به بهانه جشن «سپندارمزگان» که پیوندی نزدیک با جشن زمین، بانوان و باروری دارد، نگاهی گذرا به آثار تاریخی در دوران گوناگون تاریخی در موزه ایران باستان و دیدگاه چند پژوهشگر درباره استوره زمین و زن مورد بررسی قرار دادهشد.
اساتیر نشاندهنده فرهنگ و چگونگی اندیشه مردمان در دورانهای کهن است؛ زبان گویای تاریخی است از دورانهای پیش از تاریخ؛ سخنگوی بازماندههای گرانبهایی است که از دل خاکها بیرون کشیده میشود یا در دل سنگها و کوهها یافت میشود. اساتیر نمایندهی ادامه زندگی فرهنگی یک ملت و بهنوعی تاریخ است.
استوره را باید داستان و سرگذشتی مینوی دانست که بیشتر اصل آن آشکار نیست و گزارشی از کارکرد، باور، نهاد یا پدیدهای طبیعی بهگونه فراسویی که دستکم بخشی از آن از آیینها، باورهای دینی و روایتها گرفته شدهاست. در استوره رویدادها از دوران آغازین به ما سخن میگوید و اینکه چگونه هر چیزی پدید میآید و به هستی خود ادامه میدهد
بسیاری از باورها، جشنها و آیینهای دینی در پیوند با نیازهای اقتصادی بشر شکل گرفتهاند که با برکتخیزی و باروری تامین میشود. نیاز به محصولات و رمهی بیشتر برای سیرماندن و فرزند بیشتر برای یازی در کاشت، پاسداری از زمین و نیرو بخشیدن به خانواده و قبیله در هنگام جنگ.
توینبی میگوید: «مادر کهنترین سوژهی هنری انسان است.» از نمونه آثاری که بسیار در کاوش میدانهای پیشاتاریخی به آن برمیخوریم پیکرکهای گلی یا سنگی با اندامهای تجریدی یا واقعگراست که با تکیه بر ویژگیهای زنانه ساخته شدهاند. زمانی این تندیسها «ونوس» نامیدهمیشدند ولی از آنجایی که نام خدای رومی نمیتوانست گویای همهی ویژگیهای این دستساختههای سراسر راز را داشتهباشد، بیشتر با عنوان «ایزدبانوی باروری» شناخته شدند.
برخی از این تندیسها را میتوان به انگیزه تاثیرگذاری و بیانگری ژرف در زمره آثار درخشان تاریخ هنر بهشمار آورد. در این تندیسها زیبایی کمتر دیده میشود و بسیاری از آنها دارای چهره نیستند ولی بر اندامهای زنانهشان تاکید بیشتر شدهاست.
باور داشتن به زیباتر بودن بانوان فربه در اندیشه بسیاری از مردم جهان تا چند دهه گذشته وجود داشت. فربهی نزد پیشینیان ما نشانگر تندرستی، توانگری و سیری و لاغری نشاندهندهی بیماری، تنگدستی یا گرسنگی بودهاست.
پیکرکهای باروری را میتوان نمونهی زمینی ایزدبانوی مورد پرستش در منطقه دانست که بیشتر نگاهبان زمین و آبها و در پیوند با عشق و باروری و حاصلخیزی است. در آیینهای باروری زمین، دام و انسان، آیینهای بلوغ، درمانبخشیِ زنان سترون و یاری بانوان به هنگام زایمان نیز از این تندیسها بهره میگرفتند.
همبستگی باروری زمین با بارگیری زنان را در میان همه هازمانهای (:جوامع) برزیگر میتوان پی گرفت زیرا زنان توانا بر کنترل قوای بارور کننده هستند و راه سبز کردن گیاهان و ثمر برآوردن از زمین را بهتر میدانند. آسمان نیز در این میان بیشتر نقش نیروی بارور سازندهی مردانه را دارد.
باستانشناسان بسیاری زن را کاشف برزیگری دانستهاند. مرد در پی شکار یا چراندن رمه، بیشتر دور از خانه بهسر میبردهاست. برخی از فرهنگها باور داشتهاند که زن نازا برای کشاورزی زیانآور است؛ اما اگر زن آبستن بذرافشانی کند محصول پربارتر خواهد داشت.
