لوگو امرداد

بینایی‌سنجی نونهالان مهدکودک یسنا

در راستای شناسایی و پیشگیری از تنبلی چشم کودکان، طرح غربالگری رایگان اختلالات بینایی نونهالان در مهدکودک یسنا اجرا شد.

مهدکودک یسنا دوشنبه 11 دی ماه 1402 خورشیدی میزبان طرح غربالگری اختلالات بینایی نونهالان بود. این طرح برای پیشگیری از پیامدهای ناشی از اختلالات بینایی و تنبلی چشم در آینده، و هم‌افزایی آگاهی والدین درباره اهمیت بینایی‌سنجی کودکان انجام شد.
مهدکودک یسنا ویژه‌ی زرتشتیان استان یزد با مدیریت جدید آندیا نامداری پذیرای نونهالان ۲ تا ۶ سال است.

0c6ab9c2 309d 4999 ad75 935fc7484dae 1c519dad c475 463b 97bb f4e337c02ce6 2bf82e03 57ca 4b12 be8f a2e3842edd04 4bf60536 f98c 4278 ba58 68ba92e84910 6c148302 d532 49a3 84bd 8fee57683a4f 8bffc845 e130 4387 bda8 5fa34d122419 8e613830 aaa1 456e a3e3 02054d5a4649 9ff563c0 4c51 4977 b44b c46bf9cd34c4 10c6f565 d751 4919 8a20 6cef70817b4f 38e9dff3 e09e 4ec4 8637 ece89d2374ef 56d85491 701a 4c49 83fb 0ae9949be3d3 62ca9daa 86af 435b b3ca 59cfbdca3ec1 242faa65 2ec4 4228 8218 add4bdad8889 633bb02c 207d 4de8 a747 ba335d146e91 8126b9b5 34e2 4f00 b670 9c38aba38b60 23657cfb 2688 4da9 ad54 91ded6e568ee 41041fdd a4ab 4507 a7ca 5c477dc95791 123071c4 c1e8 4f58 940f 375b24ec019f 631422d5 2bc7 4f16 aeae 03e416b957e3 930266d2 ab1a 41d0 a1e4 78450d05804e 51159531 96b0 4b54 b99e c6aa261d3c31 76576543 ebcb 4384 8eda a06176b36907 a69eb2a0 5125 49be b9d9 6352f6cb4b25 abe0cf8b 73b8 4b86 a466 3584ecbefd31 af6efa4b 8908 4aa0 9082 cc428885ae30 b6c50334 e74a 4423 a6a9 84560ed1a21d bb198ef2 06fa 4f76 b68c 33070772222d c0085f79 6e3f 4524 8d68 cf84ed2cc3f1 c97d15f1 a0a0 4067 8c55 b3002ad99988 dd1f23a2 9cda 4000 bbab 1ee7a83135ff ee8e072c 7cea 44c4 afd7 f09d4da4df57

فرتورها رسیـــده است.

4090

به اشتراک گذاری
Telegram
WhatsApp
Facebook
Twitter

11 پاسخ

  1. سلام دوستان
    واژه ی «یَسنَ = یَسنَه = یَسنا(گویش شمالی)، را در ویکی پدیا «پرستش» معنی کرده اند. به نظرم آن معنی بی اساس است. آنجا نوشته از «یَز» گرفته شده. به نظر من یَسنَه = یَسنا، به معنی روشن است و تغییری نکرده. این واژه ی بسیار کهن ایرانی، هندی، اروپایی همینک به معنی روشن در زبان های سلاویان شرق بکار می رود. یسنا(نام زن) = بانوی سپید چهره؛ او که چهره ای روشن دارد. معادل آلمانی «روشن» نیز در فرهنگ سپیدی و روشنایی ایرانیان بُن دارد. روشن در آلمانی می شود کلَر klar(به سکون ک) که در کل Kl(تالشی و به سکون اول) = آتش انبوه، روشنای بزرگ، بن دارد. کلگا = جای آتش انبوه، آتشگاه های طبیعی، آتشفشان. کلگاپِشت، و کلچَه سَر(نام دو ییلاق، دو آتشفشان خاموش در ماسال) و کلجا و کلیبَر(دو شهر در آذربایجان) نیز در همین کل = آتش انبوه، آتش آتشفشانی، بُن دارند. همینک آن دو ییلاق در ماسال جز مکان های مقدس به حساب می آیند.

