پرده گنجه یکی از ارزشمندترین پردههای نگارگری، بازگوکننده روزگار تلخ نبرد گنجه و نشاندهنده فداکاری ایرانیان در دوره قاجاری است که در دیرینکده ملی بخش دوره اسلامی نگهداری میشود.
از دیرباز بازگو کردن رویدادهای استورهای، داستانی، تاریخی و حتا روزمرگی در چندین مرحله بر روی جامها، دیوارها، پردههای نگارگری، چکامهها و حتا آوازها در بین فرهنگ شرقی رایج بوده است و این آثار امروز میتوانند به عنوان یک سندِ روایتگر مورد اهمیت پژوهشگران قرار گیرد تا به حقیقت وجودی آنان پی ببرند.
از روزگار صفویه پردهنگاری جای نگارکندهها را گرفت و دست هنرمند برای بازآفریدن رویدادهای استورهای و تاریخ بیشتر باز شد و هر آنچه را که در پندار (خیال) خود از دیرباز و حال داشت بر روی پرده پیاده کرد.
نگارگر پرده گنجه کیست؟
نگارگر پردهی گنجه شناخته شده نیست اشتباهاتی در پرده دیده میشود که از دیرباز اشتباهات اینچنینی همواره در پردهها و تومارهای نقالی بهچشم میخورد و امروز میتوان آنها را بخشی از فرهنگ مردمی دانست. چنانچه در پرده کوچک سوی راست پرده گنجه «محمد علی مدور» اشتباهات نگارشی دارد؛ در میان بختیاریها برخی سواد خواندن نوشتن نداشتند ولی سرودههای شاهنامه را تا دههزار بیت ازبر بودند که همان حافظه تاریخی است.
ناصرالدین شاه 17 ساله به پادشاهی رسید و در 20 سالگی دستور کشته شدن امیرکبیر را داد و پس از امیرکبیر، میرزا آقاخان نوری به صدراعظمی برگزیده شد. عمارت نظامیه به دستور آقاخان نوری ساخته و پیشکش ناصرالدین شاه شد البته این کار یک آیین دیرین در ایران بود چنانچه بنای شمسالعماره را معیرالممالک داماد شاه به ناصرالدینشاه پیشکش میکند.
صنیعالملک، عموی کمال الملک در بنای نظامیه نگارگری میکرد وی از نگارگران برجسته روزگار محمدشاه بود محمدشاه پس از 14 سال پادشاهی با بیماری نقرس درمیگذرد. پس از روی کار آمدن ناصرالدین شاه، صنیعالملک نخستین نقاشباشی وی برگزیده میشود. میرزاآقاخان نوری سفارش 7 تابلو نگارگری را در همین بنا به صنیعالملک میدهد و بهگمان برای اینکه دل ناصرالدین شاه را بهدست آورد و یادی از نیاکانش کرده باشد با بهرهگیری از تکنیک و برداشت نگارههای کاخ نگارستان، دستور کشیدن تابلو گنجه را میدهد. هفت پرده در درازای سه سال (1271 مهی تا 1274 مهی) کشیده شد که هنگام ورود به عمارت نظامیه نخست پرده گنجه و صف سلام نوروزی دیده میشد.
اگر چه این تابلو امضا ندارد ولی به گمان بسیار یا کار دست صنیعالملک بوده یا شاگردانش یا زیر نظر صنیعالملک کشیده شدهاست. آن هنگامه کمالالملک جوان بود و گاهی نزد عمویش میرفته بهگمان بسیار قلمی به تابلو کشیده باشد.
چگونگی جنگ در گنجه
اندیشه گشایش (تصرف) ایران و تجاوز به مرزهای شمالی کشور به عنوان یکی از آرمانهای راهبردی روسیه در آسیای خاوری در روزگار «پطر بزرگ» و پایانی دودمان صفویه شکل گرفته بود. در آغازین دوره حکومت فتحعلیشاه دگرگونیهای درونی قفقاز و بیاندیشگی سیاستمداران حکومت قاجار، روسیه را برای یورش به ایران گستاختر کرد.
جنگ ایران و روس در روزگار فتحعلیشاه یک بار ده سال و بار دویم پس از ده سال، سه سال به درازا کشید. فتحعلی شاه 37 سال پادشاهی کرد و نزدیک به 25 سال با روسیه درگیر بود.
