سیزدهمین روز از فروردین 1402 خورشیدی، خبرگزاریهای ایران، به بازگفت خبری از روزنامهی گاردین پرداختند مبنی بر اینکه نزدیک به 7 سال پیش افسران مرزی انگلستان، در فرودگاه استاتسند لندن، بستهای «مشکوک» را شناسایی کردهاند که بستهبندی آن چندان سامانمند نبود. اما زمانی که بسته را باز کردند با نقشبرجستهای باستانی و یکمتری روبهرو شدند. گمان نخست بازرسان آن بود که این اثر برای فروش در حراجیهای انگلستان به این کشور قاچاق شده است. ارزش آن نیز در بررسیهای آغازین، 30 میلیون پوند برآورد شده بود (گزارش خبرگزاری ایسنا). گمان دیگر این بود: نقشبرجستهی بهدستآمده، از ایران است و از صخرهای در شیراز کنده شده است. در پایان خبر هم آمده بود که اثر باستانی کشف شده، پس از نمایش سهماهه در موزهی بریتانیا، به ایران بازگردانده خواهد شد. خوشبختانه این نگارهی ساسانی هفتم تیرماه 1402 که گفته شده در زمان جنگ ایران و عراق ربودهشده و به امارات قاچاقشده، سرانجام به خاستگاه خود، ایران بازگشت.
پس از بازگشت این اثر و نمایش آن در موزهی ملی ایران برآن شدیم که پرسشهای کمتر پرداخته شده را در پیوند با این نقشبرجسته پیش بکشیم. در این زمینه با دکتر داریوش اکبرزاده هموند (:عضو) هیات علمی پژوهشگاه میراث فرهنگی، بهگفتوگو پرداختیم.
عکس سارا فریدونی (موزه ملی ایران)
– نخست از چهره و تزیینات سر، گردن، ریش و شیوهی نمایش شخص پیدا در نقشبرجستهی برگشتی بگویید.
این شخص کلاه دوردوزی شده با رشته مروارید بر سر دارد که این کلاه نسبتا بلند، در هنر شاهان نخستین ساسانی موضوعی طبیعی است. نیمنگاهی به ملازمان نگاربرجسته اردشیر اول در فیروزآباد (تاج ستانی)، کمترین گواه این سخن است. ریش بافتهی نسبتا بلند (که سپسینتر در هنر ساسانی کوتاه میشود و گاهی بدون ریش) از ویژگیهای هنر همان دوره است؛ همانگونه که موهای بافته نیز به هنر آغاز ساسانی مربوط است؛ مو-ریش بافتهی اردشیر اول و مو-ریش بلند بافتهی بهرام یکم، گواه این موضوع است؛ سپستر موهای «توپی» جایگزین این شیوه میشود؛ در مورد شیوهی نقشزدن نیمرخ، نیز این ویژگی در سرتاسر هنر ساسانی دیده میشود. تنها چیزی که در این اثر اندکی متفاوت با آنچه در هنر ساسانی است دیده میشود، گوشواره بسیار کوتاه این شخص است؛ گویی تکدانهای با رشتهای زنجیروار و بسیار چسبان از گوش، آویزان است. افزونتر، پیشانیبند (با روبانی در انتها)، بر روی پیشانی بسیار ویژه است.
نگاربرجسته اردشیر اول در فیروزآباد (عکس سیاوش آریا)
– دیدگاه شمادربارهی گردنبند چهرهی نقششده چیست؟
باید توجه داشت که گردنبندهای ساسانی در آغاز به دو گونه دوختهشده بر روی پارچه (شاید حریر) و دانههای نخشده نقش زده شده است؛ سکههای بهرام یکم، نقش کرتیر، سکههای شاهان سپسینتر تا آنچه از اردشیر در فیروزآباد و سکه میشناسیم گواه این چینش است. افزونتر اینکه، دانههای هفتتایی گردنبند مرواریدنشان این شخص، یادآور تعلق بیگمان آن به آغاز دورهی ساسانی است؛ شاهان نخستین ساسانی بیشتر با رشته مرواریدهای (گردنبد) با دانههای مقدس شش، هفت تایی و بیشینه نُه تایی (چون کرتیر) نگاشته شدهاند؛ این موضوع نیز در هنر ساسانی سپسینتر، دچار دگرگونی بنیادی میشود. گردنبند بهرام یکم از راه سکههای وی، یکسویه (مانند همین نقش) دیده میشود؛ یعنی نیمرخ گردنبند نه تمام رخ آن.
