فریب مفهومی است که از شروع خلقت تا همین اواخر وجود نداشت. پس از تشکیل حیات بود که جهان فریبا شد و فریبندگی آغاز گشت. قاعدتا در حیات نخستین که منابع نامحدود مینمود نزاعی بر سر تصرف منابع وجود نداشت و لذا فریبی هم در کار نبود. آنگاه که محدودیتها نمود پیدا کردند فریب به عنوان روشی کارآمد برای تصرف منابع حیاتی یا حفاظت از آن منابع توسط جاندارن بکار گرفته شد .
اینکه فریب و فریبندگی ارزش شمرده میشود یا ضدارزش موضوعی است که به این سادگیها قابل قضاوت نیست، باید توجه داشته باشیم که طبیعت تا پیش از ظهور انسان با مفهومی به نام ارزش و ضدارزش آشنا نبود. این ما بودیم که این مفاهیم را ابداع کردیم و به جهان اهدا نمودیم.
شکارچیان در طبیعت تمام کوشش خود را برای فریب دادن شکار به کار میبندند و حیات و ممات ایشان گاه در گرو توان فریبکاری آنهاست. متقابلا شکار هم به فریب شکارچی دست میزند و از این روی جان خود را حفظ میکند. این توانمندی در طبیعت بیرون و خارج از ذهن دارای ارزش اخلاقی یا ضد اخلاقی نیست.
بدیهی است که فریبکارترین جاندار روی زمین قاعدتا هوشمندترین جانداران است، اوست که با تکیه بر هوش خود بزرگترین و زورمندترین و درندهترین جانداران را فریب داده تا به فرمانش درآیند، اوست که تمام سیاره را فتح کرده. انسان از فریبکارترین شکارچییان طبیعی فریبکارتر است و به همین روی از همه آنان موفقتر بوده است، این توانمندی بیمانند بشر است که او را به راس زنجیره غذایی نشانده جایگاهی که اجداد ما حتا در توهمات خود به آن نمیاندیشیدند. باور اینکه انسان در ابتدای پیدایش در این زنجیره چه جایگاهی داشته نیز به همان اندازه امروزه برای ما غیرقابل باور است. چند هزار سال است که کمیت سفرهی نیازهای بشری به اندازهای سرشار گردیده که کیفیت نیازهای او دگرگون گشته، کیفیت جوامع بشری مدتها است که متفاوت شده و از جایگاه ابتدایی خود فاصله گرفته به نحوی که کیفیت زندگی و روابط اجتماعی در هیچ جامعه ای از سایر جانداران کره زمین در چنین ترازی قرار ندارد.
در نگاه انسانی به پیرامون، حتا از پس عینک ارزش و ضدارزش، هیچگاه فریب شکار توسط شکارچی و یا معکوس آن جایگاه اخلاقی پیدا نمیکند بلکه فریب همنوع توسط همنوع است که ممکن است ناپسند شمرده شود، اگرچه در نگاه طبیعت به جانداران، چنین قضاوتهایی بیمعناست از دیدگاه طبیعت هر جاندارای حق دارد به هر شیوهای به حیات خود ادامه دهد و تنها وظیفه هر جانداری فقط و فقط تولید مثل است تا بدین گونه حیات در زمین ادامه یابد. دست طبیعت نسل موجوداتی را که به هر دلیلی قادر به ادامه تولید مثل نباشند منقرض خواهد کرد و توجهی به روشهای اخلاقی یا ضداخلاقی زیستن آنان ندارد. اما جامعهی بشری چنین نیست، انسان با خرد خود مفاهیمی را خلق کرده که پیش از این در طبیعت وجود نداشته. این مفاهیم اتفاقی یا اشتباهی ظهور پیدا نکردند بلکه حاصل هزاران سال تجربه جوامع بشری هستند و بعضی از آنها متضمن هزاران سال بقاء بشر خواهند بود، یعنی آیندهنگری بشر. احتمالا سفر ذهنی به آینده ( آیندهنگری) خاص انسان است و هیچ جاندار دیگری چنین قدرتی ندارد. آیندهنگری باعث میشود دست از بسیاری از کردارهای خود برداریم و افعال دیگری را مرتکب شویم و بدینگونه قادر هستیم لذتهای زودگذر لحظه اکنون را با آرامش بلندمدت در آینده معاوضه کنیم. وجود اراده در فعل یا ترک فعل به ارزشهای شخصی هر کدام از ما بستگی دارد. انسانها مبدع ارزشهای اجتماعی در جوامع خود نیز هستند. افعالی وجود دارند که نه تنها لذت آنی برای ما دارد بلکه متضمن آسایش بلند مدت در آینده نیز برای ما هستند اما به علت تضاد با ارزشهای اجتماعی (که گاهی بصورت قانون درآمدهاند) حاضر به ارتکاب آنها نیستیم. این ارزشها و ضدارزشها توسط آموزگارانی خردمند تبیین شدهاند، آموزگارانی که بسیاری از آنان گمنام هستند و بعضی از آنها شناخته شده، همه آنها در بقاء جوامع انسانی به شکل کنونی نقش داشته اند، به روان همه آن آموزگاران نیک درود باد.
