لوگو امرداد
نوشته داریوش مهرشاهی

سختی‌های گرفتاری در گروه‌های مجازی        

داریوش مهرشاهیابتدا می‌خواستم در سختی‌های ریاست‌جمهور شدن در ایران بنویسم ولی دیدم نوشتن در این باره، اگر هم گوش شنوایی باشد خود سختی‌ها و جان سختی‌های خود را می‌طلبد که فعلا زمانش یا توانش برای من نیست. شاید در یک فضای مردم‌سالاری و با امکان رقابت آزادانه احزاب گوناگون بر آمده از مردم چنین فضای بیان و گفت‌وگویی امکانپذیر می‌شد. به همین دلیل می‌خواهم به مقوله‌ای بپردازم که مدتی است ذهن مرا به خود مشغول داشته است و آن هم یکی از پیچیدگی‌های زندگی در سپهر مجازی گروه‌های اینترنتی امروز در جامعه ماست.

شروع داستان دنیای گسترده و انبوه گفتگوی مجازی

با شروع دوره کرونایی و خانه‌نشین شدن مردم، و به‌ویژه با غیرحضوری شدن کار بیشتر کارکنان دولتی و دانشگاهی، توجه به سپهر مجازی و سایت‌های واتساپی و تلگرامی به شدت رشد کرد. یک پژوهش علمی دانشگاهی نشان داد که میانگین امتیاز نگرش دانشجویان نسبت به استفاده از سایت‌های واتساپ و تلگرام برای کمک به کلاس درس نزدیک به چهارونیم از پنج امتیاز بوده است. نتایج این پژوهش نشان داد که حدود صددرصد دانشجویان اعتقاد داشتند با استفاده از واتساپ و تلگرام در فرآیند مشاوره و راهنمایی آموزشی، بسیار سریع‌تر و آسان‌تر از استاد می‌توانند بهره‌مند گردند (دشتگرد و همکاران، ۱۴۰۱).

 

در همین فرآیند بخش قابل‌توجهی از افراد، از جمله همکیشان گرامی، به سرعت به سپهر اینترنتی و فضای مجازی گرایش یافته و بلکه به شدت دلبسته و وابسته آن شدند. از دلایل این دلبستگی‌ها، به نظر من، شاید یکی همین سرعت پخش داده‌ها و اطلاعات و امکان پیوند پرشتاب (سریع) در موضوعات مورد گرایش ‌با هم سخنان و هموندان گروه بوده است. در مجموع وابستگی به اینگونه فضاهای مجازی پیوند گروهی، گاهی اوقات حالت خو گرفتن شدید (اعتیاد) را نشان می‌دهد که باید روان‌شناسان بیشتر آن را بکاوند. همچنین باید یادآور شد که این گونه ابزار مدرن مجازی وارد جامعه ما و جهان سوم شدند بدون این که فرهنگ استفاده از این ابزارها در جوامعی با سنت غیرمردم‌سالاری (دموکراسی) زمینه‌چینی و نهادینه شده باشد.

در این دنیا و شرایط تازه، برخی از دوستان و نیز همکیشان و بستگان، کانال‌ها و گروه‌های گوناگونی را پدید آوردند که در اینجا کاری به اهداف افراد و این که تا چه حد این گروه‌ها و کانال‌ها مفید هستند ندارم. البته که بنیادگذاران این گروه‌های مجازی عده‌ای را نیز در آنها، خواسته یا نخواسته، عضو کردند و عده‌ای را هم دعوت به عضوگیری نمودند. گاه صمیمیت، مهربانی و ساده‌انگاری بستگان و دوستان باعث گردید که در گروه‌های فامیلی و گروه‌های دوستی و دورهمی متعدد و به شدت افزایش یابنده،  من و شما هم گنجانده شدیم. در نتیجه کم‌وبیش از ما خواسته شد که با گروه یا گروه‌هایی در امور اجتماعی یا دورهمی روزمره و ساده همکاری داشته باشیم.

بودن یا نبودن در برزخ:‌ مساله این است!

