خضر نبی یا خضر پیامبر شخصیتی سپندینه در مذاهب ابراهیمی است که اگر چه در کتب مقدس دینی از او سرراست نام برده نشده است ولی داستانهای گوناگون دربارهی این شخصیت در بین پیروان ادیان مختلف وجود دارد. شگفت آن که در میان بخشی از پیروان ادیان غیرابراهیمی نیز، ازجمله برخی زرتشتیان، بهویژه در روستاهای یزد، نام این شخصیت بر زیارتگاههایی گذاشته شده است مانند خواجهخضر الهآباد، خواجهخضر علیآباد و خواجهخضر محمدآباد که مورد احترام ویژه زرتشتیان یزد بوده و به دست آنها اداره میگردند. این نوشتهی کوتاه درباره شوند پیوستهشدن این زیارتگاهها به نام “خواجه خضر” است.
در داستانهای گوناگون بهویژه نقل شده از برخی بزرگان پیروان ادیان ابراهیمی (سامی) خضر به گونه پیامبری یاد شده که از آبها و دریاها نگهداری میکند، گمشدگان دریا را ره مینماید و دانش پنهانی را میآموزد. در برخی از این داستانها آمده که او به شوند نوشیدن آب حیات همیشه زنده است و تا روز رستاخیز زنده خواهد بود. جالب اینکه یک شخصیت افسانهای اما مقدس دیگر هم که با خضر نام برده میشود الیاس است که برای او نیز زرتشتیان یک زیارتگاه در نزدیکی میدان مارکار دارند به نام پیر خواجه الیاس.
یزد همسان بسیاری از نواحی دیگر ایران، دارای مکانهایی است که به نام پیر خضر، پیر خواجه خضر، خواجه خضر و خضرآباد شناخته میشوند. آن مکانهایی که حالت پیرانگاهی دارند به گفته باشندگان روستاهای نزدیک (بهویژه زنان) نظر کرده (مورد توجه و نظر) حضرت خضر هستند. از آنجا که مهمترین ویژگی خضر، رد پای او در یافتن آب حیات بوده است و پس از آن هم ویژگی همواره زنده ماندن میتوان به این دو مورد بیشتر توجه نمود (مهرشاهی، 1402).
در شروع دوران کشاورزی از حدود دوازده هزار سال پیش (به طور کلی) موضوع دسترسی به آب مهمترین پایه این گونه روش زندگی بوده است. برای مردمی که در سرزمینهای خشک یا نیمهخشک و بسیار کم آب دنیا زندگی میکردهاند ارزشمندترین و نخستین سرچشمه حیات یا پایداری زیست (بقا) دسترسی به آب قابل نوشیدن بوده است. به هنگامی که روش زندگی این مردم از کوچنشینی و شکار و جمعآوری مواد خوراکی که نیاز به جابهجایی داشت به شیوه کشاورزی تبدیل گردید یکجانشینی و مناطق روستایی و شهری پدید آمدند.
آیا در گسترههایی بسیار کمآب مانند ناحیه یزد وجود مکانهایی که یادآوری ارزش آب چهره سپندینه به خود گرفته و به یک شخصیت افسانه ای در بستگی با آب حیات، به نام خواجه خضر، پیوند یافته است آیا نمیتوان ردپای جویندگان و کاشفان و آورندگان آب را به صحنه زندگی این مردم یافت؟ میتوان انگاشت که اینگونه زیارتگاههای نامور به خواجهخضر علیآباد و الهآباد رستاق در واقع گونهای یادبود به یاد آورندگان آب زیرزمینی (کاریز) به این مکانهای کمآب بوده باشد. این واقعیت زمانی چشمگیر میشود که بدانیم پس از هر دوره خشکسالی یا یک سیلاب ویرانگر یا زمینلرزه شدید این مهندسین کاونده آب و مقنیهای زحمتکش بودند که باید طرحی نو در میانداختند و از نو شبکه حیات، یعنی شاهرگ آبهای زیرزمینی، را زنده میکردند.
