واژه ناواسارد ریشهای در زبان پهلوی دارد و از دو کلمه ناوا به معنای «نو» و «سارد» به معنی سال تشکیل شده است. شوند نامگذاری این روز بهنام سال نو ، رسیدن دستچینهای باغی کشاورزی و میوهها در سرزمین ارمنستان در این هنگام از سال و در این تاریخ است که میتوان آن را سال نو کشاورزی، یادگاری از دوران باستان دانست.
این جشن که تاریخ 11 آگوست (20 امردادماه) برگزار میشود و یک هفته ادامه داشته ، برابر است با پدیدارشدن ستارهی هایک و دیدن آن از بلندیهای شهر سیسیان ارمنستان و در نقطهای مشخص.
از بررسی منابع تاریخی و پژوهشی اینگونه نمایان است که ریشهی این رویداد به دوران مادها باز میگردد و دارای بنیاد، ریشه و آبشخوری ایرانی است که از دیرینترین جشنهای ایرانی در روزگار مادها بوده و با الهههای باروری ، باران و فراوانی در پیوند است.
ارمنیان این جشن را با گردهمایی پخت و ارایهی خوراکیهای گوناگون و فراوردههای کشاورزی، رقص و شادی، پایکوبی و اجرای نمایش برگزار میکنند، نکته مهم و درخور نگرش اینکه مردم ارمنستان آن را همریشه و مشترک با ایرانیان میدانند و گرامی میدارند.
برگزاری نخستین دورهی فستیوال فرهنگی و غذایی مشترک ایران و ارمنستان در شهر سیسیان ارمنستان میتوانست بر غنای روابط فرهنگی، تجاری، گردشگری و دیپلماتیک دو کشور بیفزاید و پایههای این روابط تاریخی دیرین را مستحکمتر و گستردهتر کند و با بهرهجستن از این دست همانندیهای فرهنگی تاریخی و برگزاری متقابل آن روابط میان دو کشور را ژرفای بیشتری بخشید.
باید افزود شوربختانه تیم ایرانی شرکتکننده در فستیوال غذا و فرهنگ دو کشور، چه از دید کمی و چه از دید کیفی در سطح بسیار پایینی در این جشنواره بینالمللی حاضر شد و با چیدمان چند غرفهی محدود نتوانست در بخش خوراک نمایندهای شایسته از سوی کشورمان با این گستردگی و گوناگونی خوراک جذاب در ایران باشد. در بخش فرهنگ هم از سخن و دستمایهی درخور توجه و نگرشی که نشان از توانمندی و پرمایهبودن (:غنای) کشورمان در این زمینه باشد، خبری نبود.
هرچه بود از سوی ارمنیها تدارک و به اجرا درآمد، جای شوربختی است کشور ایران با بیش از 80 میلیون تَن جمعیت و این پهنهی گسترده از اقوام و فرهنگ، خوراک، اقلیم و پوششهای گوناگون اینچنین نمایان شد و در برابر کشوری نزدیکبه 3 میلیون تَن جمعیت و تنها با پشتیبانی تیم فدراسیون گردشگری ارمنستان (بخش خصوصی) اینچنین سامانمند (:منظم)، توانمند با برنامه و به شایستگی به میزبانی و اجرا پرداختند بهراستی این بیتوجهی و بیمسوولیتی را چه کسی باید پاسخگو باشد؟ جایی که به جایگاه و اعتبار کشورمان آسیب میرسد، به هرروی امیدوار هستیم در مسیر اجرای متقابل این رویداد در کشورمان بیبرنامگیها، حلقههای بسته و تنگنظریها کنار گذاشته شوند و با بهکارگیری و استفاده از افراد توانمند و توانمندیهای فراوان بالقوه در کشورمان ایران با این گستردگی و پیشینهی تاریخی فرهنگی و متنوع در این رویداد و جشنوارههای مشترک و جهانی حضوری درخور، برجسته و شایسته داشته باشیم.
در پایان بایسته و شایسته است از فدراسیون گردشگری کشور ارمنستان که هماهنگی، اجرا و برگزاری این فستیوال را به شایستگی بر دوش داشتند، سپاسداری کرد.
* فرهاد رهبری، کارشناس مدیریت گردشگری
فرتورها از فرهاد رهبری است.
