لوگو امرداد

ماجرای گردشگر آلمانی در کازرون چه بود؟

kazeroonگردشگری یکی از پیشه‌های مهمی است که سرمایه‌گذاری در آن زود بازده بوده و انگیزه‌ای برای پیشرفت و گسترش اقتصاد یک شهر یا منطقه خواهد شد. امروزه این پیشه (:صنعت) به یکی از سودآورترین و ساده‌ترین پیشه‌های جهانی تبدیل شده است. در این میان کار راهنمایان گردشگری به ویژه گردشگری تاریخی بسیار سخت و دشوار و حساس است و نیازمند افرادی با دانش، آگاه، دلسوز و شیفته‌ی فرهنگ و تاریخ سرزمین خود است. اما در ایران نه تنها کار راهنمای گردشگری تاریخی بسیار بی‌ارزش شمرده می شود و افرادی بدون تخصص سرکار می‌آیند، بلکه گاهی مایه‌ی بی‌انگیزگی و دل‌زدگی گردشگران شده و به فرهنگ کشور آسیب می‌رسانند.

به گزارش اَمرداد، در ایران بیشتر افرادی که به عنوان راهنمای گردشگری سرگرم (:مشغول) کار هستند، دانش آموختگان کارشناسی مترجمی زبان بوده که به انگیزه‌ی نبود کاری زیبنده وارد این پیشه شده اند و با گذراندن یک دوره‌ی شش ماهه و پذیرفته شدن در آزمون جهانگردی، کارت راهنما به آن‌ها داده می‌شود و آن فرد می‌تواند به عنوان راهنما سرگرم کار شود. بی‌گمان چنین افرادی نمی‌توانند راهنمایان گردشگری خوبی باشند. زیرا با گذراندن یک دوره‌ی شش ماهه و خواندن چند کتاب و دفترچه (:جزوه) که آن هم جای درنگ و بحث دارد، آن فرد دانش کافی به دست نخواهد آورد و باید کتاب‌های فراوانی را به گونه‌ی شخصی و آزاد مطالعه کرده و حتا جُستارهای‌(:مقالات) تاریخی و باستان‌شناسی روز جهان را دنبال کند. اما می‌دانیم و می‌بینیم که تنها درصد بسیار اندکی این روش را پِی می‌گیرند. همچنین این افراد باید خود کار میدانی انجام داده و پیش از بردن گردشگران به جایگاه‌های تاریخی در شهر و به ویژه استان‌های دیگر، از آن محوطه بازدید کرده باشند تا بتوانند به خوبی و با آگاهی کامل، دانش و تجربه‌ی خود را در اختیار گردشگران جای دهند. اما نه تنها چنین رَوندی در پیشه‌ی گردشگری وجود ندارد یا بسیار کم رنگ است، بلکه می‌بینیم که راهنمایان خود برای نخستین بار به محوطه‌ای تاریخی و به ویژه باستانی پا می‌گذارند. و در آن هنگام روشن است که آگاهی‌های نادرست و ناقصی به گردشگران منتقل خواهد شد. نگارنده بارها بیننده‌ی چنین صحنه‌هایی بوده است. تازه هنگامی هم که در خلوت به آن راهنما، ایرادهای او را گوشزد کرده و یا راهنمایی می‌کنید، بیشتر با واکنش تند و بدخویی آن راهنما رو به رو خواهید شد. از سویی دیگر، گناه بُنیادین در این بخش بر گردن آژانس‌ها و هتل‌ها و موسسه‌های گردشگری است که برای سود بیشتر خود از راهنمایان کم تجربه و تازه کار بهره می‌برند. جای بسی افسوس است که همین افراد تازه کار نیز در ماه کار بیشتری نسبت به راهنمایان کارآزموده و پیشکسوت دارند! همچنین سازمان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی تنها به داشتن کارت راهنما بَسنده کرده و هیچ آموزش و برنامه‌ای را برای راهنمایان در درازای سال ندارد و آنان را به حال خود رها کرده است. انجمن‌های صنفی راهنمایان استان نیز تنها به افرادی که در این انجمن نام‌نویسی کرده و هَموند (:عضو) هستند و بهای سالانه‌ی هَموندی خود را می‌پردازند، بها می‌دهند. هر چند که در میان همین هَموندان انجمن صنفی نیز هستند افراد بی‌شماری که کم تجربه و ناآگاه و کم‌دانش بوده و آگاهی‌های نادرستی را به گردشگران می‌دهند. همه‌ی این‌ها، سُستی و ناتوانی‌های سازمان با شکوهی به نام میراث فرهنگی که تنها نامی از آن برجای مانده را می‌رساند. شاید بتوان بدترین دشواری راهنمایان گردشگری تاریخی را نبود پشتکار و دلبستگی‌(:علاقه) به تاریخ و فرهنگ ایرانی دانست که این موضوع بیشتر شخصی بوده و به نهاد یا سازمانی مربوط نخواهد شد.
