«شاهنامه»، نگاهبان راستین سنتهای ملی و شناسنامه قوم ایرانی است. شاید بی وجود این اثر بزرگ، بسیاری از بنمایههای مثبت فرهنگ نیاكان ما در توفان رویدادهای تاریخی نابود میشد و اثری از آنها به جای نمیماند. ارزشمندی شاهنامه تنها در جنبه ادبی و سرایندگانه آن گنجانده نمیشود و پیش از آن که گروهی از داستانهای منظوم باشد، تبارنامهای است که بیت بیت و حرف به حرف آن ریشه در ژرفای آرزوها و خواستههای گروهی، ملتی کهن دارد. ملتی که در همه دورانهای تاریخی، نیکی و روشنایی را ستوده و با بدی و تاریكی ستیز داشته است.
شاهنامه، منظومه بلندی است که نزدیك به شصت هزار بیت دارد و دارای سه دوره اساتیری، پهلوانی، تاریخی است. فردوسی بر سرچشمههای بازمانده کهن، چنان کاخ بلندی از سخن بنیان مینهد که به گفته خودش باد و باران نمیتواند گزندی بدان برساند و گذشت سالها بر آن تأثیری ندارد. در برخورد با قصههای شاهنامه و دیگر داستانهای اساتیری تنها به رونمای داستانها نمیتوان بسنده کرد. زبان قصههای اساتیری، زبانی آکنده از نماد و نشانه است و سادهانگاریدر معناهای نمادین اساتیر، شکوه و غنای آنها را تا اندازه داستانهای ساده پایین میآورد.
شاهنامه بازگویی نبرد خوبی و بدی است و پهلوانان، جنگجویان این نبرد همیشگی در هستیاند. جنگ کاوه و ضحاک ظالم، کین خواهی منوچهر از سلم و تور، مرگ سیاوش به نیرنگ سودابه و . . . همه از این نبرد گفتوگو میكنند. تفکر فردوسی و اندیشه چیره بر شاهنامه همیشه پاسدار خوبیها در برابر ستم و تباهی است. ایران که سرزمین آزادگان به شمار میرود همواره مورد آزار همسایگانش قرار میگیرد. زیبایی و شکوه ایران، آن را در برابر سختیهای گوناگون قرار میدهد و از همین رو پهلوانانش با تمام توان به پاسداری از گستره این کشور و ارزشهای ژرف انسانی مردمانش برمیخیزند و جان بر سر این کار مینهند.
برخی از پهلوانان شاهنامه نمونههای برتر انسانهایی هستند که عمر خویش را به تمامی در خدمت دیگر انسانها گذرانده، پهلوانانی همچون فریدون، سیاوش، کیخسرو، رستم، گودرز و توس از این دستهاند.چهرههای دیگری نیز همچون ضحاک و سلم و تور وجودشان آکنده از آزاررسانی و بدخویی و پلیدی است. آنها دستنشاندگان اهریمنند و خواست نابودی و پلیدی در كارهای جهان را دارند. قهرمانان شاهنامه با مرگ، ستیزی هماره دارند و این ستیز نه روی گردانی از مرگ است و نه پناه بردن به خوشیهای زندگی، بلکه پهلوان در رویارویی و درگیری با رخدادهای بزرگ به جنگ مرگ میرود و در حقیقت، زندگی را از آغوش مرگ میدزدد. بیشتر داستانهای شاهنامه بیپشتوانگی دنیا را به یاد خواننده میآورد و او را به بیداری و درس گرفتن از روزگار میخواند ولی در همین حال آنجا که هنگام سخن عاشقانه میرسد فردوسی به سادگی و با شکوه و زیبایی درونمایه را میپروراند.
تصویرسازی در شعر فردوسی جایی بسیار باارزش دارد. سراینده با زنده كردن رویدادها و ماجراهای داستان در پیش چشم خواننده او را همراه با خود به درون داستان میبرد، گویی خواننده داستان را بر پرده سینما به تماشا نشسته است. تصویرسازی و رویا پروری در اثر فردوسی چنان استوار و متناسب است که حتا بیشتر وصفهای طبیعی درباره طلوع، غروب، شب، روز و . . . در شعر او حالت و نمایی حماسی دارد و ظرافت و دقت حکیم توس در چنین نکتههایی موجب هماهنگی كوچكترین پدیدهها در شاهنامه با یكپارچگی داستانها شده است.
