هنگامی که میگوییم: هومت و هوخت و هورشت، که همان اندیشهی نیک و گفتار نیک است و کردار نیک؛ آنگاه این پرسشِ ناگفته و ناگزیر پیش میآید که کدام معیار و «سَنجه» و میزان است که با آن میباید نیکی را در اندیشه یا منش، و گفتار و کردار به تعریف در آورد و این اصل را بازشناسی کرد که آیا پندار و اندیشه، و یا گفتار و کردار، در جای معینی نیک و خوب است یا نه؟
پژوهندگان امروزه، پس از کار پر زحمت و سخت در طّیِ دو سه قران، میتوانند پاسخ این پرسش را آشکارا به دست دهند و به ما بگویند که با کدامین معیار و میزانی میشود «نیکیم را در «مَنِش» و اندیشه، و گفتار و کردار معلوم داشت که چیست، و معنای هومت و هوخت و هورشت را چگونه میشود دریافت. پاسخ این است: tvahmāt xratum (= توهٌمات خرَتوم) که به زبان امروزی ما میشود: «با خرد تو، <ای دادار اورمزد>، «با خرد و عقل که تو، ای خداوند، آن را آفریدهای!» به بیان دیگر، خرد و اندیشه و تفکر است که معیار و میزان است برای بازشناختن «نیکی» و «بدی» در پندار و منش، و در گفتار و کردار، برای ما، و شما، و همۀ دیگر آفریدگان در جهان!
تلاش سختی که برای بازخوانی کتیبههای سنگی فارسی باستان، و متن اوستای کهن و گاهان زرتشت، و دیگر آثار بازمانده از آن روزگار دیرین انجام گرفته است، شرحی دراز دارد، و داستانی است شکوهمند. نمایی روشنگر را از این جهانِ سِتُرگ در کتاب «ادبیات ایران در قبل از اسلام»، از شادروان استاد احمد تفضلی میتوان بازیافت. گمانی و حرفی نیست که امروزه خیلی بیشتر و بهتر از صدسال پیش، و هشتاد سال پیش از این، از این جهان پوشیده در غبار و تیرگی اعصار و قرون، و وقایع و حوداث آن خبر داریم، و گاهان و پیام آسمانی زرتشت را، و سیر اندیشه در ایران باستان را بهتر میشناسیم. این حقیقت و واقعیتی است تاریخی و شناخته و درست. اما واقعیت دیگری هم در کار است که باید آن را بازگفت و به تعریف آن دست زد. نیاکان ارجمند و سرافراز ما، در طّیِ قرون دیرپای، و در حوادثی سخت که فقط نمایی دور دست از آنها را میشناسیم، همان آموزههای درست و همان بنیادهای اخلاقی والا و ارجمند را در عمل به کار بستهاند، و «خرد هرمزدی، را برای آباد و شادمان داشتن جهان و جهانیان به کار گرفتهاند و به کار بستهاند. این طرز عمل در زندگانیِ گذشتگانِ بزرگوار، گمنام ما مندرج است، و طرز رفتار و کردار آنها شهرتی برتر داشته است. همهی دیگران این واقعیت را میدانستهاند در اندک نوشتههای قدیمی این شرح بازمانده است.
ریشهی این طرز زندگانی صادقانه و نیک را باید در همان اصول کهنی دانست که در اوستا و کتیبههای سنگی قدیمی هخامنشی مندرح است و امروزه بازخوانی شده است. اینک در حدود پانزده تن از زرتشتیان ایرانی را میشود نام برد که در این رشته از دانش جهانی تخصص دارند و در این زمینه به کاری میپردازند. اما آن کسی که سنت کهن اجتماعی زرتشتی در ایران را بخوبی بشناسد و از چگونگی آن آگاهی دقیق و کامل داشته باشد، پدر ارجمندمان، موبد فیروزگری است، و امید ما آن است که کسانی دیگری را در حّد و حدودِ سِنیِ این پدر گرامی هم بتوان نام برد و گرامی داشت. نکته آن است که از موبد فیروزگری و دیگر پدران و نیز البته مادران سالخورده باید پرسید، و یافتهها را نوشت و به ضبط رساند که آن سنت کهن زرتشتی چه بوده است و چه یادگارهایی را از آنها میشود به دست آورد و به ثبت و ضبط رسانید. آّباد داشتن جهان، کاشتن گندم و جو، و کشاورزی کردن، احداثِ قنات، پلی بر روی رودخانهها و نگاهداری کردن از چشمهها و رودها، و باغ و شهر و دهات و آب انبار از این رَسته، و از این شمار کارها است. اما در عمل، و در جریان وقایع، این کردارهای نیک، در آن سنت کهن، چه جلوههایی و چه نمودهایی داشته است؟ اینها، و بسا چیزهای دیگر را فرزندان از پدران باید بپرسند، و نیز از مادران بپرسند، و به ضبط و ثبت آن دست زنند.