4090
10 پاسخ
سلام
زمانی بانویی ارمنی کتابی نوشته بود که در آن سه هزار واژه ی مشترک ایرانی و ارمنی ذکر شده بود. متأسفانه نام نویسنده را به یاد ندارم. خودم کتابش را داشتم. کاری زیبا بود.
گذشته از آن، واژه های مشترکی هست که احتیاج به کار تخصصی دقیق دارد. مثل همین واژه ی ارمن و ارمنی. یا وارتان که در اصل وَرتَن است، ولی با تلفظ قفقازی و شمالی اَ، آ تلفظ شده. مثل اَستَر(پهلوی) = قاطر(ترکی) در آستارا و آستاراخان، که آستار، تلفظ و نوشته شده. و همین امر سال ها مرا به خود مشغول کرد، تا اینکه با گویش تالشی شمالی آشنا شدم و مشکل حل شد. آستارا = اَستَر رو = راهی که سنگلاخی و دشوار گذر است و اَستَر می تواند از آن بگذرد.
وَرتَن = وَر + تَن = تن برفین = انسانی که پوست سپید دارد. وَر(تالشی) = برف.
در ضمن شکافتن، ریشه یابی و معنی کردن سد واژه ی سوم پایان پذیرفت و در وبگاهِ «جهان زبان» در هشت بخش منتشر شد.
jahanezaban.blogfa.com
علاوه بر نوروز بی کبیسه .نوروز باستان پارسیان هند هم در ۱۶ اگوست برگزار میشود.در مورد آنهم توضیح دهید. سپاس
و یک نکته ی بسیار مهم در جهان زبان و تحقیق: شباهت های گول زننده در زبان فراوان است و همین محقق واقعی و کاردان را محتاط، بسیار محتاط می سازد تا ناخود آگاه نادرستی را در دفتر تاریخ بجای درست ثبت نکند. به عنوان مثال آنچه در باب نامواژه ی «وارتان» نوشتم، گرچه با قاعده ی زبان شناسی همخوانی دارد، ولی نظر نهایی من نیست؛ مگر آن مورد با دانشمندی ارمنی مورد بررسی قرار گیرد. یعنی هر چیز که با قاعده ی زبان شناسی همخوان بود، دلیل بر این نیست که سد درسد درست است. به عبارتی دیگر در ریشه یابی سد(100) واژه ی چهارم که در آینده منتشر خواهم نمود، هرگز واژه هایی از این دست را در آن کار نهایی خود نمی گنجانم. اینجا فقط به عنوان یک نمونه ذکر کردم. در مورد خود واژه ی اَرمن یا آرمن نیز نظری از همان دست دارم که به نظر من واژه ای ست ایرانی.
سوال: سوال نام حلق دیگری چگونه می تواند ایرانی باشد؟
بدین صورت که نام همه ی خلق های جهان را دیگران نهاده اند. این نامگذاری بر سه بخش است. تمجید، توهین و توصیف. مثل تات که تمجید ایرانیان است از سوی تورک ها. همینک در ترکیه به دختر نازنین و عزیز «تاتلی قز»(دختر ایرانی) می گویند و به صدای دلنشین، «تاتلی سَس». هیچ خلقی در جهان نیست که نام خود را خود گذاشته باشد؛ مگر نام دوم باشد که بعد ها انتخاب شده.
این توضیح را لازم دانستم، زیرا زمانی دانشمندان زبان شناس عزیز ما، گول بعضی شباهت ها را خوردند و داستان های حدسی در باب بعضی واژه ها نوشتند و حتی در کتاب ها منتشر کردند! و متأسفانه جا انداختند. مثل چله = چهله. در حالی که چله ربطی، هیچ ربطی به چهل ندارد – بار ها ثابت کرده ام. یا برای «گاوخونی» داستان های عجیب بافته شد. در حالی که این واژه ی تالشی معنی بسیار بسیار روشنی دارد. گا یا گاو یعنی بزرگ و خونی هم یعنی چشمه ی پر آب، آبگاه. در شهرستان ماسال و کل تالش ما فراوان خُونی یعنی چشمه پر آب داریم. پس گاو خونی یعنی چشمه ی پر آب و تمام. خونی در کردی کانی و در تاتی استان اردبیل و سمنانی خانی و در تالشی شمالی هُونی تلفظ می شود. مثال: چشمه های پر آبی مثل هَفتَه خُونی، گَرمَه خُونی، مُوسلَه خُونی، لارَه هُونی و … همینک در تالش جریان دارد. گا(تالشی، واژه ی پایه) = گاو. گاخَرُئو Gakharü(تالشی ماسالی) = آلوچه گاوی = آلوچه درشت. امری که به این راحتی گشوده می شود را بردند با انشا نویسی های عجیب پیچیده کردند چنان، که حالا زدودن آن غلط ها شده کاری بسیار دشوار.
