دکتر محمد دبیرسیاقی را باید از شمار شاهنامهشناسانی دانست که پایبند و وفادار به سنتهای ادبی بودند و همان روش استادان پیشین ادبیات (کسانی چون محمدتقی بهار، عباس اقبال و سعید نفیسی) را ادامه میدادند و چندان میانهای با شیوههای نوین پژوهش نداشتند. برای این دست از سنتگرایان، پژوهشهای شاهنامهشناسی (یا هر متن ادبی دیگر) در بهدستدادن متنی ویراسته از شاهنامه، معنی واژگان و بیتهای دشوار و برشمردن نکتههای دستوری خلاصه میشد. از اینرو نباید از نوشتههای آنان دربارهی حماسهی ملی ایران چشمداشت ِ دریافتی نوآیین و تازهجویانه داشت. با این همه، این سخن بدان معنا نیست که ارزش کار استادان سنتگرا در پیشبرد بررسیهای شاهنامهای اندک و کمشمار است. پژوهشهای دستوری و زبانی دربارهی شاهنامه همان اندازه ارزش و اهمیت دارد که سنجش این متن با حماسهنامههای دیگر و دریافتهای درونمتنی و پیکر و ساختارشناسی شاهنامه و رفتارسنجی چهرههای داستانی و تاریخی آن.
به هر روی، در نگریستن به کارنامهی شاهنامهپژوهی دبیرسیاقی مهمترین دستآورد او را باید در بهدستدادن متنی آراسته از شاهنامه برپایهی چاپ کلکته دانست. آن چاپ را تُرنر ماکان، افسر بریتانیایی، در سال 1829 میلادی در هند انتشار داده بود. چاپ ماکان نخستین ویرایش همهی شاهنامه به شیوهی نو دانسته میشود. هرچند کار ماکان در آن زمان (سدهی نوزدهم میلادی) باارزش بود اما اکنون با ویرایشهای نو و علمیتری که از شاهنامه در اختیار داریم، ارزش علمی خود را از دست داده است. دبیرسیاقی شاهنامهی ویراستهی ماکان را بازنگری کرد و در پنج جلد انتشار داد و سپس جلدهای پنجگانه را در 26 جلد کوچک در دسترس خواهندگان گذاشت و برگردان ِ به نثر شاهنامه را نیز به آن افزود.
انتشار بیتنمای شاهنامه
شاهنامه متنی پُربرگ است. شمار بیتهای آن را کمی بالاتر از 49500 بیت شمردهاند (در ویرایش خالقیمطلق 49539 بیت). پیداست که یافتن بیتها در چنین کتاب ستبری تا چه اندازه دشوار است. از اینرو برای پژوهشگران و خوانندگان شاهنامه در دست داشتن بیتنما (:کشفالابیات) این متن بایستگی تمام دارد. نخستین کسی که در این کار کوشید و بیتنمای شاهنامه را فراهم کرد دبیرسیاقی بود. او در بازهی زمانی سالهای 1348 تا 1350 خورشیدی بیتنمای شاهنامه را برپایهی چاپی که از این کتاب انتشار داده بود، در دو جلد عرضه کرد. این بیتنما چندان بهکار کسانی که چاپهای دیگری از شاهنامه را در اختیار دارند، نمیآید؛ مگر با سنجش چاپهای دیگر شاهنامه با شاهنامهی چاپ دبیرسیاقی (این کار نیز البته زمانبَر خواهد بود). اما کوششی دبیرسیاقی در انتشار بیتنمای شاهنامه ارزنده و مهم بود.
از دیگر کتابهایی که دبیرسیاقی دربارهی شاهنامه انتشار داد کتاب ارجدار «زندگینامهی فردوسی و سرگذشت شاهنامه» (چاپ 1370) است. او در این کتاب هر آنچه را که پیشینیان دربارهی فردوسی و شاهنامه نوشتهاند گردآوری کرده است؛ کاری که همانند آن را پیشتر دکتر محمدامین ریاحی در کتاب «سرچشمههای فردوسیشناسی»(1372) انجام داده بود. آنچه هم دبیرسیاقی در کتاب خود دربارهی رویدادهای زندگی فردوسی و چگونگی سرایش شاهنامه نوشته است، بهدور از افسانهپردازی و قصههای خیالیای است که به فردوسی نسبت میدهند.
دبیرسیاقی همواره بر این نکته پافشاری میکرد که «شاهنامه، گُل ِ سرسبد کتابهاست». این را هم با افسوس بسیار بر زبان میآورد که: «حق شاهنامه، چنان که باید، ادا نگشته است». از اینرو در جُستارهای بسیاری کوشید شاهنامه را به جوانان بشناساند. حتا در سالهای پیری و سالخوردگی نیز در دانشگاه نشستهای شاهنامهخوانی برگزار میکرد تا دانشجویان را با شاهنامه افزونتر آشنا کند. در کنار آن، میکوشید که سخنان نادرستی را که به شاهنامه و فردوسی نسبت میدهند از ذهنها دور کند.
دکتر محمد دبیرسیاقی، پس از سالها کوشش پیوسته برای شناساندن فرهنگ و ادبیات کهن ایران و نیز شاهنامهی فردوسی، در 99 سالگی، در 16 مهرماه 1397 خورشیدی درگذشت. کتابها و نوشتههایی که از دبیرسیاقی بهیادگار مانده است، گواه سختکوشی و دانش بسیار او در شناخت میراث ادبی و دیرینهی زبان فارسی است.
با دیگر پیشگامان شاهنامهشناسی در پست زیر آشنا شوید: