یکسال از درگذشت استاد ایرج کابلی سپری شد. این روزها و چند سالی که پشت سر گذاشتهایم مرگومیرهای همهگیری کرونایی چنان فراوان بوده است که رودررویی با چهرهی هولناک مرگ چه بسا رویدادی روزمره به شمار میآید. هر روز صدای زنگ گوشخراش مرگ به گوش میرسد و کام و جان آدمی را تلخ و گرانبار میسازد. جز آن که مرگهای آسان و دستیابِ این روزها و سالها را از یاد ببریم چارهی دیگری داریم؟ اما مرگ ایرج کابلی رویدادی نیست که فراموش شود.
او در کار و تخصص خود بهراستی یگانه بود و بیگمان نبودش آسیب و کمبودی برای فرهنگ ماست. از اینرو، در سالی که بی او سپری شد، هیچگاه از دریغخوردن و افسوسبُردن از درگذشتاش، دور نبودهایم.
سالهایی از زندگی ایرج کابلی
ایرج کابلی در 23 فروردین ماه 1317 خورشیدی در کرمان و در خانوادهای زرتشتی زاده شد. با آمدن به تهران، دورهی دبیرستان را در آموزشگاه البرز گذراند. به سبب استعداد بسیارش رشتهی معماری را برگزید و برای آموختن آن راهی دانشگاه شد. با این همه میدانست که ذوق و هوش و دلبستگیاش پژوهش دربارهی زبان و خط فارسی است. از آن پس کوششهای علمی و توانفرسای خود را در پای زبانشناسی گذاشت و در زمینهی عروضشناسی و ارائهی شیوههایی نوین برای وزنهای عروضی، برگردان از زبان انگلیسی و روسی، پیشنهادهای بسیار مهم دربارهی شیوهی نگارش خط فارسی و همراهی اثرگزار با هموندان شورای بازنگری نگارش و خط فارسی (که خودِ استاد کابلی از پایهگذاران آن شورا بود)، گامهای استوار و باارزشی برداشت و نامی بلند و ماندگار از خود به یادگار نهاد. او هموند کانون نویسندگان ایران بود و با احمد شاملو دوستی نزدیک داشت. شاملو نخستین کسی بود که از پیشنهاد استاد کابلی در نگارش خط پشتیبانی کرد. زمانی که کابلی دریافت شاملو سرگرم برگردان رُمان «دُن آرام» میخاییل شولوخوف است، برگردان خود از این کتاب را که به نیمه نیز رسیده بود، رها کرد. این مایه از گذشت و رادمردی، نمونهای از خوی دلپذیر و مردمآمیز استاد کابلی بود.
کابلی در سالهای واپسین زندگی سرگرم نوشتن در تارنمایی بود که خود برای پژوهش دربارهی خط فارسی راهاندازی کرده بود و در آنجا نوشتههایی به تمامی کارشناسانه و تخصصی نشر میداد.
سرانجام استاد ایرج کابلی در 29 بهمنماه 1399 چشم از جهان فروبست. اندکی پس از آن تارنمای «کتابک» دربارهی مرگ او نوشت: «استاد ایرج کابلی درگذشت. او یکی از سرآمدان تحول خط فارسی برای آموزش به کودکان و بزرگسالان و غیرفارسیزبانها بود. استاد کابلی یکی از آموزشگران برجسته و امتداد منطقی تحول خط فارسی از دوره مشروطه تا امروز به شمار میرود. در چهار دههی گذشته، او بیش از کسان دیگر برای تحول خط فارسی در آموزش کوشید. ارزشهای او در این زمینه در دوره زندگیاش به درستی شناخته نشد، شاید در آینده نقش او در اینباره بیشتر شناخته شود».
شیوهای برای آساننویسی زبان فارسی
ایرج کابلی در امردادماه سال 1371 جستاری در مجلهی «آدینه» که از نشریههای مهم روشنفکری ایران بود، چاپ کرد. این نوشته فراخوانی به همهی فارسیزبانان بود و در آن دشواریها و نارساییهای خط کنونی فارسی برشمرده و راهکارهایی برای درستنویسی پیشنهاد شده بود. نخستین کسی که از فراخوان و پیشنهادهای کابلی پشتیبانی کرد، احمد شاملو بود.
یکسال پس از آن «شورای بازنگری در شیوهی نگارش و خط فارسی» با باشندگی شماری از برجستگان علمی و آشنایان به مسایل زبان فارسی، شکل گرفت. آنها میکوشیدند راهی برای برونرفت از دشواریهای خط فارسی بیابند. یکسال پس از آن دبیر شورا گزارشی از کارهای یک سالهی شورا به دست داد. در این گزارش آمده بود: «اساسیترین هدف بازنگری در شیوهی نگارش خط فارسی دستیافتن به شیوهای است که به کمک آزمونهای عملی، خواندن و نوشتن فارسی را آسانتر کند». استاد کابلی از هموندان این شورا بود و تا واپسین دَم زندگی در راه درستنویسی و درستخوانی خط و زبان فارسی کوشید و به راهحلهای اثرگذاری دست یافت.
کابلی در جستوجوی آن بود که بداند خط فارسی چه راهی را باید طی کند و چهگونه میتواند به درستخوانی و درستنویسی ما یاری رساند. او برای این کار روشی را پیشنهاد کرد که «فارسیخط» یا «خط کمکی» نامیده میشد. کابلی در گفتوگویی گفته بود: «ما نام این خط را گذاشتیم خط کمکی؛ نه خط جانشین، این موضوع را فراموش نکنید؛ هرگز ادعای جانشینی برای شیوهی نگارش فعلی نشده است. حالا این خط کمکی به چه درد میخورد؟ هرجا که ما یک واژهی غیرفارسی یا غریبه و ناآشنا داریم که اگر با الفبای عادی بنویسیم هیچکس نمیتواند بفهمد. غریبه هم هست. اینجا خط مصوتنویس پیشنهادی برای نشاندادن کلماتی که تلفظشان مشکل است بهکار میآید».