در پایانی سال 1218 مهی پادشاه روسیه درصدد برآمد ناحیه گنجه، کوکجهگول قرهباغ و تالش شمالی را برای پاسداری از نواحی بادکوبه، گرجستان و سواحل دریای مازندارن را بهدست گیرد. بههمین روی ناگهان نیروی روس به فرماندهی «ژنرال لازارواف» به شهر گنجه یورش برد و کشتار همگانی کرد. اهالی گرجستان از دولت ایران کمک خواستند تا به ایران بپیوندند و پادشاه ایران که گرجستان را حق خود میدانست و از کشتار گنجه برآشفته بود، برای کمک به گرجستان و دفاع از مردم گنجه جنگ بین ایران و روس درگرفت و ده سال به درازا کشید.
در جنگ دویم نیز عباسمیرزا پسر بزرگ فتحعلیشاه برای گردآوری نیرو دچار سختی بزرگی شد و بایستی با 20 هزار سرباز در برابر 50هزار سرباز روس که به دستور «ژنرال ایشپخدر» به سوی ارس پیش میرفت، صفآرایی کند. در آن روزگار تنها یک لشکر دارای سلاح بودند. نظامنامه ثابت و تنپوش نظامی درمیان نبود و تومان اول (فرمانده ده هزار تن) هنوز جوان و از هر گونه ابزار جنگی محروم بود؛ افواج محلی (نیروهای بومی) اسلحه و تنپوش شایسته نداشتند و با تنپوشهای بومی خود در ابهر گردآمدند. تومان دوم دارای اشخاص قوی بنیه و با اسلحههای ناقص شامل تفنگهای چخماقی به نام «دایان دولدوروم» (: بایست تا پُر کنم) و ساخت دست استادان گوناگون مسلح شدهبودند و در پی تومان اول به شهر تبریز حرکت کرده تا رهسپار ارس شوند. این تفنگها هر یک دقیقه یک تیر خالی میکرد.
نیروهای دیگری شامل دستههای گوناگون تبارها به همراه سرپرستان ایل با خرجی خود به کارزار میآمدند. بیشتر سواران تنها اسلحه سرد داشتند و واحد توپخانه فوج بود شانزده توپ یک هنگ و دو توپ یک دسته را تشکیل میدادند.
گردآوری این نیرو چند ماه به درازا کشید و برخی هنوز به صحنه جنگ نرسیده، گرسنگی میکشیدند و ترتیب کارها به دست کسی سپرده شدهبود که هیچ آگاهی از کار نداشت.
چرا پرده گنجه کشیده شد؟
گنجه برای قاجاریان ارزش ویژهای داشت زیرا نیای قاجار از ایل ترکمانان گنجه و از دست دادن آن برایشان گران بود بنا به اسناد برجای مانده، فتحعلیشاه در نامهنگاریهایش با ناپلئون بناپارت همواره از گنجه سخن میگفتهاست و عهدنامه فینکناشتاین بین ایران و فرانسه، ایران را به سوی اصلاحات نظامی و نظامی شدن پیش میبرد. پس از آموزش نظامیگری و پشتیبانی فرانسه، عباسمیرزا سیهزار سپاه آماده میکند تا به جنگ روسیه رود. روسیه در همین هنگامه درخواست صلح میکند ولی ایران نمیپذیرد؛ از سوی دیگر انگلیس تازه به هند دست یافته بود و برای متوجه نشدن روس به هند، بدش نمیآمد این جنگ سربگیرد و فرانسه نیز با هر دو کشور دشمنی داشت. سه کشور شناخته شده آن روزگار بازیهای گوناگونی به سود خود با ایران کردند و ایرانیان ناامید از پشتیبانی دیگر کشورها و نداشتن هرگونه ابزار جنگی پیماننامه گلستان را میپذیرد و قرار بر این بود کشورهای تسخیر شده به دست روس به ایران بازگردانده شود ولی روس چنین کاری را نکردند و حتا برخی سرزمینهای ایران را نیز تصرف کردند.
دولتمردان قاجار که خود را بازنده پیماننامه گلستان میدیدند زمینه را برای جنگی دیگر با روسها را فراهم کردند. اینبار دست نیاز به سوی نیروهای درونی دراز کردند و برای جذب نیروهای بیشتر جنگ ایران و روس را نبرد اسلام با کفار جلوه دادند.
