چند سالیست که آتش شروشور، گفتوگو و چالشهای سیاسی، اجتماعی را زیر خاکستر نهان کردهام و دلبستگیهایم به بودن در میدان را، در دل به بند کشیدهام. سرم به کار خودم گرم است. کوشش میکنم کمتر خبرها را – که شوربختانه روزافزون – ناگوار است بشنوم تا شاید اعصابم کمتر خورد شود، گرچه این دوری از کارزار، خود اعصابخوردکن است.
با خودم در گیرودار بودم که چرا در «مجمع عمومی انجمن» شرکت نکردم. داشتم در درونم محاکمه میشدم. با خود گفتم بودن تو در آن نشست چه سودی دارد؟ پاسخ آمد که اگر همه مانند تو فکر کنند که نه مجمعی مانَد و نه انجمنی! این درگیری درونی بدون هیچ حاصلی روزها به درازا کشید.
کوتاه کنم سخن را.
دلم آرام نگرفت. رفتم تا خبرش را بخوانم. دیدم آنچنان بلند است که حوصله خواندن و درگیر شدن با آن را ندارم. یادداشت بابک شهریاری را خواندم. آن هم – البته – کوتاه نبود و بسیار گنگ! شگفتا که آدمها حرفهایشان را روشن و بیپرده نمیزنند! از چه میترسند، نمیدانم. شاید هم من نفهم شدهام، نمیدانم. نوشته جناب شهریاری یک خوبی داشت، و آن اینکه وادارم کرد بروم و خبر مجمع را بخوانم. اوه، چه غوغایی بوده! تا چند سال پیش سرم درد میکرد برای این جور چیزها!
***
اینگونه نشستها، حتا داغتر و آتشینتر از اینها، در تاریخ صدواند ساله انجمن زرتشتیان تهران بیسابقه نیست. مجلههای آن دوران را که ورق بزنید پر است از خبرهای جنجالی، خوشایند و ناخوشایند از نشستهای عمومی و خصوصی انجمن تهران. برای نمونه نگاه کنید به دوره مجله هوخت در سال ۱۳۴۸ خورشیدی و پاسخهای ارباب رستم گیو به مخالفانش. اینها تازگی ندارد. یکی از بحرانیترین دورههای انجمن، روزهای پس از انقلاب سال ۵۷ بود. من خود شاهد چالشها و گرفتاریهای انجمن در آن سالها بودم.
هر چه بود گذشت و ما اکنون اینجاییم و البته با پیشینهای درخشان و پشتوانهای استوار. این که میگویم «پیشینه درخشان»، تعارف و رنگ نیست. بهراستی چنین است. شوربختانه هیچکدام از هموندان انجمن در دهه ۵۰ زنده نیستند تا پای سخنشان بنشینیم و ببینیم چه فداکاریهایی برای انجمن کردند. فرهنگ مهر، ماهیار اردشیری، مهندس رستم پارکی، مهندس بهمن جمشیدی و … من در آن دوران دانشجو بودم و سری پر شور داشتم. با گروهی از بچههای کانون سرسختانه مخالف انجمن بودیم. زندهیاد مهندس پارکی یکی از هموندان انجمن بود که به حرفهای ما گوش میداد و تشویقمان میکرد نقطهنظراتمان را بنویسیم و آن نوشتهها را – البته متعادلتر – در «مهنامه زرتشتیان» چاپ میکرد و ما کمی آرام میگرفتیم. بگذریم. نمیخواهم تاریخنویسی کنم، گرچه لازم است. همینها نگهمان داشته است و امروز همه خوشحالیم که هنوز زندهایم.
آیا فردا هم خواهیم بود؟ آیا آیندهای داریم؟ امیدوارم داشته باشیم.
آمارها نشان میدهد که شوربختانه شیب همه نمودارهایمان منفی است، بهویژه شیب نمودار جمعیتمان که به شدت بحرانیست.
***
نباید از کشوواکشها و جروبحثها در نشستهایمان نگران شویم و یا بترسیم. اینها نشانه خوبیست. مانند تب است در بیماریها. برای زمانی تببر و مسکن لازم دارد و البته باید در فکر علاج قطعی هم بود.
من نمیخواهم درباره فروش زمین و ساختوساز و پولدار شدن یا نشدن انجمن در اینجا چیزی بنویسم. اگر بخواهم هم نمیتوانم، زیرا در تخصص من نیست. ولی میخواهم این را بگویم که برای نمونه، درباره فروش «زمین اهرستان» که اینهمه سروصدا به پا کرد، اگر انجمن سرگذشت این زمین را – از سیر تا پیاز، روشن و پاکیزه – در یک دفترچه چاپ کند و در اختیار مردم قرار دهد، چه اشکالی دارد؟ همه آگاه میشوند و اینهمه ذهنیت منفی و شایعات مسموم درباره آن پخش نمیشود. اگر ابهام و یا اشکالی هم وجود داشته باشد، گفته و نوشته میشود و جامعه آرامش پیدا میکند.