سپس افزوده بود: «این خط جانشین نیست، چرا؟ در بالای فراخوان هم نوشتیم یک خط کمکی برآمده از الفبای فارسی. این خط کمک میکند، به چه کسی کمک میکند؟ طبیعی است به کسی که دچارِ اشکال شده، یک کلمه را نوشته و تردید دارد که خوانندهاش میتواند بخواند یا نه، حالا اگر او با “فارسیخط” یعنی همین خط کمکی بنویسد، خواننده اگر بتواند بخواند، مساله همه حل میشود، حالا این موضوع چقدر میتواند گسترش پیدا کند؟ بستگی به استعدادهایی دارد که در خود این خط نهفته است».
فارسی خط، خطی میانجی برای همهی فارسیزبانان (ایرانیها، افغانها و تاجیکان) است. به کمک این خط، واژهها به همانگونهای که بر زبان میآیند نوشته میشوند و همانگونه که نوشته شدهاند خوانده میشوند. با این که پیشنهاد کابلی بسیار کارآمد است، او با فروتنی گفته بود: «من نمیخواهم چیزی را تحمیل کنم… کاری که من میخواهم بکنم این است که چوبِ امداد را بدهم دستِ یک فردِ دیگر، من نمیدانم خودم تا کِی هستم، من اصلا معتقد نیستم که جریان فارسیخط با من تمام میشود، فقط شروع شده، مثلِ هر آغازِ دیگری».
میتوان پیشنهاد کابلی را برای درستنویسی و درستخوانی در این نمونهها برشمرد: راهی برای آسانتر شدن کار خواندن و نوشتن و آسانشدن سوادآموزی؛ پیشگیری از بد خوانده شدن واژهها؛ رسیدن به شیوهی نگارشی یکسان و معیار و دست یافتن درست به ساختار آوایی و دستور زبان فارسی.
برشمردن پیشنهاد موثری که ایرج کابلی برای درستنویسی و درستخوانی زبان فارسی برگفت، در اینجا شدنی نیست و باید به نوشتههای خود او و کسانی که به بازگویی آن پرداختهاند بازگشت (:رجوع) کرد. همین اندازه بسنده است که بگوییم روش پیشنهادی کابلی یادگیری زبان فارسی و خواندن آن را بسیار ساده میسازد.
برخی از آثار ایرج کابلی
از ایرج کابلی آثاری بهجا مانده است که همگی نشان از چیرگی (:تسلط) او بر زبان فارسی، آشنایی ژرف او با زبانهای انگلیسی و روسی دارد. برگردانهای استاد کابلی از زبان روسی، نمونهای معیار از برگردان به زبان فارسی است. برخی از کتابهای منتشر شدهی کابلی چنین است: «وزنشناسی و عروض» (1376)؛ برگردان کتاب «کشف خزرستان» (1382)؛ «درستنویسی خط فارسی» (1384) و «دستور جامع زبان اوستا» (1399) و جستارهای دانشورانهی بسیار دیگر.
امسال و زمانی که با دریغ بسیار استاد کابلی دیگر در میان ما نیست، کتابی از او به دستیاری انتشارات بازتاب نگار چاپ شد. این کتاب، برگردانی از شعرهای «آنا آخماتووا» (شاعر نامدار روس) است و «سوگنامه» نام دارد. شیوهی نگارشیای که استاد کابلی در این کتاب به کار بُرده است همان است که در شورای بازنگری در شیوهی خط فارسی ارایه شده بود. یکی از برگردانهای استاد کابلی از شعر آخماتووا را با هم بخوانیم:
«نه، این نه من، دیگری در این رنج است
مرا که هرگز این مایه توان نبود.
اما بر آن چه گذشت
پردهیِ سیاهی کشیدن بهتر،
و فانوسها بیرون بردن
که شب است!» (سوگنامه، رویه 21).
ایرج کابلی نویسنده، مترجم، وزنشناس، شعرشناس و خطشناس بود. درگذشت او دردناک و لطمهای به فرهنگ و خط و زبان فارسی بود؛ «زیرا جایگاه والای پژوهشیاش را بهسادگی نمیتوان جبران کرد، آن هم در جامعهای که برای زبان و خط فرهنگ ملیاش چندان اهمیتی قائل نیست که اگر اهمیتی قائل بود نباید نسل فعلی از ایرج کابلی بیاطلاع باشد و نباید ایرج کابلی در سکوت از دنیا برود» (از یادداشت محسن خیمهدوز در مرگ ایرج کابلی؛ مجلهی «نگاه نو»، شمارهی 128).
افسوس که قدر و جایگاه برجستهی استاد ایرج کابلی در شناخت زبان و خط فارسی، آن چنان که شایستهی او بود، در زمان بودن و زندگیاش شناخته نشد و جز اهل فن و متخصصان کسی پی به گوهر وجودی او نبُرد.
یاد استاد ایرج کابلی همواره پایدار و رواناش به مینو شاد.
یارینامه: گفتوگوی ایرج کابلی با پژمان موسوی، تارنمای مرکز دایره المعارف اسلامی/ تارنمای کتابک، نوشتهای از محمدهادی محمدی/ جستار محسن خیمهدوز در مجلهی «نگاه نو»، شماره 128، رویه 232.