لوگو امرداد
یادداشت به قلم داریوش مهرشاهی، بخش دوم

بیداری کرونا، ما و آینده: درس‌ها 

پیشگفتار: پارسال چنین روزهایی با همسرم به دیدار پیر هریشت رفته بودم. دیداری هم با پاره‌ای از دوستان دیرین و همکیشان و بستگان در آنجا تازه شد و خاطره‌هایی زنده. امسال و این روزها به قول شاعر بزرگ شیرازی، در به روی خویش بسته، “صماٌ بکم به کنجی نشسته ” (گلستان سعدی) و “غم‌های زمینی که در دلمان نشسته و دست‌هایمان را می‌لرزاند” و نیز در حسرت روزهایی که قدرش را کم دانستیم. در آن زمان (پارسال و سال‌هایی دیگر) به بسیاری چیزها می‌اندیشیدیم ولی هیچگاه به ذهن ما خطور نمی‌کرد که چنین روزگارانی بیماراندوده و بیمارگونه نزدیک باشد. گرچه قرن‌ها در میانه‌ی بیمارگونگی و عقب‌ماندگی زیسته‌ایم.

برخی از مراحل تاریخی ویژه هستند که پیچش‌گاه یا نقطه دگرگونی به شمار می‌روند. پس از آن مرحله‌، دیگر بسیاری روال‌ها و روندها یکسان نمی‌مانند. به قول یک پژوهشگر تاریخ، «برای رسیدن به یک مرحله و مقطع خاص توسط یک ملت، یک راه مشخص گذرانده شده تا به این جا (این موقعیت و شرایط) رسیده‌اند. اما برای شروع یک آینده در این برخوردگاه تاریخی، راه‌های گوناگون و چندی وجود دارد که انتخاب هر یک از آنها می‌تواند در سرنوشت آن ملت تاثیر بسیار داشته باشد». (کتاب انسان خردمند، هراری، ص 322).

به عنوان مثال، با حمله‌ی تازیان به سرزمین‌های آسیای غربی و میانه، گردش و دگرگونی نامنتظره‌ای در روند اجتماعی-فرهنگی تاریخ این ناحیه پدید آمد. همین گونه، پس از یورش مغول‌ها، بار دیگر ضربه‌ای شدید و کارا بر روند حیات اجتماعی-سیاسی و فرهنگی مردم این ناحیه وارد گردید که برآیند آن به شکل تغییرات اقتصادی و تاریخی در نواحی زیر یورش و تاراج مغولان روی داد و پیشرفت اجتماع-سیاسی مردمان این نواحی را به گونه‌ای دیگر شکل داد. در سرزمین‌های آسیای میانه و باختری و خاورمیانه برای بیش از یک‌هزاروچهارصد سال روال تاریخی به شکلی گذشته است که هیچگاه برای بلندمدت آرامش و پایایی (استمرار) و پویایی نظام اجتماعی-سیاسی  وجود نداشته است و هر تغییر حکومتی با جنگ یا برخوردهای خونین، غارت و کُشت‌و‌کُشتار پیشینیان همراه می‌شده است.

با توجه به این پیشگفتار باز می‌گردم به ادامه‌ی نوشتار «بیداری کرونا». در این بخش به جنبه‌هایی دیگر از نکته‌هایی که از زمان پیدایش ویروس نام برده مطرح می‌شود، می‌پردازم.