ایران در این جنگ رشادتهای بسیاری خرج میدهد و حاکم گنجه بهنام میرزا جوادخان تبریزی مردی رزمآزما و کشورگشا بود و در 48 سال زندگی خود دست کم پانزده باز به جنگ رفتهبود. جنگ در مراحل نخست خوب پیش رفت و عباسمیرزا اطمینان پیدا کردهبود شهرهایی که از دست دادهاند را پس خواهند گرفت ولی شوربختانه «آصفالدوله» خیانت میکند و عباسمیرزا تنها میماند، خوراک سپاه نمیرسد و وادار به عقبنشینی میشوند.
پرده گنجه به ما چه چیزی را نشان میدهد
سوی راست تابلو از بالا روسها به میدان جنگ وارد میشوند زیرا در بخش شمالی ایران جای دارد و سوی چپ سهچهارم تابلو را ایرانیها پر کردهاند. درشتترین نگاره، نگاره فتحعلیشاه است. زیرا شخصیت مهم کشور است و نوعی پرسپکتیو شرقی و ذهنی است و مانند هنر شمایلنگاری آدمهای مهمتر بزرگتر از اندازه نشان داده میشوند.
اگرچه فتحعلیشاه به عنوان پادشاه کشور کمتر به جنگ رفت و بیشتر کارهای جنگی را عباس میرزا انجام داد ولی چهره وی در میدان کارزار کشیده شدهاست. پادشاه سوار بر اسبی سپید است که در باور ایرانیان سپنتا بهشمار میآید پاها و کمر سرخ رنگ اسب نشانه دلیری پادشاه است زیرا در جنگ با دلیری به اندازهای دشمن رامیکشد که خون کشتهشدگان تا کمر اسب رسیدهاست. دُم اسب سپید برافراشته است زیرا اسب به هنگامهی ستیز چنین حالتی به خود میگیرد. حالت پای اسب یکی از رایجترین فرم اسب در نگارسنگها و نگارگریها است که از دوره هخامنشی هم در سنگنگارهها دیده میشود و نماد اسبهای با نجابت است که یکی از پاهایشان را بالا میبرند. این حالت از ویژگی اسبهای ایرانی است که در زمانهای دیگر اسب عربی شناخته شد درحالیکه سرزمین عربستان شایستگی پرورش اسب را ندارد. اینگونه اسبهای نشانی از اسبهای ساسانیان مانند شبدیز و شبرنگ بهزاد را دارند.
پشت سر پادشاه چناری کشیده شدهاست. در نگارگری دوره صفویه هم این درخت پشت سر اسب سپید پادشاه دیده میشود در نگارههای دوران باستان هم پشت سر داریوش شاه یک درخت نخل جای دارد. چنار با ریشههای ستبر و ژرف درخت پادشاهی است و چنار زرین خوانده میشود.
تنپوش پادشاه سرخ رنگ است. گفته میشود هنگامی که در کاخ گلستان برآن بود دستور بریده شدن سر خلافکاری را بدهد، تنپوش سرخ میپوشید و همه اهالی کاخ به وحشت میافتادند که چه کسی کشته خواهد شد. هنگام جنگ ایران و روس هم وی بیشتر تنپوش سرخ داشت.
همانگونه که در تابلو میبینیم شاه چنان آراسته به کاراز آمده که انگار جنگ نیست. بنا به سخنان یک فرنگی شاه انگار مجموعهای از جواهرات است که در پرتو خورشید میدرخشد.
قاجار نُه طایفه داشت بههمین روی جلوتر از پادشاه نُه سوار، نماینده نُه طایفه با شترهایشان در یک ردیف ایستادهاند. هنگامی که گنجه از دست ایران درآمد برای نه طایفه بسیار سنگین بود. گنجه برای قاجار یک بزنگاه بود. ترکمنها بهجای اسب بیشتر شتر دارند و حتا در نقش قالیهایشان نیز به چشم میخورد.
در بخشی که شخصی کتابی در دست دارد بهگمان شاهنامه خوانی میکند زیرا یکی از آیینهای کهن در ایران است حتا در جنگ «رییسعلی دلواری» با انگلیسیها، تنگستانیها شاهنامه میخواندند. بختیاریها هم شاهنامه خوانی دارند. کسی که شاهنامه به دست دارد درواقع رجزخوانی میکند و در کنار وی دوازده تن کرنازن احساسات جنگجویان را هیجان میبخشند. کرنای همان «کارنای» بهچَم (:معنی) ساز جنگ است. گروه خنیاگری در رکاب شاهنشاه آمده و این یک آیین دیرین ایرانیان هنگام کارزار است. در سپاه روس هم دو تن طبال یکی در سوی لشکر توپخانه و یکی در بخش پیاده جای دارد که سرگرم نواختن طبل هستند.
