نشست تخصصی «تاریخ آتش و آتشبازی در ایران» از سوی پژوهشکدهی اسنادِ سازمان اسناد و کتابخانهی ملی برگزار شد. در این نشست موبد پدرام سروشپور، هموند انجمن موبدان تهران، حبیب اسماعیلی، پژوهشگر تاریخ فرهنگ و میرمحمدرضا حیدری، پژوهشگر تاریخ نمایش و مطالعات اجرا، سخنرانی کردند.
موبد پدرام سروشپور در سخنرانی خود با موضوع «جشنهای آتش در ایران باستان»، گفت: «آتش جایگاه بسیار ویژهای در فرهنگ ایرانی دارد و این جایگاه به مرحلهای از تکامل تمدنیای که در فرهنگ ایرانی، به عنوان یکی از کهنترین فرهنگهای بشری، داشتهایم، برمیگردد. در این تکامل فرهنگی، کشف آتش تاثیر بسیاری در شکلگیری و شکوفایی تمدن ایران داشت. این رخداد در زمان هوشنگشاه روی داد. در آن دوره بود که ایرانی برای نخستینبار توانست آهن را از دل سنگ جدا کند. در دورههای بعدی و در زمان تهمورث، که به زیناوند معروف بود، ابزارسازی رواج گرفت. در دورهی جمشیدشاه نیز آتشکدهها جایگاه فرهنگی مهمی پیدا کردند و به جایی برای آموزشوپرورش تبدیل شدند. در همین دوره است که آتشکدههای گوناگونی در ایران ساخته میشود.
سروشپور در ادامه افزود: «جشن سده یکی از کهنترین جشنهایی است که در فرهنگ ایرانی ثبت شده است. چنین میتوان برداشت کرد که در آن دورهی کهن، آتش و آتشافروزی و جشن و شادمانی و پایکوبی در کنار آتش، فرهنگی جدانشدنی از زندگی ایرانیان باستان بوده است. استاد پورداوود هم گفتهاند که تمام جشنها در ایران باستان، همراه با آتشافروزی بوده است. این همراهی، شوندهای گوناگونی داشت: انجام آن در شبانگاه، نور آتش، وجههی شادی و گرمای آن و اینکه فرهنگ ایران در منطقهای سردسیر شکل گرفته بود. همهی اینها سبب میشد که به آتش- این پدیدهی طبیعی- رویکرد مثبتی وجود داشته باشد.
این سخنران گفت: میدانیم که تاریخ پادشاهان پیشدادی پیش از اشوزرتشت بوده است. زمانی که اشوزرتشت به پیامبری میرسد، اهورامزدا را به عنوان خدای یگانه میشناساند. اما در گاتها (سرودهای اشوزرتشت) جایگاه خاصی برای نگهداری آتش، نمیبینیم. بلکه در گاهان با مبحثی به نام «فروغ» یا «نور» روبهرو میشویم. در هات 31 بند 7 آورده شده: «اوست نخستین اندیشگری که با نور خود افلاک را درخشان ساخت، و با نیروی خِرد خویش قانون راستی بیافرید تا نیکاندیشان را یار و پشتیبان باشد. ای خداوند جان و خِرد، ای کسی که همیشه در همه حال یکسانی، با روح پاک خود فروغ ایمان را در قلب ما بیافروز». یا در هات 34 بند 11 هم میگوید: «پروردگارا، در بخشش رسایی و جاودانگی، مردم را به فروغ مینوی و روشنایی درون، آماده ساز».
سروشپور پس از خواندن بخشی از گاتها، افزود: «همهی اینها برمیگردد به برداشتی که اشوزرتشت از خدای خود داشت. او خدای خود را «مزدا» یا «دانای کل» نامید و به تبع آن ویژگیای را که برای انسان تعریف کرد، «دانایی» بود. بهترین تمثیلی هم که اشوزرتشت در گاهان میتوانست بگوید، نور بود. چون نور، چشم ما را به جهان روشن میکند و آگاهی هم روشنشدن ذهن و اندیشهی ما به نادانستهها است. پس نور، یا فروغ مینوی، به عنوان نمادی از روشنایی، جایگاه خاصی در فرهنگ زرتشتی دارد.