تا این جای قضیه مشکلی به نظر نمی‌رسد و به ظاهر چندان پیچیده نیست. البته برای من همیشه این پرسش مطرح می‌شود که یک گروه یا کانال تلگرام یا واتساپ با چه چهارچوب و برنامه ایجاد می‌شود و آیا عضوگیری یا انتخاب اعضای گروه آزادانه و با درخواست خود افراد خواهد بود یا این که پدیدآورنده گروه به گونه خود خواسته هر کس را که می‌شناسد، چه از فامیل و بستگان یا از میان دوستان و رفقای گوناگون، بدون نظر آنان می‌تواند به گروه بیفزاید. اگر پیوستن به یک کانال (گروه) اختیاری انجام پذیرد بسیار متفاوت خواهد بود تا این که به صورت ناخواسته در گروهی به عضویت در آمده باشید. البته در سرزمینی که هیچگاه خواست و نظر تک‌تک مردم اهمیتی نداشته است این که من و امثال من چه دیدگاه و نظری در مورد نحوه عضویت در گروه‌های مجازی داریم شاید برای خیلی‌ها مهم نباشد. از سویی هم برخی دوستان عضو نمودن ناخواسته ما را در گروه خود یک نوع دست بزرگی می‌دانند که بر سر ما گذاشته‌اند و حتما لطف و مهربانی این دوستان شامل حال من و شما شده است. به هر گونه که باشد درگیری در این سپهر مجازی است که بنا بر نیازهای استفاده از اینترنت در جهان امروز در زندگی بسیاری از ما رشد کرده است.

اما مساله این جاست که آیا بودن در گروه‌های گوناگون گفت‌وگو یا مبادله داده‌ها و فیلم و نوشته و…..ما را پایبسته می‌کند به فرستادن و شریک شدن بایسته (الزامی) و پیوسته این موارد همراه با صرف وقت هر روزه؟ بودن یا نبودن در این گونه گفت‌وگوها و مبادله آگاهی‌ها و داده‌ها و فیلم و نوشته‌ها خود گاهی در شرایط کنونی ما حالت یک برزخ را ایجاد می‌کند که در آن گیر می‌افتیم که آن را “برزخ دیجیتالی[1]” می‌گویند.

شروع برزخ دیجیتالی چگونه و کی؟

هنگامی که در یک کانال یک‌سویه (یعنی کانالی که فقط کارش اطلاع‌رسانی در یک موضوع ویژه است و شما امکان فرستادن نظر ندارید) عضو هستیم این کانال کاری به نظر یا بازخورد شما ندارد و لازم نیست شما برایشان مطلبی بفرستید. کانال‌های زیادی در مورد معرفی کتاب یا  علم و  دانش عمومی از جمله جغرافیا، هواشناسی، جامعه شناسی و…….هستند که فقط آگاهی‌رسانی می‌کنند و شما نمی‌توانید به طور مستقیم برایشان مطلبی یا نظری بفرستید. از سوی دیگر کانال‌های دوستان یا دورهمی فامیلی یا هم کلاسی‌های قدیم و از این قبیل از شما انتظار دارند که شما هم نظر خویش یا مطلب خویش را بار بگذارید و با هم پیوندان گروه هم‌بهره شوید. در نتیجه هموند (عضو) بودن در یک گروه  یا کانال مجازی دوسویه (با چمشداشت هم‌بهره شدن انگاره‌ها و داده‌ها) برای برخی این خویشکاری (وظیفه) را ناگزیر می‌سازد که در آن به نحوی شرکت داشته باشند. ساده‌تر بگویم در صورت کوچک بودن گروه و ویژه بودن آن (به نمونه خیالی گروه دوستداران پرندگان شکاری فلان با کمتر از صد نفر هموند)  و به‌ویژه گروه‌های بستگان و دوستان نزدیک، پدیده‌آورنده یا دارنده (صاحب) گروه (Owner) و اداره‌کننده (admin)یا اداره‌کنندگان آن بیشتر این چشمداشت (توقع) را دارند که من و شما در گفت‌وگوها و دادوستد داده‌ها و آگاهی‌ها همکاری داشته باشیم. در این میان اگر که ما گرفتاری‌ها یا اولویت‌های دیگری برایمان پیش آید و نتوانیم در این گروه ویژه یا گروه‌های دیگر همکاری بسنده (کافی) داشته باشیم، این کم‌کاری یا نبود ما ممکن است موجب رنجش یا پرسش صاحب یا اداره‌کننده گروه از ما شود. درواقع شرکت و همکاری در یک گروه ویژه با هموندان مشخص و به نسبت محدود این خویشکاری (وظیفه) اخلاقی را در ذهن باشندگان گروه (یا برخی از آنها) می‌سازد که باید حتما به‌طور پیوسته و برای مثال هر روز یا دست‌کم هر دو سه روز یک بار (اگر نه هر ساعت!!) در گفت‌وگوهای گروه شرکت داشته باشند. حالا اگر یک تن چند ماه در این گفت‌وگوها همکاری کند و پای بادوام گروه باشد ولی پس از آن به هر دلیلی نتواند یا نخواهد این گفت‌وگوها و کشاکش‌ها و بگومگوها را ادامه دهد در اینجاست که ماجرای گرفتاری در برزخ دیجیتالی  شروع می‌شود.

