نزدیک به سال 1310 خورشیدی، یا شاید هم یکی دو سال آنسوتر از آن، سرنوشت دختر جوانی به نام زینت جهانشاه چنین شد که به همراه پدر راهی اروپا شود و در آنجا دنیای شگفتانگیز مُد و لباس را از نزدیک ببیند. او بسیار زود شیفتهی رنگارنگی و نوگرایی مد و لباس شد و بهترین سالهای زندگیاش را به فراگیری این هنر پرداخت. در بازگشت به ایران نیز نخستین خیاط خانهی نوگرای ایرانی را در یکی از خیابانهای پُرهیاهوی تهران، بنیان گذاشت. جهانشاه را به پیشگامی در هنر مُد و لباس میشناسند؛ کسی که بانوان تهرانی را با شگفتیهای جهان مُد و لباس آشنا کرد.
خیاط خانه و بوتیک زینت جهانشاه در خیابان امیریه بود. سپستر، در سالهایی که کار او آوازهی بسیار گرفته بود، ناگزیر شد که جای خیاط خانهاش را تغییر دهد. این کار آسیبی بهکار او نمیزد؛ از آنرو که در نزد بانوان مُدگرای تهرانی شناخته شده بود و هرجا که میرفت خواهندگان لباس ها و طرح های او، پیدایش میکردند و چیزی از رونق خیاط خانهاش کاسته نمیشد.
زمانی که زینت جهانشاه در سال 1321 خورشیدی از سفر دور و دراز اروپا به ایران بازگشت، با آنکه تهران در اشغال نیروهای بیگانه بود و پیامدهای جنگ جهانی دوم گریبان هم میهنانش را گرفته بود، او دلسرد نشد و در محلهی امیریه تهران کارش را آغاز کرد. گام نخستینی که او برداشت الگوبرداری از لباسهای کریستین دیور بود. دیور طراح مُد فرانسوی بود که با هنر طراحی خود پاریس را مرکز مُد جهان ساخته بود. با این همه لباسهای طراحی شده ی جهانشاه الگوبرداری تام و تمام از طرح های دیور نبود و او آفرینشگریِ هنری و خلاقیت خود را هم بهکار بُرد و طرحهایی عرضه کرد که با پسند بانوان ایرانی سازگار بود.
جهانشاه برای نمایش لباسها نیاز به چندین مانکن داشت. در آن زمان در تهران کسی که با این شیوه از نمایش طرحها آشنا باشد، وجود نداشت. او ناگزیر شد که با بردباری بسیار شماری از دختران جوان را که بیشتر آنها از دوستان و آشنایانش بودند، با شیوهی راه رفتن، ایستادن و نمایش لباس آشنا کند. این کار دردسرهایی داشت که تنها با خویشتنداری و تکرار بسیار میشد از پس ِ آن برآمد. جهانشاه که آرمان بزرگی در ذهن داشت، 3 ماه زمان گذاشت تا دختران جوان را با ظرافتهای نمایش لباس آشنا کند.
بهایی که بر روی لباسهای نوگرای خیاط خانهاش گذاشت، البته گران بود و خرید آن از توان همه ساخته نبود. اما میدانست که دنیای پُرزرق و برق مُد آن اندازه هوشرُبا هست که بانوان مُدپسند تهرانی را وادار به خرید لباسهایش کند. جهانشاه در نخستین نمایش طرحهایش، لباسهای روز را میان 110 تا 150 تومان فروخت، لباسهای شب را 200 تا 250 تومان و کت و دامنها را 300 تومان. پارچههای روزِ گشایش خیاط خانه (بوتیک)، متری 20 تا 25 تومان قیمتگذاری شده بود. پیراهنهای عصرانه 50 تومان و پالتوهای خوشدوخت و زیبا نیز به بهای صد تومان فروخته شد. بانوان دست و دلباز تهرانی که دلباختهی طرحهای گیرا و زیبای او شده بودند، لباسها را خریدند. این کار سبب شد که آوازهی او در سراسر تهران بپیچد و روز به روز شمار مشتریان و خواستاران لباسهایش را بیشتر کند.
اکنون که همهچیز آمادهی نمایش نخستین «فشن شو» تهران شده بود، جهانشاه کارت دعوتهایی را برای بانوان سرشناس تهرانی فرستاد و از شماری دیگر نیز تلفنی خواست که در روز گشایش خیاط خانهاش باشنده باشند. سال 1322 خورشیدی بود و هنوز خیابانهای تهران از آمد و شد سربازان بیگانه خالی نشده بود و شهر آبستن رویدادهای سیاسی بسیاری بود.
