لوگو امرداد
در نشست «مفهوم ایران در کتیبه‌های ایران باستان» بازگو شد:

پیشینه‌ی نام «ایران» به سنت‌های اوستایی بازمی‌گردد

گروه تاریخ سیاسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار کننده‌ی نشستی با عنوان «ایده ایران در کتیبه‌ها» بود. در این نشست به مفهوم «ایران» در کتیبه‌های به‌جا مانده از ایران باستان پرداخته شد. سخنران نشست دکتر سیروس نصراله زاده، دانشیار گروه فرهنگ و زبان‌های باستانی پژوهشکده‌ی زبان‌شناسی، بود.

نصراله‌زاده در آغاز سخنانش به این نکته توجه داد که مفهوم ایران در کتیبه‌ها، چیزی نیست که پنهان مانده باشد. در این‌باره بحث‌های بسیاری، به ویژه از سوی بیگانگان، شده است. اما پژوهش‌های آنان چندان بازتابی در ایران نداشته و سِیر تاریخی بحث به فراموشی سپرده شده است. به این نکته هم باید توجه داشت که عنوان «ایده ایران» رسا نیست و به جای آن باید از «مفهوم شکل‌گیری ایران» سخن گفت.
نصراله‌زاده با یادآوری اینکه که کهن‌ترین کتیبه‌ای که در آن نام «ایران» به کار بُرده شده است از فارسی باستان آغاز می‌شود، گفت: «درباره‌ی تحول واژه‌ی “ایران” باید گفت که صورت اوستایی آن “اَیریه” و فارسی باستان آن “ایریه” است که به گمان بسیار تحولی است از صورت اوستایی آن. “ایران” نیز اضافه‌ی جمع “اِریانا” است که به گونه “ایران” به ما رسیده است. این واژه از هندی باستان به زبان‌های اروپایی راه یافته و به صورت “آریایی” به کار رفته است. به هر روی، تلفظ درست واژه‌ی “ایران”، صورت اوستایی آن، یعنی “اَیریه” است.»
این سخنران دیرینه‌ترین کاربرد واژه ی «ایریه» را در کتیبه‌های هخامنشی دانست و افزود: «کهن‌ترین سندی که ما در دسترس داریم و در آن واژه‌ی “اَیریه” به گونه‌ی دقیق و روشن آن به کار رفته است، در کتیبه داریوش، در نقش رستم، آمده است؛ و نیز در کتیبه‌ی شوش و کتیبه‌ی خشایارشا. داریوش در کتیبه‌اش می‌گوید: “من داریوش شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه سرزمین‌های از همه نوع، پسر ویشتاسب، یک هخامنشی، پارسی، پسر پارسی، آریایی، از تبار آریایی”. آن گاه سیاهه‌ای از نام سرزمین‌ها را آورده است. در این سیاهه، نخست نام سرزمین‌های ایرانی آمده است. این نکته نشان می‌دهد که هخامنشیان افزون‌بر هویت پارسی خود، یک هویت کلی‌تر و جمعی‌تری به نام ” اِیرانی” یا “ایران” هم برای خود می‌شناختند و خود را از تبار ایرانی می‌دانستند.»

