به یک سدهی گذشته سفر کردهایم، زمانی که زندهیاد میرزا محمدباقر میزانی نامور به «وكیلالتجار» برای نخستینبار این سازهی تاریخی را ساخت تا مكانی برای دادوستدهای بازرگانی باشد. از آن روزگاران سالهای بسیاری گذشته و اكنون سرای وكیلالتجار با همیاری وارثان خود به رستوران و كافهای كلاسیك تبدیل شده كه همهی تجهیزات و طراحی داخلی چشمنواز آن ایرانی و پر از خاطرات تهران قدیم است. این سازهی باشکوه همانند یك ساختمان قدیمی حجرههاى فراوان و كاشیكاریهایی دارد که هر بینندهای را به یاد شمسالعماره و كاخهای کهن تهران میاندازد.
این سازهی تاریخی که در شمال باختری (:غرب) میدان محمدیهی تهران (میدان اعدام پیشین) جای دارد در یکی از روزهای پاییزی و همزمان با بیست و هشتمین سالروز بنیادگذاری باشگاه کوهنوردی توچال میزبان کوهنوردانی بود که شعار «چو ایران نباشد تن من مباد» را پایهی کنش (:فعالیت) خود نهادهاند و کوهنوردانی را میپروراند که به عشق میهن در چکادهای (:قلههای) زیبای ایران گام مینهند و هنگامی که بر فراز چکادها میایستند نام ایران بر دل و جانشان نقش میبندد.
برای کوهنوران چکاد دماوند جایگاه والایی دارد زیرا به گفتهی پژوهشگران و ادیبان دماوند در اساتیر ایرانی مرکز جهان و جایگاه میترا و کیومرث پنداشته شده است. جمشید سوار بر گردونهای که دیوان آن را میکشیدند، سفری هوایی از دماوند به بابل داشت. ضحاک در دماوند به جمشید تاخت. فریدون در روستایی نزدیک به دماوند زاده شد زیرا مادرش به آنجا پناه برده بود. ضحاک تا پایان جهان در دماوند زندانی است. منوچهر در دماوند زاده شد و آرش کمانگیر تیرش را از کوه دماوند پرتاب کرد. دیو سپید در دماوند مسکن دارد و دخترش در صخرههای آن میزید و سرگرم نخریسی است. اژدها در نزدیکی همین کوه در خواب به رستم برمیخورد.
صعودهای کوهنوردان باشگاه توچال همزمان با جشنهای ایرانی برگزار میشود. همنوردان توچال برای جشن مهرگان به فراز آزادکوه رفتند و جشن آزادی ایرانیان را بر منش اهریمنی جشن گرفتند و از آتشکدهی روزگار ساسانی دیدن کردند. هر سال همزمان با جشن تیرگان، به یاد آن روزی که آرش تیر خود را برای ایران، با همهی جانش پرتاب کرد به دماوند با چکاد سربهفلککشیدهاش میروند، کوهی که از روزگاران باستان دستنیافتنی و تسخیرناپذیر برای آریاییها بوده است.
چکاد قلعهدختر (قزل ماما) نیز میزبان کوهنوردان در جشن سپندارمزگان بوده است، کوهی که در جوار روستای آهار جای دارد و یادآور آناهیتا، ایزدبانوی آبها، است. صعود به ارفعکوه نیز همزمان با جشن آذرگان در پادشاه فصلها انجام شد و برگهایی به رنگ آتش در راه کوه هر بینندهای را به حیرت وامیداشت. همچنین کوهنوردان باشگاه توچال برای بزرگداشت کورش و داریوش هخامنشی نیز صعودهایی انجام داده و به چکاد شاهانکوه، سبلان، بلقیس، قزل ارسلان و … رفته و یاد پادشاهان آشتیگرای ایران را گرامی داشتهاند.
شهاب بیاتبارونی، پایهگذار باشگاه کوهنوردی توچال، که خود به عشق ایران چکادهای بسیاری را به کوههای ایران درنوردیده است، میگوید: آرمان از جشن سالروز بنیادگذاری باشگاه، گردهمایی کوهنوردانی است که از روزهای آغازین که پای به کوه گذاشتهاند و در این راه حرفهای شدند کنار هم گرد آیند تا از تجربههایشان بگویند.
وی که زادروزش (24 آذر) همزمان با روز بنیادگذاری باشگاه کوهنوردی توچال است در ادامه گفت: ما برنامههای بسیاری را در باشگاه به کوشش بانو بتی بهادران و کامبیز جعفرخانی (مدیران باشگاه) برنامهریزی کردهایم. برنامههای هفتگی (کوهنوردی، تفریحی، ماجراجویانه، خانوادگی، فنی)، اردوهای هیمالیانوردی و اردوهای خارجی و داخلی، پروژه سیمرغ، کلاسهای آموزشی (کوهپیمایی، سنگنوردی، هواشناسی، غارنوردی، درهنوردی، نجات فنی، نقشهخوانی، جستوجو در کوهستان، کار با قطبنما، جیپیاس و …) همچنین تعامل با همهی باشگاههای کوهنوردی و بهرهگیری از تجربهها و دستاندرکاران با پیشینهی کوهنوردی در آموزش و برنامهها از آرمانهای اصلی ما است.
این کوهنورد با پیشینه افزود: صعود گونهای رزم است، اعلام آمادگی است برای چیره شدن بر ناجوانمردایها، کوهنوردی ورزش است اما پیش از اینکه ورزش باشد زندگی است، دست و پنجه نرم کردن با مشکلات است، از نفس نیفتادن، بر خستگیها چیره شدن، جهان را به اندازهی کیسهی خواب دیدن و سفرههای پهناور را به لقمههای کوچک تبدیل کردن است. در یک سخن باید بگویم، کوهنورد به هنگام صعود تنها پیش نمیرود بلکه میاندیشد.