فدرالیسم تنها یک اندریافت (:مفهوم) سیاسی برای گردآوردن واحدهای سرزمینی جدا ازهم در چهارچوب سامانهای فدرال است که این موضوع هیچ پیوندی با دموکراسیگرایی ندارد تا گروهی برای نیل به آن از ریختک (:ژست) واژگانی بهره ببرند و این اندریافت تنها دستاویز و بهانهای است برای فروپاشی ساختار مستحکم هازمانی (:جامعهای) چون ایران.
در ساختار فدرال هر ایالت باید برپایهی یک شاخصه مانند قدرت اقتصادی، فرهنگ و شناسهی (:هویت) ویژه خود بهگونهی جداگانه در چهارچوب یک کشور غیریکپارچه مرزبندی شود که البته بهآسانی شاخصهها و توانمندیهای جداشدن کامل را دارد، پوشیده نیست در هازمان درهمتنیدهی چندهزارسالهی ایرانی و شهرهای چندفرهنگیای چون ارومیه و اهواز بحث فدرالیسم بیگمان بستر درگیریهای قومی-قبیلهای خواهد بود که جز هدررفت سرمایههای ملی و در پایان نابودی کلیتی به نام ایران هیچ برآیندی (:نتیجهای) در پی نخواهد داشت و باتوجه به اینکه منافقین همراه با گروههای واگرای قومی سالها است که به جای واژهی ملت واحدِ ایران، از واژهی ملیتهای ایرانی سخن میگویند، طرح مساله فدرالیسم میتواند بهعنوان آسانکنندهی بهفعل درآوردن اندیشهی شوم گسلسازی به فروپاشی یکپارچگی ملت یگانهی ایران بینجامد.
آنچه در بالا آمده است بخشی از نقدی است با عنوان «فدرالیسم سرآغاز تجزیهی ایران است» که به قلم میرمهرداد میرسنجری، پژوهشگر فرهنگی که به سخنان رییسجمهور پیشین دربارهی فدرالیسم شدن ایران وارد شده است.
متن کامل این نوشتار در رویهی دوم (رویداد) امرداد شمارهی 410 آمده است.
خوانندگان میتوانند برای دسترسی به هفتهنامهی امرداد افزونبر نمایندگیها و روزنامهفروشیها از راههای زیر نیز بهره ببرند.
لینک فروش اینترنتی امرداد شمارهی 410
یک پاسخ
البته باید مطلب را خواند تا دقیق تر دید چرا نویسنده اینقدر با فدرالیسم درگیر است! البته طبیعی است گفتگو درباره سابقه این نوع »استقلال محلی و اتحاد ملی« در ساختارهای حکومتی اشکانی یا ساختارهای ساتراپ ها هخامنشی بسیار سخت است. از سوی دیگر در دوره های بعدی هم حاکمان محلی قدرت قابل توجهی داشته اند و رابطه اشان با سلطان زمان مشخص بوده است. بدون توجه به این سابقه، فدرالیسم مفهومی مدرن و امروزی است و باید آن را در دنیای امروز جستجو کرد. مهم است بدانیم در دنیای امروز ساختارهای فدرال مانند المان، کانادا یا امریکا و … چطور عمل می کنند؟ البته طبیعتا فدرالیسم آلمان با کانادا و آمریکا در جزییات متفاوت هستند ,و سابقه این کشورها نیز بسیار متفاوت. بسیار مناسب است که طرحی با جزئیات و بومی شده با توجه به قدمت و گوناگونی فرهنگی ایران ارائه شود تا بتوان بهتر درباره آن گفتگو کرد. فدرالیسم شکل افراطی (ایده ال!) تمرکز زدایی سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و قدرت دادن به نهادهای محلی است. یک راه حل دیگر هم می تواند این باشد که طرحی با جزئیات درمورد چگونگی تمرکز زدایی بدون روش فدرالیسم ارائه شود که البته ممکن است. شاید برای نمونه بتوان به کشور فرانسه اشاره کرد که تا حدود بسیار زیادی تلاش کرده است در مورد این کارهایی را انجام بدهد. گسترش خطوط ارتباطی سریع، تمرکززدایی اقتصادی و فرهنگی و توجه به مشکلات مربوط به تنوع زبانی و فرهنگی مناطق مختلف خود بخشی از کارها بوده است.