مراسم بزرگداشت احیاگران روح ایرانزمین، ابوریحان بیرونی و روز مردمشناسی 19 شهریور 1402 در سالن فردوسی خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد.
دکتر محمد بقایی ماکان، نویسنده و اقبالشناس ایرانی در این مراسم گفت: ابوریحان بیرونی پایهریز شیوه تفکری بود که امروز در فلسفه غرب به نام پوزیتیویسم یا اثباتگرایی شناخته میشود. در سرزمین کهنتر از تاریخ اندیشههای زیادی پا گرفته است که شبیه آن را در فلاسفه غرب و حتی آیینهای مختلف جهان مییابیم که جز این هم نمیتواند باشد. پوزیتیویسم در واقع اثبات حقیقت از طریق علم است.
وی افزود: این اصطلاح در بین مترجمان فارسی به اثباتگرایی ترجمه شده که به نظر نمیرسد مفهوم واقعی را برساند. این شیوه تفکر برای نخستینبار در ایران از سوی ابوریحان خلق شد ولی متاسفانه ما نظریهپرداز نداریم. نخستین کسی که بر موضوعی به نام شک انگشت گذاشت، دکارت نبود بلکه امام محمد غزالی بود ولی ما آن را به عنوان یک نظریه در جهان مطرح نمیکنیم.
بقایی ماکان بیان کرد: بازگشت جاودان نیچه را نخستینبار سهروردی مطرح کرده است. ابرانسان نخستینبار از سوی فردوسی بیان شد. پوزیتیویسم هم همینطور است و نخستینبار از سوی ابوریحان بیرونی مطرح شد اما اساتید فلسفه کمترین اشارهای به این موضوع نمیکنند. این اصطلاح به معنای حقیقتی است که از منظر علمی کشف و اثبات شود. پایهگذار این روش فکری را آگوست کنت، فیلسوف سده 19 فرانسه میدانند. از نظر او علم بر سه قسم فیزیک، شیمی و زیستشناسی است. تاریخ هم در سه مرحله دینی، فلسفی و علمی جریان دارد. او بدون اینکه مرحله دینی و فلسفی را نفی کند، میگوید آنچه من میپسندم به عنوان یک یافته قابل قبول دادهای است که علمی باشد.
وی در ادامه گفت: ابوریحان حقیقت را علم و دانش بیان میکند. در طول تاریخ بر سر اینکه حقیقت واقعا چیست، بحثهای گوناگونی در بین اندیشمندان برانگیخته شده است. سرانجام نتیجه این شد کسانی که حقیقت را از راههایی به جز علم معتبر میدانستند، در ضمیر خود به این نتیجه رسیدند که حرف نهایی را در کشف حقیقت علم میزند. فیلسوف مشهور سدههای وسطی مسیحیت را بر اساس فلسفه ارسطو توجیه کرد.
بقایی ماکان افزود: نمیشود برای هر گفتهای برای همیشه دیدگاه ثابت داشت و باید به علم رجوع کرد. به قول ابوریحان بیرونی باید حقایق را از طریق علم کشف کرد. الهیات زمینی این را میگوید. مساله پوزیتیویسم را وقتی بررسی میکنید میبینید حرف تازهای نیست و ما در سدههای پیش از این اندیشمندان و دانشورانی داشتیم که اصل دریافت حقیقت را بر خردگرایی و اندیشهورزی گذاشته بودند. در همین فاصله زمانی متفکرانی همچون ابوالعباس ایرانشهری، استاد زکریای رازی و ابوعلی مسکویه را داشتیم که نظراتی را مطرح کردند که در سدههای بعد میبینیم که در فلسفه و طبیعیات دنیای غرب بیان میشود. ابوریحان دیدگاههایی درباره تکامل دارد که بعدها در اندیشههای داروین انعکاس پیدا میکند. اندیشه تکامل انسان در اصل مزدیسنایی است. مولوی اقلیم تا اقلیم رفت بعد دانا و زفت شد، یعنی مراحل تکامل را پیمود.
