واقعا جای عجیبی چسبانده شده بود، بعد از کلی همازوری و هماهنگی که با همسایهها انجام دادیم بالاخره این آخرین پوستر چسبیده به بالای سردر آپارتمان را جدا کردیم. گرچه این پروژه موفقیتآمیز بود اما نتوانستیم به این پرسش پاسخ بدهیم که اگر ما سه نفر دو ساعت طول کشید تا این پوستر را بکنیم اون یک نفر چه جوری این پوستر تبلیغاتی کاندیدای شورای شهر را بالای سردر آپارتمان چسبانده بوده. بنده خدا خیلی هزینه کرده بود، عنوان کاندید مستقل را برای خودش برگزیده بود و یکسری شعار هم زینتبخش پوسترش بود. آخرش هم رای نیاورد و از آنجا که پوسترش هر روز جلو چشمم بود اخبار را تعقیب کرده بودم رتبه چهار رقمی را در انتخابات کسب کرده بود.
واژه استقلال خیلی زیبا و دلنشین است، بهخصوص در کشوری مثل کشور ما که در دورههایی استقلال کشور مورد تردید بوده بیشتر مردم نسبت به این واژه احساس خوشآیندی دارند اما افسوس که این احساس خوشآیند تضمینی برای رایآوردن خیلی از کاندیداها نیست و حتا اگر (به هر دلیلی) کاندیدهایی مستقل رای بیاورد، اتفاقا مستقل بودنش هیچ تضمینی برای عملکرد صحیح او نخواهد بود. این برنده مستقل فرضی احتمالا آدم خوب و خوشنامی است و به همین علت آرا را کسب کرده و به احتمال زیاد تا پایان دوره حضورش (در هر پستی که متکی بر آراء مردمی کسب کرده) از خودش فساد اخلاقی و مالی نشان نخواهد داد (امیدوارم) و دنبال فامیل بازی و رانت و … هم نخواهد رفت (باز هم امیدوارم) اما آیا این نوع عملکرد کفایت میکند؟ کدام شیر آهن کوهمردی میتواند بطور مستقل و بدون اینکه هیچ تشکلی او را پشتیبانی بکند تمام دردهای شهروندان را بشناسد و برای آنها راه حل ارائه بدهد و خود بطور مستقل و بدون حمایت هیچ تشکلی راه حلها را به انجام برساند . امیدوارم کسانی که ادعای استقلال میکنند بتوانند چنین کنند اما سوال اینجاست که اگر نتوانستند چه؟ روی دیگر سکه را باید دید در واقع با واژه استقلال در همان ابتدا با صدای بلند اعلام میکنند که هیچ تشکلی و حزبی و …. عملکرد من را تضمین نمیکند و من به عنوان یک انسان فانی قول و قرارهایی را با شما میگذارم که در صورت عدم محقق شدن، شما حق دارید و میتوانید تعجب کنید، فقط همین. قطعا شهروندان مختار هستند که چنین تضمینی را کافی بدانند یا ندانند.
در همه کائنات که شامل چند میلیارد کهکشان و پرشمار ستاره و منظومه است برای رخ دادن هر موضوعی دو سری شرط باید محقق گردند وگرنه آن موضوع رخ نخواهد داد. سری اول شروط لازم هستند که اگر محقق نشوند آن رخداد موضوعیت پیدا نمیکند و سری دوم شروط کافی هستند، در صورتی که این شروط نیز محقق گردند آن واقعه رخ میدهد وگرنه رخ نخواهد داد. قطعا برای رسیدن به جهانی آبادتر و جامعه ای با نشاطتر شروطی وجود دارند و کسی که میخواهد در این راه گام بردارد ، باید از شروط لازم و کافی برخوردار باشد.
سلامت مالی و اخلاقی و …. شرط لازم برای احراز مسوولیت هستند اما کافی نیستند (این شرایط برای بهبود اوضاع کافی نیستند). آیا این همه هزینه و وقت مردم صرف شده تا یک آدمی پاک بیاید و پاک برود و خوشبینانه هیچ تغییری در حوزهای که مسوولیتش را به عهده گرفته انجام ندهد و بدبینانه به علت بیاطلاعی و عدم تخصص اوضاع را خرابتر بکند و برود. از این آدمهای خوب و مستقل زیاد داریم اصلا چرا مردم باید به این یکی رای بدهند و به آن یکی رای ندهند؟ موضوع جالب توجه و بامزه اینجاست که مستقل بودن کاندیدا نه تنها لازم نیست بلکه از شروط کافی نیز به شمار نمیرود و لذا به نظر میرسد بیشتر جنبه جلب توجه داشته باشد چیزی در حد انتخاب رنگ پوستر تبلیغاتی.