گروهی از انسانشناسان باور دارند که در دورههای کهن جامعه ابتدایی زیر سلطهی زنان بودهاست و مادرتباری بازماندهی ان دوران بهچم (:یعنی) مادرسالاری است. نشانههایی از آن دوره هنوز در گفتار ما بازماندهاست، چنانکه از «زبان مادری»، «مام میهن» و مادر طبیعت سخن میگوییم. واژهی «زن» در زبان پارسی از ریشه «زی» و «زیستن» است. زایش پشتوانهی برتری اجتماعی و اقتصادی یک خاندان، پایداری یک تبار، ماندگاری و دوام یک نژاد است.
بهترین نمونه را میتوان در شهر سوخته دید. در گورهای زنانهی شهر سوخته مهرهای سنگی و فلزی در کنار مچ دست، بازو یا گردن زنان یافت میشود که نشان میدهد برای نمایاندن جایگاه اجتماعیشان آنها را به دست یا گردن خویش میآویختند.
سنگنبشتههای بهدست آمده از شوش نشانگر بودن زنان در امور تجاری و حقوقی است. در ایلام میانه قانونی بودن پادشاهی بهوسیله شاخهی زن بهدست میآمد و ادامه مییافت و نام خاندانی مادر بر کودک نهاده میشد.
اسناد بایگانی هخامنشی نشان میدهد که زنان سهم برجستهای در کارگاهها داشتند و زنان باردار هدیهی شاهی و کمکهای پس از زایمان و پنج ماه دستمزد ویژه دریافت کردهاند و پس از زایش نیز نوزادان در هنگام کار مادر در کودکستان نگهداری میشدند. در میان مالیات دهندگان نیز نام بانوانی آمده که دارای گله و زمین شخصی بودهاند.
فرهنگهای ساکن فلات ایران نیز از دوران نوسنگی تا پایان شهریاری ساسانیان دیگرگونه ایزدبانوان را ستوده و برای بر سر مِهر نگاهداشتن آنها نیایشگاه و تندیس ساختهاند. شمار بالای پیکرکهای باروری در ایران بیانگر دیدگاه نیاکان ما به هنجارهای حاک بر زندگی است و هراس همیشگی آنان را از قهر طبیعت نشان میدهد و در این میان زنان جایگاه میانجی نیروی برکتبخش آسمانی با بارندگی زمینی را دارند.
در ایران برپایه نوشتارهای تاریخی میتوان ایزدبانوان را مورد بررسی قرار داد:
ایزدبانوان ایلامی: یکی از کهنترین ایزد بانوان ایلامی در هزاره سوم پیش از میلاد «پی نی گیر» مادر همه ایزدان است. «منزت» همسر خدای شیموت و نگهبان زنان باردار است که پرستشگاه وی در هوپشن (شاید ده نو کنونی) قرار داشت.
نارونته از ارجمندترین ایزدبانویی است که هیتا در گلنبشتهاش شش بار از او نام میبرد و بسیار محبوب بوده آنگونه که گاه زنان نام «ناروندی اومی» (ناروندی مادر من است) را بر خود مینهادهاند.
ایزد بانوان اوستایی: در اساتیر اوستایی نیز از چند ایزدبانو نام برده میشود. «اَشی یا اَشی وَهی» که در یشت 17 نام او آمده و ایزد مادینهی باروری است که از جوانان آماده زناشویی نگهبانی میکند. جانوران نیز در هنگام جفتگیری در پناه او هستند. او به زنان زیبایی میبخشد و در خانه برکت میآورد.
آبان یشت به اَردَویسورا اَناهیتا (:آبهای نیرومند بیآلایش)پیشکش شده که تورانیان در جنگهای خود بیشتر از همه به او رو میآوردند و برایش در کنار رودخانه قربانی میشد. این ایزد سرچشمه همهی آبهای روی زمین و همهی باروریها است؛ نطفهی همهی نران را پاک میگرداند و زهدان همهی مادگان همه مادگان و شیر را در پستان مادران پاک میسازد.
«دین (دِاِنا)» که ایزدبانوی وجدان و خواهی اشی است. او بر پل چینوَد کردار نیکان را بهسان دختری زیبارو به پیشواز روان آنان میبرد و بدکرداری ناپاکان را بهسان عجوزهای هراسناک. او ایزدبانوی راه و سفر نیز است.
چیستا ایزدبانوی دانش، خرد و فرزانگی و یاور دانشمندان و پژوهشگران است.
«اشتاد» نماد زنانه دادگری است که به همراه زامیاد روان مردگان را برای داوری بازپشین در ترازو مینهند.