پیروز و شاد باشید
در باب سخن جناب «ایرانی»: در سیبری زیستگاه کهن ایرانیان، جشن آوگوست روز 17 آگوست برگزار می شد. سلاویان ها به آگوست، آوگُوست می گویند. آو(تالشی) = آب. گُوست = انبوه، فروان، غلیظ. واژه ی گُوست(گُوستُوی)، در زبان های ایرانی منسوخ شده، ولی در زبان های سلاویان شرق همینک بکار می رود که در بُندار گُوستِت – густеть = انبوه شدن، غلظ شدن، بن دارد. گوتاه: آوگوست ماهِ باران انبوه و ماهِ تازگی دوباره یعنی ماهِ زندگی یعنی اَموردات است. پس به نوعی می تواند سال نو نیز باشد.
چرا ننوشتم واژه ی گُوست(گُوستُوی)، در زبان های ایرانی نیست، و نوشتم منسوخ شده؟
زیرا بخش اول آن واژه ی مرکب یعنی آو، تالشی است. پس بخش دوم یعنی گُوست(فراوان) می تواند ایرانی هم باشد.
بادرود به شما جناب لیثی حبیبی.م.سپاس ازشما. همیشه مدام در فکر بودم چرا پارسیان هند نوروزشان با نوروز بدون کبیسه و با کبیسه ی ایران تفاوت دارد. پس منطور شما این نوروز علتش انبوه آب یا باران در این زمان میباشد که به نو بودن و تازگی تبدیل میشود و گشته. آیا به بارانهای موسمی در هندوستان هم این جشن نوروز ۱۷ آگوست میتواند ارتباط داشته باشد؟ متاسفانه در ایران اب و هوا و شرایط جوی و جغرافیایی جشنها و عیدها را نیز تحت تاثیر قرار داده است و من یکی را کنجکاو نموده است. این بارشهای اخیر و سیلهای گوناگون را به همه چیز ربط دادند.اما ابر و آسمان و باران های شدید در ایران شاید تا این زمانی که خدا بهم عمر داده به این شکل و تندی ندیده بودم. اگر بوده خیلی خیلی کم و به شدت زیاد در تابستان ندیده بودم. سپاس از اطلاع رسانی خوب شما. جناب لیثئ حبیبی. ببخشید شما تخصصتان در چه رشته ای میباشد. بینندگان دیدگاه دوست دارند بیشتر با شما آشنا شوند و از شما کسب اطلاعات نمایند. مجدد سپاس از شما. شاد و تندرست باشید.
سلام جناب ایرانی محترم
متأسفانه پیوسته با مشکلاتی کاملن مصنوعی درگیرم. مشکلاتی که ربطی، هیچ ربطی به من ندارد؛ در نتیجه این لحظه وقت ندارم. ولی در روز های آینده(شنبه یا یکشنبه)، در پای مطلب دیگری در همین سایت در آغاز صفحه به پرسش های شما مفصل جواب می دهم تا افراد بیشتری بتوانند بخوانند.
شاد و سلامت باشید
برای اینکه ناچار نشوم در جواب شما دوست عزیز، خیلی مفصل بنویسم؛ لطفن در این سه، چهار روز سری به وبگاهِ «روشن سخن» بزنید.
نشانی وبگاه: zartasht.blogfa.com
زَرتَشت(نام یا لقب پیامبر ایرانی) = تشتِ زرین آسمان = خورشید.
