«من هم پس از سالهای درازی در آنجا آرام خواهم گرفت، آنچنانکه از آنجا ناآموخته بیرون آمدم، نا آموخته به آنجا باز خواهم گشت. (ماهنامه دانشکده ادبیات و علوم انسانی، 1347، ص 197 -194)» این چند جمله سخنان یکی از بنیادگذاران ایرانشناسی در ایران، دکتر ابراهیم پورداوود، است؛ او درست پیشبینی کرده بود و پس از 70 سال زندگی، تلاش برای آموختن و آموزاندن، پژوهش و نوشتن در 26 آبان 1347 خورشیدی به آرامگاه خانوادگی خود در رشت بازگشت.
زندهیاد ایرج افشار دربارهی خلقوخوی مردی که سالها برای آشنایی بیشتر ایرانیان با گذشته و نیاکانشان دود چراغ خورد، کتابها خواند و کتابها نوشت، مینویسد: «چون دانشآموز سالهای دبیرستان بودم به سخنرانیهای او میرفتم و سعادتی نصیب شد که با او آشنایی نزدیک پیدا کردم. آشناشدن با پورداوود بسیار ساده بود و همه را آسان به خانهاش میپذیرفت و مهربانی میکرد، چون کلامش آمیخته به طنز و شوخی هم بود، همصحبتیاش دلنشین بود. گزارش اوستا برجستهترین کار و یادگار استاد پورداوود است. تا کنون تفسیر و ترجمه گاتها، خردهاوستا، یسنا و یشتها در 6 مجلد نشر شده است و از گاتها 2 گزارش انتشار یافته، یکی در 25 سال پیش و یکی در همین امسال و این تفسیر دوم با آن دگرگونیهای بسیار دارد و از سر نو فراهم شده است.» این چند رج گفتههای ایرج افشار دربارهی ابراهیم پورداوود، استاد دانشگاه تهران و یکی از بنیادگذاران ایرانشناسی است.
ابراهیم پورداوود، نخستین ترجمه فارسی از اوستا را منتشر کرد و این کارش بیشتر از دیگر فعالیتهای او موردتوجه قرار گرفت، اما وجه دیگر او که به آن هم کموبیش اشاره شده است، ذوق شعر و شاعری اوست که پروفسور محمد اسحاق در کتاب «سخنوران نامی» دربارهی آن نوشته است: «… و دیگر از فضلاى مقیم برلین در آن ایام، دوست قدیمى من آقاى میرزا ابراهیم پورداوود، از شعراى مستعد عصر حاضر، با طرزى بدیع و اسلوبى غریب متمایل به فارسى خالص…»
آنچه در بالا آمده است بخشی از نوشتاریست با عنوان (پیوند جدانشدنی پورداوود با قلم، کاغذ و کتاب) به خامهی آناهید خزیر که در تازهترین شمارهی امرداد چاپ شده است.
متن کامل این نوشتار را در رویهی چهارم (ادب و هنر) شمارهی 462 هفتهنامهی امرداد بخوانید.
«امرداد» شمارهی 462 از دوشنبه، 30 آبانماه 1401 خورشیدی، در روزنامهفروشیها و نمایندگیهای امرداد در دسترس خوانندگان قرار گرفت.
خوانندگان میتوانند برای دسترسی به هفتهنامهی امرداد افزونبر نمایندگیها و روزنامهفروشیها از راههای زیر نیز بهره ببرند.
فروش اینترنتی فایل پیدیاف شمارهی 462 هفتهنامهی امرداد
فروش اینترنتی نسخهی چاپی امرداد 462
اشتراک ایمیلی هفتهنامهی امرداد
2 پاسخ
سلام دوستان
متأسفانه مشکلات عظیمی ریخته روی سرم و نمی گذارند به کار های فرهنگی خود بپردازم. گاهی به سایت شما سر می زنم. دیدم از پورداوود نوشته اید، وظیفه ی خود دانستم چند خطی بنویسم – بدهکار او هستم.
واژه ای کهن و ایرانی هست به نام «خَش». این واژه در طبیعت ایران فقط یکبار در ییلاق شهرستان ماسال بکار برده شده. گرچه این واژه ی پهلوی، تالشی نیز هست، ولی مفهوم آن دیگر در تالش دو سوی مرز منسوخ شده.
روزی واژه نامه ی پهلوی استاد پورداوود را می خوانم، آنجا خَش را دیدم و بی نهایت خوشحال شدم.
خَش به معنی نیلگون یا آبی تیره است. در فرهنگ باستانی ایران اصطلاحن به آن سیا = سیاه، نیز می گویند. مانند سیادریا(تالشی) = دریای سیاه. سیابیلی = آبگاه سیاه و … اتفاقن ییلاق سیابیلی در ساحل «خَش خُونی»(چشمه ی پُر آب نیلگون) قرار دارد. بیل = آبگاه. مثل بیل در شُورَه بیل، اردَبیل، اربیل* و …
واژه ی خشخاش(خلاصه) = خشَ خاش = خَشَه خاش = خش + فتحه ی مضاف باستانی ایرانی + خاش، نیز در همین خَش = نیلگون، آبی تیره، بُن دارد. امیدوارم بتوانم سد واژه ی چهارم را به زودی منتشر سازم، به خشخاش آنجا بطور کامل پرداخته ام و از خَش و خاش مفصل نوشته ام. 111(سد و یازده) واژه را شکافته، ریشه یابی و معنی کرده ام. باید یکبار کل متن بازبینی شده و با دقت خوانده شود و بعد منتشر گردد. متأسفانه من فعلن چنان امکانی ندارم.
این نیز بگذرد.
زنده یاد استاد پورداوود جاوید!
در ضمن امروز تیم ملی فوتبال ایران ولز را 2 بر صفر برد. بسیار بسیار خوشحال شدم. پای بچه های ایران درد نکند.
بژی ایران، جاوید بژی!
ادامه ی منگفت قبلی
* اربیل در کردستان عراق نیز همان اردبیل است؛ دقیق همان واژه است. در بعضی مناطق کردستان که به کردی سورانی گپ می زنند، حرف دال خورده می شود. مثلن مردم سنَه دژ(سنندج = دژی که در سینه کش کوه واقع شده)، به بغداد، بغا گویند.
زیر نویش 1 – امیدوارم در تقویم سال 1402 نام آن ماه مبارک ایرانی درست یعنی اَمرداد ذکر شود.
مرداد یعنی دهنده ی مرگ. و امرداد(ضد مرداد) یعنی ماهِ زندگی بخش.