جشن باستانی مهرگان در خردسرای فردوسی با همکاری آکادمی بامداد در شهر مشهد با باشندگی (حضور) بسیاری از دوستداران تاریخ، فرهنگ و ادبیات پارسی و چهرههای سرشناس ادبیات داستانی ایران برگزار شد.
دبیر این نشست دکتر مهشید گوهری کاخکی، مدرس دانشگاه فردوسی مشهد و هموند (:عضو) هیات مدیره آکادمی بامداد است که نخست برای حاضرین سخن خود را با ابیاتی درباره آیین مهرگان آغاز کرد و سپس به شناساندن جشن مهرگان و پیشینه آن پرداخت. وی به دلایل نامگذاری این آیین به «مهرگان» از زوایای تاریخی و حماسی مانند داستان «نبرد کاوه و فریدون با آژیدهاک ماردوش» اشاره کرد.
جشن مهرگان از سوی دیگر چون در پیوند با آغاز پاییز، کشاورزی و برداشت محصول بوده بنابراین در خوان (سفره) مهرگان معمولا محصولات غله و خشکبار به کار میرود و نان ویژهای که از آرد هفت غلات پخت میشده و نمادهایی از ایزد مهر، نگارهای از خورشید، یا ترازو به عنوان راستیِ ایزد مهر و گل نیلوفر ویژه ایزد مهر، کاسه آب حاوی سکه و آویشن به عنوان گیاه مقدس بوده است. میوههای مخصوص مهرگان نیز سیب و انار است و بر سر سفره کتاب مقدس نیز باید باشد. شمع نیز به عنوان «نور»ِ روشنیبخش و پاککنندگی به عنوان نماد و نشانهای از آتش سفره را مزین میکند.
سخنران دیگر، جناب آقای دکتر حمید طبسی مدرس دانشگاه فردوسی مشهد به بررسی نامگذاری مهرگان و آیین میترایی در نگاشتههای گوناگون به ویژه واکاوی آن در متون زرتشتیان و علت عدم وجود آن در اوستا اشاره کرد و نیز گفت «مهرگان» در نخستین و کهنترین منابع پهلوی آورده شده است و نیز یادآور شد که در کهنترین منبع در تاریخ ایران پس از اسلام که به مهرگان اشاره کرده، کتاب تاریخ بلعمی نوشته ابو علی محمد ابن محمد بلعمی بوده که زمان نگارش این کتاب تقریبا همدوره شاهنامه فردوسی است. نکته جالب دیگر اینکه، مهمترین درس و داستان مهرگان چنانکه اشاره شد، «نبرد فریدون و کاوه آهنگر با ضحاک» است که تقریبا در تمام نگاشتهها، روایاتْ همانند هستند ولی در تاریخ بلعمی بدینگونه نیست بلکه «ضحاک کشته میشود»؛ تمامی شعرا و ادبای همدوره فردوسی یا پیشتر از او به اتفاق، جشن مهرگان را به «فریدون» نسبت داده و همداستان هستند.
نیز ابوریحان بیرونی در کتاب معروف خود «آثارالباقیه» صورت مُعرّب (عربی شده؛ عربیوار) آنرا به عنوان «مهرجان» آورده و به «دوستیِ جانها» معنا کرده که البته طبق نظر طبسی چنین رویکردی رد شده است. عنوان مهرجان را نیز حمدالله مستوفی بکار برده است.
وی با خواندن بخشهایی از کتابها با صدایی گیرا و رسا، اشاره به این نکته کرد که در مهرگان «بادهنوشی» را از حد میگذراندند بدین صورت که کتزیاس نیز اشاره کرده است که شاهان هخامنشی حق نداشتند بادهگساری کنند مگر در روز مهرگان؛ بدون محدودیت.