موسیقی در شعر فردوسی از بنمایههای اصلی شعر محسوب میشود. برگزیدن وزن متقارب که هجاهای بلند آن کمتر از هجاهای کوتاه است، موسیقی حماسی شاهنامه را چند برابر میکند.
همچنین جز بهرهگیری از وزن عروضی مناسب، فردوسی با به کارگیری قافیههای استوار و واجآرایی پنهان و آشکار، انواع جناس، سجع و دیگر آرایههای زبانی تأثیر موسیقایی شعر خود را به بیشترین میزان افزایش میدهد. بزرگنماییهای استادانه، تشبیهات حسی و نمایش لحظههای طبیعت و زندگی از دیگر ویژگیهای ارزشمند شعر فردوسی است.
همچنین هومر نامآورترین سراینده حماسه سراى یونان باستان است. او در سال هاى پایانی سده هشتم و آغاز سده نهم پیش از میلاد مىزیست. در روزگار باستان مردم هفت شهر از نژاد یونانى هومر را از خود مىدانستند. اما دلیلهای برخى از مردم این شهرها پذیرفتنی نبود. چنانكه مردم شهر آتن وى را از آن جهت از خود مى دانستند كه شهر ازمیر زیرچیرگی (مستعمره) آنها بود. از جزییات زندگى هومر آگاهیهای زیادى در دست نیست. آنچه كه به نام زندگى هومر وجود دارد گروهی از افسانهها و داستانهاى ساختگى است كه به دست مردمان گردآورى شده است. داستانهایى كه البته پشتوانه تاریخى ندارد. اما آنچه مىتوان پذیرفت این كه هومر سفر بسیار كرده و حتا گفته مىشود در پایان زندگى كور شده و تا زنده بود لب از سخنگویى فرو نبست. تندیستراشان و نگارگران یونان كهن او را مردى باوقار و هوشیار و با چشمانى بسته نشان دادهاند. البته هر زمان كه هومر را نابینا نشان دادهاند سندهایی نیز وجود دارد كه در آن هومر بینا و جوان است. آنچه امروزه به هومر نسبت داده شده دو كتاب «ایلیاد و اودیسه» است كه هر دو از شاهكارهاى ادبیات جهان به شمار آمده و هر دو كامل كننده یكدیگرند ودوگانگی در میانشان نیست. بى شك هیچ كتابى درباره دو حماسه هومر نمىتواند چندان لذت بخش باشد كه خود آنها، برگردانهایى از این دو حماسه فراوانند. تردید نمىتوان داشت كه نوشتههای هومر نامآورترین بازماندههای ادبى زیباى یونانى و در حقیقت در جای خود باشكوه ترین آثار بوده و نفوذ بسیارى بر نویسندگان و سرایندگان گوناگون پس از وى داشته است. نویسندگان ادبیات باوردارند به جز منظومههایى كه به نام هومر به جاى مانده است درباره شخص وى آگاهی زیادى در دست نیست. آن زمان كه یونانیان به نوشتن زندگینامه روى آوردند در باره مردى كه بزرگترین گنجینه ادبى خود را از او مىدانستند به هیچ سند نوشته شدهای دست نیافتند. داستانهایى كه از او منتشر مىشود او را خنیاگر دورهگرد نابینا مىدانند. یونانیان هر دو حماسه را از یك تن میدانند اما تعداد اندكى نیز هستند كه آنها را كار دو سراینده مىدانند اما عمده پژوهشگران بر این باورند كه ابتدا «ایلیاد» نوشته شده و سپس «اودیسه» به قلمى دیگر به نگارش درآمده است. در حماسه هومرى رسم بر این نیست كه سراینده از خود سخن بگوید. در بیست و هفت هزار خط اشعار هومر هیچ اشارهای به شخص سراینده دیده نمىشود. هومر در آفرینش شاهكارهاى خود از «خود» هیچ سخن نگفت.