ایرانی ها به هویت خود آگاهی داشتند
به سخن نصراله زاده، واژه «ایریه» در کتیبه‌های فارسی باستان، به سه معنا به کار رفته است: یکی در معنا و مفهوم قومی، دیگر در معنای خط و الفبا، و سوم در معنای دینی و مذهبی. معنای سوم در روایت ایلامی کتیبه آمده است. در آن روایت آمده است: «اهورامزدا خدای آریایی‌ها (ایرانی‌ها) است». هرودوت هم به ما گزارش می‌دهد که مادها پیش از آن که به نام ماد شناخته شوند، خود را «ایریه هو» می‌نامیدند. همه‌ی این‌ها گواه بر این است که ایرانی‌ها به هویت ایرانی خود خودآگاهی داشته‌اند.
نصراله‌زاده در ادامه به این موضوع اشاره کرد که سنت‌های اوستایی به ما می‌گویند که در میان مردمان این سرزمین، آگاهی قومی آریایی، که صاحب مرز و حدود مشخصی هستند، وجود داشته است. در «یشت‌ها» به گونه‌ای مفصل از «ارشه اریه» (پهلوانان ایرانی)، «ایرین ویجَ» (ایران ویج) و یا عبارت «تبار سرزمین آریایی»، یاد شده است. به روشنی پیداست که از زمان 1700 پیش از میلاد، چنین آگاهی قومی در میان ایرانیان بوده است. حتا این آگاهی و هویت، به پیش از زمانی که با هندی‌ها مشترک بودند، باز می‌گردد. شاپور شهبازی پافشاری دارد که ایرانیان به قلمرو جغرافیایی خود و زبان مشترک‌شان آگاهی داشتند. افزون‌بر این که هویتی سیاسی هم برای خود می شناختند. اما این هویت تا دوره ساسانیان گسترش پیدا نمی‌کند.
نصراله‌زاده سپس با یادکرد از هخامنشیان و اشکانیان، و چگونگی نام ایران در آن دوره‌های تاریخی، گفت: «هخامنشیان تنها به گستره‌ی ایران نگاه نمی‌کردند. آن‌ها گستره ای جهانی را نظر داشتند. چنین به نظر می‌رسد که هخامنشیان نامگذاری ویژه‌ای برای قلمرو خود انجام نداده بودند. این یونانی‌ها بودند که با اشاره به خاستگاه هخامنشیان، سرزمین آنان را “پارس” می‌نامیدند. اما آگاهی‌های ما درباره‌ی سلوکیان و اشکانیان اندک است و نمی‌دانیم که به طور مشخص به این کشور چه می‌گفتند. تنها از اشاره‌های تاریخنگاران اسکندری می‌توان فهمید که نام منطقه‌ای از بلخ تا سیستان را آریایی می‌گفتند. از همین‌رو، تاریخ‌پژوهان بر این باورند که این منطقه “ایرانی” یا “آریایی” نامیده می‌شده است. بیش از این آگاهی دقیقی نداریم. به‌ویژه آنکه اشکانیان در نیمه‌ی نخست فرمانروایی خود، یونانی مآب بودند. با این همه، از نیمه‌ی دوم شاهنشاهی اشکانیان نمونه‌های تاریخی در دست هست که نشان می‌دهد آنان به سنت‌های بومی خود، به ویژه سنت‌های هخامنشی، بازمی‌گردند. به سخن دیگر، وجه ایرانی پیدا می‌کنند. می‌دانیم که در دوره‌ی بلاش بود که اوستا گردآوری شد. نخستین‌بار اشکانیان بودند که تقویم زرتشتی را به کار بُردند و بستری برای ساسانیان فراهم کردند. این نیز گفتنی است که شاپور شهبازی باور داشت که در دوره اشکانی، نام “ایرانشهر” وجود داشته است.»
نصراله‌زاده در ادامه‌ی سخنانش از منابع کلاسیک ارمنی یاد کرد که دو بار نام «ایران» در آن ها آمده است. یکی به نام «اریه» که این نام تا دوره ی ساسانی حفظ شده است؛ و دیگر «ایرانشهر» که از ساسانیان به وام گرفته اند. از همین رو می توان با اطمینان گفت که پیشینه‌ی نام ایران بسیار پیش‌تر از دوره‌ی ساسانیان است و آن را باید تداوم دوره‌ی سنت‌های اوستایی به بعد دانست.
این سخنران در ادامه افزود: «از مجموع این داده‌ها درمی‌یابیم که مفهوم ایران، به عنوان یک واقعیت قومی و فرهنگی و دینی، به پایان سده‌ی ششم پیش از میلاد برمی‌گردد. کتیبه‌های هخامنشی نشان می‌دهد که آنان به وابستگی (:تعلق) خود به ایران، آگاه بودند و تصور یک قوم مشترک، خدای مشترک و جغرافیای مشترک میان قبایل ایرانی وجود داشته است؛ که می‌توان آن را به 1700 تا 1500 پیش از میلاد بُرد. در آن زمان، ایرانیان به روشنی خود را به نام ایرانی و آریایی می‌شناختند.»

