سیمرغ تنها در ابتدای راه، بهدنبال ۲۹ یار دیگر که شاید تا نیمهراه و یا پایان راه بیابندشان و شاید هم نه. نهتنها هیچ اثری از مرغ دیگری نیست، بلکه در این بیابان بینشان، آوایی از هیچ پرندهای نیز بهگوش نمیرسد و اطمینان از این واقعیت که تنها راه نجات بشریت ادامه این راه سخت است باعث پایداری میشود، و شاید هم توقف، و در زمانی دیگر بشود فکری به حال تمدن بشریت کرد. از یکصد خواننده گرامی که معمولاً تمامی مقالات انتشار یافته تا این لحظه را مطالعه میفرمایند، هیچ یار و یاوری، پیمانی برای این کار خطیر با نگارنده نبسته، درحالیکه سعی در آغاز کردن این راه برای نجات بشریت و اتفاقاتی از این دست در جهان خوبست جدی قلمداد شود. اگر این دیدگاه و ایدهپردازیها به واقعیت نتواند بپیوندد، حداقل میتوان ادعا کرد رکورد توهمگرایی ژولورنی شکسته شده است، و به روایتی دیگر همانند حضور در ماریوپول ۱۰۰٪ تخریب شده است که بهدنبال همپیمان و دوستی گشتن برای طی این راه سخت بسوی آبادانی و توسعه در جهان و شاید دشوار در پیشرو باشد، که این اراده سخت و یا حتی انجام نشدنی به اجبار، همواره در سرنوشت ما خواهد ماند. حداقل این آرزو را میتوان داشت که در آینده چنانچه صحت این ایده به اثبات رسید و انسانهایی خلاقتر توانستند بشریت را به تمدن معنویت برسانند، یادی هم از یکی از ایدهپردازان اولیه این تحول بشود، و بهعنوان تنها دارندگان این ایده بر سکوی افتخار آن در جهان نیایستند. همانطوریکه در هر کشوری با توجه به قوانین و مقررات مربوطه در رابطه با نیاز به ایجاد یک سازمان، و آنهم با این ابعاد و مسوولیت، لازمهاش مطالعات و تهیهی گزارشهای متعدد بوده و تاسیس و راهاندازی آن، به اجبار، زمان، انرژی و هزینهی بسیار بالایی خواهد برد، شاید با راهکارهای جایگزین بتوان موقتاً شروع خوبی را تجربه نمود. یک راه حل دیگر که اراده به تاسیس انجمنی با آن عنوان است و اگرچه جایگاه آن سازمان را نمیتواند پر کند ولی دستکم یک شروع حداقلی میتواند بهحساب آید، آغاز بهکار انجمنی با این عنوان است. آغاز بهکار انجمنها نیز بهسادگی امکانپذیر نبوده و شاید اصلاً میسر نشود، لذا در این مقطع زمانی، حداقل آغاز این راه را میتوان برنامهریزی و در ادامه در صورت استقبال از آن اقدام به برداشتن گامهای بعدی نمود، و در صورت عدماستقبال، توقف و منقضی شدن آن تصمیم را اعلام داشته و آغاز آنرا به زمانی دیگر موکول نمود، و این فعالیتها تا مدتی تلاش حداقلی خود را ادامه دهند، تا قادر به سنجش بازتاب دیدگاههای گوناگون بوده و راهکارهای متفاوتی را به مرحله آزمون برساند، تا راهحلهای جدیدی را بتوان پیشنهاد نمود. منطقیترین، امکانپذیرترین و کمریسکترین راه برای ادامه این فعالیت را بسادگی هر انسان خبرهای میتواند تشخیص دهد و اگر واقعاً قرار است کاری انجام شود و گامی به جلو گذارده شود، از چندین باید و نبایدها، بایستی باهم مروری در اینجا داشته باشیم، تا شاید الفبای این رخداد را پختهتر به واقعیت نزدیک سازیم، البته آنچه در وسع نگارنده است:
