران جای گرفته است. پیش‌تر محله‌ای جداگانه بود که خیابان سلطنت‌آباد (پاسداران کنونی) آن را از محله‌ی چال‌هرز جدا می‌کرد. در سال 1387 خورشیدی شورایاران شهرداری، محله‌ی ضرابخانه را جزیی از محله‌ی پاسداران شناختند و یکی دانستند. هرچند در گذشته چنین نبود و روستای ضرابخانه از سلطنت‌آباد جدا بود. به هرروی، مرزهای محله‌ی ضرابخانه از شمال و جنوب و خاور به بزرگراه‌های بابایی، زین‌الدین و صیاد شیرازی می‌رسد و باختر آن دیوار به دیوار محله‌ی پاسداران است.
در گذشته‌های دور، روستاییان ضرابخانه تا به تجریش برسند باید راهی پنج کیلومتری را می‌پیمودند. روستای آن‌ها بر سر راه تهران به سلطنت‌آباد قرار داشت و راه آمد‌و‌رفت درباریان و مردم بود. سال‌ها گذشت تا آنکه در آنجا ساختمانی برای ضرب سکه‌های دولتی بنا شد و روستا هم به نام ضرابخانه شناختند و اهمیت بیش‌تری یافت.
اما جایی که سپس‌تر روستای ضرابخانه شکل گرفت، در روزگار باستان مهران نام داشت. در دوره‌ی چیرگی قاجاریان، از آن دهکده‌ی کهن جز باغی به همان نام مهران، نشانه‌ی دیگری به‌جا نمانده بود. چندین رشته کاریز نیز روستا را از آب‌های زندگی‌بخش سیراب می‌کرد. مظهر کاریزها در شمیران بود و زمین‌ها و باغ‌های روستاهای آن گستره، و نیز روستای ضرابخانه را آبیاری می‌کرد. چه اندازه باید افسوس خورد که خیابان‌کشی‌ها و طراحی‌های شهری کاریزها را خشکاند و نابود کرد. آن‌هایی هم که به‌جا ماند آب آن‌ها به فاضلاب‌های ضرابخانه می‌ریزد و هدر می‌رود! گفتنی است که اکنون مهران محله‌ی جداگانه‌ای در جنوب ضرابخانه شناخته می‌شود.
روستاییان ضرابخانه به کار کشاورزی سرگرم بودند، تا آن‌که ناصرالدین شاه ابزار ریسندگی صنعتی را از روسیه خریداری کرد و در روستای ضرابخانه کارخانه‌ی نخ‌ریسی و چلواربافی را راه انداخت. اما کارخانه دوام نیاورد و به جای آن کارخانه ی باروت‌سازی را راه‌اندازی کردند. آن بخش از روستا را که هنوز نام ضرابخانه نگرفته بود، مهرانِ قورخانه نامیدند.

سه راه ضرابخانه -پاسداران

سه راه ضرابخانه -پاسداران

ضرابخانه، جایی برای سکه زدن
در چند سال آغازین پادشاهی ناصرالدین شاه، ضرب سکه‌های دولتی وضع آشفته و نابسامانی داشت و هر شهری برای خود سکه‌ی جداگانه‌ای می‌زد. هیچ‌کدام از سکه‌های شهرها هم طرح و اندازه‌ی یکسانی نداشتند. از همه بدتر آن‌که هر کسی می‌توانست فلز طلا، نقره یا مس و نیکل خود را به ضرابخانه ببرد و سفارش ضرب سکه بدهد. این کار دشواری‌های فراوانی پیش آورده بود و پیدا بود که نمی‌توانست دوام بیاورد. این را هم بگوییم که در همان زمان بود که سکه‌های سیاه در تهران و سپس شهرستان‌ها ضرب شد. این سکه‌ها از جنس نیکل و مس بودند و رنگ سیاهی داشتند. این‌که هنوز می‌گویند: یک پول سیاه نمی‌ارزد، اشاره به ارزش کم سکه‌های سیاه آن زمان دارد.
سکه زدن در ایران چنین بود تا آن‌که ناصرالدین شاه در نخستین سفر اروپایی‌اش کارخانه‌های ضرب سکه‌ای را دید که مسکوکاتشان اندازه‌ی استاندارد و یکسانی داشت و وزن و عیار سکه‌ها محاسبه شده بود. اینجا بود که شاه به فکر افتاد که به تقلید از اروپاییان، در ایران نیز کارخانه‌ی ضرب سکه راه‌اندازی کند. در بازگشت از آن سفر بود که روستای مهران برای این کار در نظر گرفته شد و از آن پس آنجا را ضرابخانه نامیدند. ابزار مورد نیاز کارخانه از فرانسه و یکی دو کشور اروپایی دیگر خریداری شد و مهندسان اتریشی قطعات را وصل کردند و کارخانه را در سال 1294 مهی راه انداختند. اما ضرب سکه در کارخانه‌ی روستا، ماجراهای بسیار را سبب شد و کسانی، راست یا دروغ، به اتهام تقلب بدنام شدند. ماجرای این رسوایی را باید در تاریخ خواند و پیوندی با روستای ضرابخانه ندارد.
پس از چندی مظفرالدین شاه به پادشاهی رسید. او ضرابخانه را به سامان‌تر کرد و با خرید ابزار تازه‌ای، ضرب سکه‌ها را ادامه داد. برای این کار ساختمانی نیز در کنار کارخانه‌ی روستا ساخت. بدین‌گونه دو کارخانه هم‌زمان به ضرب سکه سرگرم بودند: یکی در جنوب روستا و دیگری در شمال آن.
در پادشاهی رضاشاه جاده قدیم شمیران ساخته شد. راهی که به سلطنت‌آباد می‌رفت از روستای ضرابخانه می‌گذشت. از این‌رو، از همان زمان این بخش از را سه راه ضرابخانه نامیدند و هنوز هم به همین نام شناخته می‌شود.