وی چند بیت از شاعر بزرگ پارسیگوی، رودکی را از کتاب اَلمُعْجَم فی مَعاییرِ أشعارِ العَجَم «مطالب روشن و منظم درباره قوانین اشعار فارسی» که توسط شمس قیس رازی در قرن هفتم نوشته شده است، را خواند :
ملکا جشن مهرگان آمد جشن شاهان و خسروان آمد
خز به جای مُلحَم و خرگاه بدلِ باغ و بوستان آمد
مورْد به جای سوسن آمد باز مَی به جای ارغوان آمد
تو جوانمرد و دولت تو جوان مَی به بخت تو نوجوان آمد
و نیز دقیقی هم اشاراتی به مهرگان دارد. پس از سامانیان، در دربار غزنوی خیلی بیشتر به موضوع مهرگان پرداخته شده مانند دیوان عنصری، و فرخی سیستانی هم بیش از دیگران و بیش از سی بار به این آیین اشاره نموده است. او در ستایش سلطان محمود و امیرمسعود و نیز سایر بزرگان قصایدی به مناسبت مهرگان سروده است؛ مانند در ستایش میمندی و پسرش یا برای حسنک وزیر. قطعه زیر قصیدهای است در ستایش میمندی که از قضا در آن دوره مهرگان برابر بوده است با ماه رمضان و این شعر شکل طنز به خود گرفته است:
یَکروز مانده باز زِ ماهِ بزرگوار
آیین مهرگان نتوان کرد خواستار
آواز چنگ و بربط و بوی شراب خوش
با ماه روزه کی بوَد این هر دو سازگار
ورزانکه یاد از و نکنی تنگدل شود
پیغام من بدو بر و پیغام او بیار
گو پار نیز هم به مه روزه آمدی
سوی تو خلق هیچ نِگَه کرده بود پار؟
چون کس بروزه در تو نیارد نگاه کرد
از روزه چون حذر نکنی ای سپید کار!
و نیز منچهری در دو قصیده بلند به مناسبت مهرگان در ستایش سلطان محمود سروده است. در ادامه دکتر گوهری اشاره کرد که شاهان هخامنشی و ساسانی کاخ ویژهای داشتند برای مراسم نوروز و مهرگان؛ در بامداد روز مهرگان، پادشاه پوشاکی گرانبها، نو و زربفت میپوشیده و نخستین تَنی که ورود میکرده وی را به عنوان خوشقدمترین و نیکوترین فرد آن روز به مجلس معرفی میکردند و گفتگوی نمادینی با پادشاه انجام میداده، سپس مردی وارد شده با خوانچه که دارای میوه های تازه و فصلی و تنقلات و نوشیدنی بوده و پس از پیشکش کردن آن، به دعا و نیایش برای کشور، مردم و پادشاه میپرداخته است. پادشاهان نیز بارعام و هدایا و پوشاک تابستانی به مردم اعطا میکردند و از سوی مردم و رعایا نیز هدایایی به پادشاه پیشکش میشد. اما در دوره اسلامی این روند وارونه شد بدینگونه که از سوی مردم و والی ها باید هدایای بسیاری به پیشگاه حاکم یا خلیفه اهدا میشد. در روز مهرگان، مردم پوشاک نو به ویژه به رنگ ارغوانی که نماد این آیین هست به تن کرده و به جشن و پایکوبی میپرداختند. اما مهرگان دارای زوایای عاشقانه نیز هست که دکتر گوهری از امیر ُمعــِـزّی شعری را با همین مضمون خواند :
طبع گیتی سرد گشت از باد فصل مهرگان
چون دَمِ دلدادگان از هجر یار مهربان
هجر یار مهربان گر چهره را زردی دهد
بوستان را داد زردی، وصلِ باد مهرگان
صنم علینیا ، دختر نوجوان باشنده نیز به زیبایی شاهنامهخوانی را انجام داد. یکی دیگر از برنامههای مهم و ویژه این نشست، رونمایی از کتاب جذاب دکتر شیرین بیانی همسر روانشاد محمدعلی اسلامی ندوشن بود؛ کتاب نوروز و مهرگان.