به سخن سروشپور، آنچه دریافت میشود آن است که در اشوزرتشت تاکید خاصی بر روی آتش و آتشکده نداشته است. در شاهنامه هم تاسیس آتشکده به هوشنگشاه نسبت داده شده است. با این همه، در فرهنگی که نور بسیار مهم بوده و آتش نماد آن بوده است، آتش جایگاه مهمی داشته است.
این سخنران در ادامه گفت: دین زرتشتی از آغاز دین شریعتی نبوده، بلکه بیشتر یک اندیشهی معنوی بوده است. در دورههای بعد، بهویژه در دورهی ساسانی است که تبدیل به دین میشود که باید بایست و نابایست و شریعت میداشت. چنان اندیشهای، با ساختارهای زمان خودش بهتر کنار میآمده و سنتهای نیک را میپذیرفته است. به گمان میرسد بدان سبب که نور قبلهی زرتشتیان بوده، آتش و آتشکده جایگاه ویژهای در فرهنگ زرتشتیان پیدا میکند.
او افزود:«در دورههای شریعتیِ دین زرتشتی، آیینهای آتش شاخوبرگ پیدا میکند و مراسمی برای آتشکدهها شکل میگیرد. بُعد شریعت آن نیز توسعه مییابد، اما هیچگاه آتش فدای چنان توسعهای نشد. در فرهنگ ما مسایلی مانند قربانی کردن، دور آتش گشتن و یکی شدن آتش با نمادهای پرستش وجود نداشتها است. حتا در اوستاهایی مانند «آبزور» و «آتشنیایش» که برای آفریدههای طبیعی است، اورمزد در جایگاه خود قرار دارد و آنها به عنوان بهترین آفریدههای خدا، جایگاه خود را دارند. در عوض، به بُعدهای دیگری از آتش، مانند پاکی، نور و عشق (گرمای وجود) توجه شده است. اما چیزی که مهم است این است که پس از مدتی آتش تبدیل به هویت فرهنگی زرتشتیان میشود. یعنی روشن نگهداشتن آتش تبدیل به پرچم میشود. این روندی است و در دورههای گوناگون آن را داشتهایم.
سروشپور سپس به سندی کهن اشاره کرد و گفت: آتشکده به نامهای گوناگونی، مانند درِ مهر، آتش بهرام، آتش ورهرام و آدریان، بخش جداییناپذیر از فرهنگ زرتشتی و ایرانی است. نام دیگر آن هُرمُزگان بوده که بر روی پوستی که بازمانده از زمان هجوم تازیان به کردستان بوده، آمده است. آن پوست به زبان کُردی و به خط پهلوی است و در سال 1290 کشف شد.
او در ادامه گفت: «آن بخشی که به نظر من باید بیشتر بر آن پافشاری کنیم و بکوشیم تا زنده نگهداریم، بخش فرهنگی چنین آیینی است. یعنی بخشی که به فرهنگ ایرانی برمیگردد که سرشار از شادی و جشن بوده است و آتش و آتشافروزی و شادی همگانی. شادیای که زنان و مردان با همدیگر در آن شرکت داشتند و پُر از پاکی و اخلاق بود. این، بخش، گمشدهی فرهنگ ماست.
اشاره به گهنبارها بخشی دیگر از سخنان سروشپور بود. او در این باره گفت: بخشی از جشنها را به نام گهنبار میشناسیم که در حقیقت جشنهای آفرینش هستند. این جشنها به استورههای ایرانی برمیگردند و صرفا زرتشتی نیستند. چون در گاهان سخنی از داستانهای آفرینش نداریم. این را هم بگویم که در فرهنگ ایرانی تکیه بر هفت آفرینش بوده است. اینکه برخی از چهار آخشیج نام میبرند و تکیه را بر آن میگذارند، به نظر من نگاهی یونانی (غربی) است که وارد فرهنگ ما شده است. در ایران، هفت آفرینش مهم بود: آسمان، آب، زمین، گیاه، حیوان، انسان و آتش که زرتشتیان آن را در قالب شش گهنبار برگزار میکنند.
او آنگاه افزود: «در بُندهش آمده که جهان در شش گام (:مرحله) آفریده شد و در هفتمین گام که نوروز بود، آتش آفریده شد. آتشِ مینوی در جهان مادی دمیده میشود و زندگی آغاز میشود. این تمثیل، به شکل زیبایی در فرهنگ ایرانی جای گرفته است. پس آتش با گرمای خودش، نمادی برای زندگی است و دمیدن روح مینوی در جهان مادی.
