بنابر دریافتهای ایرانیان باستان، آذر یا آتش از جایگاه ویژهای برخوردار بوده است تا جایی که همهی جهان پیدایی را که به جهان آفرینش نامبردار بوده است، ریختهای (:اشکال) گوناگون همان آتش میدانستند. چرا که آتش نام فلسفی عنصری است که بنابر تعریف علمی میتوان آن را انرژی نامید و آن در بردارنده توانایی (:قدرت) است که پیش برنده و مایهی جنبش است و از سویی مایهی روشنایی است و نمادی از پیش به سوی بالاست که مفهوم بالندگی و پیشرفت را میرساند.
آتش گرمابخش وجودی است و افزونبر آن، مایهی تولید است که خود رونق و گرمی زندگی مردمان را درپی دارد.
ما انسانها، به شرط زندگی و بهرهگیری از بخششهای جهان هستی در رایزنی روز نخست پا به گیتی نهادیم و این گرمای زندگی را در جهان مینو به چشم خرد دیدیم و با حس ناملموس دریافت کردیم تا جایی که آتش و گرمای زندگی در وجود ما زبانه کشید و اینجا بود که از سر میل – و نه با زور و اجبار – بار بر بستیم و راهی جهان گیتی شدیم و این را میدانستیم که ما مردم خود جلوههای همان انرژی بیکران و هستی خردمند هستیم که بدین گونه و با این رای، در پیوستگی و همیشگیبودن با این گرما همکاری داریم.
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد (حافظ)
حافظ نازنین که به گردن شناخت و فرهنگ ایران باستان حق بهسزایی دارد، در این بیت به کوتاهی و آکنده از مغز و دانش این نکته را یادآور میشود که شاید قلم ما از گفتن آن ناتوان باشد. در اینجا حافظ از آرزوی هستی و انرژی بیکران که پیوستگی و جاودانگی را در پدیدارشدن و جلوهگری میدانسته است و ذرات وجودی خویش را چون سربازان اهورایی خود میدانسته است، اراده و خواستی خردمندانه و سنجیده کرده است. چنانچه به سرآغاز این حرکت در اندیشههای خود بازگردیم بیگمان به نقطهی آغازی نخواهیم رسید و چنانچه این حرکت را در اندیشهی خویش به پیش ببریم، به پایانی نخواهیم رسید و این حرکت انرژی و آتش نهفته (:بالقوه)، پیوسته در حال جلوهگری و انجام است چرا که این انرژی «بیپایان» است و این هستی «بیآغاز و بیانجام» است، بلکه «سرآغاز و سرانجام» هم اوست.
ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست
آنچه آغاز ندارد، نپذیرد انجام (حافظ)
و البته ما عضو بخشناپذیر او هستیم و توانایی «او شدن» را داریم و به سوی او هستیم و میدانیم که با او یکی میشویم. ما زمانی به تماموکمال از او آگاه میشویم که در «گاه پرسندگان» که به گاه سرود و «گروثمان» اهورایی نامور است، باشنده باشیم و پرسشهای بیپاسخ خود را دریافت کنیم و پاسخِ پرسشهای خویش را از درونِ فورانکردهی خویش دریابیم.
آتش است این بانگ نای و نیست باد
آنچه در بالا آمده است بخشی از نوشتاریست با عنوان «عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد»، به قلم برزو پرستار که در تازهترین شمارهی امرداد چاپ شده است.
متن کامل این گفتوگو را در رویهی پنجم (اندیشه) امرداد شمارهی 477 بخوانید.
امرداد شمارهی 477 از دوشنبه، یکم آبانماه، 1402 خورشیدی، در نمایندگیهای امرداد در دسترس خوانندگان قرار گرفت.
شماره 477 امرداد بر روی دکههای روزنامهفروشی پخش نشد
خوانندگان میتوانند برای دسترسی به هفتهنامهی امرداد افزونبر نمایندگیها از راههای زیر نیز بهره ببرند.
فروش اینترنتی فایل پیدیاف شمارهی 477 هفتهنامه امرداد
فروش اینترنتی نسخهی چاپی شمارهی 477 امرداد
اشتراک ایمیلی هفتهنامهی امرداد
برای دریافت فایل اکسل نمایه امرداد کلیک کنید