وی در ادامه گفت: هم ابوریحان و هم آگوست کنت این را میگوید؛ ابوریحان بر این باور است آن چیزهایی را که خورشید روشن میکند میتوانیم درباره اینها تعقل کنیم. گرچه وسعت آنها بیاندازه است اما عقل ما به جایی نمیرسد که بتوانیم درباره آنها صحبت کنیم. کانت هم در «مقدمهای بر هر مابعدالطبیعه آینده» میگوید آنچه را که ما نمیتوانیم ببینیم چرا در مورد آنها فکر میکنیم. هر کسی هم بر اساس تصور خویش حرفی میزند. ابوریحان به تجربه حسی اهمیت میدهد. مساله بسیار مهمی که باید بر آن اندیشه گماشت. ابوریحان و آگوست کنت فقط بر عقل علمی پای میفشرند و برای عقل شرعی هم از عقل علمی مدد میگیرند.
بقایی ماکان افزود: این طرز تفکر سبب تحول فکری در جهان شد اما چرا از زمان ابوریحان به وجود نیامد؟ به این دلیل که ما اهل صحبت هستیم و آنچه را که به آن معتقدیم به عمل درنمیآوریم. ما آدمهای مدنی نیستیم و فرهنگ را به عمل در نمیآوریم. همه میدانند ریختن زباله در خیابان کار درستی نیست اما عمل نمیکنند، چون مدنیت ندارند. در تمام شهرها مراسم حافظخوانی، سعدیخوانی و شاهنامه خوانی برگزار میشود اما آن گفتهها و باورها به عمل درنمیآید.
وی بیان کرد: ابوریحان بیرونی این اندیشمند بزرگ در تاریخ ما اختر بسیار فروزانی است که از یاد رفته است. باید از برگزارکنندگان این برنامه سپاسگزاری کنیم که به سراغ اختران از یاد رفته رفتند. ابوریحان یک انسانگرا به معنی واقعی کلمه بود از آن دست که حافظ مطرح کرده است:
بر تو خوانم ز دفتر اخلاق / آیتی در وفا و در بخشش
هر که بخراشدت جگر به جفا / همچو کان کریم زر بخشش
کم مباش از درخت سایه فکن / هر که سنگت زند ثمر بخشش
از صدف یاد دار نکتهی حلم / هر که برد سرت گهر بخشش
ابوریحان از اندیشمندان دوران طلایی است
در ادامه این مراسم دکتر اصغر دادبه، چهره ماندگار ادبیات عرفانی گفت: ابوریحان بیرونی در حال احتضار پرسشی علمی مطرح کرد؛ بدانم و بمیرم یا نادانسته و جاهل درگذرم؟ آدمی که در حال مرگ است چقدر حال تمرکز بر مسائل علمی را دارد؟ این نشان از تفاوت این اندیشمند با سایرین دارد. تمام حرفهای ابوریحان عکس حرفهای رایج بوده است. تحقیق علمی چقدر سود به دنبال دارد؟ ابوریحان معتقد است نباید به دنبال سود و زیانش بود و صرفا باید برای تحری حقیقت کاری را دنبال کنیم.
وی افزود: جستجوگری در کتابی جستجو میکند. پس از مدتی کار را رها میکند و میگوید؛ والله اعلم، خدا بهتر میداند. ابوریحان میگوید: این مساله نشان میدهد که خسته شدهای و چنان که باید دنبال کار نبودهای. در واقع در برابر حرفهایی که بزرگان زدهاند نمیتوان نقدی کرد. دو قصه در مورد ابوریحان بیرونی معروف است. میشنود و میخواند که الماس سم است و اگر کسی آن را بخورد، میمیرد. ابوریحان سگی را پیدا میکند و مدت زمانی طولانی الماس را به شکلهای مختلف به سگ میخوراند و میبیند که اتفاقی نمیافتد.
دادبه بیان کرد: قصه دیگر اینکه؛ افعی به زمرد نگرد کور شود. یک مار افعی پیدا میکند و به مدت 9 ماه در فصل گرما و سرما این زمرد را به گردن افعی میاندازد. الماس را به شکلهای مختلف جلوی چشم افعی میگیرد، میبیند اتفاقی نمیافتد. این حوصله نتیجه تربیت عالم است. انگشت بر مسئلهای بگذارد، آن را دنبال کند و تا پیدا کردن پاسخ کار را رها نکند. باید فضایی باشد و تربیتی تا انسانی که در کنار سایر انسانها تربیت شده متفاوت عمل کند. ابوریحان بیجهت پدید نیامد و برخلاف شرایط سخن نگفت.