این موضوعی است که هازمان زرتشتیان نیز با آن مواجه هست هر سه سال یکبار بیستویک نفر آدم مستقل وارد انجمن زرتشتیان تهران میشوند که اتفاقا خوشنام و دلسوز هستند، از وقت و اعصاب خود هزینه میکنند تصمیات صحیح میگیرند، گاهی تصمیمات اشتباه میگیرند و گاه اوضاع را خرابتر میکنند و گاه اوضاع را بهتر میکنند و در نهایت خوب یا بد عملکرد ایشان در کارنامه مستقلی که در پایان دوره، جامعه زرتشتی برای آنها صادر میکند درج میشود. این مستقل بودن کارنامهها دقیقا چشم اسفندیار هازمان زرتشتی است چرا که بطور مثال بابک شهریاری بر اساس پیشینهی شخصی خود محبوبیتی دارد، بر اساس افکار ناپخته خود که هیچ تجربه اجتماعی واقعی آن را پشتیبانی نمیکند برنامههایی دارد و برنامههای خود را بصورت شعار تبلیغاتی مطرح میکند و رای میآورد و به انجمن داخل میشود و در مدت سه سال اکثریت برنامههای خود را نمیتواند اجرا کند. اگر خوش انصاف باشد خواهد گفت؛ «عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها» شاید هم تقصیر را به گردن دیگران (بهخصوص رییس ) اندازد و بگوید؛ «نگذاشتند که کار کنیم» به هر حال هر چه بگوید یا نگوید اصلا مهم نیست چونکه خود مسوولیت گفتهها و عملکرد خود را دارد. دفعه بعد اصلا در انتخابات شرکت نمیکند تا بخواهد به کسی پاسخی بدهد لذا تا پایان عمر مهلت دارد تا منتقد همیشگی همه ادوار انجمن باشد. انتقادهایی که قاعدتا شنیده نمیشود و احتمالا راه حلی را نیز درون خود ندارند و اگر هم انتقاد به حق باشد و راه حل ارائه شده هم عملی باشد کسی از هیاتمدیره انجمن مسوولیت انجام آن راه حل را با شیوهای که مد نظر بابک است نخواهد پذیرفت و علت آن هم پر واضح است چونکه بهجای بابک شهریاری مستقل و منتقد الان آلفرد شهریاری مستقل آنجا پشت میز انجمن نشسته و باور دارد که اگر از بابک بیشتر نفهمد کمتر نمیفهمد، اینگونه است که آلفرد راهحلهای خود را بکار خواهد بست و اشتباهات بابک را در یک فرمت جدید تکرار خواهد کرد و در عوض تجربه خواهد اندوخت، چند سال بعد آلفرد جای خود را به ویلیام شهریاری خواهد داد و آلفرد شهریاری ، مستقل سابق و منتقد فعلی پای به عرصه خواهد گذاشت و ……. تجربه بابک و آلفرد و ویلیام و …. هیچوقت به هیچ دردی نخواهد خورد.
به این دور باطل چاشنی محدودیت تعداد ادوار انتخاب افراد را هم که بیافزاییم چنان آش شلهقلمکاری میشود که همه شاهد آن هستیم. یعنی حتا اگر افرادی دلسوز و توانمند بتوانند کسب تجربه کنند و خاک انجمن را بخورند و هزاران پرونده را ورق بزنند و با هزینه خود از تهران تا قزوین و از قزوین تا یزد و از یزد تا کرمان بروند و در دادگاهها از حق انجمن دفاع کنند پیش از آنکه بتوانند تلاش خود را به حاصل برسانند دیگر فرصت حضور درهیاتمدیره انجمن را نخواهند داشت و بخش بزرگی از کوشش آنان بیثمر خواهد ماند.