– دست برافراشته فرد نقشزده شده بر این سنگ نماد یا نمایانگر چیست؟
این شخص دست راست (یعنی بخش اهورایی) را مانند دیگر نمونههای فراوان آن در هنر ساسانی به ارجگزاری (:احترام) بلند کرده است؛ این موضوع از راه نقشنگارهها تا سکهها دریافتنی (:قابل فهم) است. بر روی سکهها نیز ملازمانی که یک دست (راست) را به پاسداشت آتش بلند و دست چپ را بر شمشیر دارند، به فراوانی میتوان ارجاع داد. همچنین در هنر ساسانی، وارون (:برخلاف) نمایه دینی آن، شاهان و بزرگانی که در حال دادن شاخه گل (دست راست) هستند و دستی دیگر بر شمشیر دارند نیز دیده شده است. در نگاربرجستهی تنگ قندیل، بهرام دوم در حال گرفتن گل از دلدار (معشوق) خود است و دست چپ او بر شمشیری بلند دیده میشود. بر روی «مهر ساسانی» موزه متروپلیتن نیز یک نجیبزادهی نظامی، دست چپ خود را با شاخهگلی بهسوی روبهرو بالا برده و دست راست بر شمشیر دارد. نگارهی مُهر ساسانی، جدای از گل، از دید پوشش فرد، بسیار به نگاره برگشتی از لندن همانند است.
نگاره بهرام دوم در تنگ قندیل؛ بهرام و ملازم همراه، دست چپ بر قبضه شمشیر بلند دارند (عکس سیاوش آریا)
– آیا شمشیرهای ساسانی در نقشها از جمله نقش بازگرداندهشده از لندن متفاوت هستند؟
بله. به یاری آثار باستانشناختی ما در هنر ساسانی به سه دسته شمشیر ساسانی و البته دستههای متفاوت روبهرو هستیم. شمشیرهای بلند که گذشته از نمونهی آن در نگارهی بهرام دوم، بر روی سکهها نیز دیده میشود. شمشیرهای متوسط که دقیقا همین نقش بازگشته و مُهر همانند آن (متروپلیتن) گواهی این دسته است؛ سه دیگر، شمشیر یا کاردی کوتاه که بهرام دوم، در نقش شیرکشی در کازرون در دست دارد.
– پس این فرد شمشیر متوسط داشته است؟
بله فضای از میانرفته گواه وجود چنین رزمافزاری در نقش است که با بند حمایل به غلاف از یکسو و بدن حمل میشده است؛ این بخش بهدلیل برش نقش بعدی و عدم کنترل کافی سوداگران میراث گرانبهای فرهنگی از میان رفته است. با وجود این، دربارهی نوع دسته و غلاف آن، هر سخنی بهدلیل از میانرفتن آن بخش از نگاره، دشوار است.
– پیشتر نمونهای نزدیک به این نقشبرجسته دیده شده است؟
اگر نمونه را به مفهوم یک نمونهی کامل در دید نداشته باشیم، پاسخ مثبت است. مُهر موزه متروپلیتن، جدای از شاخ گل، با گردنبند تمام پیدا و مواردی جزیی، در آرایهها، همین نقش را یادآور است؛ تزیینات همانند، شیوه ایستادن، حمل شمشیر، حالت ریش، سر، صورت، لباس پایینتنه و بالا تنه، روبان،کفش، تاقسان بالای سر… همگی همانند هم هستند.
نگاره مهر ساسانی موزه متروپلیتن (عکس از اینترنت)
دربارهی آذینهای پوشش پایینتنه و کفش و چینهای پوشاک دیدگاه شما چیست؟
آنچه بر روی لباس پایین تنهی این شخص دیده میشود، در بالا و روی سینه آنجا که از زیر مرواریدهای گردنبند سینه آغاز شده است، هماهنگی دیده میشود؛ با وجود این، عرض این تزیین در بالا و پایینتنه بسیار متفاوت است که میتواند برآمده از فضایی باشد که این آرایه در آن نقش زده شده است؛ آرایههای پوشاک این شخص، گواه بزرگی و جایگاه اداری وی است؛ چینهای شلوار این شخص در هنر سدهی سوم میلادی (حتا پیش از آن) به فراوانی دیده شده است؛ این ویژگی هنری نیز سپستر در هنر ساسانی دچار دگرگونی شد. آنچه بر روی سکهها دیده میشود، گواه این موضوع است. کفش این شخص نیز با بندی آشکار در نقش، در هنر ساسانی با اندک پاشنهای، تفاوت برجستهای ندارد. اما نوع دوخت کفش و بستن بند اندکی متفاوت دیده میشود. هر چند نیازمند عکسهای بهتر هستیم اما به استناد پای چپ، گویی بند از زیر کفش، میان پاشنه و بخش جلویی رد شده و بر روی کفش از دو سر انتهایی گره خورده است. این مورد اندیشهبرانگیز است و تنها بهعنوان یک گمانه باید بگویم شاید با «فصل» در پیوند باشد!