    ممنون می شوم اگر دوستانی تصور دیگری از یسنا دارند، توضیح دهند. کل(به سکون اول) = یَسن. یَسنَ = یَسنَه = یَسن است = روشن است. در واقع یَسنَ = یَسنَه = یسنا، واژه ای مرکب نیست؛ بلکه جمله ای کوتاه است.

    در ضمن آخرین بخش بُن یابی سد(100) واژه ی چهارم را بالاخره منتشر کردم.

  2. روزخوش جناب لیثی حبیبی آیین و دین مزد یسنی . یعنی آیین پرستش و ستایش مزدا اهورا (دانای بزرگ و کل جهان). معنی یسنا که شما فرمودید شاید پرستش روشنایی و نور و اشا باشد. یعنی معنی کلمه ی یسنا همین روشنایی و نور باشد باز هم بزرگان ادبی و دینی بهتر میتوانند به سوال شما پاسخ دهند. ممنون از آگاهی شما عزیزان. امیدوارم نور و روشنایی سر لوحه ی همه ی کارها قراربگیرد و همه تندرست و سلامت بمانند و در نهایت عمر خوب و باعزتی داشتنه باشند.

  3. سلام و ممنونم بخاطر توضیح شما.
    جهان واژه دو بَر دارد، یکی توصیف و توضیح است و دیگری معنی ریشه ای. همانطور که آگاهید من پیشتر در باره توصیف نوشته و آن را نیز درست دانسته ام. چنانکه بیش از 80% معنی واژه نامه های معتبر جهان توضیحی و توصیفی است. ولی معنی ریشه ای نیست. مثال اَ شا = اَشا = آشُو(گویش شمالی) = او می تواند؛ او توانا است؛ او تواناتر از دیگران است. واژه ی مادی «شا» = شاه، نیز همان «شا»ی اَشا زرتشت است. شا = شاه، تواناترین فرد جامعه است. و با این حساب شاهِ ارثی بی معنی می شود. زیرا فرزند شاهی(توانایی) می تواند فردی عادی باشد.

    برگردیم به اصل سخن
    در وصف این جمله ی دو کلمه ای تالشی «اَشا» = او می تواند؛ آمده اند متنی نسبتن بلند نوشته اند. آیا آن متن غلط است؟ خیر، درست است. ولی معنی ریشه ای نیست. سخن من در باب معنی ریشه ای بود و نه توضیح و توصیف. توضیحات شما زیبا و درست است. ولی در متن ویکی پدیا از ریشه ی آن واژه سخن به میان آمده. و این کار خطرناک است؛ زیرا ما اگر احتیاط کافی نکنیم، می توانیم غلطی را به دفتر تاریخ ببریم. چنانکه ویکی پدیا هنوز می نویسد چله = چهله! سخن من این است؛ وگرنه توصیف و توضیحات امری ضروری در زندگی بشر است. ما از دهخدا بالاتر نداریم، آن بزرگ تاریخ هم در بیشتر موارد از توضیحات سود جسته، که کاری ست درست. ولی وقتی سخن از ریشه ی واژه در میان است، داستان سرایی ویکی پدیایی بکار ناید. این جرئت کاذب ضربه زننده است و ما باید از آن پرهیز کنیم. ویکی پدیا از «ریشه» نوشته؛ واژه ی «ریشه» را بکار برده.

    کوتاه: باید احتیاط کرد. وگرنه می توانیم غلطی را ناخواسته به دفتر تاریخ ببریم، ثبت کرده، رواج دهیم. و این حق نیست.

