زنگ خطر نابودی در پرستشگاه صخرهای «داش کَسَن» نواخته شده است. یادگار بیهمتای روستای «ویر» در بدترین شرایط نگهداری و حفاظتی به سر میبرد. این سازهی سنگی ارزشمند آرام و خاموش رو به مرگ است و تنها. اما اِنگار کسی صدای فریادش را نمیشنود.
به گزارش اَمرداد، پرستشگاه یا همان مَعبد صخرهای «داش کَسن» در استان زنجان که به معبد اژدها نیز نامدار است، روزگار اندوهباری را پشت سر میگذارد. گذشت زمان درکنار عوامل محیطی و طبیعی همانند باد، باران و برف که در این منطقه شتاب فراوانی دارد، به همراه رسیدگی نکردن سازمان میراث فرهنگی گردشگری و صنایع دستی که سرپرستی یادمانهای تاریخی فرهنگی را بر دوش دارد و رها کردن آن در گوشهای به حال خود، آیندهی تاریکی را پیش روی پرستشگاه صخرهای «داش کَسَن» گذاشته است. یادگاری نویسی ها و خَراش بر روی سنگ ها و نقش و نگارهای برجای مانده از این محوطه ی ارزشمند از دیگر دشواریهای آن است. بیشتر سنگهای محوطهی تاریخی «داش کَسن» که برخی از آنها با نگاره و نقشهای آذینی همراه است، در جای جای این مجموعه بر روی هم با بدترین روش اَنباشته شده و آسیب دیده است و چیزی جز افسوس و دریغ را برجای نمیگذارد. انبوهی از سنگهای تاریخی وابسته به این سازه، خُرد و تکه تکه شده و در میان خار و خاشاک بر روی زمین ریخته شده است. درون یکی از تاق نماهای محوطهی «داش کسن» ریزش کرده و آن را با تهدید جدی روبهرو کرده است. اما بیگمان بدترین درد پرستشگاه «داش کَسن»، ا و مدیریت ناکارآمد است که هیچ گوشهی چشمی به این یادگار بیهمتا نداشته و ندارد. این در حالی است که با نگرش به سردسیر بودن منطقه و بارش برف و باران دستکم میتوان با یک سایبان درست و پوشش گذرا(:موقت) بر روی سراسر محوطه، دردی از دردهای بیشمار «داش کَسن» را کاست. اما آن را هم از او دریغ کردهایم.
محوطهی تاریخی داشداشكسنکَسن
محوطهی تاریخی روستای ویر نامیده شده(:موسوم) به داشکَسَن در 70 کیلومتری جنوب خاور شهرستان زنجان و نزدیک 25 کیلومتری جنوب خاوری شهر سلطانیه، پایتخت مهم و پرآوازهی دورهی ایلخانی جای گرفته است. این یادمان در دامنهی ارتفاعات جنوبی درهِ اَبهر رود، مُشرف بر دشت جای دارد. نزدیکترین روستا به داش کَسن، ویر است که در 5 کیلومتری باختر آن جای گرفته است. راه دسترسی به محوطه، جادهی خاکی است که پس از گذشت کمابیش چهارکیلومتر از روستای ویر به سوی خاور و جنوب خاور به جایگاه محوطهی تاریخی ویر میرسد.
داش کَسن، مجموعهای در برگیرندهی مِهرازی(:معماری) صخرهای، نگارکَندها(:نقوش برجسته) و کانی(:معدن) سنگ است که در شیب کمابیش ملایم بلندیهای خاور روستای ویر، مُشرف بر دشت سلطانیه جای دارد. انگیزهی نامگذاری(:وجه تسمیه) این جایگاه به نوعی با کارکرد آن در پیوند است. به گونهای که در زبان ترکی داشکَسَن به چَم(:معنای) بریدن سنگ است. بیشتر بلندیهای پیرامون داش کسَن تپهها و ارتفاعات غیر صخرهای است. اما در برخی جاها، برون زدهای سنگی اندکی به چشم میخورد. در 200 متری باختر داشکسن، رودخانهی همیشگی(:دایمی) کم آبی روان است. محوطهی صخرهای داش کسن با پلان کمابیش مستطیل در سمت شمال به جنوب در دل کوه کَنده شده است. مِهرازی صخرهای داشکسن در برگیرندهی یک حیاط یا فضای بزرگ مرکزی کم و بیش مستطیل شکل، ایوانها و نگارکَندهای صخرهای است.