– آیا این گمانه که این شخص روبهروی دیگر چهرههای احتمالی در نقشبرجسته اصلی به سرقترفته جایگرفته باشد را میتوان پیش کشید ؟
با توجه به نبود داشتههای (:مستندات) کافی، بیان هر دیدگاهی دشوار است؛ اما به گمانی این شخص پشت سر یک مقام بلندرتبه ایستاده است و در پشت سر این شخص هم فرد دیگری (یا بیشتر) بوده است که از برش ناقص و آنچه برجای مانده میتوان این را حدس زد. سوداگران میراث میهن، به باور بنده، نخست نگارهی شخص جلوتر از این نقش را بریدهاند؛ دو جا در بخش جلویی این نقش تورفتگی (یکی در برابر انگشت برآمده و دیگر اندکی بالاتر از کمربند) دیده میشود. این تورفتگی که برآیند برشهای تورفته که (تورفتگی دوم به شکستگی انجامیده است) به از میان رفتن نقش شمشیر این شخص انجامیده است. کوشش سوداگران برای برش درست آن نقشِ مهمتر و بزرگتر بوده است؛ به گمانی فاصلهی اندک میان آن نقش (جلویی) و این نقش، سوداگران را وادار کرده تا دست (برش) خود را به سمت نقش پشتی (این شخص) متمایل کنند و در تورفتگی دوم به نابودی (شکستگی) شمشیر (بند حمایل، نقش غلاف) انجامیده است. آنها بخوبی به اهمیت این نقش آگاه بودهاند. آنچه به یغما رفته نگاربرجستهای مهم با نگاره چندین نفر بوده است.
– یعنی شما باور دارید که این غارت با تجهیزات به روز و دقت بالا بوده است؟
بله، بیگمان! سوراخ آگاهانه کندهشده بر روی آرنج این شخص، بهانگیزهی نگاهداشت بیشتر این نقش به منظور جلوگیری از هرگونه ارتعاش (ترک و شکستگی احتمالی) در زمان برش و نگاهداشت پس از برش برای کنترل بوده است؛ نوع برش که از پشت نقش نیز پیداست، گواه تجهیزات بسیار مدرن و چیرهدستی (:تبحر) و پیشینهی غارتگرانِ میراث مردم ایران بوده است.
– با این گمانه موضوع سرقت در زمان جنگ کمرنگ میشود؟
من هرگز باور نداشته که این نقش از زمان جنگ ایران و عراق به یغما رفته باشد؛ این اثر زیر پانزده سال گذشته از کشور خارج شده است؛ اگر عکسهای غیرحرفهای پیش از وَصالی (چسباندن و وصلکردن تیکههای شکسته یا جدا شده در اثر)، نگریسته شود (و آن را پایه قرار دهیم) هم گواه این موضوع است. نوع برش و کنترل این نقش در زمان برش و سپس رهایی از جای اصلی، نه گواه تجهیزاتی است که در آن زمان (جنگ) در ایران بوده نه گواه غارتگران معمولی است!
– پیشتر مکان این نقشبرجسته را استان فارس گمانزده بودند به تازگی کردستان عراق هم مطرح شده است. شما دربارهی مکان احتمالی این نقشبرجسته چه دیدگاهی دارید؟
به شوند (:دلیل) اینکه فارس زادگاه ساسانیان است و بیشترین نگاربرجسته و مهمترینها در این استان جای دارند، در گام نخست نگاهها متوجه فارس میشود. اما باید بیاد داشت که فارس ساسانی متفاوت از مرزهای استان فارس امروزی بوده است؛ بنابرین مناطق جنوب غربی از خوزستان، بوشهر تا فارس، چهار محال، کهگیلویه، تا اصفهان حتا دیگر مناطق نیز میتواند مکان احتمالی نخستین این نقش باشد. در آذربایجان غربی و اردبیل هم میراث ارزشمند ساسانی وجود دارد؛ اما دربارهی کردستان عراق (که از خاستگاه نظر بیخبرم) باید دو موضوع را یاداور شویم: نخست بیان چنین دیدگاهی در شرایط کنونی پیامدهای حقوقی برای کشور دارد؛ کافی است با دست خود کشور عراق را در ماجرا وارد کنیم؛ یعنی آنچه از سوی کارشناسان انگلیس برای ما و به سود ما رخ داده است را هم برای عراق مصادره کنیم. دودیگر بدون مدارک کافی و در حالی که دیگر نقشهای به یغما رفته این نگاربرجسته برای ما ناشناخته است، چه حرف منطقی میتوان گفت. هیچ نوشتهای هم در اختیار نداریم!
