انگار همین دیروز بود؛ سال 1385 خورشیدی، پس از 6 سال با نیکاندیشی فریدون و مهربان زرتشتی و با مدیریت سیروس خسروی مجموعهای که پیش از این به نام «پرورشگاه مارکار» نامیده میشد با هزینهی بسیار، بطور کامل بازسازی شد و مجموعهی جدید به نام «پردیس دانش مارکار» نامگذاری شد. در بخشی از این بازسازی کلی، چندین اتاق قدیمی نیز به صورت یک هال، یک اتاق و یک اشپزخانه و سرویس بهداشتی اختصاص یافت و از آن پس گلچهر و خدایار در آنجا ساکن شدند.
به مناسبتهای گوناگون که به یزد میرفتم همیشه از مارکار، و با گلچهر و خدایار هم دیداری داشتم. همیشه چای و شیرینی با هم میخوردیم و گفتوگویی با هم داشتیم و از هر دری صحبتی میشد. خدایار بیشتر وقتها دستمالی به سر میبست و در محوطهی مارکار به کارهای مختلف، از تمیز نگه داشتن محوطه تا آبیاری درختان میپرداخت معمولا یک یا دو سگ هم در محوطه داشت و به آنها هم رسیدگی میکرد. سالها گذشت و در چند دیدار از وضعیت جسمی و سلامتی گلچهر گفتوگویی شد. در نهایت گلچهر به دلیل وضعیت جسمی و سلامتی، دیگر امکان ماندن در مارکار را نداشت و به ناچار او به تهران و به سرای سالمندان انجمن زرتشتیان تهران نقل مکان کرد و پس از چند سال درگذشت. خدایار مانند گذشته در مارکار و همان اتاق ماند و به کارهای خود ادامه میداد.
اما آخرین بار همین اردیبهشت ماه 1401 خورشیدی با دو تَن دیگر به دیدار او رفتیم و مانند همیشه نشستیم و با او گفتوگو کردیم. اما اینبار دیدن وضعیت عمومی محل سکونتش مخصوصا نظافتِ بخش آشپزخانه و همینطور وضع روحی خودش، بسیار ناراحتم کرد. پس از آن در حال آماده کردن گزارشی از وضعیت او بودم تا بتوان آنچه که به نظرم نگرانکننده بود را به طور عمومی در میان گذاشت، به این امید که تا حدی که امکان داشت، دگرگونی ایجاد شود.
شوربختانه در روز 31 خورداد گذشته، آگهی درگذشت او را براثر شکستگی پا و لگن و عوارض بعدی دیدم و متاسف شدم. بویژه اینکه تا سن 89 سالگی هنوز در حال کار کردن بود. البته شاید گفته شود که برخی افراد به دلایل مختلف مشکلی با کار کردن در سنین بالا ندارند اما میدانیم که در بیشتر موارد تنها بودن، نداشتن محل مناسبی برای زندگی و برخی شرایط روحی و جسمی باعث میشود افراد نتوانند از وضعیت موجود خود را خارج کنند و مخصوصا در این مواقع اگر خدمات اجتماعی و مدیریتی مناسب هم وجود نداشته باشد و مخصوصا در پیدا کردن جانشین برای او با همان شرایط مشکل وجود داشته باشد، سیستم مدیریت به او در خارج شدن از این وضعیت کمکی نمیکند.
خدایار در آن روزها هرچند که دیگر آن شور و توان انجام کارهای گذشتهاش را نداشت اما آنطورکه تعریف کرد باید گوش به زنگ میبود که هرزمان تلفن زنگ میزد و ماشینهای عروس و داماد و خانوادههای آنها میخواستند برای عکاسی وارد محوطه «پردیس دانش مارکار» شوند، از اتاق خود تا آن در ورودی بزرگ برود و در زمان مقرر آن را باز کند و پس از پایان عکاسی و خروج ماشینها هم دوباره در را ببند. دیگر جای آن نیست که آنچه را که در آن روز دیدار در مورد همین آخرین وظیفهاش، وضعیت عمومیاش و درخواستهایش و این که با کدام یک از مسوولان در میان گذاشته و جواب چه بوده است بازگو کنم؛ اما به طور معمول شایسته نیست که فردی تا 89 سالگی در مجموعهای متعلق به جامعه هنوز مشغول به کار باشد. به عنوان عضوی از جامعه، از این که دیر متوجه شدم، متاسفم. این یادی بود از خدایار که چند روز دیگر سی روزه درگذشتش است. یاد گلچهر و خدایار به نیکی گرامی.
* عکس را همان سالهای اول پایان بازسازی مجموعهی مارکار و نامگذاری و بازگشایی آن با عنوان «پردیس دانش مارکار» گرفتهام.
5 پاسخ
ممنون بهمن عزیز و سایت امرداد که از زحمات خدایار یاد نمودید. امیدوارم انجمن، نماینده و سایر نهادهای زرتشتی هم بیش از پیش قدردان افراد زحمت کش جامعه تا زمانی که زنده هستند باشند.
روانشان شاد
بچه یا بچه هایی نداشتند ک بهشون رسیدگی کنه؟ یا پس از درگذشت همسرشون میشد دوباره ازدواج کنند تا شرایط زندگی و روحی شون بهتر باشه؟
ای کاش عکسی هم از ایشان میگذاشتید هم بانو گلچهر و هم خدایار
با سپاس از همه افرادی که در این زمان کوتاه پس از انتشار این متن در اینجا و بیشتر به طور خصوصی برایم پیام فرستادید. از آگاه شدن از آنچه که در همین مدت آسیب دیدن تا درگذشت بر خدایار گذشته بسیار متاسف شدم.
بهمن گرامی و عزیز بسیار نوشتار جالبی بود. سپاس از شما که این یادها و نیازها را بازگو کرده اید. قدر دانستن زحمت کشان جامعه به ویژه در جماعت زرتشتی امری است که در برخی (یا شاید بسیاری) موارد نادیده گرفته شده است. درود بر شما
درود و سپاس از دکتر مرادیان عزیز. آفرین باد.
یاد همه خدمتگزاران جامعه گرامی باد. شوربختانه همگی ما و به ویژه انجمنها و سازمانهایمان پس از درگذشت این کسان افسوس میخوریم، که البته سودی ندارد.
کاش عکسی هم از این دو تن گرامی و عزیز در نوشتهتان میآوردید.