مجازیبا توجه به پژوهشی که سایت مطالعات اینترنتی Secure Data Recovery بر روی رفتار یک‌هزار تَن از مردم آمریکا (از سن ۷۶ سال تا نوجوانی) در کنش و واکنش افراد در سپهر اینترنتی و گروه‌های مجازی انجام داده است مشخص شده که بیست درصد پرسش‌شوندگان احساس می‌کنند باید به همه گروه‌هایی که در آن عضو هستند واکنش (پاسخ) نشان دهند. همچنین حدود چهل‌و دودرصد پرسش‌شدگان احساس می‌کنند که عضویت در گروه‌ها مانند یک شغل نیمه‌وقت برایشان به شمار می‌رود (درحالی‌که ممکن است هیچ درآمدی برایشان نباشد). نتایج این پژوهش همچنین نشان داده است که ۶۸ درصد افراد از تعداد زیاد زنگ نوتیفکیشن (تذکر دریافت یک پیام)، ۳۷ درصد افراد از حجم بسیار زیاد مطالب رسیده در گروه‌ها، ۳۳ درصد افراد از افزوده شدن ناخواسته به گروه‌ها، ۲۶ درصد افراد از مطالب نامربوط به هدف و چهارچوب اصلی گروه‌ها و همین‌طور ۲۶ درصد افراد هم از عدم‌پاسخگویی به پرسش‌ها و پیام‌های مهم ناراضی بوده‌اند (یوگنی راژنیک، 2023).

چگونگی بیرون آمدن از برزخ دیجیتالی

حال پرسش این است که اگر کسی بخواهد به نحوه درست و با توجه به اصول اخلاقی از این گروه‌ها خارج گردد چگونه باید عمل کند که کسی ناراحت نشود؟ این موضوع بستگی زیادی به جامعه و محیط فرهنگی و نحوه تربیت و آموزش افراد آن جامعه دارد. البته کم‌وبیش هر کاری هم بکنید بسته به نوع گروه و تعداد افراد گروه و روابط نخستین (پیش از گشایش گروه) بین آنها در نهایت ممکن است یکی دو تن از شما دلخور گردند. اما باز هم راه‌هایی هست که تلاش خود را به کار گیریم که تعداد هر چه کمتری از ما رنجیده خاطر گردند.

روش اول در مورد آن گروه‌های مجازی است که شما را ناخواسته در آن‌ها عضو نموده‌اند. در اینجا این آزادی را دارید که هر زمان که خواستید با عرض پوزش بیرون آیید. البته باز هم بهتر است که یک یا دو پیام آگاهی‌رساننده به آن گروه بفرستید و خواست و انگیزه خویش را برای جدا شدن از گروه بفرمایید. شاید جدا شدن کلمه زیاد جالبی نباشد و شاید بشود گفت خداحافظی از آن گروه یا شاید بازنشستگی از گروه به خواست خود!

روش دوم در این نوع گروه‌ها (که ناخواسته عضو شده‌اید) این است که از همان ابتدای کار عذر بخواهید و اجازه ندهید که با گذشت هر چه بیشتر زمان و مخصوصا وقتی که برای مدتی در دادوستدهای فکری و نظری گروه همکاری کرده‌اید ناچار شوید که عذرخواهی و خداحافظی نمایید و برخی دوستان که به همراهی شما دل بسته بودند را رنجیده خاطر نمایید.