پس از سخنرانی طبسی، سخنان دکتر شیرین بیانی به مناسبت رونمایی از کتاب ایشان «نوروز و مهرگان» در خردسرای فردوسی، که به دلیل سکونت در کشور کانادا، صدای ضبظ شده ایشان در یک گفتگو، برای حاضرین پخش گردید، نقل میشود :
«نوروز را افزون بر نمادهای شاد ظاهریاش باید بیشتر گرامی داشت؛ اوضاع کنونی زمانه مرا به سویی سوق داد که بیش از پیش در باب گرامیداشت سنن ایرانی جهت درک ژرفتر ایرانیان بگویم و بنویسم. با توجه به دیرینگی چهارهزار ساله نوروز، با اینهمه گرفتاریها، مصیبتها، فراز و نشیبهایی که آمده و رفته، چگونه ماندگار شده و پایدار بوده؟ پس بدانید که این ملت دارای نیرویی است که با سُنّت آشناست و آنرا نگه میدارد؛ این انگیزه من بود….
نوروز و مهرگان پیامآوران زایش و رویش هستند و اینجاست که ادبیات و شعر با قدرت به کار آمد؛ اگر ادبیات نبود نوروز نوشته نمیشد. منوچهری دامغانی، رودکی و … اگر نبودند نوروز درست نوشته نمیشد. این افراد به خوبی ریزهکاریها را با لُطف خوش نوشتهاند. مهمترین منابع ما در مورد نوروز و مهرگان شعرا هستند به ویژه منوچهری.
من بدون کتاب و بدون ایران زنده نمیمانم و میبایستی بند ناف من با فرهنگ ایرانی مرتبط باشد در غیراینصورت خواهم مُرد. نگارش این کتاب مرا از فکر و خیال غربت، دوری از میهن و فرهنگ رها میکرد. هر ایرانی چنانچه به فرهنگ پناه ببرد برایش مانند دارویی شبیه مسکّن است.»
سپس وی به خوبی به واکاوی انگارههای آیین میترایی در فرهنگ ایرانی و نقد مسیحیت و نمادهای وام گرفته از میتراییسم پرداخت و افزود که میتراییسم دارای نمادها و انگارههای فراوانی است که در صورت رشدنیافتگی مسیحیت این قدرت را داشت که از سوی ایران و روم بر دنیا چیره شود؛ مهرگان وابسته به میترا و نوروز وابسته به زرتشت است.
مرسده اسلامی دیگر سخنران این نشست، دانشجوی مقطع دکتری زبان و ادبیات پارسی در دانشگاه فردوسی مشهد و هموند هیات مدیره آکادمی بامداد، به این نکته اشاره کرد که استاد شیرین بیانی نتیجه روانشاد ملکالمتکلمین – که خود یکی از کنشگران مهم جنبش مشروطه ایران بوده – است و نیز در خانوادهای فرهنگی رشد کرده است؛ مادرش ملکه ملکزاده و پدرش خانبابا بیانی از اساتید دانشگاه تهران بودند. در ضمن وی نوه مهدی ملکزاده نویسنده کتاب 7 جلدی تاریخ انقلاب مشروطیت ایران هم هست.
