پسین روزی از دیماه، در دفتر «امرداد» میزبان داریوش مالگنجی بودیم. از او خواستیم از سالهایی بگوید که اکنون به یادهای دور و نزدیک پیوستهاند و بیم فراموشی آنها میرود. گنجی با مهربانی و دلنوازی همسخن ما شد و از سالهای زندگیاش گفت که تا به امروز با کار و کوششی پیوسته همراه بوده است. در هر سخن او شور و دلبستگی بیپایانی به کار و سازندگی بود. واژهها جان میگرفتند و با یادهایی از روزگاران رفته آمیخته میشدند و هر بار طنینی اینگونه مییافتند که: «با کارم عاشق و معشوق بودم.» این را چندبار از زبان گنجی شنیدیم. سراپا گوش بودیم و گامبهگام با او از روزگاران سپری شده گذر کردیم.
سالهای جوانی و دانشآموختگی
سال 1328 در تهران، در جایی که خیابان نادری هست، زاده شدم. کودکستان رستمآبادیان رفتم و دبستانم هم جمشیدجم بود. دورهی دبیرستان را در فیروزبهرام گذراندم. دو سالی کارهای گوناگون کردم تا اینکه به خدمت سربازی رفتم. دورهی خدمت را که گذراندم وارد مدرسهی عالی ساختمان شدم، تازه بنیادگذاری شده بود. یکسالی ماندم تا اینکه در شرکت «ست» در بیمارستان نیروهوایی کار کردم. بزرگترین بیمارستان خاورمیانه بود. کار ساختمانیام از آنجا آغاز شد. طبیعی خوانده بودم و به رشتهی من نمیخورد، اما کارم را دوست داشتم. دنبال پول و درآمد نبودم، عاشق کارم بودم. نقشهبرداری، صورتوضعیت تعیینکردن، اجرا و خیلی کارهای دیگر را انجام دادم. یادش خوش مهندس خدیو پارسی؛ او بود که مرا معرفی کرد. خودش رییس کارگاه بود. دو سالی در بیمارستان نیروهوایی کار کردم تا اینکه به شرکت لوگانو رفتم. همان که دانشکدهی علوم تربیتی، روبهروی خیابان گیشاست. آن زمان گیشا بیابان بود. پُل را هم نساخته بودند. سالهای 50 یا شاید 51 بود.
سرپرست کارگاه شدم. عاشقانه کار میکردم. ساختماناش هنوز هم هست. سرپرستی کارگاه و کارهای اجرایی ساختمان مدرسه را هم انجام دادم. در آن زمان دانشگاه مینهسیتای آمریکا به شکل مکاتبهای دانشجو میپذیرفت. سرگرم کار بودم و همزمان تحصیل مکاتبهای کردم. دورهی تحصیل مکاتبهای دانشگاه را در رشتهی بتن گذراندم. سال 1356 کار ساختمانی سفارت شوروی را انجام دادم. ساختمانی 12 اشکوبه است و 85 دستگاه، نبش خیابانهای نوفللوشاتو و حافظ. با دوستم مهندس سرکیسیان پیمانکار شرکت ژاپنی گوماگایی بودیم. پرسنل شرکت ژاپن هم آنجا بودند …
آنچه در بالا آمده، بخشی از گفتوگوی شهداد حیدری با داریوش مالگنجی است، که با عنوان «وامدار کشورم هستم» در تازهترین شمارهی امرداد چاپ شده است.
متن کامل این گفتوگو را در رویهی هفتم (زرتشتیان) امرداد شمارهی 438 بخوانید.
شمارهی 438 هفتهنامهی امرداد از دوشنبه 30 فروردینماه 1400 خورشیدی، در روزنامهفروشیها و نمایندگیهای امرداد در دسترس خوانندگان قرار گرفته است.
خوانندگان میتوانند برای دسترسی به هفتهنامهی امرداد افزونبر نمایندگیها و روزنامهفروشیها از راههای زیر نیز بهره ببرند.