اما در گروه‌های فامیلی و دوستان و همکلاسی‌ها، چه خواسته و با میل خویش آمده باشید و چه ناخواسته و با مهر و لطف دوستان باز همان مسایل ممکن است برای برخی (گرچه شاید بسیار اندک) پیش آید و بخواهند زمانی با گروه خداحافظی کنند. در اینجا اگر بعد از مدت چند ماه یا حتا چند سال دیدید که به هر دلیلی دیگر علاقه به ادامه همکاری در گروه ندارید و می‌خواهید آن را ترک نمایید موضوع حساس‌تر و پیچیده‌تر می‌شود. اگر مدتی طولانی نتوانسته‌اید به شوند اولویت‌های تازه و نیازهای مهم زندگی در آن گروه فعالیتی داشته باشید و می‌خواهید بار بمباردمان انبوه دنیای مجازی خویش را در گروه‌های مختلف سبک سازید نیاز به خرده‌سنجی و نازک‌کاری (ظرافت) بیشتری است که کمتر فامیل و دوستی از شما برنجد. بهترین راه این است که مشکل خود را صادقانه و به‌طور مستقیم و خصوصی با پدید آورنده یا مدیریت‌کننده آن گروه و همین‌طور دو سه تن از دوستان یا فامیل نزدیک‌تر در آن گروه مطرح سازید اما نه در خود گروه. به‌این‌ترتیب اگرچه ممکن است که بحث کمی به درازا انجامد و یا ناچار به  گفت‌وگوهای بیشتر با دو سه تن شوید باز هم بهتر از این است که ناگهانی و بدون خبر گروه فامیلی یا دوستان را ترک نمایید (کاری که خود من تاکنون سه بار انجام داده‌ام و بعد پشیمان گشته‌ام). به‌این‌ترتیب حتا وقتی از آن گروه فامیلی یا دوستان خداحافظی کردید اگر هم پشت سر شما کسی آب نمی‌پاشد دست‌کم افراد آن گروه شوکه نمی‌شوند و برایشان بیرون رفتن شما سخت و ناگوار جلوه نخواهد کرد. البته با همه این‌ها ممکن است باز هم دو سه تن از فامیل یا دوستان در گروه از رفتار شما رنجیده خاطر باشند ولی خوب زندگی از ابتدای تاریخ پر بوده است از همین‌گونه رنجیدن‌های بجا یا نابجا. درصورتی‌که افراد به اصول آزادی و دموکراسی باور داشته باشند به شما این حق را می‌دهند که از یک گروه مجازی ( که نامش روی خودش هست و یک دنیای مجازی است) هرگاه که توان همکاری نداشتید و یا علاقه نداشتید خارج گردید فقط ممکن است به دلایلی از رفتن یا نبود شما احساس خوبی نداشته باشند. یکی از نخستن دلایل این است که اگر شما برای مدت زمانی شخص فعال و مهمی در گروه بوده‌اید بیرون رفتن شما ممکن است راه را برای خداحافظی تنی چند از اعضای دیگر گروه هم هموار کند و بیشتر این موضوعی است که صاحبان گروه از آن خوششان نمی آید.  ولی در مجموع دیگر زمانه‌ای نیست که بخواهیم برای خوشایند یا رنجیده خاطری افراد در دنیای برزخ دیجیتالی خود را در برزخ دیگری اسیر کنیم.

داریوش مهرشاهی

۱۸ تیرماه ۱۴۰۳ (رام ایزد و تیرماه ۳۷۶۲ مزدیسنی)

 یاری‌نامه‌ها

 دشتگرد، علی؛ باقرنژاد، فاطمه؛ محسنی‌زاده، سیدمصطفی. نگرش دانشجویان نسبت به بهره گیری ازشبکه‌های مجازی واتساپ و تلگرام. راهبردهای توسعه در آموزش پزشکی. ۱۴۰۱ تابستان ؛ شماره ۹، صص ۶۰-۵۳.

De Luna, Elizabeth (September 2023): It’s Ok to leave your group chat! Digital Culture, Link: https://mashable.com/article/leave-group-chat-fatigue#:~: text=As%20our %20experience%20on%20social,to%20politely%20leave%20the%20function.

Raznik, Yevgeniy (July 2023): Group Messaging “Feels like a part time job”According to 42% of Americans.  Secure Data Recovery Site at: https://www.securedatarecovery.com/blog/group-messaging-feels-like-job#Americans%E2%80%99_group_messaging_habits.

[1] این نامواره (عنوان یا اصطلاح) برزخ دیجیتالی (digital purgatory) را چند جا دیده ام از جمله در نوشته خانم الیزابت دو لونا  (Elizabeth de Luna) دریک سایت فرهنگ دیجیتال به آدرس

https://mashable.com/article/leave-group-chat-fatigue#:……………………….(September 30, 2023)

به اشتراک گذاری
Telegram
WhatsApp
Facebook
Twitter

7 پاسخ

  1. سلام جناب دکتر داریوش مهرشاهی

    به یک موضوع مهم اجتماعی پرداخته اید که به نظر من کاری ست نیک، زیرا این پهنه که در واقع مجازی نیست؛ نوعی زندگی در آن جریان دارد، دارای هَزار گوشه ی خود است، که هر گوشه اش ویژگی ها و پیچیدگی های خود را داراست.