اصل این واژه ی تالشی، «زَرَ تَشت» = زر + فتحه ی مضاف باستانی + تَشت، است. زَرتَشت هم کاملن درست است، زیرا خلاصه ی اصل واژه است؛ مثل فراز تالشی اِرانَ زمین = ایرانَ زمین = ایران زمین(خلاصه) = زمینِ ایران(برگردان به فارسی)
تشت واژه ای ست پهلوی و ایرانی اصیل. عرب آن را طشت، طست و طس می نویسد، زیرا همانگونه تلفظ می کند. ما آن قواعد دقیق عرب برای تلفظ را نداریم. در نتیجه صَد می نویسیم و سَد تلفظ می کنیم، و فکر می کنیم، صَد تلفظ کرده ایم – به هر حال ما در تلفظ آزادیم. این خوبی ها و بدی هایی دارد که بحثی دیگر است؛ بمانَد.
در باب این موضوع چندین بار نوشته ام، بگذار یکبار دیگر بنویسم. دوستان توجه داشته باشند، وقتی می نویسم، واژه ی تالشی، منظور این است که با قاعده ی زبان تالشی شکل گرفته. وگرنه واژه ها از آن همه ایرانیان و جهانیان است.
تمامی واژه های کهن ایرانی دارای فتحه ی مضاف، همه بدون حتی یک استثنا، به قاعده ی تالشی شکل گرفته اند – زَرَ تَشت، پارسَ شهر، ایرانَ زمین، تَجَ ری، تَجَن = تَج ژَن = تَجَ ژَن، پاژَن(بزکوهی)، اَردَ بیل، شورَه بیل، بیلَه سوار، برزَه بیل، بِیلَه بَند، لُورَ استان(لرستان)، کردَ استان(کردستان)، سیستَه استان – استان سوخته – سیستان. ایرانَ شهر(شهرِ ایران) و … یعنی حتی یک فراز کهن از این دست نیست که با قاعده ی تالشی ساخته نشده باشد. سد درسد فراز های کهن دارای فتحه ی مضاف تالشی اند؛ یعنی با قاعده ی این زبان ایرانی، این زبان مادر ساخته شده اند. البته بخش بزرگی از آن ها امروزه به شکل خلاصه بکار می روند. مثال: پِرسَ پولیس، حالا به شکل خلاصه یعنی پرس پولیس، بکار می رود که اگر بخواهیم به فارسی دری برگردانیم، می شود پولیسِ پِرس = پولیسِ پارس. و …
جناب ایرانی محترم با سلام مجدد
وقتی فکر کردم دیدم منطقی و عادلانه نیست که جواب شما را در پای مطلب کس دیگری بنویسم. پس تصمیم گرفتم مفصل و در وبگاهِ خود به شکل مقاله ای به شما جواب دهم.
امروز بعد از انتشار مقاله در وبگاهِ «جهان زبان»، در صفحه ی اول سایت امرداد در چند جمله در نظرگاهِ سرتیترِ «پشتیبانان فرهنگ نیاکانی را ارج مینهیم» اطلاع رسانی می کنم.
پیوسته پیروز و شاد باشید
نشانی وبگاه:
jahanezaban.blogfa.com
مقاله را منتشر کردم و این هم نظری که قول داده بودم، را ارسال کردم؛ که هنوز منتشر نشده.
«سلام دوستان
ما هم در باب فرهنگ گذشتگان* خود در نظرگاه سایت شما بحثی دوستانه و نیک داشتیم که حال آن مطلب به پشت صفحه رفته. حاصل ادامه ی آن بحث با هم میهنی به نام «ایرانی» مقاله ای ست که امروز در وبگاه «حهان زبان» منتشر نمودم.
سرتیتر مقاله: «پینجَک» و «سِه شَولُون» دو باران که پیران ماسال همیشه منتظر باریدن آن بودند
نشانی وبگاه: jahanezaban.blogfa.com
* چرا بجای نیاکان، گذشتگان را بکار بردم؟ زیرا بکار بردن نیاکان زمانی رسم شده که زن به حساب نمی آمد. به زن سیاسَر(سیاه سَر) می گفتند، ولی چون زاده شده بود، تحمل اش می کردند؛ اما چندان به حساب نمی آمد. همینک در تاجیکستان و افغانستان هنوز به زن «سیاسر» گویند. وقتی در باب کل فرهنگ میهن سخن به میان است، بکار بردن نیاکان(پدر بزرگ ها) یعنی کنار گذاشتن مادر بزرگ ها. و این حق نیست.
«نیا، اسم، پهلوی(نیاک)، جد، پدر بزرگ، پدر پدر، پدر مادر، نیاکان جمع»(عمید ص 1177)