  4. توضیح

    «روزخوش جناب لیثی حبیبی آیین و دین مزد یسنی . یعنی آیین پرستش و ستایش مزدا اهورا (دانای بزرگ و کل جهان).»(برگرفته از متن شما)

    آنچه شما نوشته اید درست است؛ ولی توضیح است. ولی معنی ریشه ای «مَزدَ یسنَه یا مَزدَ یسنا» نیست. فراز مزدَ یسنا = مزد یسنا(خلاصه) عبارت است از مَزد + فتحه مضاف کهن + یسنا. که اگر این فراز کهن را بخواهیم به فارسی دری برگردانیم، می شود یسنای مَزد = روشنای خدا. یعنی فتحه مضاف کهن بجای بدل شدن به کسره مضاف به «ی» نسبت تبدیل شده. هر دو حالت درست است – ایرانَ زمین = ایران زمین(خلاصه) و ایرانی زمین. فریبورز(فری بورز) و فَرَبورز(فَرَ بُورز) – در هر دو حالت(طبق قاعده ی زبان مادر)، بُورز = بلندا، به فر ایزدی نسبت داده شده.

    کوتاه: پس معنی مَزدَ یسنا(قاعده ی تالشی ماسالی، و شکل کامل آن فراز) = مَزد یسنا(خلاصه)، یعنی روشنای خدا، نورِ خدا(خودآ)

    «یعنی آیین پرستش و ستایش مزدا اهورا (دانای بزرگ و کل جهان)(برگرفته از متن شما)

    «مزدا اهورا» که شما نوشته اید، مفهوم آن فراز را تغییر می دهد. شکل دقیق، «اَهُورَمَزدَ»(ماسالی – جنوبی) یا «آهُورامزدا»(تالشی شمالی) است. در بُن یابی 100 واژه ی پنجم، به آهُورامَزدا یا اَهُورَمَزدَ، خواهم پرداخت.

  5. وقت خوش جناب لیثی حبیبی. گفتار شما من را به این جلو برد که دین مزدیسنی و زرتشتی دو کلام جداگانه با معانی جداگانه می باشد اما همه زرتشتیان را با کلام زرتشتی بیان میکنند. قدیم را نمیدانم اما در کتابها به زرتشتیان هم پیرو آیین مزدیسنی میگفتند. بعدها مانویان و مزدکیان پس از زرتشت برای خود آیین دیگر پیدا کردند. اما این سوال پیش میاید ایا کلمه ی زرتشتی در ریشه یابی کلمه درست است یا غلط

  6. سلام بانوی گرامی
    «ایا کلمه ی زرتشتی در ریشه یابی کلمه درست است یا غلط»(برگرفته از متن شما)

    متأسفانه من پرسش شما را دقیق نفهمیدم.

    ولی کلن نظر خود را در باب واژه ها بیان می کنم. واژه ها به سه شکل در جامعه بشری معنی شده اند.

    1- داستان سرایی های بیهوده ی من در آوردی مردم نا آگاه. که به خرافه و افسانه های غیر واقعی آغشته است.

    بگذار مثالی بزنم. در میهن ما و جهان روستا هایی بوده و هنوز گاه یافت می شود، که یک خانوار دارد. مثل «ضیابَر» یا «زیابَر»، «خوشابَر»، «وسکَه»، «سومَه سرا»، «دَرَه کَه» و … که حالا ضیابَر، صومعه سرا(شکل غلط) و دَرَه کَه(در تهران) یا شهر شده اند و یا بخشی از یک شهر.
    خوشا مخفف خوشایند(نامی زنانه است در شمال میهن) و نام روستایی ست در تالش ایران.

    زمانی آن فراز بسیار بسیار ساده ی و گویای تالشی که معنی اش می شود «درِ خانه ی خوشا» = خانه ی خوشا، را شکافته معنی کردم. یکی از بچه های فعال در اینترنت آمد گفت عجیب است من از دهقانان منطقه افسانه ای باورنکردنی در باره اش شنیده ام که به این سخن منطقی روشن شما هیچ شباهتی ندارد. ولی دهقانان که حتی سواد خواندن و نوشتن ندارند؛ چنان با جرئت آن داستان افسانه ای را بیان می کنند، که من تحصیل کرده و معلم نیز باور کرده بودم.
    این بدین مفهوم است که آن افسانه ی خرافی نسل به نسل منتقل شده و دهقانان عزیز زحمتکش نیز با باور به آن، تکرارش می کنند.
    چرا روی باور تکیه کردم؟
    زیرا در حال حاضر در اینترنت خیلی از شارلاتان ها از خود داستان در می آورند و به جای دانش ارائه می دهند – صداقت در زمانه ی ما تقریبن مرده. این شارلاتانیزم و دروغپردازی جدا از شبه علم است، که امری گول زننده می باشد – این بحثی دیگر است، بگذار بمانَد.