وی در ادامه گفت: چهار سده ابتدایی ایران طلایی است. در ایران اینگونه است که وقتی ببینیم چیزی از دست میرود برای نگهداشتن آن به تکاپو میافتیم و گاهی میرسیم و گاهی نمیرسیم. باید عادت پیوسته و آهسته حرکت کردن را بیاموزیم. ابوریحان تربیت شده سده چهارم است که در سده پنجم هم همان وضع ادامه دارد. فردوسی، ابن سینا و ابوریحان از اندیشمندان این دوران طلایی هستند اگر ابوریحان مغفول واقع شد به این دلیل است که آن شرایط علمی ادامه پیدا نکرد. وقتی تاریخ را مطالعه میکنیم و به سده پنجم یا ششم میرسیم، میبینیم که فکر ابوریحانی و آن توجه ابوریحانی یک دستورالعمل جدی است که دارد شکل میگیرد. اگر حمله مغول واقع نمیشد نتیجه تفکر مردان بزرگی چون ابوریحان بیرونی دیده میشد ولی متاسفانه ریشه آن کنده شد. دریغا که تاریخ ایران نشان میدهد که در لحظههای حساس به درستی تصمیم نمیگیریم. ایران با اندیشمندانی چون ابوریحان، خواجه نظامالملکها، بوذرجمهرها و امیرکبیرها تا امروز ایستاده و به لطف خدا خواهد ایستاد.
ابوریحان نخستین انسانشناس فرهنگی است
همچنین سعیده پراش، مردمشناس و پژوهشگر گفت: یکی از مهمترین ویژگیهای ابوریحان بیرونی رواداری فرهنگی است. به هند میرود. جامعه فرهنگی هند را مطالعه میکند. به آنها زبان یاد میدهد و از آنان زبان میآموزد. وقتی به گستره ایران فرهنگی نگاه میکنیم؛ کلانفرهنگی را میبینیم که بخشفرهنگهایی را زائیده است. ویژگیهای مخصوص به خود که جدا از کلان فرهنگ نیست را هم دارد.
وی افزود: پژوهشگر ارجمندی مثل ابوریحان نخستین انسانشناس فرهنگی است. ابوریحان به مطالعات میدانی و فرهنگ شفایی علاقه بسیار دارد. شاید دسترسی به متون و منابع آسان نیست. برخی از منابع از بین رفته و دسترسی به بقیه منابع نیز آسان نیست. او در جمعآوری تاریخ و اسطورههای ایرانی با در نظر گرفتن سرنوشت پژوهشگران پیش از خود که به شوند بهرهگیری از منابع حکم به ارتداد آنها داده شده بود، به پژوهشهای میدانی و فرهنگ شفاهی روی میآورد. او در تحقیق ماللهند و آثارالباقیه از روش ثبت و ضبط پدیدهها بدون آلوده کردن و یا آوردن نظر شخصی استفاده میکند.
پراش بیان کرد: آفت علوم انسانی بیتفاوتی و هیجانزدگی است. ابوریحان گوش میدهد و پدیدهها را ثبت و ضبط میکند. در مفهوم جشن تیرگان بر تمامیت ارضی پای میفشرد. جشن تیرگان با استفاده از پاکدستی ابوریحان در مردمنگاری و ثبت پدیدهها بدون کوچکترین کموکاستی به دست ما میرسد. ابوریحان چند دلیل را برای جشن تیرگان ذکر میکند. تیراندازی آرش یکی از این دلایل است. منابع و متون بسیار ناقص هستند. آیینها در شمار فرهنگ عامه و فرهنگ شفایی به شمار میروند. دولتمردان به این آیینها نمیپرداختند مگر به جشنهای محدودی همچون نوروز. در تاریخ بخارا آمده است که رخدادی در جشن سوری اتفاق میافتد. آتش بر پردهای میافتد و کاخی میسوزد که از این دست رویدادها زیاد نیست.