پس از این معرفی، وی به بحث میتراپژوهی یا مهرپژوهی پرداخت؛ در اوایل قرن بیستم میان دو جنگ جهانی و با بحران هویتی که غرب با آن دست به گریبان بود، آنها علاقهمند به شرقشناسی شدند یا به اصطلاح دوره فیلو ایستِرن به وجود آمد. مانند آلمانیهایی که در مورد شاهنامه فردوسی یا خیام کنگرهها و همایشهای جهانی برگزار میکنند که مطالعات میترایی از این جریان مستثنا نیست. پدر دانش آکادمیک پژوهشهای میترایی، فرانس کومون است که در اوایل قرن بیستم این ایده را بر اساس اسناد معروف باستانشناسی مانند سند بُغازکوی در نزدیکی آنکارا توسط وینکْلر خاورشناس آلمانی کشف کرد که پیمانی بوده میان هیتی ها و میتانی ها در قرن چهاردهم پیش از میلاد بسته شده است که درواقع مِهر یا میترای ایرانی را میان خود حَکَم قرار دادند که او ناظر آنها باشد و کسی پیمانشان را نشکند. در اروپای شرقی مناطق کاپادوکیه، آناتولی، کیلیکیه و نیز بخشهایی از ایران باختری فرانس کومون این نظریه را طرح کرد که میتراییسم رومی در واقع همان مزداپرستی ایرانی بوده که دستخوش دگرگونی شده و تبدیل به آیینی شده که پیش از مسیحیت در اروپا رواج پیدا کرده است. پژوهشهای انجام شده در ایران مانند نوشتههای آقای ذبیح بهروز که در یافتههایش گفته است «پیامبری به نام میترا آفریده شده» حتی زادروز وی، نام پدر و شیوه زندگیاش در منابعی که ایشان استفاده نموده، آمده است که این پدیدهای نو برای پژوهندگان ایران باستان است.
روانشاد هاشم رضی پژوهنده دیگری است که در نوشتههایش از مقالات فرانس کومون بهره بسیار برده است. اما در این واپسین سالها، میتراپژوهی مسیر متضاد دیگری را در جهت رد ایدههای فرانس کومون میپیماید و البته دلایل این پژوهندگان با توجه به آداب، نگارهها و نمادهای باقیمانده از میتراییسم مانند آیین قربانی یا تاروکتونی که به گاوکُشی نامدار شده درست است و سپس اسلامی به رمزگشایی همین نماد شناخته شده پرداخت.
توضیحاتی که یشت دهم درباره ظاهر ایزد مهر -ایزد بزرگ هندوایرانی- میدهد با تصاویری که در مهرپرستی یونانی هست بسیار متفاوت مینماید و بزرگترین تفاوت این است که ایزد مهر ایرانی در آسمانها جایگاه دارد و بر بالای البرز هر روز از خاور طلوع و شبهنگام ستارگان را «چشم میترا» معرفی میکند. در واقع، برای مهر ایرانی قربانی انجام میشود و اینگونه نیست که خودِ ایزد قربانی کند.
خویشکاری این دو نیز متفاوت است؛ خویشکاری مهر ایرانی -همچنانکه در سند بُغازکوی گفته شد – نظارت بر پیمانها بوده است. در اوستا نیز چنین آمده که «بر پیمان اهورامزدا و اهریمن» نظارت داشته است. از سوی دیگر خویشکاری میترای رومی نجات بشریت از بدی هواهای نفسانی که دارای خویشکاری درونی و فردی است، درون انسان است و نه در سطح جامعه.
وی از قول دکتر ژاله آموزگار طی گفتگویی که داشته افزود: ژاله آموزگار این تردیدهای نو را پذیرفته و گفته است نام میترا از خاور به باختر رفته اما از سوی دیگر هیچ شکی نیست که آیین مهرپرستی غربی هیچ رابطهای با مهرپرستی ایرانی ندارد.
مرسده اسلامی ادامه داد : با نگاه به تاریخ این جابجاییها میتوان دریافت که مهمترین دورهای که در آن تبادل باورها روی داده، دوره اشکانی به خاطر یورش سلوکیان یونانیتبار به ایران است. در دوره مهرداد اوپاتور (پنتئوس) همان مهرداد ششم، که فرمانروای پونت در آسیای کوچک بودند یک قرن پیش از میلاد جنگهایی بین ایرانیان و رومیان روی داد که یکی از بازوهای اصلی او لشکر دزدان دریایی بوده که از آنها همواره برای کمک به نیروی دریایی خود کمک میگرفته است و از این راه آنها نیز با مهرپرستی آشنا میشدند. مهرداد با نیّت کسب اعتبار، یکی از قهرمانان یونان به نام پرسیوس که باور داشتند او فرزند زئوس و نیای ایرانیان است که مهرداد نیز خود را به او منتسب کرده زیرا در برخی سکه ها وی را با ردای پرسیوس نقش زدهاند.