پژوهشهای باستانشناسی در داشکَسَن
محوطهی تاریخی داشکسن در آذرماه سال 1352 به وسیلهی کارمندان ادارهی کل حفاظت آثار تاریخی زنجان کشف شد. در گزارش جواد بابکراد که در آن سالها سرگرم بررسی در طارم و بررسی در منطقهی اَبهر و سلطانیه بوده، به گونهی گسترده به این محوطه پرداخته شده است. بابک راد، داش کَسن را یک پرستشگاه مهری و اثری از دورهی ساسانی میداند. دو سال پس از آن زنده یاد دکتر سعید گنجوی، باستانشناس ایرانی که سرگرم پژوهش در شهر تاریخی سلطانیه بود، مطالعاتی را در پیوند با این جایگاه انجام داد و نتیجهی بازدید و بررسی خود را در مجلهی بررسیهای تاریخی چاپ کرد. گنجوی باورمند بود که داشکسن از آثار صخرهای وابسته به دورهی هخامنشی است که در دوران ایلخانان مغول به یک خانقاه تبدیل شده است. اندکی پس از آن «جیان روبرتو اسکارچیا» باستانشناس ایتالیایی از سوی دانشگاه ونیز به بررسی و مطالعه داش کَسن پرداخت. اسکارچیا نخستین کسی بود که داش کَسن را به عنوان یک پرستشگاه بودایی شناسایی (:معرفی) کرد.
در سال 1387 معاونت حفظ و احیای سازمان میراث فرهنگی گردشگری و صنایع دستی استان زنجان در یک برنامه ساماندهی، بیشتر گُسترهی درون محوطهی داش کسن را خاکبرداری کرد. این برنامه از سوی هوشنگ ثبوتی و زیر پوشش شرکت مرمت گستر شمسه در پاییز آن سال انجام یافت. چهارچوب فعالیتهای ثبوتی معطوف به بررسی و کشف موقعیت استقراری سنگها، روش آوار شدن آنها، جایگاه بُنیادین و نخستین سنگها، روش جابهجایی آنها، نشانهها، نگارهها و هنر نقشدار در سنگهای یافته شده، آثار و اموال فرهنگی احتمالی در لابهلای نخالهها، تعیین کاربری محوطه ی داش کسن، ساز وکار (:مکانیزم) برش ابزار آلات، برش و شیوهی جابهجایی سنگ بوده است. به باور ثبوتی داشکسن وابسته به اواخر دورهی ایلخانی و جایگاه خاکسپاری «ابوسعید»، واپسین ایلخان مغول بوده است.
نگارکَندها (نقوش برجسته)
آثار نگارکَندهای صخرهای در بخش جنوبی محوطه بر دیوارهای خاوری و باختری، میان مرز ایوانهای خاوری و باختری تا ایوان جنوبی و همچنین در دو سوی ایوان جنوبی به چشم میخورد. این نگارکَندها که بیشتر در برگیرندهی طرحهای هندسی و گیاهی است، در واقع آرایش کنندهی نمای سازه بوده است. دیوارهایی که نگارکندها در آنها اجرا شده، سراسر صاف و پرداخت شده است. برجستهترین نقشهای صخرهای داش کَسن، نگارهی دو اژدهای بزرگ است که در یک قاب مستطیل شکل بر دیوارهای خاوری و باختری و روبهروی هم تراشیده شدهاند. هر دو اژدها با بدن پر پیچ و تاب به نمایش درآمدهاند. اژدهای گوشهی باختری دارای سر شاخدار با موهای پشت سر و گردنی باریک بوده و آثاری از زایدههای خار مانند در بدنش دیده میشود. این اژدها دارای دست و پا، چنگال و بال است. اژدهای گوشهی خاوری تا اندازهی فراوانی آسیب دیده و از میان رفته است. در دو سوی نگارههای اژدها، مهرابهایی با آرایش چفدآویز(:مقرنس) سنگی و کنارههای اِسلیمی و گل و بوته تراشیده شده است.
محوطهی اصلی سازه، آمیزهای(:تلفیقی) از هنر اسلامی و آذین بندیهای(:تزیینات) چینی است. آذین بندیهای اسلامی همانند نقشهای اِسلیمی، چفدآویزها و قاببندیها بخشی از هنرهای اسلامی به کار رفته در این اثر است. (علی اصغرمیر فتاح)
دکتر میرفتاح، باستانشناس باورمند است که با استناد به مدارک باستانشناسی موجود، در مییابیم که ساختن پرستشگاه و آذینبندیهای آن از بالا به پایین انجام گرفته است. شکل بُنیادین محوطهی پرستشگاه، چهار پیل یا چلیپایی(:صلیب) بوده و بیانگر پیشرفت پرستشگاههای صخرهای از این نمونه در سراسر ایران است.