پرسش یکم. آیا این بیماری ساخته‌ی دست انسان است یا خیر؟ از دیدگاه علمی، یکی از نقش‌ها و کاربردهای علم مطرح ساختن پرسش درست و مفید است. پرسشی که خود درست باشد می‌تواند ما را به سوی پاسخ‌های درست هم هدایت کند. به قول انسان‌شناس و فیلسوف بلژیکی-فرانسوی به نام «کلود لوی اشتراوس» : «دانشمند (فقط) کسی نیست که پاسخ‌های درست را می‌یابد، بلکه افزون بر این کسی است که پرسش‌های به‌جا و درست مطرح می‌سازد». حالا اگر برخی از افراد از روی ناآگاهی و تنها به دلیل نظرهایی ویژه، هر گونه دگرگونی ناگهانی و تکانه‌ای (شوک‌آور) را همانند همین همه‌گیری بیماری جهانی ویروس کرونا را به یک توطئه یا نیت پلید از جانب دشمنان تصوری نسبت بدهند، چنین اندیشه و نگاهی جای پرسش دارد. در حالی که از لحاظ علمی و تخصصی، دست داشتن هدفمند انسانی در این ماجرا به اثبات نرسیده است و هیچ سند و مدرک یا گواه منطقی قابل قبولی (از دیدگاه دانشمندان آگاه) در جهت عمدی بودن ایجاد چنین ویروسی نداریم. جهت‌گیری به سمت تئوری توطئه می‌تواند دلایلی داشته باشد. البته ما می‌دانیم که انسان و پیشرفت صنایع و گسترش شهرها و سیستم زندگی جدید موجب نابودی هزاران گونه جانوری و گیاهی شده است. در واقع این انسان بوده است که در طول ده هزار سال اخیر بسیاری از گونه‌های بسیار جالب و مفید جانوری، گیاهی و به طور کلی زیستی (بیولوژیک) را از بین برده است.  به بیان دیگر، آدمی در واقع نوعی پارازیت نابودگر محیط‌زیست به نظر می‌آید که خود در ویرانی زیست‌بوم تاثیر بسیار شدید داشته است.

برداشت توطئه‌آمیز بودن بروز یک بیماری ویروسی یا ظهور رویدادی ویژه در سطح جهانی یا در یک کشور، درست همانند شمشیری دو لب است. همان‌طور که یک شخص به توطئه برنامه‌ریزی شده تولید و پخش یک ویروس ممکن است اشاره کند به همان گونه هم عده‌ای دیگر (و گاه در خلاف جهت من و شما) ممکن است به برنامه‌ریزی توطئه‌آمیز رویدادی دیگر، مانند برکناری یک پادشاه یا یک حاکم در برخی کشورها در خاورمیانه یا آفریقا یا حتی در روسیه‌ی تزاری باورمند باشند و این دگرگونی‌ها را نقشه‌ی قدرت‌های برتر بدانند برای پایین نگاه داشتن قیمت این یا آن کالای استراتژیک و یا فروپاشی بنیاد اقتصادی کشورهای نفت‌خیز. بنابراین تئوری توطئه می‌تواند از هردو سو کار کند.

نکته دوم. آیا انسان همانند ویروس یا پارازیت با جهان رفتار نکرده است؟

آنها که در ایران یا در جهان باعث ویرانی شدید آب و خاک، هوا و  آب‌وهوا، جنگل و کوه‌ها و بیابان‌ها شده‌اند نقشی صد مرتبه بدتر از یک پارازیت یا انگل و ویروس مخرب بازی کرده‌اند. آنها که احترام آب و باد، خاک و هوا را نگاه نداشته و هر جا که رسیده‌اند آثار و مانده‌های پلید و خطرناک از خود باقی گذاشته‌اند، بیشتر از همه‌ی ویروس‌ها به زمین آسیب می‌رسانند. تنها به عنوان مثال، یک نمونه از ویرانی زیست‌بوم به شکل نسبت فضاهای بکر (دست نخورده) به فضاهای دست خورده یا تغییر یافته، دیده می‌شود که می‌توان به آن شاخص دست‌خوردگی فضایی گفت.  این دست‌خوردگی و تغییرات با حفر و کندن و جابجا کردن خاک در یک‌صد سال اخیر بسیار بیشتر شده است و تنها با نگاهی به اطراف شهرهای ایران در پنجاه سال اخیر شدت آن را به چشم و به ویژه از راه بررسی عکس‌های ماهواره‌ای بهتر در می‌یابیم. در برخی از شهرهای ایران به عنوان مثال، در فاصله بیست کیلومتری مرز شهرها در طول چهل سال گذشته، تا بیش از پنجاه درصد فضای فیزیکی طبیعی دچار تغییر و تبدیل شده است!