وی در ادامه گفت: در اینجا باز هم شاهکار ابوریحان بیرونی مشخص میشود. او با دقت و ذکاوت به تعیین مرز ایران و توران اشاره میکند. تحلیل جالبی برای ما دارد. اینکه در شمار جشنها میآید یعنی دغدغه مردم است. برای آرش سوگواری برگزار نمیکنند بلکه جشن هر ساله را بر پای میدارند.
این پژوهشگر افزود: مورد دومی که ابوریحان به سراغ آن میرود؛ شرح زندگی معمولی مردم است که با چالش روبهرو میشود و مفهوم تمامیت ارضی دغدغه اصلی مردم بوده است. دیگر اینکه از این روز با نام کشورداری و سرزمینداری یاد میکند. ایجاد نظم داخلی و مبارزه با تهدیدات خارجی در دوره او وظیفه اصلی دولت است. ابوریحان به روز برزگران اشاره میکند. روزی که کشاورزی پاس داشته میشود. همچنین از روز جشن تیرگان با نام روز کتابت یاد میکند. این روز کتابت از هوشنگ به یادگار مانده است. او با رکگویی مسائل را بیان میکند و نمیخواهد از روش اثباتگرایانه سرباز بزند.
ایران برای ابوریحان مفهوم تمدنی بوده است
در ادامه مصطفی نصیری، پژوهشگر و از شاگردان دکتر سیدجواد طباطبایی گفت: ابوریحان در آثارش بسیار از «ما» سخن میگوید. این یکی از جنبههایی است که هیچگاه بدان پرداخته نشده است. در ماللهند او از فرزند پدر سخن به میان میآورد. میگوید به سه شیوه میتوان رابطه پدرفرزندی را دریافت. از پشت یک پدر در شکم یک مادر کودکی تولید میشود که در نزد «ما» هم اینگونه است. این «ما» چگونه معنی میشود؟
وی افزود: از سده دوم مقدمات شکلگیری ایران دوباره آغاز میشود و در سده چهارم بازآفرینی میشود. آیا میتوانیم از ایران نام ببریم یا خیر. بخشی که بسیار اهمیت دارد. جایی درباره زبان سانسکریت صحبت میکند. میگوید در عربی و فارسی مشابه ندارد و سیستم صوتی ما به درستی نمیتواند آنها را ادا کند. منظور ابوریحان کدام زبان است.
نصیری بیان کرد: ابوریحان میگوید: گوشهای ما به خوبی نمیتواند آنها را تشخیص بدهد. کدام گوش؟ این گوش با کدام زبان پرورده شده است؟ اهمیت دارد که بدانیم منظور ابوریحان کدام زبان است. یا در جایی دیگر درباره شطرنج سخن میگوید. شطرنج هندوستان را توصیف میکند. میتوانیم سبکهای مختلف بازی شطرنج را در نظر بگیریم. او از مسکوکات و از مثاقیل سخن میگوید. از این موارد در همه آثار ابوریحان به ویژه در تحقیق ماللهند که مردمشناسی و انسانشناسی است، آمده است. بسیار اهمیت دارد که بدانیم این انسان کیست و در کجا زندگی میکند.
وی گفت: در علمالجغرافیا به هفت اقلیم اشاره میکند که ایرانشهر اقلیم چهارم است. ایران را در اقلیم چهارم یعنی قلب دنیا قرار میدهند. آن «ما» که ابوریحان در مورد آن سخن میگوید در خوارزم است. جواب این فرضیه را در آثارالباقیه بیان میکند. ابوریحان دورانبندی بر مبنای تقویم انجام میدهد. تقویمهایی که در این حوزه استفاده میشد به چهار یا پنج مرحله تقسیم میشد؛ قبل از حمله اسکندر، بعد از حمله اسکندر، دوره ساسانی و دوره بعد از اسلام. ابوریحان این تقویمها را در آثارالباقیه مقایسه میکند.
این پژوهشگر بیان کرد: ایران برای ابوریحان مفهوم تمدنی بوده است. ابوریحان یکی از جویهایی است که از سدههای قبل شروع میشوند و در سده چهارم به هم میرسند. تاریخنویسان ایرانی تاریخ ایران زمین را میتوانند ثبت کنند. طبری مبنای تاریخ ایرانیها را میپذیرد و مینویسد تنها ملتی هستند که تاریخ نشان داده هیچگاه نگسسته است. امثال رازی، ابوریحان و ابوعلی سینا این علوم را در ایران پایهگذاری میکنند.