– چرا ما، چرا من، چرا شما، اینهمه مسوول، خبره و دانشمند در جهان حضور دارند؟ اشتباهات در جهان زیاد است بهراحتی شاهد هستید پنالتیهایی که در جهان رخ داده است. در اثر دوران نکبتبار ترامپ، و گناهی که رایدهندگان آمریکایی مرتکبشدندگان و در واقع رایندهندگان باعث شدند که ترامپ روی کار بیاید، و در تلافی در این دوره خود را با در آغوش سیاستمداری که همواره در حال دست دادن در پشت تریبون است! انداختن، سعی کردند جبران کنند، وقحطالرجلی را بهوضوح میتوان دید، زیراکه اگر فرد توانمند دیگری بود، بهطور حتم در صحنه حاضر میشد، و یا ایشان که نگران میشوند و میترسند، و دستور حمله به اوکراین را میدهند، و بسیار واضح است که ایشان و افکارشان در گذشته متوقف شدهاند و هنوز در گذشته جنگ سرد به سر میبرند، و یا در رخداد فاجعهبار خروج انگلستان از اتحادیه اروپا که همه دنیا رایندهندگان انگلیسی را سرزنش میکنند که چرا در همه پرسی برگزیت شرکت نکردید تا با اختلافی اندک این فاجعه برای آینده انگلستان و اتحادیه اروپا رخ دهد، در حالیکه اگر پایه فکری درست و مسوولیتپذیری در کشورشان بود، چنین از هم پاشیدگی رخ نمیداد. و تا اینجای کار انسانهای بیتفاوت و مسوولیتناپذیر را میتوان باعث این حوادث دانست. با احترام بسیار زیادی که برای تک تک ۷،۵۰۰،۰۰۰،۰۰۰ نفر جمعیت جهان باید قايل بود، اشتباهات این افراد را نمیتوان از یاد برد، و موارد عرض شده تنها بیان این اتفاقات وحشتناک بود. و این دو فاجعه ترامپ و برگزیت همیشه باعث نکوهش مردم رایندهنده و بیتفاوت است، مانند انتخابات اخیر فرانسه، که بالاخره آقای مکرون علیرغم شرکت ۳۰٪ از واجدین شرایط در انتخابات، برنده شد، و همواره دو واقعه مذکور را برای آوردن مردم به پای صندوقهای رای بیان میکردند. خبرگانِ جهان مسوول هستند، نگذارید دیگران بیایند و مسائل را یا سعی نمایند که حل کرده و یا مشکلی به مشکلات بیافزایند. نگارنده ادعای خبرگی ندارد، ولی میداند که باید طرح مساله کرده و خبرگان جهان را به تفکر و تامل بیاندازد.
– بزرگترین مساله در جهان در حال حاضر «درک متقابل» است و هیچیک از ابرقدرتها و همچنین سایر قدرتهای بزرگ اقتصادی جهان، علاقهای به درک و حل مسایل ندارند و فقط منافع کشور خودشان را میبینند، که جای بسی تاسف است و ریشه این مسایل اشتباه بودن مبانی فکری آنهاست، که بهقول مولانا:
هر که دور ماند از اصل خویش / باز جوید روزگار وصل خویش
– احترام به تمام موازین اخلاقی و اصول مورد نظر دیگران در هر یک از کشورهای جهان، همکاری بسیار دقیق با تمامی ارکان، ارگان و سازمانهای هر کشوری، انجام ندادن کارهای موازی، و یا کارهایی بر خلاف نظر آنها، در نظر داشتن قطبهای قدرت در هر کشوری، از جمله دولتها که مسوولیتهای بسیار سنگینی داشته و همواره همکاری داشتن با آنها در راه رسیدن به تحول تمدن معنویت، با دقت و تلاش زیاد و در تمام جزیيات لازم.
– عدم ایجاد کوچکترین تنشی در هیچ زمینهای، با هدف پیشبرد و موفق شدن تحول تمدن معنویت با آرامش کامل در هر کشوری، و همواره شنونده خوبی بودن از مسایل، مشکلات و راه کارهای امکانپذیر و تلاش بیهوده در جهت راهحلهای ناممکن نداشتن.
– در نظر داشتن اهمیت بسیار زیاد جایگاه ادیان الهی، که در این رخداد تاریخی دارای جایگاه بسیار ویژهای بودهاند و خواهند بود، و تلاش در درک کامل دیدگاههای فقها و خبرگان ادیان الهی بطور مستمر.