مهم‌تر از این گسترش بی‌رویه و سرطان‌گونه‌ی شهری، کاربری‌های ناهنجار و مدیریت نشده و حتی طبیعت ستیزانه‌ی بیرون شهرها و روستاها بوده است. در این نوع فعالیت‌ها که زمین‌ها و محیط‌زیست طبیعی را به انواع بهره‌برداری‌های معدنی، نظامی، ساختمانی (آپارتمان‌سازی) و تاسیسات صنعتی آلودگی‌افزا و آب‌بَر اختصاص داده‌اند بدترین نوع آلودگی‌های آب‌و‌هوایی و آب‌های زیرزمینی و نابودی گیاهی و جانوری روی داده و روی می‌دهد. این‌گونه دستبرد در شرایط طبیعی محیط می‌تواند با فشار بیش از حد بر منابع طبیعی، به ویژه در زمان‌های بحرانی همانند شرایط کنونی، خطرات بسیار غیرقابل کنترل برای جامعه بیافریند.

نکته سوم. رویداد ناگوار همه‌گیری کرونا (با دید منفی) و یا بیداری کرونا (با دید مثبت) نشان داد که امروزه بیش از هر زمانی در جهانی یک‌کاسه‌تر و یک‌پارچه‌تر زندگی می‌کنیم ولی نه متعادل‌تر یا عادلانه‌تر.‌ نمایش «گلوبالیزیشن» یا جهانی شدن در پراکندگی ویروس کرونا چشمگیر بوده است و تقریباً کمتر نقطه ای از جهان است که، کم یا بیش و دیر یا زود، آلوده نشده باشد و این نشان دهنده‌ی آن است که حتا اگر پیشرفت در جنبه‌های مثبت زندگی هم کمتر جهانی شده باشد، اما، هم‌کاسه شدن و جهانی شدن بیماری‌ها از فقر اقتصادی، بی‌عدالتی، فساد و یا از بیماری‌هایی همانند وبا و آنفلوآنزای مرغی گرفته تا ایدز و نیز ویروس کرونا بسیار بیشتر امکان‌پذیر شده است. همین‌گونه در جهت مخالف این پراکندگی نکات و شرایط بد و نامساعد، پراکندگی و پیشرفت ابزار ارتباطی و پخش آگاهی در جهان می‌تواند در صورت همکاری همگانی و جهانی به نتایج مثبت و پیشگامانه‌تری بیانجامد. از این‌رو، برای دوری و پیشگیری از نتایج این پیش‌آمدهای ناگوار بهتر است به رویکرد همزیستی همراه با سازش و دوستی جهانی رو بیاوریم تا نفرت‌انگیزی و جدایی‌انگیزی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی. رویداد کرونا دستکم ما مردم و سردمداران کشورها را باید در این جهت بسیار آگاه کند و اگر این آگاهی به دست نیاید ملت‌ها خسارت‌های سنگینی را باید به اشتباه حکومت‌گران بپردازند.