شوربختانه در چند دوره اخیر، انجمن همه درهای آگاهیرسانی به جامعه را – نمیدانم چرا – بسته است.
یادم هست در شمارههای نخست «امرداد»، صفحهای بود به نام «چکاچک» که کارش به چالش کشیدن و نقد طنزآمیز انجمن بود. صفحهای بود پرخواننده و پرطرفدار. مردم دوست دارند پدربزرگشان را دست بیندازند و مسخره کنند، ولی از سوی دیگر پدربزرگشان را هم به شدت دوست دارند.
یادش گرامی زندهیاد مهندس رستم آبادیان، همیشه میگفت کارهای انجمن کمتر از کار یک وزارتخانه نیست. شگفت است که در این چند ساله، انجمنی به این عظمت، بزرگی و گستردگی کار، ارگان خبری ندارد. همه نمیتوانند و یا نمیخواهند در جلسههای علنی انجمن شرکت کنند، ولی همه دوست دارند از پدربزرگشان خبر داشته باشند.
از گردشهای بسیار دور انجمن، خبرهای نشستهای انجمن منتشر میشده، مردم میخواندند و نقدها و نظرات هم گفته و نوشته میشده. آگاهی حق مردم است.
من تا جایی که یادم هست، مجله هوخت، مهنامه زرتشتیان، گزارش ماهانه انجمن، مجله فروهر، امرداد زرتشتیان و … خبرهای داخلی انجمن را پوشش میدادند و منتشر میکردند. انجمن در دوره ریاست دکتر گوهریزاده نشریهای در چندین صفحه منتشر میکرد و به نشانی همه زرتشتیان میفرستاد و نتیجهاش این بود که در دوره ریاست ایشان بیشترین کمک به انجمن شد.
انجمن سایت خبری داشت. آقای پوررستمی چقدر خوب آن را اداره میکرد و کمکم پربازدید شده بود.
اکنون، نمیدانم چرا همه درها را بستهاید؟ مردم چگونه خبردار شوند که شما چه دارید میکنید. فکر کنید و خودتان را جای مردم قرار دهید.
اینکه بازار شایعات داغ است و از در و دیوار خبرهای رنگارنگ و کجومعوج بیرون میزند، نشان از این دارد که مردم تشنهاند، تشنه خبر. میخواهند ببینند و بفهمند انجمنی که به آن رای دادهاند چه میکند. مردم نامحرم و بیگانه نیستند و حق دارند بدانند.
تنها دریچه خبررسانی که باقیمانده، یک کانال واتساپیست که بازرسان آن را درست کردهاند. آیا این است ارگان انجمن؟
گفتوگوهای شفاهی هیچ سندیتی ندارد. نشستهای پرسش و پاسخ هیچگاه جای خالی خبررسانی و آگاهیرسانی را پر نمیکند. به مردم درست و شفاف و روشن بگویید در انجمن چه میگذرد و شما دارید چه میکنید. کارهای خوبی شده که باید به آگاهی همه برسد. اشتباهاتی هم داشتید که خوب طبیعی است. مردم وقتی همه چیز را بدانند، صادقانه یاریتان میکنند. بازار شایعات کساد میشود و موجسواران این بازار آشفته خاموش خواهند شد.
همه آنچه در واپسین نشست مجمع انجمن روی داد و شما را شگفتزده کرد و به گفته خودتان در تاریخ انجمن بیسابقه بود، ثمره نرساندن خبرهای انجمن به جامعه است. من نام این رویداد تاریخی را «انفجار بیخبری» میگذارم.
افزونبر خبررسانی روزانه، هفتگی و ماهانه، شایسته و بایسته است در پایان هر سال، و یا دستکم در پایان هر گردش انجمن، یک کتاب منتشر شود و همه آنچه در انجمن روی داده، با شرح و عکس و گزارش به آگاهی مردم برسد.
یکی از غفلتها و سستیهای خانومانسوز در اداره انجمن این است که از سوی انجمن به مردم خبر نرسد. شما در انجمن آقای پوررستمی استاد روابط عمومی و روزنامهنگاری را دارید، از ایشان بپرسید اگر همه روزنههای خبررسانی بسته شوند چه روی میدهد.
یک پاسخ
سپاس از آقای پرخیده که سخن دل همه زرتشتیان تهران را زدند . شوربختانه در گردش گذشته که امرداد توسط خانم برومندی گوشه ای از خبرهای انجمن را منعکس میکرد با کم محلی و بی احترامی فرنشین که براستی جانشین برحق جناب سرهنگ دکتر… شده اند . عطای آگاهی رسانی را به لقایش بخشیدند و انجمن تهران بیش از پیش از دامنه دید و نگرش هازمان زرتشتیان تهران دور شد . نمیدانم این صندلی فرنشینی انجمن چه خاصیتی دارد که دمکرات ترین آدم ها را هم دشمن آگاهی رسانی و فضای مجازی میسازد . البته شکی در این نیست که همه کس همه ی خبرها را خواهند خواند که باید با بینش و نگرش ژرف خبرهای … را از دید ناپاکان دور داشت .