برخی از این افعال یا ترک افعال که منافع آنی ما را تامین میکنند در آینده ضررهای آنان متوجه شخص خودمان خواهد بود اما بعضی از افعال در آینده ضررهای اجتماعی به دنبال دارند و جامعه انسانی را دچار آسیب میکنند. جامعهی انسانی دستآورد کوچکی نیست که بخواهیم آن را با منافع شخصی مقایسه کنیم، از این روست که با شدت مضاعفی باید مراقب اینگونه رفتارها باشیم.
فریبکاری این صفت و توانایی بیمانند بشری گرچه دستآوردهای بزرگی در زندگی اولیه و در قبال دشمنان طبیعی برای او داشته اما هوشمندی او باعث شده تا از این روش در قبال همنوع خود نیز استفاده کند. انسان اولیه با گذر از مرحله تغییرات کمی به کیفی، با موانعی برای پیشرفت جامعه روبرو شده که فریب و فریبکاری از بزرگترین آنها است. در واقع هوشمندی انسان باعث میشود که روشهای فریبکاری در انحصار هیچ کس باقی نماند و با سرعت انسانها از یکدیگر بیاموزند اشاعهی فریبکاری در جامعه منجر به فاصله گرفتن آحاد اجتماع از هم میشود و این یعنی فروپاشی جامعه. فریبکاری مانند یک ترک در شیشه جامعهی انسانی است که شروع به رشد کرده و در امتداد مسیر خود و عبور از فردبهفرد جامعه را پارهپاره میکند. اگر انسان را موجودی اجتماعی بشناسیم حرکت انسان از فریب جانوران به سوی فریب همنوع در تضاد با روحیه اجتماعی انسان است. حتا در صورتی که زندگی اجتماعی تنیده شده در سرشت انسان نباشد، این واقعیت غیرقابل انکار است که انسان با حمایت از همنوع توانسته قویترین اجتماع زیستی از آغاز آفرینش تاکنون را پایهگذاری کند. بعضی از دانشمندان شروع تمدن را به زمانی نسبت میدهند که اولین بار استخوان شکستهی پای انسان ترمیم شد زیرا که فقط با حمایت همنوع چنین چیزی در طبیعت وحشی قابل انجام بوده. به نظر میرسد ناآگاهی از تاریخ و جریان رشد انسان باعث شده برخی از آحاد جامعه، امروز منافع را در فریب همنوع خود جستجو کنند. جایگزینی فریب بهجای حمایت در زندگی اجتماعی قطعا تبعات سهمگینی را به دنبال دارد و از این روست که بشر تعبیر اخلاقی برای آن برگزیده زیرا که مفاهیم اخلاقی در نزد اکثریت قابلتوجهی از جامعه محترم شمرده میشوند و یکی از مهمترین اهرمهای کنترل رفتار تکتک اعضای جامعه است.
