روز دیبهدین و اردیبهشتماه، دو ماه از درگذشت بزرگمرد نیکسرشت، موبد مهربان فیروزگری میگذرد. یاد و خاطرهی منش نیک او همچنان در دلهای دوستدارانش زنده است. به همین مناسبت، گفتوگویی با مهرداد فیروزگری انجام شده تا از نگاه فرزند، شناختی بهتر از شخصیت و زندگی پدر ارایه شود.
مهرداد فیروزگری در این گفتوگو از احساس خود به پدر، نگرش پدر به مرگ، لحظات پایانی بودن در کنار پدر، دلایل محبوبیت و ویژگیهای شخصیتی پدر سخن میگوید. همچنین، از برگزاری شایسته آیینهای درگذشت پدر سپاسگزاری کرده و پیامی ارزشمند را یادآور میشود: «قدر لحظههای بودن با پدر و مادر را بدانید».
این گفتوگوی خواندنی را پیش رو دارید، با نگاهی به زندگی، باورها و خاطرات مهرداد فیروزگری از پدرش، موبد مهربان فیروزگری. …
– از اینکه پسر موبد فیروزگری هستید چه احساسی دارید و داشتید؟
طبیعی است که هر فرزندی، بهویژه پسران، پدر خود را قویترین و مهمترین الگو و قهرمان خود بدانند. من و برادرم هم از این قاعده مستثنی نبودیم. خوشبختانه، با گذر زمان نهتنها این احساس در ما کمرنگ نشد، بلکه هر روز بیش از پیش به اعتقاد خود پایبندتر میشدیم. چراکه به چشم خود میدیدیم، پدرمان چگونه در زندگی واقعی نمونهی یک انسان درستکار، خیرخواه، انساندوست و باایمان بود؛ مردی که همواره برای پیشرفت علمی و معنوی تلاش میکرد.
– نگاه موبد به مرگ چگونه بود؟
پدر، همواره بر اساس آموزههای اشوزرتشت، مرگ را مرحلهای از زندگی و راهی برای پیوستن به هستی بیکران میدانست. از همین رو، مخالف عزاداری و مراسمهای پرزرقوبرق برای درگذشتگان بود و باور داشت که ارزش انسان فراتر از جسم خاکی است.
پدر با همین دیدگاه، پیکر خود را به دانشگاه علوم پزشکی اهدا کرد تا هم در مسیر پیشرفت علم نقش داشته باشد و هم یادآور شود که جایگاه انسان به روان، فروهر و کردار او بستگی دارد، نه به جسم فانی.
– اینکه به هنگام درگذشت موبد، در ایران و کنار پدر بودید را چگونه توصیف میکنید؟
من بهراستی سپاسگزار اهورامزدا هستم که هنگام درگذشت پدر و مادرم، در کنارشان بودم. هرچند از دست دادن پدر و مادر اندوهی بزرگ است، اما یادآوری اوقات خوشی که در آخرین روزها کنار هم گذراندیم، خاطراتمان را مرور کردیم و درباره آینده گفتوگو داشتیم، در وجودم آرامش ویژهای ایجاد میکند.
بهویژه که میدیدم، پدر کهولت سن را پذیرفته بود و با آرامش درباره مرگ سخن میگفت. از آمدن من خرسند بود و این شادی را پنهان نمیکرد. احساس میکردم حضورم به او دلگرمی داده و روحیهاش را بهتر کرده است.
فکر میکنم یکی از بزرگترین بختیاریهای زندگیام همین بودن در کنار پدر و مادرم تا واپسین لحظه بوده است.