    شما در واقع نوک کوهِ یخی را نموده اید که هَزار مقاله و کتاب را در زیر خود دارد. به هر حال این بررسی شما کاری ست لازم و بیشک متخصصین امر می توانند در این باب مقاله ها و حتی کتاب ها بنویسند و فراوان روشنگری نمایند و هم ره بنمایند. زیرا با همه ی فایده هایش در خیلی جا ها به جنجال خانه های تیره ای بدل شده که به قول معروف گاه آنجا «سگ صاحب خود را نمی شناسد». به دروغکده هایی بدل گشته که گویی شغل شان پراکندن اخبار و تفاسیر نادرست است. و در عین حال دارای امکانات عظیم مفید برای بشریت می باشد. در این اقیانوس عظیم هر کس به وسع خود در تکاپو می باشد؛ که بسیارگاه مایه ی خشنودی است و گاه اندوهناک، بسیار بسیار اندهناک؛ و این میان بسیارانی بی آنکه بدانند در آن ناکیشور به دنباله روهایی بی اختیار بدل می شوند، که در واقع بخشی از برده داری نوین است با اَشکال خاص خود.

    گر چه اهل دانش و سخن نیز تلاش دارند سوی سخن را انسانی نمایند، و نقش زیبایشان در حد شگرفی مفید و دلپذیر و حتی گاه بی نظیر است، این میان یکی از اهداف سردمداران اینترنت مزدور پروری و مانغورت* پروری است. یعنی بشر بی آنکه دقیق و با تدقیق بداند به کجا می رود، می تواند در سیاه چاله ای چنان گم شود که آخر سر احساس پوچی مطلق بهش دست دهد و یا بی آنکه بداند، دوران مانغورتیَت خود را طی کرده و بعد از آن کار مانغورتی را طوری انجام می دهد که اگر کسی در مسیرشان نبود، کثیف دشنه ها در کلام بر آورند و بیرحم بر هر برهنه سر.

    زمانی در نظرگاه چند سایت در خارج از کشور می نوشتم؛ اغلب تنها کسی بودم که با نام خود قلمزنی می کردم. نام مستعارچی های مانغورت شده و یا مزدور پیوسته یورش می آوردند؛ یعنی کسانی که دقیقه به دقیقه می توانستند نام مستعار عوض کنند، و تلاش زیادی می کردند که محیط زیبا و مفید اینترنت را هر چه بیشتر آلوده سازند، و همزمان با پررویی خاصی مدعی بودند – «دست پیش می گرفتند تا پس نیفتند» بسیارگاه حتی نام مستعار نیز نداشتند. مثلن یکی می نوشت، «در باب موضوع»، دیگری جواب می داد، «جواب به در باب موضوع»، و این بیهودگی، این زشتی مطلق تا جایی پیش می رفت که به ناچار نام دروغین دیگری انتخاب می کردند. زیرا اولی به بن بست می رسید – تو چقدر می توانی هی بنویسی جواب به …

    من کاری به کارشان نداشتم؛ کار خود را می کردم؛ وقتی آن مزدوران یا مانغورت شدگان از بحث، بحث کاملن ضد بشری و بیهوده و پر از دروغ و دورویی و فحاشی به هم خسته می شدند، می آمدند سراغ من(تنها فردی که با نام خود می نوشت) و در نهایت اربابان شان تصمیم گرفتند بهتر است حبیبی آنجا ها فعال نباشد، زیرا زلال اندیشگی می تواند برای مزدوران دروغ پرداز ایجاد مشکل نماید(روشنگرایی). جَو چنان تهوع آور بود، که نوشتن در آن فضا را وقت تلف کردن دیدم؛ پس نوشتن را متوقف کردم. در یادداشت پایانی خود خطاب به گردانندگان یک سایت مشهور فارسی زبان یک رادیو، مطلبی نوشتم و دیدم دریافتند که به نوعی کار بسیار بیهوده و حتی جنایی قلمی مشغول اند؛ پس، فردایش آن رادیوی مشهور نظرگاهِ خود را بست. و من حالا چند سال است در خارج از میهن دیگر نمی نویسم.

    کوتاه: این نوشته ی شما متنی نیک است برای اهل کار و متخصصین امور؛ کسانی که نه فقط فعال این عرصه اند، بلکه هم برای شان این حضور امری ست تخصصی – فنی و هم اجتماعی. و بیشک نوشته ای ست، مفید.

    از این مطلب مفید شما که بگذریم، مایلم به دو نکته نیز در نوشته ی شما اشاره نمایم.