در میان اَمشاسپندان سه نیروی زنانه وجود دارد: «سپندارمذ» ایزدبانوی زمین و زنان پارسا که کفران کنندگان بر زمین را گزند میرساند. او همراه «اَمرداد» ایزدبانوی گیاهان و بیمرگی که بیدادگران نسبت به گیاهان را از ورود به بهشت باز میدارد و نیز خرداد امشاسپند نگاهبان آب و یاور همیشگی اَمرداد که با دیوان خشکسالی و بیآبی نبرد میکنند.
برهنگی تندیس ایزدبانوان نشانی از پاکی و بیآلایشی آسمانی آنها است در بسیاری از تندیسها تا زانو لاغر ایت اما رانها فربه ساخته شدهاند و در بسیاری از نمونهها سینهها را در دست گرفتهاند که ویژگی بارز پیکرکهای باروری در میان بیشتر فرهنگها است. بر روی کمر برخی از تندیسها کمربندی با خطهای نقطهچین یا جناقی حک شده، گردنبندهایی با شمار رشتههای گوناگون در گردن آنهاست. برخی دستبند، پای آذین یا پیشانیبند دارند و گیسوانشان بر بالای سر جمع شدهاست. این تندیسها برهنه اما پر زیور و آذین هستند.
بانوی هفت هزار ساله که در خیابان مولوی تهران یافت شد
الهه باروری، تپه سراب کرمانشاه، 6100 تا 7000 پیش از میلاد
هزاره سوم پیش از میلاد شهر سوخته سیستان و بلوچستان
لرستان، هزاره پیش از میلاد
ظرف سیمین، املش گیلان از دوره ساسانی ، 1561 تا 1562
پیکرک های استخوانی، شوش ساسانی
سردیس سنگی ملکه موزا، اشکانی، شوش خوزستان
پیکره پنهلوپه که روزگاری از سوی یونانیها به عنوان پیشکش به دربار هخامنشیها در پارسه (:تخت جمشید) فرستاده شد. پنهلوپه شخصیت استورهای یونانی، که داستان آن را هومر در کتاب «ادیسه» در سده هشتم پیش از میلاد بیان میکند.
داستان بدینگونه است که همسر ادیسه (اولیس)، فرومانروای ایساکا، است. ادیسه برای جنگ «تروا» در درازای 20 سال از خانه بیرون ماند و نادرست کشته شدنش در همهجا پراکنده شد.
پیکره پنهلوپه اندوه بسیار را نشان میدهد که روی چهارپایهای نشسته، سر را به دستش تکیه داده و چشمبهراه همسرش است. یک سبد حاوی پشم زیر چهارپایه و بهگمان بسیار یک دوک نخریسی در دست راست او اشاره به فریبکاری او برای گریز از دست خواستگارانش دارد. او به آنها میگفت تا زمانی که بافت پارچهی کفن پدرشوهرش، لائرتس، را به پایان نبرد، ازدواج نخواهد کرد.
برای به دیر انداختن پیمان خود شب هنگام آنچه را که در درازای روز بافته بود، از هم میشکافت. سرانجام ادیسه از جنگ بازگشت و عشق و وفاداری، پنهلوپه را به عنوان نشان بانویی وفادار و سوگوار در هنر یونان تبدیل کرد.
بشقاب سفالی پایهدار، تپه اسماعیل آباد البرز، 4800 تا 5200 پیش از میلاد
الهه باروری، تپه سراب کرمانشاه، 6100 تا 7000 پیش از میلاد
تل ملیان فارس، 2900 تا 3100 پیش از میلاد
ساسانیان که در 224 میلادی قدرت را در دست گرفتند، برآن بودند ادامه دهنده روزگار باشکوه هخامنشیان باشند بنابراین هنر شاهانهی ساسانی در چهر نمایههای پارچههای ابریشمی، ظروف سیمین زراندود و گچبریهایشان در سراسر آسیا و اروپا رواج یافت.گچبریها و موزاییککاریهای بیمانند و یگانه زینتبخش موزهی دوران تاریخی برجای مانده از مهرازیهای (:معماری) باشکوه این دوره در تپهحصار دامغان، چالترخان در ری، حاجیاباد و بیشابور در فارس است.
هزاره یکم پیش از میلاد، چغاسبز، لرستان
فرتور از مارال آریایی است.
6744