نصیری افزود: دو مبنا در کتابهای جغرافیا قابل تشخیص است. مبنا برای جغرافینویس دل ایرانشهر است. غیر ایرانیان مکه یا مدینه را مبنای پیمایش جغرافیایی قرار میدهند. دارا بودن تاریخ طولانی ایران به این دلیل است که همواره بخش عظیمی از جغرافیا کم و زیاد شده اما هیچگاه از بین نرفته و هیچگاه از بین نخواهد رفت. این تعریف تمدنی از ایران است. ابوریحان نقش زیادی در تبدیل تمدن ایران داشته است. مهمترین رکن جنبه علمی است که مردم را حول محور سیاسی حفظ میکند. این کار را ابوریحان به انجام میرساند. او به کار سیاست اشتغال داشت. در دوره قدیم شعرا و اندیشمندان نمیتوانستند از سیاست برکنار بمانند. ابوریحان هم از این امر مستثنی نبود و او سالها شاعر سیاسی غزنویها بود.
وی گفت: ابوریحان هوشمند بود و اهل خوارزم و در همسایگی ترکان زندگی میکرد. او ترکان را به خوبی میشناخت. در زمانی که در دربار غزنویها حضور داشت کتاب «هشدار در برابر خطر ترکان» را نوشت که این اثر به ما نرسیده اما در دیگر آثار وی به آن اشاره شده است.
بسیاری از آیینهای ایرانی را در آثار بیرونی مییابیم
همچنین کامران خسروی، نویسنده و پژوهشگر تاریخ در این مراسم گفت: بسیاری از جشنها و آیینهای ایرانی را در آثار بیرونی مییابیم. بیرونی در آثار خویش چیزهایی دارد که در منابع دیگر پیدا نمیشود. من هنگام پژوهش به نسب فریدون برخوردم که بیرونی ذکر کرده بود؛ فریدون بن گاو بن گاوبن گاو. او نسب فریدون را به درستی بیان کرده است یعنی فریدون توتم گاو است.
وی افزود: خوارزم زادگاه بیرونی نیز یکی از مهمترین مراکز تمدنی ایران پیش و پس از اسلام است. ابوریحان بیرونی از نوابغ زباندان است. او از طریق متون یونانی و سریانی کوروش و داریوش را میشناخت. زبان رسمی سامانیان و غزنویان برای خوارزمیها پذیرفته نیست. زبان خوارزمی نتوانست در برابر زبان ترکی مقاومت کند و از بین رفت.
برای شناخت دنیای مدرن باید تاریخ خود را بخوانیم و بفهمیم
در ادامه این مراسم مجید اسدی، پژوهشگر و نویسنده گفت: این دو پرسش مطرح است؛ چرا باید چنین جلساتی برگزار شود و چرا ما باید تاریخ بخوانیم؟ در زمانی که چنگیز به ایران حمله کرد، مردم متولی کشور بودند و مردم بودند که فرهنگ این مرز و بوم را حفظ کردند و توانستند متونی با شکوه تولید کنند تا از تاریخ ما دفاع کنند. حتی طبری هم که قصد داشت تاریخ پیامبران را بنویسد، مجبور شد ابتدا تاریخ ایران را بنویسد تا بقیه را پی بگیرد. طبری میگوید؛ بعد از یزدگرد ملک از دست عجم شد.
وی افزود: تاریخ فرزندان خود را هوشیار کرد تا متونی تالیف کنند و بتوانند بایستند و شانه برافرازند. در سده اخیر به ویژه در دوران مشروطه بعد از دو سه دهه اصلاحگرانی بزرگ تلاش کردند. هر چند نتوانستند تاریخ ما را بخوانند اما به تطبیقی رسیدند. بعد از مشروطه متنی که ایرانی باشد و بر جغرافیای ایران ایستاده باشد، نداریم. محتاج پژوهشگرانی هستیم که بر جغرافیای خود بایستند. امروز بیش از هر چیز به خوانش تاریخ خود نیاز داریم. ما برای شناخت دنیای مدرن باید تاریخ خود را بخوانیم و بفهمیم.