پشت سر پادشاه امیران و بزرگان قاجاری سوار براسب به صف ایستادهاند و بیشتر تنپوش و سپر زرین دارند.
دومین شخصیت برجسته پرده گنجه عباسمیرزا است که نیزه بسیار بلندی در دست دارد و چون دو پادشاه در تابلو هستند وی را برجستهتر نشان ندادهاند.
آهنگ تابلو ترکیب سه چهارمی است و ایرانیان بخش بزرگ تابلو را پر کردهاند، روسها به عقب رانده شدهاند و روند تهاجمی ایرانیان به نیکی آشکار است و حتا اسیر هم گرفته شدهاست.
بسیاری از چهرهها حماسی مانند نگارگری شاهنامه و تعزیه هستند. تنپوشهای نگارگری قهوهخانهای، اشقیا و اولیا، سرهای بریده، همه را نگارگر آشنا است و هنر شمایلنگاری و پردهنگاری رایج در صفویه، زندیه و قاجار را در پرده پیاده کردهاست.
درفش سپید به شکلهای گوناگون و نشان پیروزی در تابلو کشیده شدهاست. از آنجایی که هنرمند با تنپوشهای روسی آگاهی نداشته با خیال خود سپاه روس را نگارگری کردهاست و کلاه فرانسوی بر سر روسها گذاشتهاست. فرمانده روسی که تپانچهای در دست دارد و در هنگامهی پسروی به پشتسرش برگشته تا گلولهای شلیک کند ولی به نیزه دراز عباسمیرزا برمیخورد.
بالای تابلو توپهای روسی با پندار هنرمند به زیبایی کشیده شده و ایرانیها همه به تفنگهای چخماقی، دایان دولدورم مسلحه هستند که همگی بدوی است، قدرت روسها بسیار بالاست و همگی بسیار منظم در کنار یکدیگر ایستاده یا میجنگند. انگیزه پیروزیشان را درهمین نظم شناختهاند و دیگر اینکه همگی مجهز به سلاحهای مدرن و خودکار هستند؛ آنان میتوانستند پس از شلیک گلولهای بدون درنگ گلوله دیگر را شلیک کنند. از همین هنگامه ایرانیان به اندیشه پرتوان کردن نیروهای ارتش یا نظامی کشور افتادند که در پی آن مدرسه دارالفنون ساخته شد تا به دانشپژوهان آموزش اصول نظامی داده شود و امروز نیز دانشکده پلیتکنیک پدید آمدهاست.
واکنش چکامهسرایان نسبت به جنگ ایران و روس
اندیشه جهاد در جنگ دویم ایران و روس، بازتاب بالایی در چکامهسرایان دوره قاجار داشت و دوره جدیدی در ورود به مسایل اجتماعی ـ سیاسی و واکنش به رویدادهای مهم روزانه برای چکامهسرایان بهشمار میآید. چکامهسرایان «جامعهگرا» مانند میرزا ابوالقاسم قائممقام و نشاط اصفهانی که افزون بر چکامهسرایی از سیاستمداران بزرگ بودند و با نگاه تحلیلی به پدیده جنگ نگریستهاند. قائممقام در قصیدهی «موعظه به نایبالسلطنه» با اشاره به مرگ تزار الکساندر یکم، عباس میرزا ولیعهد فتحعلیشاه را به جهاد با روسها تشویق کرد:
«گر روس به کین خیزد چون سد سکندر باش / ور روبهی آغازد با حمله ضغیم باش
سرباز و سوار اول از خیل عجم بگزین / پس عزم جهادِ روس، جزم آر و مصمم باش
غوغاست به روس اندر، از مرگ الکساندر / این خیل و حَشَر تا حشرگو در غم و ماتم باش»
چکامهسرایان دیگری مانند صبای کاشانی، مجمر اصفهانی، خاوری شیرازی بیشتر در قالب قصیده و مثنوی به مسایل روزانه کشور پرداختهاند.
