لوگو امرداد

ناصرخسرو از نامورترین سخنوران خراسانی است

ناصرخسروابومعین ناصر بن خسرو بن حارث قبادیانی بلخی، نامور به ناصرخسرو (9 ذی‌القعده 1437) برپایه‌ی گاهشمار مهی(:قمری) در روستای قبادیان مرو دیده به جهان گشود. فلسفه، اخترشناسى، کیهان‌شناسى، پزشکى، کانى‌شناسى، هندسه‌ اقلیدوسى، موسیقى، علوم دینى، نقاشى، سخنورى و ادبیات علوم و معارفی بودند که وی از آنها بهره گرفت.
دکتر میرجلال‌الدین کزازش درباره این شاعر بزرگ ایرانی می‌گوید: ناصرخسرو می‌توانیم گفت بزرگترین و نامورترین سخنور اندیشه است. چرا؟ چون هر چامه‌ای که سروده است با آهنگ و اندیشه بوده است. از این دید نه تنها در روزگار خود، کمابیش در پهنه‌ی سخن پارسی استادی است بی همانند. اندک سخنورانی دیگر بوده‌اند که شعر اندیشه سروده‌اند اما والاترین شان، بلندپایه‌ترین شان ناصرخسرو است. او برترین نمونه‌ی سخنور اندیشه است.
ناصرخسرو شاعر اندیشه است
ناصرخسرو شاعر اندیشه است. اما به‌راستی شاعر است، شاعری بزرگ. سرودن شعر اندیشه بارها دشوارتر از شعر انگیزه است. زیرا شعر اندیشه از آن رو که شعر اندیشه است می‌باید درشت‌تر و دژم و دلگیر باشد اما سروده‌های ناصرخسرو چنین نیست. سخنور انگیزه تنها با درون و نهاد و دل خویش درپیوند است.
اگر ناصرخسرو سخنور و ورجاوند و بی مانند اندیشه، در سرایندگی توانمند نبود، استادی بی چند و چون که زبان پارسی در دست طبع و اندیشه‌ی او به موم می‌مانست نبود، ناصرخسرو نمی‌شد. هنگامی که ناصرخسرو اندیشه‌ی خود را با ما در میان می‌نهد، ما را اندرز می‌گوید، آن سخن از آن پس اندرز و اندیشه نیست. در کارسازی و اثرگزاری به بیت‌های خاقانی و حافظ و دیگر سالاران سترگ سخن می‌ماند. ناصرخسرو از نامورترین سخنوران خراسانی است. آن چه او را از دیگر خراسانیانِ سخن جدا می‌دارد این است که اندیشه‌ی خود را، اندیشه‌ای که شاعرانه نیست، در این پیکره‌ی بشکوه و سخت ستوار مانند کوه، می‌ریزد.
ناصرخسرو برترین سخنور اندیشه
هر چامه‌ی ناصرخسرو به راستی جستاری است اندیشه‌ورزانه که به جای آن که نوشته بشود، سروده شده است. جستار را آگاهانه و اندیشیده می‌نویسند. ناصرخسرو با سخن، با شعر، همان کرده است که پژوهندگان به هنگام نوشتن جستار یا کتاب می‌کنند. به هر روی، بیهوده و برگزاف نیست اگر ناصرخسرو را برترین سخنور اندیشه بدانیم و بخوانیم. سخن او آن چنان ستوار و سخته است که شما را، بر کامه‌ی شما، برمی‌انگیزد که به اندیشه‌های او یا بگروید یا دستِ‌کم بگرایید. ناصرخسرو هرآینه، بی گمان، بی چند و چون، یکی از استادان بزرگ سخن پارسی است. هرچند بزرگترین سخنور اندیشه نیز هم اوست.
تازش بی امان ناصرخسرو به سخنوران
ناصرخسرو در آغاز چامه‌ای به سخنوران انگیزه تاخته است؛ کسانی که در پی زیبایی‌اند و آماج و آرمان‌شان در سخن، زیبایی است. تازش بی امان ناصرخسرو به این سخنوران چنین آغاز می‌شود:
چند گویی که چو ایام بهار آید / گل بیاراید و بادام به بار آید
روی بستان را چون چهره ی دلبندان / از شکوفه رخ و از سبزه عذار آید
روی گلنار چو بزداید قطر شب / بلبل از گل به سلام گلنار آید
زار وارست کنون بلبل و تا یک چند / زاغ زار آید او زی گلزار آید
گل سوار آید بر مرکب و یاقوتین / لاله در پیشش چون غاشیه دار آید
باغ را از دی کافور نثار آمد / چون بهار آید لولوش نثار آید
این چنین بیهده ای نیز مگو با من / که مرا از سخن بیهده عار آید
شصت بار آمد نوروز مرا مهمان / جز همان نیست اگر ششصدبار آید
گر عزیز است جهان و خوش زی نادان / سوی من باری می ناخوش و خوار آید

 

به اشتراک گذاری
Telegram
WhatsApp
Facebook
Twitter

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترین ها
1403-06-21