– پدر شما یکی از محبوبترین چهرههای زرتشتی در نیم قرن گذشته بود، علت این محبوبیت را چه میدانید؟
این نشان از لطف شما و همه عزیزانی است که با این دیدگاه همنظر هستند. گمان میکنم یکی از مهمترین دلایل محبوبیت پدرم، صداقت و سادگی او بود. همواره بدون هیچ سیاستورزی یا ریا، با صدق دل نظرش را بیان میکرد و هرگز منفعت جامعه را فدای خوشایند گروهی خاص نمیساخت. آرزوی همیشگیاش، اتحاد و همبستگی جامعه زرتشتی بود و هیچ ارگان یا گروهی را بر دیگری برتری نمیداد. همیشه آماده خدمت بود، چه برای نیازمندان چه برای توانگران، و در هر آیین و گردهمایی حضوری اثرگذار داشت.
ویژگی برجستهی او، تلاش برای بهروز بودن، دوری از جمود فکری و تعصبات خشک بود. همواره میکوشید با جوانان ارتباط داشته باشد و آموزههای دین زرتشتی را مطابق با روحیه و شرایط آنان آموزش دهد. قناعت و سادهزیستی، بینیازی از مادیات و دهش به شیوههای گوناگون، خوشرویی، احترام به دیگران و قدردانی از محبت اطرافیان، از دیگر ویژگیهای او بود.
– از نگاه شما زیباترین ویژگی شخصیتی موبد چیست؟
بیان تنها یک ویژگی دشوار است، اما شاید ازخودگذشتگی و عشق به خدمت به همنوع، زیباترین ویژگی او بود.
– آیا آیینهای بایستهی درگذشت پدر را درخور و سزاوار ایشان دیدید؟
از سوی خانوادهی خودم و برادرم، از تمامی ارگانها، انجمنها و عزیزانی که برای هرچه بهتر برگزار شدن آیینهای بایستهی پدرم تلاش کردند، و همچنین از بزرگوارانی که با باشندگی خود در مراسم یاد موبد را گرامی داشتند، صمیمانه سپاسگزارم.
بهویژه از انجمن محترم موبدان و موبد پولادی گرامی، که با وجود محدودیت زمان، هماهنگیهای لازم را انجام دادند، و نیز از انجمنهای ارجمند شهرهای مختلف، بهویژه یزد، که با پیگیریهای آقای نیکنام، امکان حضور من را در آن مراسم نیز فراهم کردند، سپاسگزارم.
– تکیهکلام پدر که به یاد دارید چه بوده است؟
همانطور که گفتم، پدر همیشه مستقل و ازخودگذشته بود. هرگاه از او میپرسیدم آیا چیزی نیاز دارد یا کاری هست که انجام دهم، پاسخ میداد: «تو دنبال کار خودت باش، به من کاری نداشته باش. من از کودکی روی پای خودم ایستادهام.»
خوشبختانه تا واپسین روزهای زندگی، همچنان مستقل و استوار ماند. حتی در ساعات آخر، هنگام انتقال به بخش مراقبتهای ویژه، باز هم از زیر ماسک اکسیژن همان جمله را تکرار کرد: «تو دنبال کار خودت باش، من خوبم.»
– جملهای به پدر بگویید (سخنی که در دلتان مانده یا اگر پدر اینجا بود میگفتید)
جملهای برای پدر نه، اما برای عزیزانی که پدر و مادرشان در کنارشان هستند: «خواهش میکنم قدر لحظهلحظهی بودن در کنار پدر و مادر را بدانید و تا میتوانید زمان بیشتری را با آنها سپری کنید».
– آیا موردی هست که بخواهید اضافه کنید؟
از اینکه وقت خود را در اختیار من گذاشتید و برای این گفتوگو تلاش کردید، بسیار سپاسگزارم . فقط خواستم یادآوری کنم که با توجه به باور موبد، که همواره مخالف تجملات و برگزاری مراسم بزرگ بود، تصمیم گرفتیم برای آرامش روان پدر، بهجز مراسمهای بایسته خاکسپاری، سوم، چهارم و پرسه، هزینه سایر آیینها برای امور خیریه و کمک به نیازمندان دهش شود.