    کوتاه: برای واژه ی مرکب و بسیار ساده ی خوشابَر = درِ خانه ی خوشا(برگردان به فارسی دری) = خانه ی خوشا، یک داستان عجیب درست شده بود – کلن مردم افسانه را دوست دارند و به همین خاطر گاه در دام حرف های عجیب و غیر دانشی و خرافی می نشینند. و چنان می نشینند و با باور بیان می کنند، که آن معلم نیز پذیرفته بود. در حالی که آن مرکب بسیار ساده است. در فارسی نیز از این دست بیان داریم. مثلن می گوییم «یک دَر دکان» = یک دکان. چرا اساس «در» شده و نه خود خانه یا دکان، داستانی ست که در گذشته های دور تاریخ بُن دارد؛ بمانَد.

    2 – تصور غلطی از معنی یک واژه دارند؛ زیرا آن غلط به هر دلیلی جا افتاده. مثل چله = چهله؛ که یک دروغ بزرگ و غلطی ست صادقانه. یعنی محقق شارلاتان نبوده، انسانی شریف و زحمتکش بوده که به دام شباهت افتاده.

    3 – معنای ریشه ای و علمی واژه است.

    اینکه وقتی از ریشه یابی واژه ای سخن به میان می آوریم، بی هیچ تردیدی باید فقط و فقط به شکل واژه با تدقیق توجه ژرف، بسیار ژرف داشته باشیم. هر حرف من درآوردی و بی بُن در این بخش غیر قابل پذیرش است. زیرا اینجا خرد و دانش و منطق سخن می گویند.

    حال برگردیم به زَرتَشت = زَرَ تشت = تَشتِ زَرین(برگردان به فارسی) – هنوز تالش ها یکی از قسم هایشان قسم به زَرَدَ آفتاو = قسم به آفتاب زرین، است.
    چرا کسی، هیچ کسی را توان معنی کردن «زرتشت» نبوده و نیست؟
    دو دلیل اساسی دارد.
    1 – تلفظ های خارجی ها محققین را گمراه کرده. آیا خارجی ها مقصرند. خیر، آن ها صادقانه با قاعده زبان خود آن را تلفظ کرده اند. مثال: واژه ی پهلوی، تالشی، آلمانی «کَی سَر» را عرب صادقانه «قَیصَر» تلفظ کرده. همین شهری که من آن هستم، نام میدان مرکزی اش، میدان «کَی سر» است؛ به معنی میدان شاه، میدان امپراتور.
    این کهن واژه ی پهلوی(مادر فارسی) در فارسی منسوخ شده؛ و بعد مَُعَرَّب شده ی آن به ما برگشته. اصل چنان منسوخ شده که اگر من در تهران پایتخت میهن ما، به کسی بگویم «کَی سَر» بیشک در نمی یابد؛ مگر افراد اندکی که اصل واژه را می شناسند.

    2 – زبان های مادر، مانند پهلوی و تالشی و … دیگر برای دست اندر کاران زبان و واژه زبان هایی نا آشنایند. و فقط محققین در مواردی خاص به آن ها می پردازند؛ و بعد از آن خود آن ها نیز متن خود را فراموش می کنند. یعنی در جامعه «کَی سَر» را بکار نمی برند. مانند همگان همان معرب شده ی به ما برگشتهرا بکار می گیرند؛ فقط همان – قَیصَر(البته آن واژه ی عربی را ما غلط نیز تلفظ می کنیم) بگذار ایزد سخن ما را ببخشد.*

    * ایزد = خدا = ای زَد = آنکه «ای»(یَ = 1 = یگانگی) به نامش زده شده. یزدان نیز دقیق همان است. «ای»(تالشی) = یَک = 1. «یَ» پهلوی = «ای» = 1. ک یَک در معنی واژه تأثیری ندارد؛ مثل ک واژه های پهلوی و تالشی آیینک، بابک، تُورک و … به همین خاطر تُورانِ تالشی در پهلوی تورکان تلفظ می شود.