از زمانى كه این دو حماسه به نسل هاى دیگر رسید هیچگاه از گرمى بازارشان كاسته نشد و در هنگامهای كه بسیارى از منظومهها به فراموشى سپرده مىشوند آثار هومر به چنین سرنوشتى دچار نشده و همواره خوانندگان خود را داشته است. هومر در ایلیاد چاچوبهاى سنتى را به كار گرفته تا اثرینو پدیدآورد و در این اثر تفسیرى از جهان و جایگاه انسان به دست مىدهد. در ایلیاد قهرمان نماینده اوج شكوه آدمى است و مبارزه او در رویارویى با مرگ جلوهاى چنان دارد كه نگاه خدایان جاودانه را به خود برمىگرداند. اودیسه منظومهاى است با شور و هیجان كمتر، اما با دامنه گسترده كه چشماندازى گستردهتر از جهان نشان میدهد. در اودیسه خدایان و قهرمانان هر دو نیازمند توجیه اخلاقىاند. توجیهى كه با باورهای امروز ما سازگارتر است. پیام منظومه هومرى این است كه جهان را مىتوان با چارچوبهاى انسانى درك كرد و زندگى آدمى مىتواند چیزى فراتر از كشمكش ناچیز و بینتیجه دوران تاریكی باشد.
منظومههاى هومر آنچنان سرشار از رویدادهای افسانهاى است كه دانشمندان تصور مىكردند كه همه رویدادهای آنها زاده تخیل است و بسیارى فكر مىكردند كه حتى شهر تروا وجود نداشته است. كاوشهاى بعدى در نیمه دوم سده نوزدهم در تپهاى در آسیاى صغیر كه با توصیفات ایلیاد یكسانی داشت نشان داد كه مردم در آنجا بیش از ده دوره مختلف سكونت داشته و همه شواهد حكایت از وجود تروا داشت. در منظومههاى هومر به درستى آداب و رسوم، مشاغل، بناهاى مسكونى، ابزارهاى كار و سلاحهاى یونانیان باستان توصیف شده است. اهمیت منظومههاى هومر براى مطالعه تاریخ یونان در سدههای یازدهم تا نهم قبل از میلاد به قدرى زیاد است كه این دوره را «دوره هومر» مىنامند. هشت برگردان از هومر از زمان باستان به جاى مانده است. به جز ایلیاد و اودیسه منظومه دیگرى به نام «سرودهاى هومرى» و «باتراكومیوماكى» را هم به او نسبت دادهاند. تقریباً همه سرایندگان حماسهسرا و غزلسراى یونان و زبان لاتین از روش هومر كه در دنیاى قدیم بسیار پسندیده بود پیروى كرده اند و یونانیان قدیم همیشه او را سراینده ملى خود به شمار آوردهاند و كوششهاى بسیارى در بازنگاری آثارش كردهاند.
با توجه به این مطالب که در قالب ویژگی های برجسته این دو سراینده بزرگ حماسهسرا آوردهشد، همایش فردوسی و هومر به همت رایزنی فرهنگی سفارت جمهوری اسلامی ایران با همکاری شورای گسترش زبان فارسی و مرکز ملی تحقیقات یونان، در سالن آمفی تئاتر مرکز ملی پژوهشهای یونان، در آتن برگزار شد و این دو اثر ماندگار را از دیدگاه پیشینه فرهنگی ، تاریخی و ادبی مورد بحث و ارزیابی قرار داد. این همایش با حضور مهدی محتشمی سفیر جمهوری اسلامی ایران، سیدمحمدرضا دربندی رایزن فرهنگی ایران، پرفسور كاریوفیلیسمیچاكیس، استاد دانشكده ادبیات دانشگاه آتن، ماریانا تئوخریدو نویسنده كتاب اسكندر در اشعار سرایندگان ایرانی، اندگونی زورناجی نماینده مركز پژوهشهای یونان، قدمعلی سرامی و ابوالقاسم اسماعیلپور برگزار شد.
