در سال 1311 خورشیدی، در کمپانی «امپریال فیلم بمبیی» نخستین فیلم ایرانی بهنام دختر لر (یا ایران دیروز و امروز) ساخته شد که نویسنده و نقش اول آن را عبدالحسین سپنتا به عهده داشت و بازیگران دیگر آن روحانگیز کرمانی، هادی شیرازی و سهراب بودند.
ساخت فیلم دختر لر هفت ماه به درازا انجامید و در دی ماه 1312 در دو سینمای «مایاک و سپه» به روی پرده آمد. برخلاف انتظار سینماداران، که به نمایش فیلمهای فرنگی خو کرده بودند، دختر لر با استقبال گرم مردم کوچه و بازار روبرو شد و از نظر زمان نمایش و فروش، رکوردی برجای گذاشت که تا چند سال بعد شکسته نشد.
دختر لر که براساس داستان عامیانه «جعفر و گلنار» شکل گرفته، دربارهی زندگی دختری است به نام گلنار که در قهوهخانهای کار میکند و در آنجا با جعفر، یکی از ماموران دولت، آشنا میشود و به او دل میبازد. گلنار در کودکی از سوی راهزنان لر دزدیده شده و قلیخان، رئیس راهزنان، چشم طمع به او دارد. جعفر بر سر به دست آوردن گلنار، با قلیخان دستوپنجه نرم میکند و سرانجام پس از مجموعه رویدادهایی، به وصال گلنار میرسد و در پایان جعفر و گلنار از ترس انتقام راهزنان از خوزستان به بمبیی میگریزند و با شنیدن خبر پیشرفت ایران، خود را آماده بازگشت به وطن میکنند. سپنتا در مورد روزهای فیلم برداری چنین میگوید: در یکی از دو اتومبیل سواری، فیلمبرداران و صدابرداران و دستیاران آنها و در اتومبیل دیگر من که، کارگردان بودم به همراه چند هنرپیشه نشسته و راههای پر پیچ و خم را از درون جنگلهای وحشتناک میپیمودیم و مقصد ما جایی بود در «چمود». این محل را که برای رسیدن به آن باید فرسنگها از درون جنگل و رودخانه عبور میکردیم، از این نظر انتخاب کردیم، چون در حوالی شهر بمبیی مناظری شبیه به لرستان وجود نداشت، بنابراین مجبور شدیم فرسنگها راه پیموده و نزدیک دویست اسب را به آن محل بفرستیم، تا بتوانیم بخشی از مناظر شبیه لرستان پیدا کنیم. چه بسا اتفاق میافتاد که پس از رسیدن به مقصد، هوا ابری میشد و تا غروب همه منتظر آفتاب مینشستیم و بالاخره همه ناامید شده بدون آنکه دستگاه فیلمبرداری شروع به کار کند برمیگشتیم، گاهی هم مناظری شبیه به لرستان پیدا میشد ولی یک تیر تلگراف یا لوله آب یا ساختمانی مدرن مانع از کارمان میشد. از طرف دیگر، ساخت این فیلم با شرکت کسانی که برای نخستین بار جلوی دوربین میرفتند کار آسانی نبود، در مجموع دختر لر در سال 1311 ساخته شد و نه تنها نخستین فیلم ناطق فارسی بود بلکه در ردیف پیشگامان سینمای ناطق دنیا قرار گرفت، زیرا تنها پنج سال پیش از ساخته شدن آن بود که نخستین فیلم تمام ناطق سینما (چراغهای نیورک) در سال 1928 میلادی به نمایش درآمد، از همین رو دختر لر میتواند نمونهی مناسبی برای پژوهش در زمینه چگونگی پیدایش و دگرگونی صدا در سینما باشد.
سپنتا برای دلبستگی خود به تاریخ و ادبیات کهن ایران، سینما را ابزاری قرار داده و دومین فیلم خود را به نام «فردوسی» ساخت که برای نخستین بار در جشن هزاره فردوسی به نمایش درآمد. این فیلم که ساختش دو ماه به درازا کشید، زندگی شاعر را از جوانی تا پیری دربرداشته، رابطه او با دهقانان و موبدان و صحنههایی از حماسهسرایی او را به تصویر کشیده و سرانجام با مرگ غمانگیز این شاعر بلندآوازه پایان مییابد. سومین فیلم سپنتا «شیرین و فرهاد» نام داشت که ساخت آن چهار ماه زمان برد و از روی منظومه نامدار نظامی گنجوی برگرفته شد و در سال 1313 برای نخستینبار به نمایش درآمد که دلدادگی یک کوهکن را به تصویر میکشید. چهارمین فیلم او «چشمهای سیاه» در مدت دو ماه در استودیوی «کریشنا فیلم کمپانی هندوستان» ساخته شد و برای نخستین بار در 1315 به مدت 28 شب به نمایش درآمد. این فیلم سرگذشت دختر و پسر ایرانی است که در زمان نادرشاه به سود ایران در هندوستان جاسوسی میکنند. آخرین فیلم او «لیلی و مجنون» نام داشت که از روی منظومه نظامی گنجوی فراهم و موسیقی متن آن از ساختههای «کلنل وزیری» بود. ساخت فیلم چهار ماه طول کشید و برای نخستین بار در فروردین 1316 برای 25 روز به نمایش درآمد. از سال 1315 تا 1326 هیچ فیلمی جلوی دوربین نرفت و هنگامیکه ساخت فیلم از سر گرفته شد، سپنتا در انزوا میزیست و از سینما دور و گوشهگیر شد. سرانجام پس از 30 سال دوباره به فیلمسازی روی آورد اما اینبار با دوربین هشت میلیمتری چند فیلم ساخت. یکی از این فیلمها بهنام «پاییز» در جلسه 26 سینمای آزاد سال 1350 به نمایش درآمد. اینبار بازیگران فیلم سپنتا مردم بودند، به عنوان نمونه دختری که در زیر چادر قالی میبافت و روستاییی که گندم میکوبید و دختری که از مزرعه برگ جمع میکرد. سرانجام سپنتا در فروردین ماه 1348 در اصفهان درگذشت و تنها در پایان عمرش بود که با چند فیلم غیرحرفهای به واقعیتهای بیپیرایهی زندگی نزدیک شد.
یک پاسخ
بسیار متن مختصر و مفید زیبایی بود و بر دانشمان افزود.دستمریزاد