از سوی دیگر به نوشته میرشکرایی (۱۳۸۲، ص ۳۱) “بنا بر اعتقاد مردم بیشتر نقاط ایران، خضر پیامبری بوده که حیات جاودان دارد، راهنمای گمگشتگان بیابانها، برآورنده حاجات و یاریدهنده نیازمندان است…………..اما در برخی از پهنههای جنوب و باختر و شمال کشور، خضر علاوهبر اینها کارکردهای دیگری هم دارد. …….چنان که بر مبنای شیوه تولید یا نحوه معیشت، چگونگی روابط اقتصادی و فرهنگی و نیز به تناسب شرایط اجتماعی و طبیعی هر منطقه، در نواحی مختلف عامل برکت کشاورزی و محصولات کشاورزی، نگهدارنده دامها، برکتدهنده فرآیندههای دامی، نگهدارنده کشتیها و شکارگران و ماهیگیران، صاحب و برکتدهنده آبها و چشمهها شناختهشده است.” به همین ترتیب “در مناطق فرهنگی مرکزی ایران نیز خضر برآوردهکننده نیازها، درمانگر بیماریها، مشکلگشا و راهنمای گمگشتگان بیابانهاست و سبزی و آب را به او پیوست میدهند” (میرشکرایی، ۱۳۸۳).
جایی هم میبینیم که آن آبکشی که آب را از چاه قنات به بالا کشیده و به حوض و باغچههای خانه (در کرمان و یزد) میرساند و در واقع آب حیات را به گل و درخت خانه میبخشد کاری میکند که از ویژگیهای خواجهخضر بوده است (باستانی پاریزی، مقدمهای بر کتاب، دانشور ۱۳۷۵).
سرچشمه خواجهخضرهای زرتشتیان یزد را برخی پژوهشگران از ایزد سروش بر شمردهاند که مانند خضر پیامبر، زنده و نامیرا و میانجی عالم ماورای طبیعی و عالم زمینی به شمار میرود (مری بویس، ۱۹۶۷). از سویی دیگر، برخی از پژوهشگران نیز مکانهای مقدسی مانند پیر سبز (اردکان) و پارس بانو و برخی زیارتگاههای دیگر که در محل چشمه یا رودخانه یا چاه آب پدید آمدهاند را به ایزد آناهیتا که نگهبان آب و گیاه و زندگی و زادآوری انسان و حیوان و گیاه است وابسته دانستهاند. شاید بتوان همین سرچشمه یعنی آناهیتا (اردویسور آناهیت) اوستایی را نیز خواستگاه احتمالی دیگری برای پیرهای خواجه خضر و الیاس دانست.
این نکته را هم باید در نظر داشت که خود حضرت خضر نبی هم با این که نامی از او در کتب مقدس دینی برده نشده است ولی به یاری داستانی از حضرت موسی و یا وصل شدن به اسکندر و حتا دادن نسبت فامیلی با اسکندر ذوالقرنین و دنبال آب حیات گشتن این دو (موسی در یک حکایت و اسکندر در حکایتی دیگر) وارد جستار پیامبری و سپندینگی و جاودانگی میشود (دانشور، ۱۳۷۵؛ کاوکر ۲۰۱۵) وگرنه هیچجا نامی آزاد (مستقل) از او در میان نبوده است و بیشتر به کمک تفسیرها و روایتهایی از سوی برخی عالمان یا فیلسوفان یا مفسران دینی به جامه پیامبری و جاودانگی رسیده است (ن.ک. کاوکر ۲۰۱۵).
به نگر من سرچشمه و بنیان افسانه یا استوره خواجهخضر در میان مردم ایران هر چه باشد یک واقعیت آشکار است و آن این که روانه کردن آب در سرزمینی کم آب از فاصله دور و بر پا ساختن کشتوکار و سرسبزی که زندگی مردم را میساخته است به همت و تلاش و دانش مهندسان آبشناس و استادها و کارگران چاهکن (مقنی) امکانپذیر بوده است. شیوه مشارکت و همبهرگی مردم هم در این تلاش کارساز بوده است و بدون آن کامیابی در این امر دشوار (رساندن آب از کوهستانها به دشتها) آسان نبوده است. در مجموع از آنجا که در سرزمینی که، کموبیش، نه به حاکمانش امیدی بوده و نه به اوضاع آبوهوا و محیط طبیعی آن میشد که چشمداشت یاری خواستن از نیروهای ماورای طبیعی در ذهن عامیانه مردم طبیعی مینموده است.