مهدی محتشمی سفیر جمهوری اسلامی ایران در مراسم گشایش این همایش در سخنانی، فردوسی را نماد تاریخ كهن و ملی ایرانی و زنده كننده آثار گذشته ایرانیان معرفی كرد و گفت: شاهنامه بزرگترین اثر ادبی است كه در آن حس افتخار به ایرانی بودن موج میزند و هیچ سرایندهای به اندازه فردوسی در سرنوشت ملت و كشور خویش تاثیر پایدار، بر جای ننهاده است. فردوسی سرایندهی حماسهسرای ایران با اشعار حماسی خود در دورههای گوناگون تاریخی حس یگانگی، همبستگی، خودشناسی، خودباوری و دفاع از میهن را در میان ایرانیان زنده و ایران را شایسته نام خود كرده است. هنر فردوسی درهمآمیختن و جمع كردن دو فرهنگ ایرانی و شیعی و ایجاد نزدیكی دلنشین بین آنها است و شاهنامه فقط بازگویی تاریخ نیست، بلكه برای شناخت و بهرهمندی ملت از درد و رنج ناشی از نبود شناخت درست تاریخ ملتهاست.
محتشمی درادامه افزود: هر قدمی كه در زندهكردن ادبیات ملتها برداشته شود، موجب تنومندتر شدن درخت فرهنگ ملتها، تقویت بنیانهای فرهنگی در مقابل فرهنگهای بیگانه و مبارزه در مقابل نابرابری و خودكامگی خواهد بود.
سیدمحمدرضا دربندی رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در آتن گفت: هدف از برگزاری این همایش آشنایی فرهیختگان یونانی با فردوسی سراینده شیعی و حماسهسرای بزرگ ایران و ایجاد ارتباط بین اساتید ادبیات ایران و یونان است.
دربندی خاطرنشان كرد: فردوسی در شاهنامه با پرداختن به آرمانهای انسانی چون عشق، خداپرستی، نوع دوستی، میهن پرستی، زیبایی دوستی، توجه به عشق و راستی و درستی، احترام به ادیان دیگر، نفرت از جنگ، مخالفت با نژادپرستی، باعث گردید تا این اثر جاودان، ابعاد جهانی پیدا كند. فردوسی با درهمآمیختن مبانیاسلام و فرهنگ ایران در اثر ماندگار خود، موجب پذیرفتهشدن آن بین گروههای مختلف اجتماعی ایران شد، به گونهای ایران باستان را در كنار ایران اسلامی طرح نمود كه نشان داد، هیچ دوگانگی بین دو فرهنگ نیست.
استاد كاریوفیلس میچاكیس در سخنانی، این همایش را موفقیت آمیز قلمداد كرد و بر ضرورت ادامه اینگونه همایشها برای شناخت بیشتر فردوسی به جامعه یونان اشاره كرد.
این استاد یونانی در ادامه گفت: اساتید ارزشمند ایرانی، ما را تا اندازهای با گستردگی وجهان شمولی فردوسی آشناكردند ولی بایستی برای ارایه چهرههای ماندگار ایرانی به فرهیختگان و علاقهمندان یونانی، برگزاریاینگونه همایشها و گفتوگو با اندیشمندان یونانی ادامه یابد.
پرفسور كاریوفیلیس میچاكیس، استاد دانشكده ادبیات دانشگاه آتن نیز در سخنانی با اشاره به گذشته پر افتخار دو تمدن ایران و یونان و دوستی و همكاری این دو كشور گفت: مهماننوازی، مهربانی و خونگرمی ایرانیان زبانزد مردم دنیا است و من در سفرهایی كه به ایران داشتهام از نزدیك خلق و خوی زیبای آنان را دیدهام.
این استاد یونان فردوسی را یكی از سرایندگان مهم و برجستهای قلمداد نمود كه در تاریخ و سرنوشت ملت ایران نقش بسزایی داشته و خدمت ارزندهای به ادبیات ایران و جهان، داده است.
پرفسور كاریوفیلیسمیچاكیس در ادامه اشاره كرد: ایرانیان آثار زیادی از اندیشمندان یونانی را به فارسی برگرداندهاند، ولی این كار در یونان انجام نشده است و ابراز امیدواری كرد كه نویسندگان یونانی نیز به برگردان آثار ارزشمند سرایندگان و اندیشمندان ایرانی بپردازند تا زمینه برای آشنایی با فرهنگ پربار این كشور فراهم آید.