به هر روی، 15 تَن از بانوان تهرانی در نمایش گشایش خیاط خانهی جهانشاه باشنده بودند. همهی آنها با دقت برگزیده شده بودند. برخی فرنگرفتههایشان چندان هم با نمایش مُد اروپایی بیگانه نبودند.
موفقیت زینت جهانشاه در گام نخست نمایش لباسهایش بیش از آن بود که او چشم داشت. از 90 دست لباس زنانهای که برای بامداد و پسین و شبانگاه بانوان طراحی شده بود، کم و بیش همگی فروخته شد. این نمایش بیش از 2 ساعت به درازا انجامید و شناساندن لباس و توضیح دربارهی آنها را خودِ جهانشاه انجام داد. لباسهای طراحی شده او از پالتوهای آزاد با آستینهای گشاد و یقههای بسته بود تا پیراهنهای شب، با مدل دِکلته.
جهانشاه که ثمرهی کوشش و هوشمندی خود را به روشنی میدید، دست بهکار طراحیهای نو دیگری شد و از ایده و بهرهگیری از جامههای کهن و سنتی ایرانی، لباسهای زیبایی را طراحی کرد و دوخت. او برای این کار به موزهی مردمشناسی میرفت تا با پوشاک سنتی ایرانی که در گذشتهها کاربرد داشته است، بیشتر آشنا شود. در یکی از این بازدیدها بود که ایدهی طراحی پوششی بلند برای زنان در ذهن او نقش بست. طرح او برگرفته از ردای بلند مردان کهن بود و آستینهای راسته گشاد داشت. این پوشش بیش از آنچه گمان میبُرد با استقبال بانوان تهرانی روبهرو شد.
راه دشوار موفقیت
زینت جهانشاه برای رسیدن به موفقیت و نمایش ایدهها و طرحهای خود، راهی را پیمود که مانند هر کار نوگرایانهای دشوار بود. او دختر جوانی بود که تا کلاس دوم متوسطه را در دبیرستان ژاندارک تهران گذرانده بود و ناگزیر شده بود همراه پدرش، سرهنگ حبیبالله فرود، راهی اروپا و جهان نوین آن شود. سرهنگ فرود کار سرپرستی دانشجویان وزارت جنگ را که در اروپا سرگرم آموزش بودند، بردوش داشت. آندو راهی آلمان شدند و جهانشاه بیدرنگ در آموزشگاهی نام آشنا نامنویسی کرد و با هنرهای خانهداری، تندنویسی، ماشیننویسی، خیاطی، بویتکداری و بسیاری چیزهای دیگر که بهکار طراحان پوشاک میآمد، آشنا شد.
چندی پس از آن، زینت جهانشاه با افسری جوان ازدواج کرد و همراه او راهی سوییس و سپس فرانسه شد؛ کشوری که مرکز جهان مُد و لباس بود. پاریس برای او جهانی از آموختنیها دربَرداشت و نگاه شیفتهوارش را بهسوی خود میکشید. نهتنها چشمان جهانشای جوان را از دیدن لباسهای زیبا و طراحیهای نوجویانه سیراب میساخت، بلکه واداشت تا در آموزشگاههای پاریس خیاطی را به روشی نوین و تازهجویانه فرابگیرد. او بسیار زود با راز و رمزهای هنر مُد آشنا شد و یک سال پس از آن به ایران بازگشت؛ با هزار ایده و طرح نو!
جهانشاه بهزودی هر آنچه را در فرنگ از طراحی و نمایش لباس و مُد آموخته بود، در تهران به خواستاران طرحهایش عرضه کرد. او نخستین بانوی ایرانی بود که پای مُد را به ایران باز کرد.
زینت جهانشاه تا سال 1347 خورشیدی، بهکار خود ادامه داد و هربار طرحهایی نو و پسند روز عرضه کرد. او راهی را گشوده بود که پس از آن بسیاری دیگر را به این کار کشاند و تهران را مرکزی برای مُدهای نوجویانه ساخت. این بانوی نوگرا و پیشرو، سرانجام خیاط خانهاش را در همان سال 1347 که همزمان به زادهشدن دخترش بود، بست و بدینگونه به کاری که آغاز کرده بود، پایان داد.
*با بهرهجویی از: تارنماهای «روزنامه انتخاب»؛ «ویستا»؛ «بیتوته».