ستارگانی که صورت فلکی ثور (اردیبهشت) را در آسمان شکل میدادند، به گونهای بود که به شکل شکارچی که سر گورگونی را بریده است بالای ثور قرار میگرفته که به پرسیوس نامدار شد که در ایران به نام پرساووش یا برساووش نیز میشناسند. وی بر ثور که گاوی با شاخهای بزرگ و خطرناک بوده، پیروز و چیره بوده است. از دیگر تفاوتهای میتراپرستی غربی و مهرپرستی ایرانی این است که هر یک از پرستشگاهها و آتشکده ها عموماً بر بلندی ساخته شده و دارای روزنی رو به شرق است که نخستین پرتوهای طلوع خورشید بدان بتابد درحالی که معابد یونانی-رومی به شکل دخمههایی نمور در زیرزمین یا غارها و دور از دسترس همگان ساخته شدهاند.
اسلامی با بازگشت به محتوای کتاب جدید شیرین بیانی اینگونه شرح میدهد که «نوروز و مهرگان» از منابع پس از اسلام آغاز شده و همزمان به منابع یونانیان رجوع کرده و سپس به باورهای استورهای نگاه میکند؛ «بیانی» بیش از هر چیز از دوره سامانیان، غزنویان، سربداران و صفویان بهره گرفته است.
واپسین سخنران نشست، دکتر محمود فاضلی بیرجندی، پژوهشگر، نویسنده و مترجم بود که نگاه ویژهای به ضرورت پاسداشت مهرگان از نظر شرایط تاریخی، سیاسی، اجتماعی و جغرافیایی در استوره نبرد کاوه آهنگر و فریدون با ضحاک داشت که بسیار شنیدنی بود.
وی نخست یادی کرد از سالگرد بنیانگذاری آرامگاه فردوسی در سیزدهم مهرماه 1313، نیز معمار بنای آرامگاه و یادی از آیین ویژه هزاره فردوسی در توس، یادی از استاد کریم طاهرزاده بهزاد، زندهیادان کیخسرو شاهرخ و محمدولی خان اسدی نائب التولیه آستان قدس رضوی که در آن زمان همت نموده و چنین مکانی دایر کردند.
دکتر فاضلی بیرجندی با نگاهی ویژه و استورهای به رمزگشایی مهرگان پرداخت: «مهرگان پس از نوروز دومین جشن بزرگ ملی ماست؛ در این موسم فرخ است که فریدون بر تخت مینشیند . روزگار ضحاکی به انجام میرسد.»
وی نگاهی به پاره نخست زیست فریدون از زادن تا برتخت نشستن را بررسی نمود؛ پادشاهی فریدون برآمده از رخدادهای دو پادشاهی پیش از اوست. بنمایههای این پژوهش نیز شاهنامه و اوستا است.
او ادامه داد : داستان جمشیدشاه گزارش یک گذار آرمانی در ایران باستان است. همانطور که در گاتها درباره روزگار فرمانروایی جمشید چنین آمده است: «به شهریاری جم دلیر نه سرما بود نه گرما، نه پیری بود نه مرگ و نه رشک. پدر و پسر هر یک به چشم دیگری پانزده ساله مینمودند.» پانزده سالگی در فرهنگ ایران باستان سن آرمانی و نیمروز هم زمان آرمانی است به طوریکه در بندهش آمده: «تا پیش از آمدن اهریمن همیشه نیمروز است» و در زامیادیشت هم با این اضافه آمده است: «اینچنین بود تا پیش از اینکه او دروغ بگوید، چون دهان به سخن دروغ بیالود فره آشکارا به کالبد مرغی از او به بیرون رفت. جمشید افسرده و سرگشته همی گشت و در برابر دیوان فروماند و به زمین پنهان شد.»
