اینگونه انگاشته میشود که هازمان هنری ما توانمندی پرداختن به شاهنامه را ندارد، من این را نمیپذیرم. از دید من حتا همان رستم و سهرابی که در آغاز دههی 40 ساختیم بسیار ارزشمند است. همزبانان ما در تاجیکستان پژوهشهای خوبی روی شاهنامه انجام دادهاند از این رو تیاتر و سینمای آن کشور در این زمینه بسیار پیروز بوده است. این پیروزمندی برآیند پرداختن آنها به ریشههای فرهنگی خود است و این در حالی است که ما ریشههای خود را میزنیم.
نیاز به یادآوری میدانم که آنچه در شاهنامه هست معیارهای ارستویی درام است که در حماسههای شاهنامه مانند رستم و سهراب، رستم و اسفندیار، رستم و تهمینه و دیگر حماسهها رعایت شده است. اصول درام مانند معرفی، فضاسازی آغازین، طرح و گسترش، تعلیق و همهی اینها که در حماسههای فردوسی هستند یاریگر ما در این زمینهاند ولی سخن این است که چه اندازه این فضا را تجربه کردهایم که به باور من در برگرداندن شاهنامه روی صحنه پیروز نبودهایم.
آنچه در بالا میخوانید بخشی از گفتوگوی امرداد با استاد بهزاد فراهانی و چند تن دیگر از کارشناسان هنری و فرهنگی دربارهی توانمندیهای شاهنامهی فردوسی در عرصهی هنری است. متن کامل این گفتوگو با عنوان «ما ارتش بیپشتوانهای برای شاهنامه هستیم» در رویهی چهار (ادب و هنر) امرداد 387 آمده است.