شهر لالجین را با نامی یگانه میشناسیم: آنجا را «شهر سفال» مینامند. این نامگذاری در سال 1395 از سوی شورای جهانی صنایع دستی انجام گرفت. نهتنها سفالهای کممانند و زیبای لالجینیها این نام را برازندهی شهرشان کرد، بلکه دیرینگی ساخت سفال در آنجا و نشانههای تاریخی کارگاههای سفالگری نیز در برگزیدن آن برنام اثرگذار بود. گویا دیرینهترین نشانهای که از ساخت سفال در لالجین یافتهاند به هشتصد سال پیش بازمیگردد. معدنهای خاک رُس آنجا ساخت سفال را آسان و دلخواه میسازد و به هنر سفالگری لالجینیها رنگورویی دیگر میدهد.
کمتر از 20 کیلومتر دورتر از شهر همدان، لالجین زیبا را میتوان دید. لالجین به همراه شهرهای بهار و صالحآباد بخشی از شهرستان بهار شمرده میشوند. بومیهای آنجا شهرشان را للین و لالون میخوانند. آنجا دشتی پهنهور است که دو رودخانهی فصلی یکهچای و قوریچای آن را دربرگرفته است. زمانی، نهچندان دور، خبر از پُرآبی سفرههای زیرزمینی لالجین به گوش میرسید، اما با خشکسالیها و کندن چاههای بسیار در آن گستره، آنجا نیز حالوروزی بهتر از دیگر پهنهها و دشتهای ایران ندارد. گندم، جو، چغندر، سیبزمینی و انگور از فراوردههای کشاورزی این شهر است. انگورهای یاقوتی باغهای لالجین بهراستی خوشمزه و خوشرنگ است و نیز چغندر لبویی آنجا بسیار شیرین و گواراست. کاریزهایی هم که برخی از آنها بازمانده از روزگار صفویان است، در لالجین پُرشمارند که در کار کشاورزی به کمک لالجینیها میآیند.
اما چرا این شهر را لالجین مینامند؟ برخی میگویند که لاجین یا لاچین نام تُرکی پرندهای است و نیز نام تباری از تُرکزبانان. این نام سپستر به لالجین دگرگون شده است. برخی دیگر میگویند که جین پسوند مکان است و لالجین یعنی شهر یا آبادی لاله.
لالجینیها مردمانی هنرورز و کوشا هستند و توانستهاند با دستساختهای دلانگیز خود نهتنها در ایران بلکه در جهان آوازهای شایسته بیابند. به هنر آنها مهربانی و مهماننوازی را هم باید افزود. آنها با گویش ویژهای که همسان با زبان تُرکی قشقایی است، سخن میگویند.
هوای لالجین، از میانهی آذر تا فروردینماه که سوز سرما از رشتهکوه الوند میوزد، سرد و تابسوز میشود. در ماههای دیگر، بهویژه در تابستان لالجین هوایی دلپذیر دارد. در این فصل است که گردشگران بسیاری راهی این شهر میشوند و از دیدنیهای آن بهره میبرند. یکی از آن دیدنیها روستای دهنگرد، در دهستان سفالگران است. این روستا کمتر از دو کیلومتر دورتر از لالجین رخت افکنده و در زیبایی نمونه است.
آنچه در بالا آمده است بخشی از نوشتاریست با عنوان «لالجین؛ زیبایی افسونگر سفالهای فیروزهای»، به خامهی بامداد رستگار که در تازهترین شمارهی امرداد چاپ شده است.
متن کامل این نوشتار را در رویهی هشتم (هشتی) شمارهی 457 امرداد بخوانید.
«امرداد» شمارهی 457 از سهشنبه، 21 تیرماه، 1401 خورشیدی، در روزنامهفروشیها و نمایندگیهای امرداد در دسترس خوانندگان قرار گرفت.
خوانندگان میتوانند برای دسترسی به هفتهنامهی امرداد افزونبر نمایندگیها و روزنامهفروشیها از راههای زیر نیز بهره ببرند.
یک پاسخ
سلام دوست عزیز
به نظر من آن داستان ها در باب نام لَلین یا لال جین = لال چین، بُن تاریخی و علمی قوی ای ندارد؛ حدس و گمان است.
واژه ی لعل عربی مُعَرَّب شده ی لال ایرانی است. در ضمن لال(ایرانی) = لعل، به رنگ بنفش هم هست.
این تحلیل نهایی من نیست. ولی حدس منطقی و دانشی و تحقیقی اولیه ی من این است که آن نام مربوط می گردد به همان سفالگری لَلین یا لالین(ایرانی) = لعلین = بنفش، و کلن رنگی. لال = لعل، اغلب سرخ رنگ است، ولی گاهی رنگ آبی مانند رنگ شب و … دارد. لال بنفش، بنفشی ست بسیار دلپذیر. و آن نام به احتمال بسیار زیاد در همین سفالگری رنگین بُن دارد. و یا شاید زمانی آنجا لال(ایرانی) = لعل(معرب شده ی لال) نیز یافت می شده همچون لعل بدخشان.
جین لاجین، در واقع چین است. یعنی جایی که سفال رنگین درست می کنند و تولید خود را در کوی و بَرزَن برای نمایش یا فروش و یا موقت انبار کردن، می چینند.
لال چین = لعل چین = جایی که آنجا لعل و ظروف رنگی درست شده، روی زمین یا هر جایی چیده می شود چنان، که در گذر از آنجا به چشم می آید.
«لعل، اسم، عربی، معرب لال، یکی از سنگ های قیمتی …»(عمید ص 1029)