تالار فردوسی، خانه اندیشمندان علوم انسانی
احترام به سرودی ملی ایران
سعیده پراش، مجری و سخنران نشست
مجید اسدی، سخنران
پخش کلیپ صدای استاد محمد میرشکرابی
دکتر محمد بقایی ماکان، سخنران
سیدمتین انصافی، نوازنده
دکتر اصغر دادبه، سخنران
پخش کلیپ زندگینامه ابوریحان بیرونی
مشاهیر همدوره با ابوریحان بیرونی (ابن سینا، فردوسی و رودکی)
سارا واحدی، نقال و شاهنامهخوان
مصطفی نصیری، سخنران
اجرای موسیقی سنتی، استاد علی امیرقاسمی و استاد مجید حقیقی شاد
دکتر کامروز خسروی، سخنران
سعیده پراش، سخنران
فرتور از همایون مهرزاد است.
2393
4 پاسخ
تاریخ ما را منفی نوشتند ، خواستند از شاهان بد بنویسند اما بلد نبودند ولی ادعای دانایی کردند ، بدینگونه شد که ما را از تاریخ گذشتگانمان بیگانه کردند ، دیگر نام ایران قلب جوانان را به تپش در نمی آورد و این هم شد یکی از دلایلی که خیلیها رها میکنند و میروند .
سپاس از دست اندرکاران بابت برگزاری چنين مراسمی.
افسوس و صد افسوس از چنین استقبال کم فروغی. واقعا صد نفر دانشجو و علاقه مند رشته علوم انسانی وجود نداشت تا محفل و مجلسی چنین عالمانه ای استفاده کنند. میراث فرهنگی این کشور چطور می خواهد حفظ شود. حال گله کنند که چرا فلان کشور و کشورها شخصیت های فرهنگی و ادبی مان را به نام خود ثبت و ضبط میکنند.
فلسفه و علوم طبیعی در ایران دوران ساسانیان رواج داشت و شهرهایی مانند گندی شاپور مرکز آموزش و پرورش آنها گردید.
پس از تسلط اعراب بر ایران تا هنگام روی کار آمدن دودمانهای ایرانی در واقع هرگونه کار جدی علمی در ایران از میان رفت.
با آمدن فرمانروایی سامانیان است که دوباره کار و کوشش دانشمندان آغاز میشود و در بیشتر رشته های دانش و ادب، مردان بنامی پدید میگردند. از سده سوم به بعد فلسفه نیز دوباره رواج مییابد.
روی کار آمدن حکومتهای ایرانی، شرایط پا گرفتن و رونق اقتصاد را فراهم می آورد و به دنبال آن فرهنگ و دانش شکوفا میگردد. در دوران ۲۰۰ ساله ابن حکومتها پیشرفتهای بزرگی در همه بخشهای مادی و معنوی جامعه دست داد. زبان پارسی به جای تازی رسمی شد و آداب و رسوم ایرانی از نو زنده گردید.
اوج تمدن در ایران، از راه نفوذ ایرانیان در خلافت عباسی عامل بنیادی تمدن اسلامی میگردد.
ولی این رونق و شکوفندگی مادی و معنوی در نتیجه روی کار آمدن غزنوی و سلجوقی یعنی خاندانهایی که به فرهنگ ایرانی دلبستگی نداشتند و با تعصب حکومت میکردند. قشریت متظاهر دینی روز به روز بیشتر پا میگیرد و شرایط رونق اقتصادی و آزادی باور و ایمان و شکوفندگی دانش و هنر را از میان میبرد.
از کتاب حکمت سعدی نوشته کیخسرو هخامنشی نشر امیرکبیر
حسین فریور در کتاب تاریخ ادبیات ایران می نویسد:
علومی که در سده پنجم و ششم در مدارس تدریس میشد عبارت بودند از فقه، اصول، حدیث، علم کلام، تفسیر و ادبیات عرب. فلسفه به آزادی و تحقیق قرن چهارم متروک بود. برخی از فقها آموختن فلسفه را حرام میدانستند و فیلسوفان را تکفیر میکردند…..حاصل سخن اینکه در این دوره ها دانشهای عقلی مانند فلسفه، ریاضی و علوم طبیعی به انحطاط میل نمود و غرض اصلی و هدف در تحصیل علم، بیان مطالب دینی گردید.