منصور اوجی، از سرایندگان اثرگذار شعر نیمایی بر اثر بیماری کبدی در سن 84 سالگی چشم از جهان فروبست. از او بیش از 30 دفتر شعر چاپ شده است. واپسین کتاب او «یک عمر شاعری» نام داشت.
اوجی در 9 آذرماه 1316 خورشیدی در شهر شیراز زاده شد. در دههی چهل از نامآشناترین شاعران نسل سوم نیمایی بود و زبان و شکل شاعری ویژهی خود را داشت. او را سرایندهای نمادگرا میدانستند که نگاهی خوشبینانه به زندگی داشت، هر چند رگههای آشکاری از مرگاندیشی نیز در سرودههای او پیدا بود. شمار بسیاری از نقدنویسان، شعرهای اوجی را بررسی و دربارهی آن نوشتههایی ستایشآمیز و گاه خُردهگیرانه چاپ کردهاند. این مایه از توجه به شعر اوجی نشان از اهمیت او در شعر نیمایی دارد. از اوجی، افزونبر شاعری، در زمینهی پژوهش و ترجمه نیز آثاری چاپ شده است.
ویژگیهای شعر اوجی
نقدنویسان برجستهترین نشانهی شعر منصور اوجی را کوتاهگویی او میدانند. او در میان سرایندگان نیمایی به کوتاهنویسی نامبُردار بود و از سرودن شعرهای بلند دوری میکرد. هنگامیکه سالها پیش از اوجی دربارهی سبب کوتاهنویسیهایش پرسیده بودند او با فروتنی و با طنزی دلنشین، نخست گفته بود که چون مانند شاعران دیگر سینهای فراخ و گسترده ندارد و گنجایش سینهی او کوچک و اندک است، شعرهای کوتاه مینویسد! سپس افزوده بود: «دلیل دیگر کوتاهی شعرهای من شاید این باشد که همشهری حافظ و سعدیام و با شعر و غزل آنها زود آشنا شدم. حتا قصیدههای حافظ که پارهای آنها را با غزل اشتباه گرفتهاند، همگی کوتاهند و مختصر. قصههای سعدی در بوستان و گلستان هم جمع و جورند و کوتاه. خراسانی نیستم که با شعر بلند کنار بیایم». اوجی سپس با نگاهی جدیتر، یک سبب دیگر کوتاه نویسی شعرهایش را گرایش خود به «جوشش» شعری دانسته بود و گفته بود: «شعر دو مرحله است: جوشش و کوشش. از آن جایی که در شعر کوتاه چهبسا با همان جوشش اولیه، شعر تمام بشود و دیگر نیازی به کوشش و کار کردن بر روی آن نباشد، من ترجیح میدهم که شعرم کوتاه باشد، تا بلند. چون به جوشش شعر ارزش بیشتری میدهم». از اینرو، منصور اوجی را میتوان پُراهمیتترین نمایندهی شعر کوتاه، در شیوهی شعر نیمایی دانست.
از دیگر ویژگیهای شعر اوجی، روشنی و بیگره بودن آن است. خود او گرایش به شعر زودیاب و روشن را بر اثر دلبستگی به شعر سعدی و تاثیری که بر ذهنش داشته است، میدانست. شور و میل به زندگی نیز از بُنمایههای شعر اوجی است. مشیت علایی، منتقد برجستهی ادبیات، سالها پیش دربارهی نگاه خوشبینانهی اوجی به زندگی، با نگاهی سختگیرانه نوشته بود: «اوجی حق دارد جهان را سراسر روشنایی و بهاری ببیند، اما با حذف کردن تاریکی و نکبتِ حاکم بر آن، خود را از بخش بزرگی از الهامبخشی شاعرانه محروم کرده است». با اینهمه، در کنار خوشبینی و سرزندگی، مرگآگاهی نیز در شعر اوجی بازتاب یافته است.
اوجی دلبستهی زادگاهش، شیراز بود. او در سال 1398 دفتری شعری به نام «کجاهای جهانهای شیراز» چاپ کرد که گواه آن دلبستگی است. گرایشی نیز به رباعیسرایی داشت. دفتر شعر «حالیست مرا» مجموعهای از رباعیهای اوست. از دیگر کتابهای اوجی این نمونهها درخور یادآوری است: باغ شب (1344)، شهر خسته (1346)، خواب درخت و تنهایی زمین (1349)، این سوسن است که میخواند (1350)، کوتاه مثل آه (1368)، مرا بشنوید (1371)، شاخه ای از ماه (1379)، باغ و جهان مردگان (1382)، از وطن (1389)، در وقت حضور مرگ (1389).
از شمارِ سرودههای زیبای منصور اوجی، این شعر کوتاه خواندنی است:
«بعد از این خستگی و عمر دراز
خواب سبزیست در اندیشهی من
خواب سبزی که پُر از عطر و بهار
خواب در سینهی خاک.
کاش این خاک به شیراز عزیز
نیز سر بر زندم!».
*آنچه از گفتههای منصور اوجی آورده شد برگرفته از نوشتار «کارنامهی یک شاعر» (کتاب ماه ادبیات، 1383) است. نوشتهی مشیت علایی دربارهی شعر اوجی در مجلهی «گوهران» (شماره 5، پاییز 1383) چاپ شده است.