دكتر ماریانا تئوخریدو نویسنده كتاب« اسكندر در اشعار شاعران ایرانی» نیز با اشاره به اهمیت شاهنامه،آن را یك اثر بیهمتای ادبیات در جهان قلمداد نمود و گفت: شاهنامه گنجینه تاریخی و یكی از مهمترین آثار حماسی است كه باعث پایداری زبان فارسی و ارایه تاریخ پربار ایرانیان شده و بایستی برای درك آن همت بیشتری گمارده شود. این كتاب تاكنون به چندین زبان زنده دنیا برگردانده شده است و پژوهشگران زیادی به بررسی این گنجینه پرداختهاند.
دكتر اندگونی زورناجی نماینده مركز پژوهشهای یونان سخنران دیگر این مراسم گفت: همكاریهای این مركز با رایزنی فرهنگی سفارت جمهوری اسلامی ایران بسیار قابل توجه است و این دو مرکز با همكاری یكدیگر تاكنون دو همایش مهم و علمی را برگزار كردهاند.
وی برگزاری این گونه همایشها را ضروری دانست و گفت : ما خواهان ادامه همكاریهای علمی و فرهنگی خود با ایران هستیم، زیرا دو كشور دارای همگونیهای فرهنگی زیادی هستند كه میتوان از آنها برای آشنایی بیشتر دو ملت با پیشینه فرهنگی بهره گرفت.
دكتر قدمعلیسرامی یكی از استادان ایرانی شركتكننده در این همایش نیز در آیین پایانی این همایش، گفت: برگزاری این همایش، هنگامه خوبی برای رویارویی دیدگاه و آشنایی با دیدگاههای گوناگون در مورد فردوسی و هومر در راستای همکاری دو كشور ایران و یونان که دارای پیشینههای علمی و فرهنگی هستند، را فراهم آورد.
سپس دکتر اسماعیل پور نیز به بررسی تطبیقی آشیل، اسفندیار و رستم پرداخت و گفت : شاهنامه الگوبرداری هوشمندانه فردوسی از هومر است. در داستان رستم و اسفندیار دوگانگیهایی بین این دو چهره وجود دارد، اسفندیار در شمار انسانهای سپندینه (مقدس) است و شعار او انتشار آیین زرتشت است. اما رستم، قهرمان ملی، اساتیری و نگهبان نیكی است. درباره ستیز این دو پهلوان دیدگاههای گوناگونی وجود دارد و براساس شاهنامه این ستیز جنبه دینی ندارد و گویههای دینی از نبرد رستم و اسفندیار برگرفته از نوشتههای دینی مانند كتابهای زرتشتیان است.
این پژوهشگر در بخش دیگری از سخنانش به رویینتنی رستم و اسفندیار اشاره كرد و گفت: از رویینتنی اسفندیار گویههای گوناگونی وجود دارد كه در گویههای شفاهی نگاه افسانهای بیشتر است و گویههای نوشته شده بیشتر عقلانی هستند. داشتن زره ساخته زرتشت، زنجیر بهشتی زرتشت و شستوشو در آب مقدس از روایتهای موجود درباره رویینتنی اسفندیار است. جایگاه ایران و یونان نسبت به مكان نبرد اسفندیار و هومر بسیار شبیه هم است. ازسوی دیگر همانگونه كه آشیل به كمك خدایان كشته میشود، رستم نیز در كشتن اسفندیار از زال و سیمرغ كمك میگیرد و به روایت خداینامه زمان جنگ تن دو استوره نیز یكسان است. كشته شدن پهلوانان كشور بزرگتر، استفاده از نیروهای فرا طبیعی و ویرانی پس از جنگ از دیگر یكسانیهای موجود در این دو استوره است.
اسماعیل پور در بخش پایانی سخنانش به ورود یونانیان و تأثیر تمدن یونان در شمال شرق ایران اشاره كرد و گفت: یكسانیهای بسیار موجود در شاهنامه و ایلیاد اتفاقی نیست و ناشی از الگوبرداری هوشمندانه فردوسی از استوره های یونان بوده است. همچنین ایران در معماری، هنر به طور دقیق از درونمایههای یونانی استفاده كرده است پس استفاده از درونمایههای تراژیك نیز دور از ذهن نیست.