    1 – بعضی مردمان دوست دارند به هر قیمتی “ابتکار” بخرج دهند. و برای آن، گاه دست به هر کاری می زنند. یکی از این “کار ها” «گفتگو»ی زیبا و کوتاه را “گفت و گو”(بیهوده دراز و حجیم کردن)، نوشتن است؛ که ویروس از این دست ابتکارات به شدت رایج شده چنان، که در نوشته ی انسان زحمتکشی چون دکتر مهرشاهی نیز سر و کله اش پیدا شده. این “ابتکارات” به وسیله ی کسانی که دارای امکانات مالی و فنی کافی هستند و گاه ردیف بودجه نیز دارند به نمایش در می آید و هر روز قربانی می گیرد قلمی. در حالی که این کوتاه شده ها همچون «گفتگو» حاصل تاریخ اند؛ و آن “ابتکارات” «من در آوردی» و بیهوده.* ولی متأسفانه به همان دلایل که برشمردم رواج یافته اند و می یابند.

    * مانغورت – نویسنده ی بزرگ قرقیز، چنگیز آیت ماتف داستانی غم انگیز، بسیار غم انگیز دارد به نام «مانغورت»؛ مانغورت موجودی ست که ارباب اندیشه ی او را در دست خود گرفته چنان، که وقتی مادرش به دیدارش به کوهستان می رود تا فرزند به دام شیاطین بدخواه افتاده را نجات دهد؛ پسر که چوپان خانی بسیار بیرحم است، فریاد می زند: نزدیک مشو، ارباب گفته هرکس نزدیک گله شد سرش را ببُر. مادر نزدیک می شود، پسر را در آغوش می گیرد، می بوید، می بوسد، ولی پسر با حرکتی تند مادر را بر زمین می زند و سر او را گوش تا گوش می بُرَد.

    * بیهُودَه(شمالی) = بیخُودَه(جنوبی) = آن چیز یا آن کس که دیگر خود نیست؛ از هستی خود تهی شده است.

    2 – قبل از انقلاب بعضی از دست اندرکاران سخن و کلام، واژه نیز می ساختند. از جمله دو واژه حاصل آن دوران اند. یکی دیدگاه غلط(بیجا) است، و دیگری روند درست و بسیار بجا.

    واژه ی غلط یعنی بیجای “دیدگاه” قبل از انقلاب به وسیله ی فردی بی دقت بجای نظر، دید، کامنت، ایجاد شد و متأسفانه مانند خیلی غلط های دیگر جا افتاد.

    دیدگاه، جای دید، جای نظر و کامنت است و نه خود دید، نظر و کامنت. متأسفانه بخاطر بی دقتی اهل دانش و قلم آن غلط(بیجا) چنان جا افتاد که حالا از هر درستی درستتر شده است!

    دیدگاه، جای دید است؛ همین جایی است که من دارم در آن می نویسم. این واژه ی درست که در جای غلط بکار می رود، عبارت است از دید = نظر(کامنت) + گاه = جا.
    پس دیدگاه = جای نظر؛ جای نظر نمی تواند خود نظر باشد. چنانکه شما نمی توانید به کامنت بگویید کامنتگاه.
    نظر = دید = کامنت.
    لطفن کامنتگاهِ خود را بنویسید. خنده دار است نه؟ دیدگاه را دید، کامنت یا نظر نامیدن نیز همانقدر خنده دار است – پدر عادات بد بسوزد.

    قبل از انقلاب از جمله دو واژه که اینک مشهور شده اند، ساخته شد. یکی همین دیدگاهِ بیجا بود. و دیگری واژه ای ست بسیار بجا، زیبا و گویا، و آن «رَوَند» است که بجای واژه ی فرانسوی پروسه ایجاد شده. به نظر من رَوَند حتی از خود پروسه ی فرانسوی نیز بجاتر است، زیرا می رود، می رود، می رود تا کار پایان یابد. متأسفانه اخیرن(بعد از انقلاب) واژه ای کثیف(ناحق) را ایجاد کردند تا حق آن اندیشمند شریف ایرانی(خانم یا آقایی ناشناس) را زیر پا نهند. نزدیک به بیست سال برای دفاع از حق آن زن یا مرد گمنام، قلمی جنگیده ام تا آن ناحق را پس بزنم؛ و زدم.
    ولی در داخل و خارج از میهن دو گروه اندک هنوز آن ناحق را بکار می برند. 1 – کسانی که بهش عادت کرده اند و بی منظور و صادقانه بکارش می برند.
    2 – برای باند بازی و عمدن بکار برده می شود.