نام ایران بر روی سکه های اردشیر بابکان
نصراله‌زاده آن‌گاه به دوره‌ی ساسانیان پرداخت و درباره‌ی مفهوم ایران و ایرانشهر گفت: «در دوره‌ی ساسانیان اتفاق خاصی روی می‌دهد و اردشیر بابکان برای نخستین‌بار واژه‌ی ایران را به صورت رسمی بر روی سکه‌ها و کتیبه‌هایش می‌آورَد. چنین به نظر می‌رسد که در همه‌ی دوره‌ی باستانی ایران، گروه‌های فکری و روشنفکری یا دینی، بوده‌اند که به چنین مفاهیمی می‌اندیشیده‌اند. نمی‌توان پذیرفت که اردشیر به یک‌باره و ناگهانی نام ایران را به کار بُرده باشد. یا این که شاپور، بی هیچ پیشینه‌ای، از نام “ایرانشهر” استفاده کرده باشد. اما این که چنین زمینه‌ای در کجا شکل گرفت؟ جای گفت‌و‌گو دارد. برخی سیستان را جای شکل‌گیری مفهوم ایران می‌دانند و برخی نیز پارس را. من به پارس بیش‌تر توجه دارم. استخر و سلسله‌ی محلی “پرسیکا” که در آنجا بوده است، این گمان را تقویت می‌کند که در پارس به چنان مفهومی، در برابر سنت‌های یونانی، توجه داشته‌اند و کوشیده‌اند به سنت‌های خود بازگردند. هنگامی که اردشیر قدرت را به دست می‌گیرد تلاش می‌کند که یگانگی‌ای (:وحدتی) به شاهنشاهی خود بدهد و از گسیختگی و پراکندگی که در دوره اشکانیان پدید آمده بود، پایان ببخشد و تعریف و ماهیت تازه‌ای برای ایران بشناساند. از این‌رو ساسانیان، واژه‌ی “ایران” را به گونه‌ی رسمی وارد نوشته‌های خود می‌کنند.»
به گفته ی سخنران نشست «ایده ایران در کتیبه‌ها»، واژه‌ی ایران در نخستین کتیبه‌ی اردشیر، در نقش رستم، آمده است. نام ایران در روی سکه‌های اردشیر هم دیده می‌شود. این عبارت تا زمان بهرام پنجم تکرار می‌شود. به نظر می‌رسد که واژه‌ی ایران مفهومی قومی دارد. یعنی به معنای «مردمان ایرانی» است و مفهوم سرزمینی در آن نیست. شاپور نخست هم واژه‌ی ایران را به کار بُرده است. افزون‌بر این که نام «ایرانشهر» برای نخستین‌بار در کتیبه‌ی شاپور، در کعبه زرتشت، آمده است. شاپور در آن کتیبه می‌گوید: «من فرمانروای ایرانشهر هستم». از اینجا به بعد، ایرانشهر واژه‌ای جغرافیایی می‌شود و معنای «کشور ایران/ سرزمین ایران» را می‌دهد؛ که به گمان بسیار صورتی از «اریانا خشثره» است. این اصطلاح در هیچ متن اوستایی نیامده است. در نتیجه پژوهش‌گرانی همانند «نیولی» می‌گویند که واژه‌ی «ایرانشهر» ساخته‌ی (:ابداع) ساسانیان است.
در چهار کتیبه‌ی «کرتیر»، موبد بزرگ روزگار بهرام نخست و دوم ساسانی، نیز نام «ایرانشهر» آمده است. نصراله‌زاده گفت: «کرتیر به جای “ایرانشهر” از اصطلاح “شهر ایران” استفاده کرده است. این دیرینه‌ترین کاربرد اصطلاح “شهر ایران” در میان اسناد باستانی است. میان “ایرانشهر” و “شهر ایران” تفاوت‌هایی وجود دارد و به نظر می‌آید که در آن زمان دو نگاه به این اصطلاح بوده است: یکی نگاه دینی به ایران شهر است و دوم نگاه درباری. این گمانی است که برخی از پژوهش‌گران پیش کشیده‌اند و ممکن است درست باشد یا نباشد.»
به سخن این پژوهنده، در نیمه‌ی دوم شاهنشاهی ساسانیان، به فراوانی به نام «ایران» برمی‌خوریم. هم در شهرها به گونه‌ی «ایران آسان کرد کواد» یا «ایران خوره شاپور»؛ هم در نام کسان: «ایران دخت» یا «ایران گشنسب»؛ و هم در نام مناصب و مقام‌ها: «ایران دبیربُد»؛ که نشان می‌دهد نام ایران (نه ایرانشهر) تداوم داشته است.

کشاکش جهان‌گرایی و ملی‌گرایی در ایران ساسانی
نصراله‌زاده با پیش کشیدن این پرسش که چه چیز سبب شد ساسانیان نام «ایرانشهر» را رسمی‌تر در منابع‌شان بیاورند؟ گفت: «برخی چنین می‌گویند که در سده‌ی سوم میلادی، در پایان دوره‌ی اشکانیان و آغاز شاهنشاهی ساسانیان، در جهان رومی گرایشی به ایجاد فرهنگ ملی شکل گرفته بود و در ایران نیز تاثیرات خود را بخشیده بود. در ایران کشاکشی میان جهان‌گرایی و ملی‌گرایی دیده می‌شد. مسیحیت و مانویت جهان‌گرایی داشتند و بحث‌شان دین جهانی بود. اما در ایران، سنت‌گراها و ملی‌گراهایی بودند که می‌خواستند سنت‌های ایرانی و اوستایی را تقویت کنند و گسترش بدهند. سرانجام این ملی‌گراها و سنت‌گرایان ایرانی بودند که توانستند هویت ایرانی را شکل بدهند. در همین دوره ی ساسانی است که ایرانشهر مفهوم فرهنگی هم پیدا می‌کند. این مفهوم بسیار ژرف است و سنت‌های ایرانی را شکل می‌دهد.
سیروس نصراله‌زاده در پایان سخنانش گفت: «باید یادآوری کرد که قدمت نام ایران به سنت‌های اوستایی بازمی‌گردد. ایرانیان به هویت قومی خود آگاهی داشتند و مرزهای سرزمین خود را می‌شناختند. واژه‌ی “ایریه” سنت پیش زرتشتی دارد. این سنت ادامه می‌یابد و در کتیبه‌های هخامنشی نمود پیدا می‌کند. آن‌ها چنان سنتی را از سنت های زرتشتی گرفته بودند. به هر روی، واژه‌ی ایران به وحدت ایران کمک کرده است. باز تولید نام ایران و دوباره پیشینه‌سازی آن، همواره در تاریخ ایران رخ داده است؛ و این به نجات فرهنگی ایران کمک کرده است. هویت ایرانی، در این دوره‌ی بلند تاریخی، نجات‌بخش این کشور و مردم ایران بوده است. سنت جدیدی را که ساسانیان پدید آوردند ترکیبی از سنت‌های اوستایی، اشکانی و ساسانی بود و پشتوانه‌ای برای ایرانیان شد تا نام ایران پایدار بماند.»

