حکیم جان، آموزگار دبستان، سخنگوی ایرانزمین، تو را هر لحظه در آب و خاک و باد و آتش میهن نظاره گریم و ثبت کردیم و خواهیم کرد هرآنچه را که دیدیم برای نسلهای بعد که چگونه با تو خو گرفتیم در این روزگار سخت.
در این عکسها به یادگار ماندند و میمانند لحظات کوچه و بازار، خانه و انبار و سقف حمام ، لحظاتی سرشار از عشق، افسانه و پیکار، یادگارهایی از دل دلدار..
احساس نیرومند تو را در ذهن و خیال مردم این روزگار به نمایش درآوردیم، هرچند قطرهای در بیکران دریا.
روزگارمان شاد باد حکیم جان، با نگاه سیمینت، با قلم زرینت.
دگر وقت آن رسیده بود که فرای هنرهای تزیینی و کاربردی، هنری تمام هنرها را در خویش نگه دارد و بسپارد به فرداها.
باشد که جشنوارهی ملی عکس شاهنامه همواره بیرون آورد احساس ناب مردم را، با عکسهای خیال انگیز داستانها و پایدار و مانا باشد چنین تلاشهایی برای چنین هنرمندانی.
*استاد دانشگاه و طراح نشان جشنوارهی ملی عکس شاهنامه