– آیا این شخص یک صاحبمنصب ساسانی بوده است؟
بیگمان این شخص یک مقام نظامی مانند فرماندار بوده است. فرمانداران که افراد عادی نبودند؛ بزرگان اداری ساسانی، جز موبدان و بانوان، هماره با شمشیر در نگاربرجستهها به تصویر کشیده شدهاند؛ منظور بزرگانی است که بیفاصله از شاهان تصویر شدهاند؛ این بزرگان جایگاهمند ساسانی، از راه نقشنگارهی فیروزآباد، بیشاپور، تنگ قندیل، برم دلک، و بسیار شناخته شدهاند. شیوهی گرفتن قبضه شمشیر (حالت آمادهباش) گواه جایگاه نظامی این شخص است؛ بزرگان نظامی از نجیبزادگان بودند؛ هم در نگاربرجستههایی چون همین نقش و هم بر روی سکهها، یک دست بر روی شمشیر «حالت آمادگی» را به نمایش گذاشته است.
هرچند کارشناسان رزمافزارشناسی باور دارند که وجود دست چپ یا راست بر شمشیر به مفهوم چپ دست یا دست راست بودن نیست، اما این شخص دست چپ خود را بر شمشیر دارد که میتواند توانایی وی در چپ دست بودن را نیز نشان دهد. بهرام دوم با هر دو دست در میراثِ برجای مانده دیده شده است. بر روی برخی سکهها، دو ملازم در حالت آماده باش، اما یکی چپ دست (شمشیر در دست چپ) و دیگری راست دست دیده میشود.
– دربارهی اصالت این اثر سخنها و تردیدهایی مطرح شده است، دیدگاه شما در اینباره چیست؟
بیان دیدگاه مثبت و منفی اشکالی ندارد؛ این نگاره، میراث مردم ایران است و آنها بهعنوان مالکان این میراث حق طبیعی طرح پرسش و تردید دارند. من روز نخست که به موزه ملی فراخوانده شدم، تنها بر انجام آزمایشهای فنی و سپس بیان هرگونه دیدگاه پیشنهاد دادم؛ اما این پیشنهاد درونسازمانی، متفاوت است با آنچه که این روزها گفته میشود. در اینکه ما باید در موزه ملی ایران (و دیگر موزهها) به تجهیزات روز مسلح باشیم و هر اثر (بازگشتیای) بدون آزمایشهای بی خطر، وارد مخازن نشود یک بحث اساسی است؛ اینکه هر اثری بدون آزمایشهای بیولوژیکی (آیا در صورت انتقال به مخازن خطر آلودگی دیگر آثار را هم تهدید خواهد کرد، قرنطینه) وارد مخازن نشود، موضوعی درون سازمانی و بسیار درست است و همه ما در سازمان بدان آگاهی داریم و البته موزه ملی بیشتر از هر کس و هر سازمانی. آیا شما فکر می کنید هماهنگی برای ورود چنین دستگاههایی (که گاه در کشور کمیاباند) آسان و انجام آزمایشهای فنی، زمانبر نیست؟ ما در وزارتخانه تنها یک دستگاه پرتابل ایکسآراف داریم! آنهم نه برای چنین اثری!
افزونتر اینکه، آیا موزهی بزرگ بریتانیا بهعنوان یک موزه مرجع در جهان، آبرو و حیثیت خود را به این اثر بازگشتی (که برای همیشه در ایران خواهد ماند و امکان هر آزمایشی هم هست) گره میزند؟ یعنی موزه بریتانیا متوجه پیامدهای حقوقی این کار نیست؟ من منکر لغزش کارشناسان در سرتاسر جهان نیستم اما اینکه تصور شود موزه بزرگی چون بریتانیا آبروی خود را لکهدار کند و از روی آگاهی یک اثر غیراصل را به ایران بفرستد، باور کردنی نیست.
– گفته شده تیمی دوازده نفره در روز رونمایی در مورد این نقش دیدگاههای خود را بیان کردهاند، شما این دیدگاهها را تایید میکنید؟
من هم تنها شنیدهام و نظری در مورد افرادی که نمیشناسم، ندارم. با وجود این، کسانی که در چنین مواردی نظر میدهند باید در کار خود بسیار شناختهشده باشند (درونسازمانی)، شناختهشده و معتبر با کارهای چاپی بینالمللی خود باشند و عمری را در موزها (تجربه عملی) سپری کرده باشند؛ به خوبی با آثار اصیل و غیراصیل، نحوه نگهداری آثار، نحوه ثبت اطلاعات پایه، آزمایشهای فنی و بیولوژیکی، قوانین یونسکو، جایگاه موزههای بزرگ جهان و کارشناسان آنها و… آشنا باشند.
نقش برجستهی ساسانی بازگرداندهشده از انگلیس، دوشنبه ١٩ تیرماه 1402، در موزهی ملی ایران رونمایی شد و نمایش همگانی آن تا ٣١ تیرماه 1402، ادامه دارد.