شاهنشاهی جمشید در عصرآهن بوده همچنانکه میگوید : جمشید آهن را برای نبرد نرم کرد و جنگافزار آهنی را رواج داد و در شاهنامه نیز پیدا شدن آهن را کار هوشنگشاه دانسته است. کار مهم دیگر جمشید، ساخت جامعه طبقاتی ایران بود. زیست ایرانیان از جمشیدشاه به بعد در طبقات مشخص شده است و پیشهها دارای مرز هستند. او خود از دیدن مملکتی برخوردار و مردم مرفه به خود غره شد و پس از آن فره ایزدی را از دست داد. به گزارش اوستا در زامیادیشت: «فره از جم گسسته را فریدون برگرفت که به جز زرتشت، پیروزمندترین مردمان بود. بنابراین ضحاک بدسگال از این فره همیشه بی بهره بوده است.»
به تعبیر شاهنامه زمانه جمشید برابر است با شاهی نیکمَرد و دیندار در دشت سُواران نیزهگذار یا نیزهوران به نام مرداس که فرزندی دلیر اما سبکسار و ناپاک دارد که همان ضحاک است. وی با راهنمایی ابلیس پدر را میکشد و در چاه میاندازد.
دکتر فاضلی به این نکته اشاره میکند که فردوسی همیشه بدیها را با «اهریمن» معرفی نموده اما در اینجا از واژه ابلیس که عربی است با ریشه یونانی از واژه دیابولوس به چم فتنهگر، شیطانصفت و شرور به صورتی معنادار بهره برده است.
وی این پرسش را مطرح میکند : «آیا منظور فردوسی این بوده که نماد پلیدی تازی را به کار ببرد به چم اینکه ضحاک تازی است؟ » در صورتیکه در سراسر شاهنامه «اهریمن» نماد پلیدیها است. در ضمن وی به چاههایی که در داستانها آمده اشاره کرد: چاههای دشت کابل که فریاد زندگانی رستم در آن رقم میخورَد، چاه بیژن به عنوان چاه رهایی و چاه در داستان رستم که نماد فرجام یک عصر در تاریخ باستان است؛ فرجام عصر پهلوانی. وی به توضیحی در مورد نحوه فریب خوردن ضحاک توسط ابلیس پرداخته و نکته مهم اینکه پس از بوسه ابلیس بر شانه های ضحاک که رستنگاه دو مار وحشی میشود دوباره ابلیس در نقش پزشک بر او ظاهر شده و به وی سفارش میکند که «مغز سر آدمیان را خوراکشان کن تا آرام گیرند» و در گزارش شاهنامه تاکید میکند که «مغز سر جوانان خوراک ماران شود»؛ این رای ابلیس دارای مفهوم دردناکی است. ضحاک دشمن مغز و اندیشه است. چراکه میتوانست گوشت حیوانات و پرندگان دیگر تجویز کند! مغز اندام دانایی بشر است و دستگاه استبداد ضحاکی دشمن اندیشه و مغز است. پس او میخواهد مغز را نابود کند، به ویژه مغز جوانان را. حاکمیت استبداد با دانایی و جوان ضدیت دارد که این افسانه دارای ریشهای تاریخی است. در اثر ندانمکاری جمشیدشاه، کشور دچار هرج و مرج شد و از هر گوشهای کسی مدعی شاهی میشود و جنگ در کشور درمیگیرد. گروهی از این افراد موسوم به سُواران – برپایه گزارش شاهنامه – روی به ضحاک نمودند. فردوسی تاکید میکند که سُواران دل به بیگانه بستند و به ضحاک گرویدند و او را به شاهی دعوت کردند و آنان را از مردم جدا میداند. این نخستین انتقال قدرت بدون کشمکش و خونریزی است که بر پایه گزارش شاهنامه دنیا بر جمشید تنگ شد و از درگاه شاهنشاهی رفت و تخت و کلاه را به ضحاک سپرد. پس از گذشت یکصد سال، ضحاک جمشید را به چنگ آورده و با ارّه او را به دو نیم میکند. نخستین کسی که در شاهنامه به «شاه ایران زمین» ملقب میشود ضحاک تازی است. ضحاک نخست دستور میدهد دو دختر جمشید را به کاخاش بیاورند؛ برپایه افسانه و اساتیر هرگاه آژیدهاک بر دنیا چیره شود، «آب و زن» را که نماد زندگانی و زایش هستند به اسارت میگیرد. در گزارش شاهنامه، میگوید «به آن دختران کژی و بدی بیاموخت.»