    برای داشتن تصوری درست و دقیق، باید فقط و فقط به شکل واژه رجوع شود. اینجا داستان سرایی نمی گنجد. نام مبارک شما «پوراندخت» است؛ به شما نمی توان گفت «توراندخت»
    پس برای ریشه یابی و معنی کردن نام شما، اول باید آن را شکافت، بعد باید ریشه یابی و معنی کرد. اینجا داستان سرایی نمی گنجد. ما با دو واژه ی «پوران» و «دُخت» روبرو هستیم. هرچه که می خو اهیم بگوییم و بنویسیم، باید در باب همین دو واژه باشد.

    فردی اهل تحقیق در خارج از میهن به واژه ها می پرداخت. گاه کارش بسیار نیک بود؛ و من نیز با دلایل کافی تأیید می کردم.
    ولی اغلب از خود داستان های عجیب در می آورد. نمی دانم به چه دلیلی به شدت ضد زرتشت نیز بود. آن فرد را پروفسور جمالی می نامیدند. روی چه مبنایی او دکترا گرفته و پروفسور نامیده شده را من نمی دانم. ولی این را نیک می دانم که کار هایش بیشتر افسانه گویی را می مانست تا واژه شکافی.
    حال آن انسان نیست که از خودش دفاع کند. بگذار ایزد دانش این قلمزن کوچک را ببخشد. بگذار آن فرد دانشمند نیز مرا ببخشد. البته گناهش را در آن دنیا به گردن شما می انداززم(شوخی)
    ولی واقعن بسیارانی ندانستند و نمی دانند که آن انسان محقق آن همه افسانه سرایی را از کجا آورده.
    واژه شکافی امری ست بسیار بسیار روشن و دقیق، که باید با تدقیق(باریک بینی) همرا باشد. افسانه هم زیباست. من یکی از کارهایم افسانه سرایی است؛ البته با شعر افسانه می سرایم. ولی واژه شکافی کاری ست دانشی؛ افاسنه اینجا مگنجد.

    مثال: پسَر(تالشی و به سکون اول) = پع سَر(با ع عربی اشتباه گرفته نشود؛ تلفظ آن ع تالشی البته کمی به تلفظ عربی نزدیک است)

    پع(تالشی، به سکون اول) = پدر(پع، یکی از نام های پدر است در تالش زمین دو سوی مرز.) سَر = مانند، همگون، هم جنس. پس پسر = پع سَر = مانند پدر = مذکر – ریاضیات است در سخن. این واژه شکافی ریاضیاتی، دانشی، فرمولی و دقیق است. و اگر در موارد دیگر بُنداری(مصدری) در کار باشد، باید بُندار آن نه فقط ذکر شود؛ بلکه باید صرف گردد. گاهی یک واژه به شکل عجیبی به دو بندار وابسته است. مانند همین «واژَه» که دو بندار «واتِن» = گفتن، و «ژَندِن» = زدن، بُن دارد.
    واژه شکافی همینکه از منطق ریاضیاتی، منطقی و فرمولی خود خارج شد، می شود امری خطرناک؛ زیرا در بیانات حتی انسان های دانشمند، شریف و صادق می تواند نادرست ها، غلط ها نیز وارد شوند.

    جیگَر(جگر – غلط مصطلح) = ژیگر = زیگر = زندگی ساز. اینجا داستان سرایی نمی گنجد. با فرمول و ریاضیات باید به این سرا در آیی.

    کوتاه: این سخن را گوش گیر و یاد دار، هر چیز جای خود دارد خواخُور، ای برار.

    خواخُور(گیلکی) = خواهر. برار(گیلکی) = برادر.

    ای کاش این گفتگوی بجا و زیبا با سرعت به پشت صفحه نمی رفت.