دیرزمانی است که هازمان زرتشتی اینچنین سرمایههای انسانی خود را از دست میدهد و تجربه پیشینیان امکان انتقال به آیندگان را نمییابد. برای غلبه بر این چالش لازم است تا تشکلهایی مدنی در هازمان شکل گیرد و این تشکلها هر کدام اهداف خود را شفاف انتخاب کنند و شعار خود را برگزینند به گونهای که کنشگران جامعه در درون این تشکلها پرورش یابند. اصلا لزومی ندارد که بابک بطور ناگهانی ظهور پیدا کند و مانند یک ابر قهرمان برای همه مشکلات جامعه راه حل بدهد نه تنها لزومی ندارد بلکه صحیح هم نیست نه تنها صحیح نیست بلکه خطرناک هم هست.
مگر میشود یک شخص گمنام بدون هیچ عقبه اجتماعی شناخته شدهای به یکباره پیدا بشود و بنا به شرایطی در راس قرار بگیرد و مدتها در راس باشد و سپس آن کند که نباید کرد و هیچ کس هم مسوولیت نپذیرد؟! هیچ تشکلی نباشد که من زرتشتی بروم و آنجا فریاد بزنم ای شما که پشتیبان وی بودید، امروز چه پاسخی در برابر عملکرد او برای من دارید. مستقل بودن اینگونه خطر خود را مینمایاند.
ما به تشکلهایی نیاز داریم که هر کدام بر اساس برنامهها و اهداف خود در هر دورهای انجمن را به دست بگیرند و اگر خوب عمل کردند که مجدد به آنها رای خواهیم داد وگرنه به تشکل رقیب عنایت خواهیم داشت و اینگونه هر تشکلی فرصت دارد تا اشتباهات خود را بازنگری کند. بدیهی است که در داخل هر تشکل یک حافظه بزرگ و تجربه گرانسنگ برنامههای جدید را پشتیبانی خواهد کرد.
لازم است با این معنا آشنا باشیم که حضور در یک تشکل به معنای سرسپردگی نیست بلکه دلسپردگان به هازمان قبلا از سر خود گذشتهاند که امروز پای به عرصه میگذارند. حضور در این تشکلات عقبه هر فرد را روشن میکند و باعث میشود که آحاد جامعه با شناخت از پیشینه هر فرد به او رای بدهند و نه بر اساس نام فامیل یا نسبت فامیلی که با او دارند از سوی دیگر کارنامه هر گردش انجمن معرف عملکرد رییس آن دوره نخواهد بود بلکه معرف عملکرد تشکلی است که قدرت را در دست داشته، لذا در درازمدت وزن واقعی اهداف و شعارها مشخص خواهد شد. از سوی دیگر افراد نوظهور و بدون پیشینه به انجمن راه نمییابند تا با عملکرد غیرقابل پیشبینی خود ما را شگفتزده و جامعه را دچار آسیب کنند.
امیدوارم از هم اکنون این تشکلها پدید آیند تا بتوانیم در انتخابات این دوره انجمن شاهد به قدرت رسیدن یکی از آنها باشیم و تشکلهای اوپوزسیون به موازات برنامههای انجمن را دنبال کرده و خود را آماده کنند تا در گردش بعدی، انجمن را به دست گیرند.
ایدون باد – بابک شهریاری آبان 1400
یادداشت به قلم بابک شهریاری
تشکلهای مردم نهاد یا کاندیدهای مستقل
- بابک شهریاری
- 1400-08-19
- 18:45
به اشتراک گذاری
Telegram
WhatsApp
Facebook
Twitter
تازهترین ها
3 پاسخ
بنظرم اگه مانکجی زنده بود، میگفت پسرم حرف دل منو زدی
به نام اهورامزدا ابر دانای هستی بخش.
هستی بخشی ریشه در دانش و دانستن دارد. هازمان ما دانش هستی بخشی به هم اندیشی را ندارد. چون فرآیند آموزش درست و شایسته را ندارد.
در گزینش مدیران انجمن، نبایستی وابسته بودن شخص به فلان خانواده بزرگنام، ملاک باشد چرا که با بُنپایه کیش مزدیسنی که خردورزی است درتضاد می باشد. گزینش ها اگر برپایه دانش و تخصص نباشد کارها، روان و خوب پيش نخواهد رفت
سهراب سپهری : چشمها را بايد شست. جور ديگر بايدديد * چترها را باید بست. با همه مردم شهر زير باران بايدرفت