از ضرابخانه‌ی گذشته‌ها تا ضرابخانه‌ی اکنون
در آغاز دهه‌ی چهل خورشیدی روستای کوچک ضرابخانه و گستره‌ی پیرامون آن محله‌ای از محله‌های تهران شد. در این دهه تا به روزگار ما، گسترش تهران به بلعیده شدن روستاها و باغ‌های پیرامون شهر انجامیده است و هر کدام از آن‌ها یکی پس از دیگری محله‌ای شده‌اند تا کلان‌شهری بی در و پیکر بسازد. در آغاز دهه‌ی چهل خورشیدی نیز طرح جامع تهران تدوین شد. در این طرح، شهر تهران که در دوره‌ی ناصرالدین شاه قاجار تنها 13 کیلومتر مربع بود، به 230 کیلومتر مربع رسید. اکنون از یک هزار کیلومتر مربع هم گذشته است. این گسترش بی‌رویه، به ناهنجاری کالبدی شهر تهران انجامید.
در زمان مظفرالدین شاه، کارگرانی برای کار در کارخانه‌ی ضرابخانه استخدام شدند. در آن زمان برای رفتن از تهران به روستای ضرابخانه باید راهی کم و بیش طولانی طی می‌شد. همین دوری، دشواری‌هایی برای کارگران پیش آورده بود. در زمان رضاشاه برای حل این دشواری چاره را در آن دیدند که خانه‌هایی مسکونی برای کارگران کارخانه بسازند. پس از چندی دوگونه خانه ساخته شد: یکی برای کارگران و دیگری برای مدیران و سرپرستان.
به هر روی، ضرابخانه ی کوچک و دور از شهر، اکنون کم و بیش در میانه‌ی شهر است و زمین‌های آن‌سوی آن که زمانی جایی برای کشاورزی بود، هر کدام محله‌هایی با آپارتمان‌ها و بلندمرتبه‌سازی‌ها و کوچه‌ها و خیابان‌های بسیار شده‌اند.
آنچه اکنون از ضرابخانه‌ی کهن مانده است تنها چند ساختمان قدیمی است. یکی از آن‌ها سازه‌ای قاجاری است که سقف شیروانی و گچ‌کاری‌های نمایان دارد و ایوان آن در خودنمایی فریبنده است. زمانی این ساختمان جایی برای موسسه‌ی بانکداری بود و گویا اکنون متروکه است.
اصلی‌ترین خیابان محله‌ی کنونی ضرابخانه، خیابان فرخی یزدی نام دارد. خیابان از میدانی شلوغ به همان نام فرخی یزدی به دوسوی محله گسترش یافته است. پارک و بوستان کوچکی نیز در این میدان هست.
در سرشماری سال 1335 خورشیدی، جمعیت ضرابخانه 440 تَن برآورد شده بود. اکنون جمعیت آن بیش از 27 هزار تَن سرشماری شده است.

* با بهره‌جویی از: تارنمای «مرکز دایره‌المعارف بزرگ اسلامی»؛ «ویکی جو، دانشنامه‌ی آزاد پارسی»؛ گزارش «همشهری آنلاین» و کتاب «تهران» نوشته‌ی ناصر تکمیل‌همایون (13391).

سه راه ضرابخانه -پاسداران

سه راه ضرابخانه -پاسداران

3 36

بوستان کودک محله ضرابخانه

بوستان کودک محله ضرابخانه

میدان فرخی یزدی محله ضرابخانه

میدان فرخی یزدی محله ضرابخانه

هنرستان فنی حرفه ای دخترانه لواسانی 

هنرستان فنی حرفه ای دخترانه لواسانی

7 32 8 33 9 34 10 33 11 33 12 33 13 34

فرتور از همایون مهرزاد است.

2393

به اشتراک گذاری
Telegram
WhatsApp
Facebook
Twitter

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترین ها
1403-06-20