فتحعلیخان افزون بر چکامهسرایی چندین سال حکومت کاشان و قم را در دست داشت، زمانی که کلیدداری آستانهی قم را داشت به انگیزه بیماری و خشکسالی در آن شهر به دستور شاه به تهران آمد و سال 1228 فتحعلیشاه را در سفر به آذربایجان همراهی کرد و در چند فرسخی آذربایجان بیمار شد و هنگام بازگشت از شاه دستور گرفت شاهنشاه نامه را در سه سال به نظم درآورد. این کتاب نزدیک به شاهنامه فردوسی در چهلهزار بیت رخدادهای پادشاهی فتحعلیشاه، جنگها و گشایشهای عباسمیرزا را بیان میکند. آرینپور میگوید: «در هیچ جا دشمن را خُرد و کوچک نمیشمارد، بلکه همیشه او را نیرومند و توانا نشان میدهد و چون ایرانیان سرانجام بر حریف سرسخت و پر زور پیروز میشوند، به پیروزی خود بیشتر میبالند.» در بخشی از شهنشاه نامه گزرارشی از جنگ ایران و روس دارد و سپاهیان تزار و فرمانده آنها ژنرال سیسیانوف، نامدار به «اِشپُخدَر» را چنین میشناساند: به پرخاش ژولیدهمویان روس / به نالش درآورده غرنده کوس
همه دیوساران جادوسگال / ز روی و ز آهن، بَر و بُرز و بال
همه گرسنه گرگ آشفتهسر / دریده جگرگاه شیران نر
به قلب اندر اشپخدر تیز جنگ / چو غران پلنگ و چو پیچان نهنگ
و اشپخدر با چنان لشکر و سازوبرگی، در برابر سپاه عباس میرزا که برای بازپسگیری گنجه در ذیحجه 1218 مهی روانهی آذربایجان شدهبود، بر خود میلرزد:
چو اشپخدر آن دیور پرخاشجو / شد آگاه در گنجه از رای او
تنش گشت لرزان و لب پرفسوس / شدش بسّدین چهر چون سندروس
همی گفت بر امپراتور، بخت / دژم شد که بادش نگونسار تخت
بسی گفتم ایران نه هند است و روم / ندیده کسی کام از آن مرز و بوم
زگفتار ایران فرو بند دَم / مکن بخت فیروز بر خود دژم
پرده گنجه بهگونهای کشیده شده که انگار پیروز جنگ ایران است زیرا برای دفاع از میهن خود درگیر جنگ شدهبودند و در دفاع هیچگاه حس شکست وجود ندارد.
پرده سترگ گنجه پیشتر در دیرینکده ایران باستان نگهداری میشد جایی که هیچ وابستگی با موضوع آن نداشت و پس از گشایش دیرینکنده دوره اسلامی به یاری کارشناسان برجسته ایرانی به سختی این جابجایی صورت گرفتهاست.
بنمایه:
سخنرانیهای دکتر محیط طباطبایی، محمد بهشتی و اردشیر صالحپور در بهمن ماه 95، دیرینکده دوره اسلامی
2)مقاله بررسی واکنش شاعران مکتب بازگشته به پدیدهی جنگ ایران و روس، رضا قنبری عبدالملکی
درخت چنار با ریشههای ستبرش همواره در باورهای ایرانی سپنتا است و پشتیبان پادشاهی وقت ایران بودهاست. پرده جنگ چالدران را نمایش میدهد که در کنار پرده سترگ گنجه در دیرینکده ملی بخش دوران اسلامی نگهداری میشود.
سرخی پاها و زیر شکم اسب نشان از شجاعت پادشاه دارد
گروه نوازنده دشمن هراسان در حال فرار
کلاهی که بیشتر در نگارگری خیالی قهوهخانهای دیده میشود.
پرده سترگ گنجه و پرده جنگ چالدران در سوی دیگر
سربازان روسی با تفنگهای خودکار
فتحعلیشاه با اسب سپید و تنپوشی که با جواهرات گوناگون پوشیده شدهاست و سردارانش که در پشت سر وی ایستادهاند
گروه نوازنده جنگی
سربازان روسی کلاه فرانسوی بر سر دارند!
گروه توپخانه روس در صفی منظم کنار یگدیگر ایستاده و به ایرانیان توپ و گلوله شلیک میکنند
جواهرات تنپوش فتحعلیشاه، ریش درازش همیشه جلب توجه همگان به ویژه فرنگیها بودهاست. وی به هنگام خشم تنپوشی سرخ بر تن میکرد
سوی چپ عباسمیرزا ولیعهد فتحعلیشاه و سوی راست ژنرال ایشپخدر در هنگامه فرار
فرتور از همایون مهرزاد است.
1393