ضحاک در خواب میبیند که فریدوننامی بر تخت او تکیه میزند. داستان زایش و پیدایش فریدون و پنهان کردن او مشابه داستان حضرت موسی (ع) است.
در این رابطه به نقل از شاهنامه :
خجسته فریدون ز مادر بزاد جهان را یکی دیگر آمد نهاد
این تعبیر، ویژه فریدون و یزدگرد سوم است و میگوید نهاد دنیا دگرگون شد و چون فردوسی اهل مبالغه نیست وقتی چنین میگوید بسیار جای پژوهش دارد. نحوه رشد و بالیدن فریدون نیز باز میگردد به کهن الگوهای ایرانی که همانا پرورش با شیر گاو است.
در بندهش : «پنجم گاو یکتا آفریده را در ایرانویج آفرید به میانه جهان …. » که دکتر بیرجندی تاکید بر مطالعه همگان در داستان ایرانی آفرینش دارد. فریدون در شانزده سالگی از کوه نزد مادر بازمیگردد و جویای نام و نَسَب خود میشود. مادر داستان مرگ فجیع پدرش را توسط ضحاک بازگو کرد و فریدون گفت : «اکنون زمان دست بردن به شمشیر است».
گزارش شاهنامه از خیزش کاوه :
داستان خیزش یک آهنگر از قشر بازاریان است و پیشه آهنگری او بسیار مهم و قابل توجه است چون از سختترین کارهاست. در کتاب اوستا آمده : «آهنگران از قدیمیترین صنعتگراناند» و بازار پشتیبان کاوه است.
این خیزش که توسط طبقه متوسط شهری کلید میخورَد، دومین انتقال قدرت از ضحاک به فریدون است که بسیار خونین و پس از هزار سال انجام میشود. در این داستان سوءقصد دو برادر به جان فریدون یاد شده که فردوسی هم از کنار آن گذشته اما از نظر تاریخی،سیاسی و اجتماعی جای درنگ بسیار دارد چرا که به یک فرمانروای خوشنام سوءقصد شده است و او نیز در صدد انتقام از دو برادر آهنگر برنیامد بلکه آنها را فراخواند و از آنها خواست که برایش «گُرز گاوسر» بسازند. این گُرز نیز دارای یک ماموریت تاریخی است؛ در اوستا، ضحاک به دست فریدون کشته میشود اما در شاهنامه خیر. بلکه او را به دماوند میبرَد و در آنجا اسیر میکند.
