آیین پر راز و رمز مهر را شاید بتوان کهنترین آیین ایرانی به شمار آورد که پس از شکل گیری بر آیینها و دینهای بزرگ جهانی تاثیر بسیار ژرفی گذاشته است. همچنین آیین مهر بازتاب گستردهای در ادب پارسی و زبانزدهای ایرانیان دارد.
آیین رازآلود مهر که بیگمان باید خاستگاه آن را کشور ایران دانست، یکی از کهنترین آیینهای فرزانگی (:فلسفی) و خردورزانهای است که بازتاب بسیار گُستردهای بر جهان باستان و دیگر آیینها و دینهای کهن گذاشته است. دربارهی گاهنگاری یا همان تاریخ پیدایش آیین مهر در ایران دیدگاههای گوناگونی وجود دارد. برخی پیدایش آیین مهر را به فریدون شاه پیشدادی و هزارهی ششم پیش از میلاد وابسته (:مربوط) میدانند. شماری دیگر از پژوهندگان، دین مهر را بسیار کهنتر از دورهی پیشدادیان دانسته و به هزارههای دورتر نسبت میدهند. اما تا هنگامی که راز و رمزهای پنهان این آیین کهن برما گشوده نشود و پژوهشهای تاریخی و باستان شناختی، پرده از رازهای سر به مُهر آن بر ندارد، هرگز نمیتوان گاهنگاری درست و علمی و استواری برای آن در نظر گرفت. از سویی، این آیین رازآلود و کهن چنان با آیینهای پس از خود در ایران و جهان درآمیخته است که رمزگشایی و پردهبرداری از آن، بسیار سخت و استوار است. با این همه، امید است روزی جوانان برومند ایرانی بتوانند پرده از رازهای آیین مهر ایرانی برداشته و چهرهی راستین یکی از کهنترین آیینهای جهانی را بر همگان باز گشایند.
در این جستار برآن نیستیم که دربارهی آیین مهر و فلسفهی پیدایش آن، سخن بگوییم. زیرا نه در این نوشتار میگنجد و نه آرمان بنیادین این نوشتهی پیش رو است. بلکه به انگیزهی فرا رسیدن شب چله که هنگام زایش مهر است، برآنیم تا در جستاری کوتاه بازتاب گستردهی آیین مهر را در ادب پارسی بررسی کنیم.
پیش از واکاوی این جستار بایسته است که خوانندگان و دوستداران فرهنگ ایرانی بدانند که مهر، هرگز برابر با خورشید نبوده و نیست. اما شوربختانه بیشتر پژوهندگان باختری (:غربی) و گاه ایرانی، این دو را با هم برابر دانسته و یکی شناسانده اند! مهر را باید پرتویی از نور خورشید دانست.
آیین مهر در ادب پارسی
باید دانست که پس از براُفتادن شاهنشاهی بزرگ ساسانی و ورود دین تازه به کشور و پیشگیری تازیان از برگزاری آیینها و دینهای باستانی، فرزندان ایران برای پاسداری و نگاهبانی از آیینها و دینهای نیاکانی خویش (به ویژه دو آیین مهر و مَزدیَسنا) برآن شدند تا با بهکارگیری نهاد رازوارانهی عرفان و شناسایی و شناخت از «مهر»، «عشق»، «خور» و «خورشید» و نمادهای دیگر مهری به گونهای با آرزو و دریغ مهر را به یاد آورده و از رازی که در پرده نهان است، سخن گویند.
آنچه بر ما آشکار است به انگیزهی دلبستگی و شیفتگی ایرانیان به چکامه (:شعر) و ادب پارسی و همچنین هوشمندی فرزانگان و اندیشمندان ایرانی با بهکارگیری روشی ساده و خردورزانه، بیشترین بازتاب آیین مهر را در ادب پارسی میبینیم. یکی از پیشگامان این آیین فرزانگی و عرفانی در ادب پارسی را بیگمان باید حافظ شیرازی، آن خواجهی راز دانست که همگان را شیفتهی خویش کرده و دوستداران وی، سر بر آستانش سپرده و به نواها و چکامههای رازآمیزش، گوش جان میسپارند.
به این چند چکامهی نغز از حافظ نگاهی بیندازیم:
یاد باد آن که نهانت نظری با ما بود / رقم مهر تو، از چهرهی ما پیدا بود …
یاد باد آن که در آن بزمگه خلق و ادب / آن که او خندهی مستانه زدی، صهبا بود
یاد باد آن که نگارم چو کُله بربستی / در رکابش مه نو، پیک جهان پیما بود …
یاد باد آن که به اصلاح شما میشد راست / نظم هرگوهر ناسفته* که حافظ را بود
*گوهر ناسفته، اشارهای به مروارید مهری است.
تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود / سرما خاک رهِ پیرمغان خواهد بود
حلقهی پیرمغان از ازلم در گوش است / برهمانیم که بودیم و همان خواهد بود
در چکامهای دیگر میسراید :
گوهر مخزن اسرار همان است که بود / حقهی مهر بدان مهر و نشان است که بود
در غزلی دیگر میگوید :
آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب است / یا رب این تاثیر دولت در کدامین کوکب است
تا به گیسوی تو دست ناسزایان کم رسد / هر دلی از حلقهای در ذکر یارب یارب است…
من نخواهم کرد ترک لعل یار و جام می / زاهدان معذور داریدم که اینم مذهب است
در دیوان حافظ از این چکامهها چندان فراوان است که آوردن آنها خود دفتری جداگانه میخواهد و در این جستار نمیتوان به آنها بیش از این پرداخت.
مولوی بلخی در دیوان شمس تبریزی نیز در چکامهای، چُنین از خورآبهها (خرابات) سخن میگوید:
دوش بود اندر خراباتم گذار / چنگ را دیدم که مینالید زار
چون شنیدم نالهی آن چنگ را / بر من آمد مستی بی اختیار
خرقه و سجاده را دادم به می / در خرابات آمدم خماروار
عالمان گویند زاهد مِی خورد / گفتم آری خیز و جام مِی بیار
مِی بیار و چنگ بنواز و مگوی / آن چه پنهان بود کردم آشکار
سالها دزدیده بودم چنگ را / این زمانم اندر آمد در کنار
هرکه فردا مست ناید پیش یار / از جمال یار گردد شرمسار
مستیای کز عشق در جان من است / من نخواهم گشت از آن مِی هوشیار
همچنین هاتف اصفهانی در سرودهای بسیار زیبا و نغز از آیین مهر و عرفان ناب ایرانی سخن میگوید که دریغ است از آن بهرهای نبریم. دیر مغان و هاتف اصفهانی :
دوش از شور عشق و جذبهی شوق / هر طرف میشتافتم حیران
آخر کار شوق دیدارم / سوی دیر مغان کشید عنان …
پیری به آن جا به آتشافروزی / به ادب گرد پیر، مُغبچگان
همه سیمین عذار و گل رخسار / همه شیرین لبان و تنگ دهان …
مغ و مغزاده، موبد و دستور / خدمتش را تمام بسته میان …
پیر پرسید: کیست این؟ گفتند / عاشقی بی قرار و سرگردان …
و در پایان باز ناگزیر هستیم سری به غزلهای ناب حافظ شیرین سخن زده و توشهای از آن بَرچینیم:
شراب بیغش و ساقی خوش، دو دام رهند / که زیرکان جهان از کمندشان نرهند
و باز میگوید :
قدم منه به خرابات جز به شرط ادب / که سالکان درش محرمان پادشهند …
در پایان این جستار به انگیزهی فرا رسیدن شب چله، هنگام زایش مهر ایرانی، چندین سروده دربارهی شب چله یا یلدا میآوریم:
ایزد دادار، مهر و کین تو گویی / از شب قدر آفرید و از شب یلدا
زان که به مهرت بود تقرب مومن / زان که به کینت بود تفاخر ترسا (معزی)
و چکامهای از عنصری:
چون حلقه ربایند به نیزه، تو به نیزه / خال از رخ زنگی بربایی شب یلدا
و سرودهای از منوچهری:
نور رایش تیره شب را روز نورانی کند / دود چشمش روز روشن را شب یلدا کند
و همچنین مسعود سعد سلمان نیز، سرودهای دارد:
کرده خورشید صبح ملکت تو / روز همه دشمنان شب یلدا؟
و ناصرخسرو قبادیانی در سرودهای آهنگین از شب یلدا میگوید:
گر نیابد خوی ایشان، در نیابد خلق را / روز روشن در بر دانا شب یلدا شود
قندیل ضروری به شب قدر به مسجد / مسجد شده چون روز و دلت چون شب یلدا
او بر دوشنبه و تو بر آدینه / تو لیل قدر داری و او یلدا
سخن گفتن از آیین مهر و شب چله و تاثیر ژرف و گستردهی آن بر ادب پارسی و به ویژه اثر انکارناپذیر آن بر دین عیسویان (:مسیحیت) در جستاری کوتاه و یک و یا چند گزارش نمیگنجد و باید دفترها نگاشت که از حوصلهی خوانندگان بیرون است.
نگارنده تنها به انگیزهی فرا رسیدن شب چله و زایش مهر ایرانی، نگرشی کوتاه داشته بر آیین مهر و بازتاب آن بر ادب پارسی. تا چه در نظر دیگران اُفتد …
شب چله، هنگام زایش مهر، بزرگ ایزد ایرانی بر همهی دوستداران فرهنگ ایرانی همایون باد. باشد که همچون مهر، عشق بورزیم و مهر بگسترانیم. ایدون باد، ایدون ترج باد
در نگاشتن این جستار، فرازی از دفترهای زیر بهره بردهام:
دین مهری، فرانتس کومن، برگردان احمد آجودانی، انتشارات ثالث
جشنهای آتش، هاشم رضی، انتشارات بهجت
جستاری دربارهی مهر و ناهید، محمد مقدم، انتشارات هیرمند
*پژوهشگر تاریخ ایران و میراث فرهنگی