پرهیز از بحث های احساسی برای شناخت ایران
در آغاز این نشست، دکتر نیره دلیر، هموند هیات علمی پژوهشکده تاریخ، به معرفی آثار علمی و پژوهشی سیروس نصراله‌زاده پرداخت و از کتاب او، به نام «کتیبه‌های خصوصی پارسی میانه ساسانی و پسا ساسانی» نام بُرد و آن را پژوهشی بسیار باارزش دانست. سپس گفت: «این کتاب سرآغاز این فکر شد که از ایشان بخواهیم در سلسله نشست‌های “ایده ایران” پژوهشکده تاریخ ایران، ما را یاری دهند تا به شیوه‌ی باریک بینانه‌تر و علمی‌تر، گفت‌و‌گو درباره‌ی ایده‌ی ایران را جلو ببریم و از بحث‌های احساسی که پشتوانه‌ی دقیق علمی ندارند، پرهیز کنیم. تا این امکان فراهم شود تا به دستاوردی علمی برسیم.»
دلیر درباره‌ی نشست‌های پژوهشکده تاریخ افزود: «پژوهشکده تاریخ در سال 1369 مجموعه ای از نشست‌ها را به نام “مساله ایران” آغاز کرد. در سال 1397 خورشیدی، سخنرانی‌هایی به نام “ایده ایران” را به آن گفتارها افزودیم. تا به شیوه‌ای علمی‌تر مسایلی را که در جامعه ایران حکمفرما بوده، بررسی کنیم. در این نشست‌ها از بخش‌های گوناگون دانشی، همانند زبان‌شناسی، جامعه‌شناسی، علوم سیاسی بهره جسته‌ایم تا بتوانیم به دستاوردی علمی برسیم.‌
نشست «مفهوم ایران در کتیبه‌های ایران باستان» (ایده ایران در کتیبه‌ها) به دستیاری پژوهشکده علوم تاریخی، گروه تاریخ سیاسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، روز شنبه 30 شهریورماه 1398 خورشیدی، در تالار اندیشه پژوهشگاه علوم انسانی برگزار شد.

پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تالار اندیشه

پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تالار اندیشه

دکتر سیروس نصراله زاده

دکتر سیروس نصراله‌زاده

6

4

دکتر سیروس نصراله‌زاده

دکتر سیروس نصراله‌زاده

7

8

دکتر روح‌انگیز کراچی، استاد پژوهشگاه علوم انسانی

دکتر روح‌انگیز کراچی، استاد پژوهشگاه علوم انسانی

چهره راست احمدرضا قائم‌مقامی مدیر گروه زبان‌های ایران باستان دانشگاه تاریخ

چهره راست احمدرضا قائم‌مقامی مدیر گروه زبان‌های ایران باستان دانشگاه تاریخ

11

12

13

26

15

16

17

18

19

20

بخش پرسش و پاسخ

بخش پرسش و پاسخ

22

23

24

25

فرتور از همایون مهرزاد است.

1393

به اشتراک گذاری
Telegram
WhatsApp
Facebook
Twitter

یک پاسخ

  1. بسیار خواندنی، اما هنوز با تاتی تاتی جلو می‌رویم و زنجیر سنجش های دنیای ابراهمیتی بر دست و پامان سنگینی می‌کند. بامید کاوش بیشتر و پیدایش آثار باستانی که از دل خاک بیرون آیند و حق راستین این سرزمین مقدس، نام مقدسش و مردمان نیکش را بهتر ادا کند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترین ها
1403-02-07