    و اتفاقی عجیب که با حقه بازی اخیرن رخ داده.
    همه می دانند که «فرهنگستان ادب فارسی» “فرایند” را معادل پروسه ایجاد کرده بود. بعد از سال ها دفاع من از حق کسی که شاید دیگر در میان ما نباشد؛ اخیرن رَوَند را به همراه فرایند کثیف(ناحق) بکار می برند با این حقه بازی که گویا این ها دو مفهوم جداگانه اند!

    افسوس که در زمانه ی ما وجدان سرنگون شده است
    در این زمانه ی غریب، جانشینِ خرد جنون شده است

    سوال اینک این است: چرا جناب دکتر مهرشاهی که انسانی شریف و خوشدل به نظر می رسد، بار ها در این نوشته تلاش کرده تا به ناحق گرایان بپیوندد؟!

    آیا این امر بر اثر عادت رخ داده؛ و یا دلیل دیگری دارد؟

    آن واژه ی بیجا را بعد از انقلاب «فرهنگستان ادب فارسی» مانند ده ها واژه ی غلط و یا بیجا ایجاد نمود، و چون ردیف بودجه و امکانات عظیم دولتی و حکومتی را در دست داشتند و دارند، توانستند رواجش دهند. چه احتیاجی بود که زیبایی نیک(رَوَند) و برای ایرانی بسیار قابل درک را پس بزنند و فرایند کثیف(ناحق، حق کُش و من در آوردی) را جایش بنشانند؟!

    سوال مهمی ست، نه؟

    توضیحی که در پای مقاله ی دیگر شما در باب ناسیونالیسم نوشتم را لطفن دوستان بخوانند، تا من اینجا تکرار نکنم. کوتاه همینقدر بگویم که در عرصه ی قلمزنی اصل حق طلبی و آزادگی است؛ حتی اگر حق دشمن ما باشد. ولی ایجاد کننده ی رَوَندِ زیبا، اندیشمند، دانا و دوست مردم ایران بوده؛ چرا پیوسته تلاشی باندی و مشکوک صورت می پذیرد تا حق آن زن یا مرد اندیشمند ایرانی که حالا دیگر شاید در میان ما نباشد تا از حق خود دفاع کند را بر زمین زنند؟! آخر چرا؟!

    او که این نداند کیست، در هر جایی اگر این رخ دهد، در «امرداد» این رخداد نانیک به هیچ رو پسندیده نیست.

  2. دوست گرامی درود. بهتر نیست نظریات خود را در باره واژه ها و واژه شناسی در جایی که بایسته و درست است روانه کنید و تنها فقط در زمینه موضوع مورد بحث و کنکاش نظری اگر دارید در حد دویست تا دویست و پنجاه واژه بفرمایید. این نوشته دراز شما در باب درست و نادرستی واژگان به نظرم اصلا جایش این جا نیست و همان گونه که پیشتر هم گفته ام بهتر است به گونه یک نوشتار یا کتاب آنها را انعکاس دهید. بعد هم صحبت از حق گرایان و ناحق گرایان (به خاطر یک واژه) جایش در زیرنویس یک مقاله کوتاه نیست دوست گرامی. باز هم توصیه می کنم این نوع مطالب را به گونه یک نوشتار مستقل و یا در یک کتاب جای دهید. از دوستان تقاضا دارم از نوشتار من یا دیگرانی چون من، برای بیان دید و نگر خویش در موارد گوناگون استفاده نکنند و از گردانندگان امرداد هم خواهش می کنم در این مورد دقت نمایند. درود بر شما

  3. با سپاس از دکتر مهرشاهی برای این نوشته که به موضوع مهمی پرداخته است. موضوعی که امروزه اغلب ما درگیر آن هستیم و گروه های رنگارنگ تلگرامی و واتساپی از جمله مهمترین آنها هستند. به نظر هر کدام باید برای خود روشی را تعریف کنیم که بتوانیم تا حد امکان از خوبی های این ارتباطات دیجتیالی استفاده کنیم.