استاد فاضلی سپس داستان «از آب گذشتن» را مطرح میکند که بسیار مهم است. گویا نماد برشدن از ناخودآگاهی و رسیدن به خودآگاهی است. بنابراین هم فریدون و هم کیخسرو با مخالفت ملوانان نظامی روبرو میشوند و بیاعتنا به آنها از آب میگذرند. اینها در زمانیست که ضحاک همچنان بر مسند قدرت است. نخستین کاری که فریدون در آغاز فرمانروایی میکند صدور دستور آزادی دختران جمشید است. نبرد سنگین شهری میان فریدون و ضحاک درمیگیرد و مردم شهر خسته از بیداد ضحاک همگی پشتیبان فریدون میشوند. وی شخصاً ضحاک را به بند کشیده و با پیام و راهنمایی سروش او را به دماوندکوه برده و اسیر میکند. اینکه قرار نبود او را بکشد خود حکمتی دارد زیبا و آن اینکه چنانچه او را میکشت تمامی موجودات موذی و پلید از وجود او خارج شده و دنیا را دوباره ناامن میساختند.
درباره استوره اژدهاکشی افزون بر فریدون، میتوان از سام، رستم، گُشتاسپ و اسفندیار نام برد و در دوره تاریخی میتوان نبرد اردشیر پاپکان با کِرم هفتواد را برشمرد. فریدون دوباره به سروسامان دادن کشور، مردم و طبقات مشغول شد در حالیکه ضحاک جامعه را به عصر اشتراکی بازگردانده بود. نخستین کسانیکه به دیدار شاه جدید میروند بزرگان صاحبان ثروت یا قشر سرمایهدار هستند و او آنها را مینوازد و به آنها میگوید با آسودگی خاطر سوی همان کاری که دوست دارید انجام دهید برَوید که این دستوری است برای آزادی جامعه از فشار جامعه اشتراکی استبداد ضحاکی. عناصری مانند، بی اندوهی، دور شدن نگرانی ها، شادی فرزانگان، دادگستری، تنآسانی و خوردن و نوسازی ویرانه ها از ویژگیهای روزگار شاهنشاهی فریدون است.
در راستای پاسداشت این جشن، گروه موسیقی سنتی شمس خواف به سرپرستی استاد شمساله پونهرودی شاگرد و برادرزاده استاد روانشاد عثمان محمدپرست قطعات زیبای شاد و عاشقانه فولکلور اجرا شد؛ شمساله پونهرودی خواننده و نوازنده دوتار، استاد سیفاله ورزیده نوازنده دف، استاد حبیباله توکلی خواننده و نوازنده دوتار و استاد دانیال ورزیده نیز خواننده و نوازنده دوتار باشندگان این گروه موسیقی بودند.
در پایان نشست، آقای مهندس شُرکا رییس کمیسیون مسئولیت اجتماعی اتاق بازرگانی خراسان تعداد پنجاه جلد از کتاب «نوروز و مهرگان» را به رسم یادبود با امضای دکتر یاحقی به علاقهمندان حاضر در نشست اهدا کردند.
دکتر مهشید گوهری کاخکی، دبیر نشست
دکتر حمید طبسی
دوم از راست : دکتر فاضلی بیرجندی و چهارم دکتر یاحقی
استاد مرسده اسلامی و رونمایی از کتاب نوروز و مهرگان
شاهنامهخوانی صنم علینیا
آقای شرکا
دکتر محمود فاضلی بیرجندی
گروه موسیقی محلی شمس خواف
از چپ، سیفاله ورزیده، دفنواز و حبیباله توکلی و شمساله پونه رودی
دانیال ورزیده
فرتور از شرمین نصیری است.
6744
3 پاسخ
با درود و سپاس و دست مریزاد از سرور ارجمند نصیری که از برنامه های فرهنگی در خراسان ما را آگاه کرده و این نوشتار ارزنده را فراهم کردند. پایدار و پیروز باشید. پاینده ایران
نمیدونید چه اقدامات برنامه ریزی شده ای برای جلوگیری از پیشرفت خراسان و خفه کردن مردم خراسان در تمام عرصه های فرهنگی و هنری و علمی و ورزشی و… میشه. نمی دونید بازارهای خراسان رو به نفع شمال غرب دارن یکی یکی از بین میبرن.😭😭
درود و سپاس از توجه شما دوست گرانمایه. به امید سرافرازی ایران بزرگ.