نکته چهارم. در حالی که در همه کشورهای دنیا رسانه‌های خبری مرتب بر شستن دست‌ها و نظافت شخصی و کاربرد ماسک، دستکش و مایع ضدعفونی‌کننده پافشاری می‌کنند، این پرسش مطرح می‌شود که چه درصدی از جمعیت هندوستان یا پاکستان، افغانستان، یا کره‌ی شمالی، ایران، سوریه و دیگر کشورهای جهان سومی، به این امکانات و از همه مهم‌تر به آب سالم دسترسی دارند؟! یک نمونه‌ی بسیار جالب، شرح و بیان یک پزشک هندی در گفت‌وگو با جان اسنو خبرنگار بنام انگلیسی است که به طور فشرده در این جا می‌آورم: «بنا بر اخبار، موضوع فاصله‌گیری فیزیکی بین انسان‌ها (فاصله‌گیری اجتماعی) در اولویت است. این بدین معناست که آدم‌ها اتاق و خانه به اندازه‌ی کافی بزرگی داشته باشند که بتوانند با فاصله مناسب از هم زندگی کنند!  همینطور آب و شستشوی به هنگام مهم است. به گفته‌ی دیگر، شما باید به آب روان (یا لوله‌کشی) دسترسی داشته باشید! استفاده از وسایل ضدعفونی کننده بسیار مهم است. به گفته‌ی دیگر، شما باید پول خرید این مواد را داشته باشی! در خانه ماندن در اخبار مرتب تاکید می شود ولی نمی‌گویند که افرادی که زندگی روزمره آنها بدون هیچ پس اندازی، تنها به کار روزمره‌ی فیزیکی بستگی دارد چگونه باید در دوران چله‌گیری (قرنطینه) در خانه بمانند و خورد و خوراک خود را چگونه و از چه راهی به دست آورند؟ بیشتر این موارد بالا مثل آب سالم لوله‌کشی یا آب روان سالم، وسایل ضدعفونی‌کننده کافی و خوراک کافی و خانه مناسب و اتاق‌های کافی و بزرگ تنها برای کسانی انجام‌پذیر است که زندگی مرفه یا زندگی در حد میانه  و متعادلی برای طبقه‌ی متوسط داشته باشند». با توجه به این گفت‌وگو می‌توان اشاره کرد که در بیشتر کشورهای جهان سوم و حتی در کشورهایی مانند هندوستان و پاکستان، ده‌ها میلیون (در هند صدها میلیون) تن از مردم به اولین نیازهای زندگی انسانی یعنی آب سالم، کاشانه‌ی مناسب، خورد و خوراک مناسب، توالت و حمام بهداشتی و صابون و شامپو دسترسی ندارند چه رسد به این‌که بخواهند دستورهای مسوولان خواب رفته‌ی ارتباطات جمعی داخلی یا خارجی را انجام دهند! بنابراین در چنین شرایطی تکلیف قرنطینه و کنترل بیماری با کدام قوم به خواب نرفته‌ای است؟ در این مورد یاد آن گفته عبید زاکانی می‌افتم که: «دنیا جایی است که هیچ آدمیزادی در آن نیاساید»! که این نظر عبید زاکانی پیش از آمدن ویروس کرونا بیشتر به طبقه محروم و فقیر باز می‌گشت ولی حالا همه را درگیر ساخته است و بدون رسیدگی به وضعیت آن طبقه محروم و فقیر نمی‌توان امید کنترل گسترش بیماری را هم داشت.

نکته پنجم. در مورد ایران این پرسش مهم مطرح است که با توجه به اخبار روزنامه‌ها در مورد افزایش شدید میزان مصرف آب برای موارد بهداشتی در شهرهای بزرگ کشور، چه تلاش‌هایی درراستای صرفه‌جویی و یا نگهداری منابع آب ایران و یا راهکارهایی برای پیدا کردن روش‌های تازه اندوختن آب به عمل آمده است یا خواهد آمد؟  به نظر بسیاری از کارشناسان مسایل آب، مشکل بسیار بزرگ‌تر کشور ما پس از عبور کرونا مواجهه با کم‌آبی خواهد بود.  اما به نظر من ممکن است، همزمان با فشار کرونا و در همین تابستان، ما به ناگزیر با پیچیدگی بسیار واقعی و خسارت‌بار کم‌آبی روبه‌رو باشیم. در این باره دولت و مردم چه گونه همکاری خواهند کرد و با این مساله چگونه کنار خواهند آمد؟ کدام گروه‌های حل بحران کم‌ آبی تشکیل شده و مشغول به کار شده‌اند؟

نکته ششم. شوند نسبت مرگ‌و‌میر بیشتر در جمعیت زرتشتیان یزد چیست؟ کمی پیشتر به یکی از دوستان صاحب‌نظر زرتشتی که ارتباط بیشتری با پزشکان گرامی زرتشتی داشته‌اند، پیشنهاد کردم که در صورت امکان از طریق بیمارستان‌های یزد و پزشکان یزدی آماری در زمینه‌ی ویژگی‌های فردی مشترک مانند مشخصات گروه خونی،  فشار خون، بیماری قند و پیشینه‌ی بیماری‌ها‌ی دیگر و مشکلات پزشکی همه‌ی بیماران گرفتار کرونا، از جمله بیماران جامعه‌ی زرتشتی، گردآوری شود که امکان تجزیه و تحلیل بیشتر در باره‌ی شوند مرگ‌و‌میر بیماران فراهم شود. اگرچه بخشی از جزییات این نوع آمار کاملاً خصوصی و ویژه‌ی خانواده‌ی بیماران است اما بخشی از آن که در راه پژوهش و برای بالابردن آگاهی در راستای مبارزه با این بیماری ممکن است ارزشمند باشد، جنبه‌ی دانش‌افزایی و استفاده‌ی همگانی دارد. اگر این آمار پنجاه تن بیماران واگرفته‌ی زرتشتی در یزد و هفت تن درگذشته درست باشد میزان درصد بالای مرگ‌ومیر تا چهارده درصد، یا به گفته‌ی یکی از مسوولان جامعه‌ی زرتشتی تا سی درصد بسیار بالاست. اگرچه مهم‌ترین و حیاتی‌ترین موضوع اکنون به نجات زندگی بیماران و بالا بردن امکانات بیمارستانی و پزشکی و پرستاری وابسته می‌شود ولی پژوهش و یافتن پاسخ شوند بالا بودن مرگ‌ومیر هم می‌تواند کار ارزشمندی برای بخشی دیگر از دانشجویان در همین زمان باشد. پرسش‌هایی را در این زمینه می‌توان در مورد بیماران زرتشتی بیان کرد:

