یادداشت

شادروان موبد مهربان فیروزگری را با آن آوای خوش‌آهنگی که اوستا را می‌خواند به یاد می‌آوریم. با لبخندی که همیشه روی لب ...

در اولین روز برگشت اخیر به ایران با موبد فیروزگری تلفنی تماس گرفتم. مثل همیشه گرم و مهربان از من دعوت کرد که دیداری د...

آسان مکن تصور بار مغان کشیدن سر می‌دهد به سنگت رطل‌ گران ‌کشیدن نشر و نمای هستی چون شمع‌ خودگدازیست می‌باید از بهارت ...

امروز، دردی جانکاه بر دل‌هایمان نشست. موبد مهربان فیروزگری، آن پاسدار آتش مقدس، آن سرودخوان اوستا، آن مردی که وجودش ا...

آنچه در متن زیر نگاشته شده احساسی است که در هنگام مطالعه سرود اهنود گات داشتم، حسی بس شیرین که دریغ آمد آن را با شما ...

خاطره‌های پراکنده از سفر یزد، پاره دوم؛ دیدار از مزرعه‌کلانتر و پیر سبز، این نوشته ۱۰ دی‌ماه ۱۴۰۳: اوایل دی‌ماه بود و...

پیشگفتار: پس‌از آخرین سفرم به یزد با توجه به آنچه که در این سفر دیدم و شنیدم، بر آن شدم که بخشی از خاطراتم را از این ...

در بین ایرانیان باستان، شادی و خنده یکی از واجبات رشد و تقویت تن و روان به شمار می‌رفت. به‌ویژه پیامبر ایران، اشوزرتش...

در بخش‌های (۱) تا (۹) خاطراتِ زنده‌یاد شاهرخ کشاورزی؛ دوران کودکی، آغاز دبستان تا دیپلم‌گرفتن از دبیرستان البرز و دان...

خوردادماه 1403 خورشیدی پس از چند سال که توانست به ایران بیاید، چندین دیدار داشتیم و گفت‌وگو کردیم. در یکی از آخرین دی...