اما داستان اندوه‌بار و غم انگیز رُخداد کازرون که باید از آن با نام فاجعه یاد کرد، چه بود. داستان بدین گونه است که در تیرماه امسال یکی از راهنمایان گردشگری بانوی جوان آلمانی را برای بازدید به اِشکفت‌(:غار) شاهپور کازرون در استان فارس می‌برد. راهنما در راه به گردشگر جوان می‌گوید هوا بسیار گرم است و کوه‌پیمایی بسیار سختی در پیش داریم و بهتر است از دیدن این یادمان باستانی صرف‌نظر کند. اما دختر آلمانی با بودن همه‌ی سختی‌ها، دوست داشت از تندیس شاهپور ساسانی در اِشکفت دیدن کند و از آغاز برای دیدن همین یادمان به کازرون آمده بود. راهنما که می‌بیند راهی ندارد در پایین کوه که پارکینگی وجود داشته و گویا با فرد پارکینگ‌دار دوست بوده، بانوی گردشگر آلمانی را به وی می‌سپارد و خود در پارکینگ می‌ماند! پارکینگ‌دار با دختر جوان گردشگر راهی کوه و اِشکفت می‌شوند. در راه آن مرد آهنگ دست‌درازی (:تعرض) به دختر آلمانی را دارد و گویا درگیر هم می‌شوند و گردشگر آلمانی به هر گونه که بوده از دست وی فرار می‌کند. این بانوی گردشگر که کمی هم زخمی شده بوده، پیش خود گمان می‌کند که راهنما با پارکینگ‌دار همدست بوده و به سوی دیگری می‌گریزد و … پس از پایان یافتن داستان و آگاهی راهنما و مردم و آگاهی‌رسانی به سازمان میراث فرهنگی کازرون و پاسگاه انتظامی، پارکینگ‌دار بازداشت می‌شود. اما این همه‌ی داستان نیست. زیرا هم اینک کُنشگران و دوست‌داران میراث فرهنگی و گردشگری کازرون آگاهی می‌دهند که پارکینگ‌دار بر سر کار خود برگشته و گویا غیرقانونی سرگرم کار است. در همین زمینه، سرپرست میراث فرهنگی کازرون با تایید رُخداد دلخراشی که روی داده به اَمرداد گفت‌: «‌میراث فرهنگی کازرون خود به عنوان مدعی العموم بوده و پرونده در دست دادستانی است». محمد رضا معینی با بیان این که همه چیز در دست دادستانی بوده از توضیحات بیشتر نیز خودداری می‌کند. همچنین دفتر دادستانی با وجود زنگ زدن‌های بی‌شمار ما، پاسخ‌گوی تلفن‌ها نبود.
اما آن‌چه در این میان رُخ داده، بایستی بازنگری و بررسی موشکافانه و دقیق شود. زیرا در این میان آبروی یک کشور به انگیزه‌ی کم‌کاری و بی‌تجربگی یک راهنما از میان رفته است و بی‌گمان آن بانوی گردشگر نه تنها دیگر به ایران سفر نخواهد کرد، بلکه به دوستان و هم‌میهنان خود و حتا آژانسی که او را به ایران فرستاده، داستان این فاجعه‌ی غم‌انگیز را بازگوکرده و مایه‌ی ایران‌هَراسی خواهد شد. این جا است که میراث فرهنگی نباید تنها به داشتن کارت راهنما بَسنده کند. چرا که یک رویداد ناگوار، انگیزه‌ای خواهد شد که همه‌ی کوشش‌های کُنشگران گردشگری و حتا دولت بر باد برود. همچنین باید آن راهنما را تنبیه کرد که دیگر از خویشکاری (:وظیفه) خود سر باز نزند. از سویی دیگر، سازمان میراث فرهنگی باید به آژانس‌ها و هتل‌ها برای بهره از افراد کم تجربه و ناکارآمد برای سود بیشتر خود، هشدار دهد. نیروهای امنیتی و انتظامی شهرستان کازرون نیز نباید به پارکینگ‌دار پروانه‌ی کار داده و بهتر است وی را به اشد مجازات برسانند. زیرا در این جا با آبروی یک ملت با فرهنگ بازی شده است و بی‌گمان در روابط گردشگری دو کشور تاثیر بدی بر جای خواهد گذاشت. در پایان باید گفت، دشواری‌های این پیشه و به ویژه راهنمایان گردشگری از هر نمونه‌ی آن بی‌شمار است، ولی در این فضا و مکان نمی‌گنجد.
نام پارکینگ‌دار و راهنما در نزد اَمرداد محفوظ است
*دانش آموخته رشته گردشگری و هتل داری – کُنشگر میراث فرهنگی و گردشگری

 

به اشتراک گذاری
Telegram
WhatsApp
Facebook
Twitter

4 پاسخ

  1. با بهترین درودها ، شوربختانه این فقط اولین و اخرین تعرض به گردشگر نیست !!! گروهی که نانشان از این طریق میخورند میخواهندامکان باستانی ایران را نا امن و ….نشان دهند تا بازدید کننده کمتری داشته باشد تا انها بتوانند کم کم اثار را از بین ببرند . …

  2. و شوربختانه اینچنین است که که ابروی و حیثیت یک سرزمین با فرهنگی غنی و درخشان با بی خردی و نادانی و بی مسئولیتی خیلیها مانند اب خوردن زیر پرسش میرود!امیدواریم شرمندگی این دست رخداد ها ی پلید و شرم اور به پای مردم و فرهنگمان گذاشته نشود.هزاران افسوس

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترین ها
1403-01-09