اما ارزش محوطهی داشکَسن تنها به انگیزه ی برونآوری(:استخراج) سنگهای ساختمانی شهر سلطانیه از آن نیست، بلکه به انگیزهی کارکرد مذهبی آن است که سازندگان بنا پس از پایان برونآوری سنگ برای این جایگاه در نظرگرفته بودند. برخی از عناصر برجای مانده در داشکَسن، از جمله نگارکَندهای اژدها و به گمان فراوان ایوانهای صخرهای، میتوانند گویای کارکرد مذهبی این محوطه باشند. ایوان در مِهرازی ایران پیش و پس از اسلام یکی از عناصر بُنیادین در بناهای مذهبی بوده است. در دورهی باستانی در مِهرازی آتشکدهها و در دورهی اسلامی در مهرازی مسجدها، مدرسه و آرامگاه ها از این عنصر مهرازی بهره برده شده است. اما اجرای نگارکَند اژدها برای نخستین بار در ایران در محوطهی تاریخی داشکَسن دیده میشود. وارون استورهها و نوشتههای چینی که اژدها موجودی آسمانی، نماد قدرت و شکوه و فرمانروای آبها است، در ایران باستان اژدها به عنوان موجودی پلید و اهریمنی و بدخو بوده است. و شاید به همین انگیزه است که در هنر ایران باستان اثری از آن به چشم نمیخورد (دانش پور پرور). ولی در روزگار اسلامی ایران در کتابها و نوشتهها و هنر، اژدها جایی برای خود باز کرده و در دورهی مغول نقش اژدها زیر تاثیر رِخنهی چین با مفهوم بودایی خویش جای میگیرد. به انگیزهی اهمیت اژدها در اندیشهها و باورهای چینیان، با پذیرفتن دین بودا به وسیلهی چینیان، اژدها نیز به عنوان یک موجود آسمانی وارد دین بودا شده و در هنر مذهبی این سرزمین نمودار میگردد.
سرنوشت محوطهی داش کَسن
بر پایهی شواهد موجود، کار ساخت پرستشگاه داش کسَن ناتمام مانده است و شاید هیچ گاه به عنوان پرستشگاه بودایی مورد بهره جای نگرفته است. زیرا که کف پرستشگاه هنوز دارای سنگهای تراشیده شده چسبیده به بستر است. چه بسا مرگ «ارغون شاه» و نبود پشتیبانی از بوداییان و نیز، نبود نیاز به سنگهای ساختمانی در سلطانیه، انگیزهی این امر بوده باشد. شاید در زمان فرمانروایی «گیخاتو» و «بایدو» که سیاست مسالمتآمیزی در برابر مسلمانان داشته و کمتر از چهار سال فرمانروایی کردند، بوداییان نتوانستهاند بنای نیمهکارهی خود را کامل کنند. با روی کار آمدن «غازان خان» پرستشگاه نیمه تمام داش کَسن نیز، سراسر ویران گشته و به نظر میرسد که کوششهای بوداییان برای کامل ساختن سازه راه به جایی نبرده است. سرانجام محوطهی داش کَسن به انگیزهی جای گرفتن در شیب کوه و در واقع به انگیزهی رسیدگی نکردن و محافظت، سرنوشتی جز نابودی بیشتر و پر شدن با رسوبات ناشی از شستگی نداشته است.
محوطهی تاریخی داش کَسن بر پایهی شواهد و مدارک نوین و کاوشهای باستان شناسی، یادگاری از دورهی ایلخانی است و نقش اژدها نیز در این جا هیچ پیوندی با آیین مهرپرستی در ایران باستان نداشته و ندارد. و همین نگارهی اژدها و مهرازی ایوانها، انگیزهی لغزش نویسندگان و پژوهشگران مبنی بر مهری بودن داش کَسن شده است.
پرستشگاه صخرهای داش کَسن که بیشتر به معبد اژدها نامدار است با شمارهی 1026 در تاریخ 3 اِسفندماه 1353 به ثبت ملی رسیده است.
نمای کلی از محوطۀ موسوم به داش کسن در سال 1353 (بابک راد )
نقش و نگارهای زیبای اسلیمی سنگی که در حال پاک شدن از چهره تاریخ است
یکی از تاق نماها که در حال ویرانی است
سنگ های تراش خورده با نقش و نگاره هایی زیبا که سال هاست بر روی هم انباشته و درگوشه ای رها شده است
سنگ های تراش خورده معبد که در ورودی این محوطه ریخته شده و رو به نابودی است
سنگ های مقرنسی شکل که در گنبد سلطانیه زنجان هم از آن بهره برده شده است
آسیب هایی که هنگام رنگ زدن پایه های آهنی سایبان بر روی اثر برجای مانده و جای افسوس دارد
سنگ هایی که بیرون از محوطه اصلی و حصار فلزی رها شده و جای پرسش های فراوان دارد
راه ورودی به سوی معبد داش کسن
تاق نمایی که احتمالا نیمه تمام برجای مانده و رو به ویرانی کامل است
خراش ها و یادگاری نویسی ها که درجای جای این بنای بی همتا دیده می شود
سنگی با نگاره تراشیده شده که بیرون از محوطه به حال خود رها شده است!؟
معبد داش کسن در روستای ویر استان زنجان
درون بخش تاق نما که ریزش کرده است
نگاره اژدهای سنگی که در اینجا نشانه ارزانی خیر و برکت و محافظت از سلطنت است
وضعیت غم بار محوطه ارزشمند ایلخانی
فرتورها از سیاوش آریا است.
6744
2 پاسخ
بسیار ناراحت کننده
افسوس
عزیز برادر نخستین بار این مکان را دکتر میر فتاح از سال 1370تاقبل از ثبوتی کاوش کرد.تاسف انگیز است بگویم ثبوتی با استفاده از بیل مکانیکی بزرگترین لطمات را بر پیکره این معبد وارد ساخت