    1. با درود جناب دکتر مرادیان. سپاس از پیام شما. این نوشته کوتاه همانطور هم که دوست گرامی آقای لیثی حبیبی اشاره کرده بودند تنها اشاره به یک نوک کوه یخی دارد که در سپهر اینترنتی در جریان است و یک ریشه آن شاید برای سرگرم شدن مردم و یک سرش به داد و ستد های اقتصادی و سیاسی و ….در سطح جهانی مرتبط است. در این سپهر البته داد و ستد فرهنگی هم جای دارد چه به هنجار و چه نابهنجار. سپاس و درود

  4. وقت خوش. جناب مهرشاهی و دوستان گرامی گفته ها شیرین اما راه حلها بی نتیجه. زمانی ما از برزخ دیجیتالی رهایی پیدا خواهیم نمود که هر کار و راهکاری را توسط واتس آپ و تلگرام انجام ندهیم چون باعث دور ماندن از حقیقت زندگی خواهیم شد و این دردناک است. این پیشرفت نیست پس رفت در اعماق دانستن و ندانستنهای خودمان میباشد. دستها از همه چیز کوتاه میشود از حقیقت زندگی و از مهربانیهای موجود و انسانیت انسانها که واقعا به چه چیز باید رجوغ کنند. ما از برزخ گذشته ایم ما به دروغ و حتی مرگهای نادانسته رسیده ایم. اقایان دکتر ها لطفا این مقاله را کامل کنید هیچکدام از مراجعی که در زیر مقاله نوشته شده بود باز نشد. علت چیست نادانی من. خرابی دستگاه…….. . به فکر آیندگان باشید که انها با چه چیزهایی روبروخواهند شد لطفا به همه چیز که در توان دارید پاسخ دهید. سپاس.

    1. درود بر شما خانم قبادی گرامی
      در پیامی که روانه کرده اید با اشاره به راه حلهای بی نتیجه شروع کرده اید! ولی راه حل برای چه چیز؟ اگر منظور شما موضوع این نوشتار است که در پاراگراف های پایانی به راهکار اشاره شده است. اگر منظور شما در هر نوشتاری راه حل هایی برای موضوعاتی است که شما مطرح می فرمایید که این از من ساخته نیست چون باید کارشناسان در آن موضوعات نظر و دید خود را بیان کنند. به همانگونه که آقای مرادیان عزیز به خوبی بیان کردند (که از توضیحات ایشان سپاسگزارم) بیشتر نوشتارهای من در تارنمای امرداد به گونه بیان تجربه های من از گوشه و کنار زندگی است از جمله برخورد من به دنیای گفتگو و دادوستد های اینترنتی در گروه های گوناگون. من مشکل و مسئله ای واقعی که برای خود و دوستانم، گاه و بیگاه حاصل می شد را شرح دادم. برای تکمیل نوشتار سرچشمه ها یا سندهایی نیز از مقالات دیگران همراه کردم که در پانویس آمده است. دلیل باز نشدن آنها را من نمیدانم و باید از یک کارشناس کامپیوتر جویا گردید.
      هدف از این گونه نوشته خرد (کوتاه) برای من تنها همبهره شدن یک موضوع پیچیده با دیگران و به ویژه همکیشان گرامی است برای آشنایی با نگاه ها و دیدهایی که در دیگر جوامع مطرح است و یک یا دو راهکار در پایان در همان مورد ویژه. چه بسا صدها کتاب و هزاران مقاله در این باره وجود دارد که می توان برای راهکارهای بیشتر به آنها نگاه کرد و آموخت.

  5. خانم یا اقای قبادی با سپاس از پیامتان. البته به نظر باید متوجه باشید که دنیایی که الان در ان زندگی می کنیم دیگر «دنیای دیجیتالی» است با همه خوبی ها و بدی هایش. احتمالا این اولین «حقیقت زندگی» امروز است که باید پذیرفت! البته برداشتم از یادداشت شما این است که بسیار برایتان این دنیا منفی است. به نظرم دومین قدم این است که اینقدر منفی نباشید! نمی توان جنبه های مثبت این دنیای ارتباطات را انکار کرد و البته باید در راه بهبود جنبه های منفی آن هم کوشید. «حقیقت زندگی»، «مهربانیها» و «انسانیت» هم هنوز هستند اما با تعریف های جدید امروز خود.

    موضوع دیگر این که نوشته ها انواع مختلفی دارند، به نظرم نوشته اقای مهرشاهی نوعی به اشتراک گذاشتن «تجربه شخصی» است که در ان ایشان تلاش کرده اند روش علمی و ارجاع را هم رعایت کنند (در ضمن لینک پیوند ها را امتحان کردم و همگی باز شدند). این به اشتراک گذاشتن «تجربه شخصی» یکی از روش هایی است که به خود فرد و افراد دیگر کمک می کند که مسئله ایی که مطرح شده است را بهتر بشناسند و البته ایشان تلاش کرده اند که در همین چهارچوب راه حل هایی را هم مطرح کنند. شاید به این دلیل راه حل های ایشان برایتان «بی نتیجه» است که انکار و رد استفاده از این «برزخ دیجیتالی» را توصیه نکرده اند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترین ها
1403-11-03