به همین دلیل از آنجا که نام سیوشانسهای پیروزگر زنده و پیرو کار و کوشش و راستی (استادان چاهکن و مهندسان آبشناس و کارگران مقنی) به یاد نمی ماند یک عنصر غیرمادی و غیر زمینی به نام سروش یا آناهیتا را به کمک میگرفتند تا به آن کاریز یا چشمه یا رودخانه که سرچشمه زندگیشان میشد سپندینگی بخشند و در اندیشه خودشان نیرویی ماورایی را نگهدارنده (محافظ) آن سرچشمههای زندگی درست میکردند. به همین دلیل هم برای همراهی و همکاری آن نیروی ماورایی برایش کرپان (قربانی) یا پیشکشی هرساله فراهم میکردند و گاه بخشی از آن را به زمین یا آب یا رودخانه میفشاندند. در روزگار پساز اسلام هم همین باورها از سروش و آناهیتای زندگیبخش به جامهخضر و خواجهخضر و پیرخضر دگرگونه شد و به این ترتیب بود که مابین مسلمانان، زرتشتیان و یهودیان ایران (و شاید هم کل منطقه) به شکلهای گونهگون به انبازش (شراکت) درآمد.
داریوش مهرشاهی (یکشنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۳)
سرچشمهها
باستانی پاریزی، محمد ابراهیم (مقدمه)، تاریخچه محله و مسجد خواجهخضر کرمان. تالیف: محمد دانشور، مرکز کرمان شناسی، ۱۳۷۵. (در این کتاب باستانی پاریزی در مقدمه از اکبر آبکش که آبکش محله خواجهخضر کرمان بود در حکم نوعی خواجهخضر یاد میکند).
مهرشاهی، داریوش: پیرهای خواجهخضر زرتشتیان و چرایی پیدایش آنها. تارنمای امرداد، یک مهر ۱۴۰۲، به آدرس https://amordadnews.com/179426/
میرشکرایی، محمد: خضر در باورهای عامه. نشریه کتاب ماه هنر، ۱۳۸۳، فروردین و اردیبهشت، صص ۴۲-۲۸.
Boyce, Mary: BiBi Shahrbanu and The lady of Pars. Bulletin of the School of Oriental and African Studies, 1967, vol.30 No.1. p.30-44.
Kocaer, Sibel (2015) The journey of an Ottoman arrior dervish : The Hızırname (Book of Khidr) sources and reception. PhD Thesis. SOAS, University of London.
فرتور: خواجهخضر الهآباد
2 پاسخ
بسیار خوب و اموزنده
متاسفانه گاهی پیشرفت های علمی و تکنولژیکی بخصوص موقعی که در اختیار نا اهلان قرار گیرند به جای حفظ و تقویت و توسعه دستاورد ها و شاهکاری فنی و مهندسی پیشینیان چون قنات و بادگیرگام بردارند موجب تخریب واز دور خارج کردن انها شده اند . این روند بطور اشکاری در کشور عزیز ایران بخصوص مناطق خشک چون یزد می توان دید
استاد گرامی آقای دکتر شاهی درود.
سپاس از بیان نظر و توجه دلسوزانه به شیوه فروپاشی شیرازه های آب و آبیاری در سامان تاریخی مهندسی چگونگی آب و آبیاری در ایران. آری چنین است که فرمودید و در نتیجه بسیاری از مناطق کشاورزی کم بازده و یا بدون بازده شده اند. زمین های پیشین کشاورزی نیز با تغییر کاربری در اختیار مراکز یا نهادهای ویژه قرار میگیرد و مایه بهره برداری های دیگر میگردد. با سپاس