الف. گروه خونی، فشار خون و ویژگی‌های دیگر خون زرتشتیان چگونه بوده است؟

ب. آیا ضعف‌های ناشی از کمبود چه ویتامین‌ها و مواد تغذیه‌ای در بیماران و درگذشتگان بیشتر بوده است؟

پ. نوع مسایل و زمینه‌های ژنتیک ارثی

ت. ویژگی‌های شغلی و میزان سواد و وضعیت زندگی آنها که بیماری را گرفته‌اند و آنها که درگذشته‌اند.

نکته هفتم. در نوشتار نخست «بیداری کرونا» یادآور شده بودم که بهتر است برخی از ساختمان‌های بزرگ فرهنگی-مذهبی را به کتابخانه تغییر کاربری دهند؛ ولی با گذشت این سه هفته و پیشرفت شدید بیماری (با وجود نبود اطلاعات کافی و قابل اطمینان) به نظر می‌رسد اگر در کوتاه‌مدت این مراکز را به بیمارستان تبدیل کنند در شرایط کنونی بسیار ارزشمندتر خواهند بود و حتی در آینده نیز شاید استفاده بیشتری برای مردم داشته باشند. این تغییر کاربری در شرایط کنونی بسیار مهم و حیاتی است به شرط آنکه از سوی کارشناسان پزشکی و بهداشت انجام پذیرد و پس از تغییرات نیز از سوی کارشناسان پزشکی متخصص مدیریت شود. به این ترتیب این ساختمان‌ها بازده بسیار موثرتر و سودمندتری برای مردم خواهند داشت.

نکته هشتم. بیداری کرونا نشان داد که ما باید در برخی آداب و رسوم و عادات خود تجدید نظر کنیم یا حداقل در شرایط بحرانی و دشوار در باره‌ی آنها دوباره بیندیشیم.  در حالی که مساله بیماری و گسترش آن و کشتار روزافزون ناشی از آن بسیار جدی است بسیاری از مردم به گونه‌ی بسیار عجیب  رفتار می‌کنند که ناشی از نه فقط بی‌توجهی بلکه خودخواهی و خودبینی و غرور بی‌جا است.  عده‌ای حاضر نمی‌شوند با توصیه‌ی پزشکی و قانونی از زیارت کردن برخی اماکن مقدس خودداری و دوری کنند و عده‌ای دیگر نیز راه سفر تفریحی یا مسافرت نوروزی را برای دیدار فامیل در این شرایط به شدت حساس در پیش می‌گیرند. در حالی که شمار مرگ‌ومیر حتا با وجود همه‌ی کم و کاستی‌های خبری به شتاب بالا می رود و هر روز بیشتر می‌شود اما عده‌ای با فردگرایی و خودخواهی جان دیگران را با خطرات بسیار دردناکی مواجهه می‌سازند. این فرهنگ خودخواهی و فردگرایی حاصل یک سال و دو سال تاریخ نیست و فراهم شده قرن‌ها زور و فشار و مخفی‌کاری از سوی قدرتمندان جامعه است که به تدریج  نمود آن در بین مردم به این شکل خودنمایی می‌کند. در نتیجه‌ی بیداری کرونا نقطه ضعف‌های ما و سیستم موجود را بیشتر نشان می‌دهد. بهتر است در این راستا برای رفع مشکلات تلاش کنیم.