  7. نکته ای دیگر: در یک دین می تواند آوین(پهلوی، تالشی – اصل واژه) = آیین، های گوناگون باشد.
    چون مردم حتی دانشمندان دیگر ریشه ی خیلی از واژه ها را نمی شناسند، تصورات خود را می نویسند. واژه ی پهلوی، تالشی «آوین» یعنی نمایش. این نمایش می تواند در باب اعتقادات مذهبی باشد و یا یک برنامه ی تآتر مانند. در گیلان زمین در نزدیک نوروز از این آوین ها(نمایش) هنوز دیده می شود. مثل آوین «نازخانم» یا «عروس و گُولِه»

    کوتاه: چون شما آوین = آیین(دِگر شده) را با دین یکی گرفته اید، در نتیجه آن سوءِ تفاهم پیش آمده. این از کم دانشی شما نیست. هیچ پروفسوری در میهن ما نمی داند «آوین» چیست. زیرا مفهوم اش را آیین دِگر شده، مخدوش کرده.

    «آیین – آوین(پهلوی) دستور، روش، رسم و عادت، نظم و قاعده، نظم و قاعده، سنت، کیش. زیب و زینت و آرایش»(عمید ص 60)

    هیچ یک از این کلمات معنی ریشه ای آوین = نمایش، را با خود ندارد. البته «زیب و زینت و آرایش» در آوین های گیلان زمین دیده می شود. یعنی در مراسم «نازخانم» یا «عروس و گولِه»، به شکل های عجیب و غریبی بازیگران خود را می آراستند. از جمله با کاه یا کولَش شالی، شلتوک.

    عمید واژه شناسی دانشمند و بزرگ است؛ ولی وقتی همین دانشمند عزیز و بزرگ دیگر با بُندار(مصدرِ) «آویندِن» = نشان دادن، حتی کوچکترین آشنایی ندارد، چه تواند در باب آن بگوید. باید از ایشان فراوان تشکر کرد که اصل واژه را نیز آورده – این یعنی واژه نامه نویسی درست.
    بسیاری از واژه های جاری در زمانه ی ما شکل عوض کرده اند. مثال: واوَر(پهلوی) = باور(امروزی). و از این دست بیشمار است. البته در این مورد هم واور درست است و هم باور؛ زیرا هم وا و هم با به معنی باد است. مثل با در واژه ی تالشی(ایرانی) باکو؛ و وا در واژه ی تالشی وادَه = باتَک(پهلوی) = بادَه(فارسی).

    وا = با = باد.
    وا(تالشی) = تاب – تابی که بر درخت می بندند و تاب می خورند.

    چرا وادَه = تاب دهنده؟ زیرا وقتی کسی بادَه می خورد، کار مخچه مختل می گردد و فرد تاب می خورد؛ به اینسو و آنسو می رود – «چون کشتی بی لنگر، کَژ می شد و مَژ می شد»

    امروز بیش از این نمی توانم اینجا بنویسم. فردا برمی گردم؛ اگر سوالی بود، جواب می گویم.

  8. ممنون از صحبتهای شما خیلی سخت بود ولی تاثیر گزار چون کلمات مشخص میشود که با چه پشتوانه ای ادا شده و ما و آیندگان باید به جلو ببریم‌. بسیار شیرین از افسانه بیان نمودید که خیلی ها افسانه ها رو چون دوست دارند آنها را به علتهایی باور هم میکنند. در مورد زرتشت که گفتید من معنی کلمه ی زرتشت را روشنایی زرین هم شنیده ام و تشت زرین که شما میگویید به این کلمه بیشتر نعنی میبخشد. شاید همان معنی که قبلا گفته شد روشنایی. نور =یسن .یسنا. شاید اشا هم در برگیرنده ی همین نور و روشنایی است با پاکی روح و جسم همراه باشد و پیروان زرتشت باید به آن پاکی روح و جسم برسند که شایدپیروی از فروغ مزدیسنی فاصله ی چندانی از پیرو زرتشت نداشته باشد. شاید یکی و یکسان باشند. اما هرچه به زمان حال میرسیم افکار و زمان همه چیز را تغییر داده است و حتی اشا بودن مردمان امروزی. باز هم سپاس از شما که برایمان کلمات را باز میکنید. از کلمه ی چشم زخم هم بگویید ریشه ی این کلمه چطور وارد ادبیات شده . آیا افسانه است یا حقیقت؟! سپاس از شما.

