زرتشتیان جدا از مکان سپندینه “آتشکدهها” که جای نگاهداری آتش پرستش سو است و ارزش دینی و نیایشی دارد، مکانهایی هم به نام پیر یا پیرون یا همان پیرانگاهها دارند که به زیارتگاه به نام هستند. این پیرانگاهها (دیدارگاهها) با وجود آن که نه جایگاه آتشی همیشه روشن هستند و نه نگهدارندهی تن مقدسی بودهاند، با این همه، از قرنها پیش رفته رفته جایگاهی ارزشمند از نگر نهادهای سالانه زرتشتیان به دست آوردهاند که از نگاههای گوناگون چشمگیرند. برای تاریخچه هر پیری هم داستانی وجود دارد که شاید بتوان در آنها گرتهای از افسانه و ریشهای از واقعیت را یافت. من بدون آنکه بخواهم وارد سرچشمه این قصهها شوم در اینجا تنها به آخشیج یا عنصر شادمانی گروهی در نهاد (سنت) دیدار پیرهای زرتشتی نگاه میکنم. در باره شوندهای تاریخی و اجتماعی پیدایش این پیرانگاهها نیز پیش از این نوشتارهایی آمده است.
به طور کلی، عناصر یا آخشیجهایی که در برگزاری آیین پیرانگاهها دیده میشوند اینچنین هستند. نخستین آخشیج (عنصر) به پابوس پیر آمدن و دیدار پیر همراه با اوستاخوانی و نیایش است. شایان توجه است که در این پیرها هیچ تنی یا شخص سپندینه ای به خاک سپرده نشده است و هر کدام به سادگی ویژهای در دامن طبیعت (کوه یا دشت) جای گرفته بودهاند. با این همه، بیشتر دیدارکنندگان با انگاره (تصور) دیدار مکان ناپدید شدن یک بانوی بزرگمنش یا یکی از وابستگان بیگناه خاندان پادشاهی ساسانی، که از دست دشمنان به این جای پناه آورده بودند، به این سوی روی میآورند. دومین آخشیج ارزشمند، گرد هم آمدن و دیدار فامیل، بستگان و همکیشان دیگر در محیطی خودمانی و با آرامش خیال است.
سوم آخشیج عبارت بوده است از برآورد یک پیمان درونی (ادای نذر) که در گذشته نمونهای از آن به شکل قربانی گوسفند دیده میشده است و هنوز هم گاه و بیگاه روی میدهد. این بخش با پیشکش گوشت ݣرپان (کربون) یا قربانی به بستگان و یا پخت خوراکی از این گوشت و سایر قسمتهای گوسفند و بخش کردن آن بین آشنایان و همکیشان همراه بوده است. این بخش امروزه کمتر نمود دارد و جای خود را به گذاشتن نخود و کشمش و شیرینی در محل پیر داده است. در عهد ما (دهه چهل و اوایل دهه پنجاه) برخی از جوانها در یزد یادم هست که نذر میکردند اگر در کنکور قبول شدند پای پیاده به پابوس پیر بیایند و این کار را هم انجام میدادند.
چهارم آخشیج استراحت و آسودن در آرامش طبیعت و در کنار خانواده و بستگان بوده است. این بخش که دهها سال پیش، زمانی که خودروی شخصی و جادهی اسفالته نبود، چند شبانهروزی درازا داشت، اکنون سالهاست که به میانجی استفاده از خودرو و اتوبوس و مینیبوس و راههای آسفالته، تنها به یک عصر تا نیمه شب و یا صبح تا شب کوتاه شده است. این کوتاه شدن درازای زمان, بودن پیرامون پیر هم به کاستن از دیدارهای همگانی و گروهی انجامیده است. پنجمین آخشیج یا عنصر ویژه در مراسم آینیی پیرانگاهها نیز “شادی” و “شادخواری” است. زمان ویژهای برای شادی و دور هم بودن با خوشی یکی از ویژگیهای مهم این آیین است.
آخشیج یا عنصر بسیار با ارزش شادمانی، شادخواری و دست و پایکوبی گروهی در کنار سایر همکیشان، با یاد خاطرات و دیدار دوستان دور و نزدیک نیز همراه میشود، بسا که بسیار بر خوشحالی دیدارکنندگان میافزاید. گاه بوده است که در موسم دیدار پیر سبز یا دیگر پیرها، دوستان و همکلاسیهای دیرین خود را که سالها ندیده بودم، دیدار (زیارت) کردهام که این هم بخش ارزشمندی از آن است . کارکرد یا نقش این آخشیج هنگامی که به گذشتههای بسیار دور، مثلا بیش از هشتاد سال پیش و پیش از عهد قاجاری نگاه کنیم بیشتر نمود مییابد. در آن زمان که ظلم و بیداد به جامعهی کوچک زرتشتیان به دورهی بحرانی خود رسیده بود تنها جایی که این جماعت میتوانستند، کم و بیش بدور از آسیب محتسب[1] (داروغه) و شحنه [2] (پاسبان) و شیخ، به خوشی و شادی دسته جمعی مشغول باشند و برای چند شبانهروزی هم که شده سختی و تلخکامی زمانه را از یاد ببرند، همین گوشه پیر بوده است. به یادم هست که در حدود سال 1343 خورشیدی بیشتر خیلههای (اتاق) پیرسبز خشت و گلی و بخشهایی از پیر مثل دستشویی و آبریزگاه ها بسیار ابتدایی و با دیوارهای سنگ و گل ساخته شده بودند. بیشتر ساختمانهای جانبی پیر سبز هم خشت و گلی یا از سنگ و با سیمان گل ساخته شده بود. به همین شوند (:دلیل) چند روز ماندن در مکان و فضای پیر هم چندان آسان نبود و این شادی و دور هم بودن و رقص و پایکوبیها بود که به جمع باشندگان نیرو و امیدی دوباره برای تحمل سختیها را میبخشید.
دکتر داریوش مهرشاهی *هموند پیشین گروه جغرافیای دانشگاه یزد-(دهم اردیبهشت 1398)
[1] محتسب مستی به ره دید و گریبانش گرفت …. (پروین اعتصامی)
[2] شحنه مست آمده در کوی من زد لگدی چند فرا روی من (مخزن الاسرار نظامی گنجه ای)
2 پاسخ
با سپاس از این نوشته بسیار کوتاه اما عالی!
سپاس از شما جناب کدبان مرادیان گرامی