– و هزاران باید و نبایدهایی که در هر کشوری باید رعایت و به مرحله اجرا درآید، تا کوچکترین چالشی در هیچ مقطعی رخ نداده و این تلاش بشریت که تمدنش را تا به اینجا رسانده است دچار خسارت نشود، و همواره بهرهجویی از دیدگاه و نظر مشاوران و خبرگان در زمینههای گوناگون، به منظور جلوگیری از هر واقعه ناخواستهای.
– بهرهجویی از آخرین دستآوردهای مدیریتی، علمی و فنی توسعه اقتصادی و تکنولوژیکی در جهت استفاده هر چه بهتر ساختار و روش کار رسیدن به پیشرفت بشریت بدون بروز خطا که امکان جبران آنها سخت و زیانبار خواهد بود و تدوین اهداف، استراتژی، اساسنامه و آییننامه بسیار دقیق، مثبت و قابل اجرا و همچنین برنامه اجرایی امور.
– بنبستهای روانی در هر کشوری که رو به افزایش است و در برخی موارد به خودکشی و در نتیجه افزایش این آمار در بسیاری از کشورها میانجامد، و آمار افسردگی بسیار بالا در کشورهای مختلف نشانه عدم موفقیت در ارایه و اجرای راهکارها تابهحال بوده و کمتر به فکر راهحلهای زیربنایی بوده و مسوولان یا به بیتفاوتی یا گفتاردرمانی میپردازند، و تنها به بیان مساله و راهحلهای امکانناپذیر پرداخته، و کمتر به مسایل ساختاری که مرتبط با تمدن معنویت است میپردازند، که در اینجا جا دارد که با نظریه تمدن معنویت وارد شده و راهکارهای منطقی برنامهریزی و اجرا شود.
– بنبستهای توسعه و سرمایهگذاری، را میتوان یکی از مشکلات جدی کشورهای سرمایهدار و شرکتهای مستقر در آنها دانسته، که در نتیجه به سرمایهگذاری در کشورهای در حال توسعه انجامیده است، که معظل دیگری در ساختار تفکری آنها میتوان قلمداد نموده، و این تحول تمدن معنویت است که یکبار دیگر با اقتصاد ارزشمحورش راهکار تازهای در جلوی پای آنها قرار خواهد داد.
و همواره با بررسی و مروری بر عملکرد انجمنهای بینالمللی در کشورهای مختلف باید بتوان راههای موفقیت و یا نقاط ضعف احتمالی هر یک را برای پیشبرد اهداف این انجمن مورد استفاده قرار داده، و از تکرار تجربیات تلخ خودداری نمود، تا بتوان حتیالامکان از خصوصیات برجسته و مزیتهای رقابتی برتر مشابه در انجمن بینالمللی تمدن معنویت بیشترین بهرهجویی را داشته باشیم.
و اما در پایان بهقول معروف، «ادامه ندارد»، این بحث چنانچه نتواند به مراحل اجرایی خود نزدیک شود، نباید منطقاً ادامه یابد، یعنی به عبارت دیگر از طرح گامهای اجرایی و به جواب نرسیدن آنها چنانچه بتوان مطمین شد، میتوان به سوی داستانسرایی و اندرزگویی روی آورده و سطرها و صفحات بدون هیچ بهره و توشهای که بتوان برداشت کرد، را پیدرپی پر کرده و خواننده را ملول نمود، پس منتظر پاسخ از طرف خوانندگان گرامی در جهت اجرای واقعی این تحول هستیم.
عنوان: حذف پول (مورد مطالعه – آغاز انقلاب چهارم در جهان – تمدن معنویت)
پدیدآور: بزرگمهر پرخیده ۰۹۱۲۷۳۷۳۴۶۷ [email protected]
یک پاسخ
هوووم، خواند این مقاله کاملا ناهمراهی دیگران با این «ایده/پدیده» را روشن مینماید. چنین ایده/پدیده ای خواهان درک راستین آنچه که در جهان اتفاق میافتد است که این مقاله و نگارنده اش فاقد آنست و بیشتر به پدیده هایی چون هیپی ایسم و بلاک لیفز م_تر دارد. با سپاس، اما نه خریدار نیستم، نه این ریختش را