نکته نهم.مشخص شدن ارزش علم و به‌ویژه اهمیت نهادهای پزشکی و بهداشتی در برابر دیگر نهادهای دولتی و غیردولتی.
این نخستین بار است که در تمام کشورها، کم یا بیش، برنامه‌ریزی و پیشنهادهای تجربی و عملی از سوی نهادهای دانشگاهی پزشکی-بهداشتی به سطوح گوناگون حکومت‌ها و کشورها دیکته می‌شود. این پیشنهاد و دستورها که اجرای آنها با جان و زندگی ملت‌ها سروکار دارد دیگر حتی از مسیرهای عرفی یا قانونی یا سیاسی پیشین هم عبور نمی‌کند و با اعلام یک دستورالعمل مشخص به اعضای دولت به شکل نسخه‌ی عملی و قابل اجرا در می‌آید. برافراشته شدن پرچم علم و دانش به‌ویژه از نوع پزشکی، در کشورهایی که دهه‌های متوالی درگیر چهارچوب‌های محدود قدیمی بوده‌اند، در جهت دادن به زندگی و بینش مردم ممکن است بسیار موثر باشد. میزان این ارزش و اهمیت آنجا بیشتر آشکار می‌شود که جنبه‌های گوناگون تلاش‌های پزشکی و بهداشتی، با پیشرفت تکنولوژی و مهارت‌های فنی و نیز عشق و فداکاری در هم می‌آمیزد و به همه‌ی ما، به‌ویژه جوانان، درس‌های تازه‌ای می‌آموزد.

نکته‌ی پایانی، از درس‌هایی که شاید از «بیداری کرونا» دریافت کنیم این است که ویروس کرونا تا این لحظه هیچ حیوان و موجود زنده‌ای را به غیر از انسان از پا در نیاورده است و با موجود زنده‌ای به غیر از آدمی کاری نداشته است! این درس، بسیار ارزشمند و مهم است.  این ما انسان‌ها بوده ایم که هم همنوعان خودمان را کشته‌ایم و می‌کشیم و شکنجه و آزار می‌کنیم و هم همه‌ی حیوانات آزاد (شناخته شده به وحشی از دید ما) و رام و دست‌آموز شده (اهلی به گفته‌ی ما) را مورد اذیت و آزار و سواستفاده قرار می‌دهیم در حالی که ویروس کرونا با حیوانات و گیاهان بسیار انسانی‌تر از ما انسان‌ها رفتار کرده است!

اما  آینده‌ی ما و دیگران در گرو تغییر ما و سازوکاری است که به آن خو گرفته‌ایم. با نگاه به معنای گات‌ها و اوستا در واژه «فرشه» و تازه گردانیدن جهان، در برخورد با این بیماری تازه،  عملکرد ما و نظام‌های اداره‌ی کشورها باید در جهت تغییر و نو کردن روش‌ها، اندیشه‌ها و برخوردها و به سوی دوستی و همکاری و همگرایی بیشتر باشد. به راستی آینده‌ی ما (در ایران و جهان) در برخورد درست و بهینه با این بیماری تازه، تنها با توجه به شیوه‌ی همکاری و همزیستی درست و خردمندانه‌ی همه‌ی کشورها، حکومت‌ها و ملت‌های جهان و منطقه روشن می‌شود که این خود به میزان خردورزی گروهی و فردی ما باز‌می‌گردد.  اگر که خرد و به ویژه خردجمعی (با کار گروهی) را ارزش گذاریم حتماً گوش‌های شنوا یافت خواهند شد.

ایدون باد!  پانزدهم فروردین 1399 خورشیدی

*دکتر داریوش مهرشاهی، هموند بازنشسته گروه جغرافیای دانشگاه یزد

**بخش نخست یادداشت با عنوان (نکنه‌های سودمند از فراگیری بیماری «بیداری» کرونا) در پست به نشانی https://amordadnews.com/25399/ بخوانید.

 

 

 

 

به اشتراک گذاری
Telegram
WhatsApp
Facebook
Twitter

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترین ها
1403-02-07