در مرحلهای که بشر از فریب سایر جانداران گذر کرد و به فریب هم نوع پرداخت پدیدهای بیمانند رخ نمود، تا پیش از این مرحله همه جانداران با کردارشان میفریفتند و از این پس فریب در گفتار هویدا گشت. انسان دروغ گفت تا از این دروغ منافع خود را تامین کند. فریب در گفتار بسیار هوشمندانهتر و خطرناکتر و مرموزتر از فریب در کردار است. لطمات آن برای شخص فریبخورده بسیار دیرتر ظاهر میگردد و به همان اندازه که دیرتر آشکار میگردد آسیبزاتر نیز است.
چون نیک بنگریم این رفتار در ذات حیوانی انسان سرشته است بیآنکه بخواهیم قضاوت نیک و بد از این گفتار داشته باشیم باید بپذیریم که این ذات از انسان جدایی ناپذیر است و بخشی از ماهیت او را تشکیل میدهد. انسان (و هر جانداری) بر اساس نفس خود همیشه به دنبال منافع خود بوده و هست، از این روست که علیالرغم نکوهیده بودن فریبکاری در اخلاق اجتماع، دروغگویی هنوز هم رواج دارد. اشوزرتشت نخستین آموزگاری بود که به خطر دروغگویی اشاره کرد او نیک میدانست که تامین منافع فردی از این روش توسط دروغگو منجر به فروپاشی اجتماع میگردد.
اهنود گات بند 18
زیرا او بیگمان خانه و ده و شهر و کشور را آزار و آسیب میرساند.
جامعه همان مفهومی است که از یک موجود ضعیف و ناتوان (انسان) یک ابرموجود ساخته. هر دستآوردی که امروز به آن میبالیم مدیون وجود جامعهی انسانی است وگرنه کدام شیر آهنین کوهمردی میتوانست به تنهایی و بدون وجود جامعه چنین کند که امروز بشر قادر به انجام آن است.
داریوش بزرگ آرزو میکند که اهورامزدا این کشور را از دروغ و خشکسالی دور نگه دارد. با توجه به اینکه ایران آن زمان خشک بوده و هنوز هم سرزمینی خشک است و از سوی دیگر امروز شاهد فزونی دروغ در جامعه هستیم در مییابیم که در آن زمان نیز دروغگویی شدت داشته بهنحوی که پادشاهان نگران آن بودند. افراد جامعه در طی این هزارهها همواره تاکید بر ضداخلاقی بودن دروغ داشتهاند بیآنکه کمتر دلیلی برای این امر ارایه کنند. از آنجا که از یکسو اخلاقیات در جامعه امری ثابت و همیشگی نیست و در مکانهای متفاوت نیز، متفاوت هستند و از سوی دیگر با گسترش انفجارگونهی ارتباطاتجمعی این تفاوتها به سرعت در نزد احاد جامعه آشکار میگردد لذا این شمشیر (اخلاقیات) دیگر بُران نیست. امروز دیگر با موعظه نمیتوان در مقابل این دیو ایستاد مردم به چشم میبینند فریبکارانی را که ثروتها اندوختهاند و مست باده قدرت و شهوت، همهی اخلاقیات را به بازی گرفتهاند.
لازم است بدانیم که علیالرغم تضعیف جامعهی بشری، به واسطهی پدیدهی دروغ، بشر توانسته به مقامی برسد که فراسوی مرزهای فضا را بپیماید، تصور کنید اگر پدیده دروغ در جامعه انسانی وجود نداشت امروز کجا بودیم؟ جایگاه ما هئوروتات و امرتات است جایگاه ما عرش اعلی است مقامی که فرشتگان و مقربین بر ما سجده آورند، افسوس که زنجیر دروغ و فریب ما را در این زمین به بند کشیده و هنوز پر پرواز نیافتهایم.
صحبت امروز و دیروز نیست، قرنها است که دروغ و فریب آنچنان در جامعهی بشری نهادینه شده که گروهی آن را تفکیکناپذیر یا حتا لازم برای جامعه شمردهاند و از اصطلاحاتی مانند دروغ مصلحتی بهره میبرند که این خود بسیار تعجببرانگیز است چرا که بعید است تا امروز دروغی در دنیا گفته شده باشد که در آن هیچ مصلحتی نبوده، قطعا در پس هر دروغی مصلحتی وجود داشته و دارد، شاید مصلحت من و شما در آن دروغ نبوده اما قطعا مصلحت شخص و یا گروهی در گروی آن بوده که آن را اشاعه دادهاند. لذا بهنظر میرسد مصلحتی نامیدن بعضی از دروغها خود دروغی بزرگ است که زهر آن رگهای جامعه را مسموم میکند.