موبد مهربان فیروزگری، پدر ارجمند جامعهی ما، گنجی بزرگ است در این جُستار و کاوش، و تحقیق. شایسته و شایان توجه و کامل است که رازهای بسیاری را در طرز و شیوهی اندیشه و رفتار در سنت قدیمی جامعهی زرتشتی از این دانای مهربان و گرامی بپرسیم و بنویسیم. ابزارهایی چون صَناعَتِ فیلمبرداری ،و شیوههای جدید بسیار دیگری امروزه در دسترس هست. میباید پرسید و دانست که چرا زرتشتیانی چون ارباب کیخسرو شاهرخ در شکل گرفتن بنیاد مدرسه سازی در ایران امروزی پیشگام بودهاند، و یا چگونه بوده است که زرتشتیان در یزد آب انبار بزرگ و همگانی میساختهاند برای استفادهی عموم مردم؛ و یا بیمارستان امروزی را با شکل جدید و تازه در ایران.
نوشته دربارهی فرهنگ و اخلاق و دانش دینی، و نیز قانون در ایران قدیم بسیار است و شایان بحث و بررسی. اما آگاهی بیشتر دربارهی سنت شفاهی، و طرزهای عمل و رفتار در جامعهی زندهی زرتشتی را از بزرگانی چون جناب موبد فیروزگری، و گرامیانی در سن و سال آن بزرگوار، و «پدر» میباید پرسید و به ثبت و ضبط درآورد تا طرحی از انعکاس و بازتاب هومت و خوخت و خورشت در سنت زنده و پویای جامعهی زرتشتی از آن دوران باستانی تا به روزگاران جدیدتر هم به ضبط درآید و به یادگار بماند.
به تجلی درآمدن این رشته افکار و اندیشهی کهن، که بار اخلاقی و کاملاً مدرن و امروزی هم در آنها مشاهده میشود، چگونه و با چه ابعادی و در چه شکلی در سنت اجتماعی شکل گرفته است و پدیدار گشته است، جای بحث و گفتگوی بسیار دارد. نگاهداری سنتهای «دیرباز» و کهنی، مانند برگزاری گاهنبار نمونهای است از این رشتهی بلند از این گونه انعکاس مفاهیم ذهنی در آداب و سنت اجتماعی. در نوشتههای کهن آمده است که گاهنبار و «گاهان بار»، زمان و هنگامی است که در آن روزگاران و اعصار دیرینه، در آن روزها، «گاهان» را میسراییدند و میخواندند. در آمدن مراسم خواندن گاهان به شکل برگزاری امروزی «گاهنبار» و “گهنبار» یک مثال و نمونهی بارز و چشمگیر است و از ارتباطی که میان باورها و اندیشه و ذهنیات با سنت و آیینهای اجتماعی احتمال دارد که برقرار شود و بویژه پایدار و رایج گردد. ازروی این مثال و نمونه، میتوان ارزش بازیابی رابطه میان سنت و آیین و آداب اجتماعی را با اندیشه و عقاید، بازیافت، که البته فقط یک مورد است از بسیارانی دیگر و انبوهی از این قبیل اختلاط و آمیزشِ آنچه در ذهن میگذرد، با رفتارها و آیینهای اجتماعی، و مراسم سنتی کهنسال و دیرینی که اینک اندک اندک به دست فراموشی سپرده میشوند.
با پدران و مادرانی که سالهای پیشین و اعصار قدیمی، و سنتهای کهن در آن دورانها را دیدهاند، تا میتوانیم باید گفتگو کنیم، و از ایشان بپرسیم و علم و اطلاع دربارهی تاریخچهی سنت اجتماعی را در جامعه به ضبط رسانیم. بازتاب اندیشه و باورهای کهن در پدیدار گشتن آیینها، و رفتارهای گروهی راهی را بر مطالعات مردم شناختی میگشاید و جریانی را نشان میدهد که در طی آن، یک باور و اعتقاد نظری به یک رفتار اجتماعی و سنت جمعی، با ابعاد مادی و ملموس تبدیل میگردد، و شکلی عینی و قابل دیدن و پدیداری به خود میگیرد. چنین تجربه و آمزمون نادر و ارجمندی باید به ضبط درآید و باز بنماید، زیرا که در آن، نمایی درخشان پدیدار است از بازتاب اندیشه و اخلاق در جامعهی دوران باستان در ایران قدیم، و طرحی از کنش و طرز عمل ذهنیات را در رفتار و کردار، و کنش اجتماعی باز مینمایاند؛ و طرفه آن است که دانش و شناخت پدر ارجمند ما، جناب موبد مهربان فیروزگری در این راستا، آگاهی سرشاری دربارهی سنت دیرینه سال و یگانه را در جامعهی زرتشتیان ایرانی در بردارد، و تکلیف فرزندان است تا بکوشند تا از آن آگاه شوند، و دانستههای خود را به یادگار به ضبط درآورند تا در تاریخ اندیشه و فرهنگ ایرانی و زرتشتی همواره باقی بماند، و بر جای باشد!