  9. سلام
    خیر، دو دین وجود ندارد، یک دین است و نام آن دین زرتشی است = زرتشت + ی نسبت.
    آوین ها(آیین ها – غلط مصطلح) خود بخشی از دین اند؛ هر دینی.
    زَرَتَشت(تالشی) = زَرتَشت(خلاصه) = تشتِ زرین(برگردان به فارسی) همان آفتاب است = تشت زرین آسمان. و این به احتمال قوی مانند «وَهریز» که در آخرین پست وبگاهِ «جهان زبان» آورده ام، باید یک لقب باشد؛ چنانکه کوروش = زینده روی کوه، یک نام مستعار است.

    در مورد چشم زخم متأسفانه تخصص ندارم. «بر چشم بد لعنت!» این اصطلاحی ست که ایرانیان بکار می برند. و این نشان می دهد که از چشم زخم می ترسند. آیا این ترس واهی است؟
    دانشمندان می گویند، چشم، بخشی از مغز است که بیرون زده. و این نزدیک ترین عضو به مغز، بیشک دارای انرژی های ویژه است. و بهتر است چشم شناسان و چشم پزشکان و متخصصان این امر سخن بگویند.
    کوتاه: چشم، شگفت انگیزترین عضو است.

  10. و نکته ای از قلم افتاده

    ما همه چنگانه شدیم، باورِ دیوانه شدیم *
    حال جهان است خراب، ما همه بیگانه شدیم

    *دیوانه = مانند دیو، مانند هیولایی افسانه ای که یورشگر است و با خرد بیگانه.

    در همه ی دین های جهان به دلایل مختلفی شاخه هایی نیز ایجاد شده. مثلن در مسیحیت جدید و قدیم اگر همه ی شاخه ها را بشماریم شاید سر به سد(100) زند و حتی بیش گردد.

    خیلی از این بعد ها ایجاد شده؛ و کم کم طرفدار یافته و مقدس گشته. چنانکه اگر خدایی هست، یکی ست؛ ولی هر کسی تصور خود را از خدا دارد و این هَزارگی، هزار داستان را نیز آفریده.

    مثال: ما در فارسی می گوییم درخت. هر خلقی در جهان نیز نامی بر آن گذاشته. آیا این گوناگونی نام ها محتوای درخت را در طبیعت تغییر می دهد؟ خیر.
    کوتاه: این چنگانگی ها به دلایل گوناگونی در جهان هست و عادی ست.

    حافظ جواب بشر نا آگاه و به جان هم افتاده را اینگونه زیبا و کوتاه داده:
    «چو ندیدند حقیقت، ره افسانه زدند.»

  11. جناب لیثی حبیبی سپاس از این که به سوالاتم پاسخ میدهید. در مورد چشم زخم یا جمله ی برچشم بد لعنت که فرمودید فقط همیشه این سوالی بود که آیا در ادبیات ایران این جمله یا کلام چقدر موجود است چون به نظرم میاید افسانه ها باعث حقیقت یافتن یک سری رفتارها شده مثل پنهان کردن افکار خود جهت چشم بد. و اموزش این رفنارها به نسل بعد خود. حتی مهره های آبی را در ایران برای دور شدن چشم بد به هر چیزی اویزان میکنند مثل خر مهره یا رنگ فیروزه ای و اّبی که شکل چشم هست. در هندوستان این چشم بد یا چشم زخم با مهره ی چهره ی ادمک قرمز و حتی خال مشکی به دو طرف شقیقه ی کودک میزنند که از چشم بد دور باشد وحتی با انگشت خود ازکنار چشم خود گرفته به زیر گوش طرف یعنی شاهرگ گردن مقابل میزنند که از چشم بد دور باشد. فکر کنم در ادبیات هند این چشم زخم بسیار رایج است. فقط خواستم کمی بیشتر بدانم. باز هم اگر چیزی کلامی که جا مانده برایمان بگویید‌ چون خیلی شیرین بیان میکنید و به شخصه خیلی یاد میگیرم. سپاس از شما و نکته های لازمی که بیان میفرمایید. شاد و سلامت باشید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترین ها
1403-02-13