امروز بشر دو راهحل پیشِ رو دارد راه اول اینکه بر اساس غریزهی منفعتطلب خود فریب دیگر آدمیان را مجاز بشمارد و با سیاست کجدار و مریز (مجاز شمردن دروغ مصلحتی) در خوابی که چند هزار سال پیش در آن فرو رفته بماند و صاحب جوامعیای پارهپاره در کرهی زمین باشد و به این اندک دستآوردهای خویش دلخوش کند و با تخریب روزافزون محیطزیست مرگ خود را با چشمان خود ببیند و یا تکتک آدمیان به این آگاهی برسند که چند هزار سال است که کیفیت نیازهای آنان از مرزهای حیوانی عبور کرده و باور کنند که خوشبختی آنها در گرو خوشبختی دیگران است تا جامعهای یکپارچه و متحد در برابر تمام مصائب کائنات تشکیل بدهیم و آنگاه فرزندان ما فرصت دارند تا بنگرند طیران آدمیت.
ایدون باد – بابک شهریاری امرداد 1400
3 پاسخ
اشوزرتشت نخستین آموزگاری بود که به خطر دروغگویی اشاره کرد او نیک میدانست که تامین منافع فردی از این روش توسط دروغگو منجر به فروپاشی اجتماع میگردد.
شاید بهتر بود ک اشو زرتشت به پاشنه آشیل بسیار نیرومند آیین اشان هم فکر میکردند و راه چاره میاندیشیدند. پاشنه آشیل ایی ک بهمراه همان گفتار و کردار و اندیشه نیک در ایرانیان مسلمان شده هم نسل در نسل جا گرفت و شاید بسیاری از ضربه هایی ک در طول تاریخ خوردیم از همین پاشنه بوده ک هم خوبی و هم بدی این شیوه اندیشیدن بوده.
البته همه اینها دیدگاه شخصی منه و بطور مشخص از بزرگی و اندیشمندی نشنیدم و جایی نخواندم پس میتونه نادرست باشه.
شاید هم اشو زرتشت فکری درباره اش کرده بودند و یا آنگونه ک در یک ویدئو از شادروان موبد رستم شهرزادی دیدم، نیازی ندیده اند ک فکری در این باره بکنند چون سازوکارهای دیگری بوده است.
شهریاری جان
من پيشتر هم همانند خانم نازنين برای جنابتان نوشتم که چرا اینهمه واژه بیگانه به کار می برید در نوشتارهایتان که پاسخ دادید (( متاسفانه ناگزير هستیم از بکاربردن این واژه ها برای فهم بهتر آنها توسط خواننده )) . بله درست است اما دوست عزيز شما خيلی زياد از واژه های بیگانه بويژه عربی در نوشتارهایتان بکار می برید واژه هایی که فارسی آنها هم اينک موجود است و درحال استفاده ازسوی مردم .
ای کاش کمتر از واژه های بیگانه در نوشتارهایتان بکار ببرید . چرا اینهمه دوست داريد استفاده بیش از حد از این واژه های بیگانه .
از نوشتارهایتان بسیار خوشم می آید اما راستش را بگویم عصبانی میشوم وقتی اینهمه واژه بیگانه که حتی تعدادشان از واژه های فارسی هم بیشتر است .
اينجانب هم اگر توجه کنيد در همين چندسطری که برای جنابتان نوشتم ناگزير از بکاربردن برخی واژگان بیگانه برای فهم روانتر نوشتارم هستم اما تلاشم بر اين است که تا جایی که راه دارد از واژه های بسیار بسیار زیبای قند فارسی استفاده نمایم . سپاس از شما برادر گرامیم و سپاس از بانو نازنين.
نازنین بانو ، گرامی مهرزاد بر من ببخشید