سروشپور به جشنهای سال نو زرتشتی اشاره کرد گفت: «زرتشتیان در 10 روز پایانی سال، به استقبال نوروز میروند و در پشت بامها آتشافروزی انجام میدهند. در نگاه سنتی، چنین کاری، مسیر بازگشت روان درگذشتگان به خانههای خود را باز میکرده است. در روستاهای زرتشتی نیز جشنی به نام «تشبوم کردن» برگزار میشود که به نظر میآید آتش چهارشنبهسوری نمادی از همین تشبوم کردن زرتشتیان است. در همهی سفرههای جشن و آیینی زرتشتیان نیز نماد روشنایی- شمع یا چراغ روشن- یکی از نمادهای ثابت است».
سروشپور در پایان سخنانش گفت: باید بتوانیم این بخش از فرهنگمان که با شادی زنان و مردان در کنار هم و در یک بستر اخلاقی بسیار باارزش، انجام میگرفته، زنده نگه داریم. این نیاز امروز جامعهی ما هم هست.
در تاریخ ایران پردازشهای گوناگونی از چهارشنبهسوری شده است
حبیب اسماعیلی در این نشست در آغاز سخنان خود با عنوان «تغییر مفاهیم جشنهای ایرانی در گذر به روزگار اسلامی»، گفت: تصور تقارن نوروز با روزهای بزرگ، همواره برای انسان ایرانی وجود داشته است. هنگامی که رسالهی «ماه فروردین، روزخرداد» را نگاه میکردم، دیدم در آنجا نوشته شده است که نوروز با تیرانداختن آرش همزمان بوده است، یا روزی است که ضحاک سرنگون شد، یا روز آمدن سوشیانتهاست. جالب است که از نوروز با همین تفسیرها یاد شده است. اما در زمان صفویه به یک بُرش تاریخی برمیخوریم و میبینیم که نوروز را مصادف با روزهای مذهبی شیعی میکنند. چرا باید چنان شباهتیهایی بهیکباره به وجود آمده باشد؟ من در پی فهم آن بودم.
او در ادامه افزود: در جستوجوهایم به کتاب «عجایبالمخلوقات» برخوردم و دیدم که در این کتابِ دورهی میانی تاریخ ایران، همان داستان سرنگونی ضحاک و تیرانداختن آرش و آبپاشی و نمونههای دیگر وجود دارد، اما این هم یاد شده که نوروز مصادف با برپایی قیامت است. اما در این کتاب بخشهای شیعی نیست. در عجایبالمخلوقات بارِ اسلامیِ نوروز هست، اما نگاه دینی خلافت عباسی بر آن حاکم است. زمانی هم که به کتاب بیرونی نگاه میکنیم میبینیم چنین نگاهی در کتاب او و هم در کتاب «نوروزنامه» که به خیام منسوب میکنند، وجود دارد. از این نکته درمییابیم که جشن نوروز در زمان صفویه پردازش نوینی پیدا کرده است.
اسماعیلی با اشاره به اینکه دربارهی نوروز ما با سه گفتمان روبهرو هستیم: گفتمان باستان، گفتمان دورهی میانی تاریخ ایران و گفتمان دورهی صفوی که تا به امروز ادامه پیدا کرده است، اما نوروز در سرِ جای خود هست و فقط معانی جدیدی بر آن بار شده است، افزود: بر این باورم دارم که امروز بخشی از جامعهی ما، به هر دلیلی، دیگر آن باورمندیها را قبول ندارد اما همچنان به نوروز توجه میکند و بخشهایی به آن میافزاید که به اقتضای شرایط فعلی است. پس درمییابیم که گرانیگاه گفتمانی وقتی تغییر کرد، تفسیر جدیدی هم پدید میآید».
اسماعیلی آنگاه به جشن چهارشنبهسوری پرداخت و با طرح پرسشی گفت: آیا در مورد چهارشنبهسوری هم چنان اتفاقی افتاده است؟ آیا در این جشن هم فهم از آتش تغییر گفتمان داده است؟ به گمان من بله. اودر ادامه افزود: همهی ما وقتی حرف از آتش به میان میآید به یاد سیاوش میافتیم. اما در دورهی اسلامی ابراهیم ادهم هم به آن اضافه میشود. یعنی معنی جدید به چهارشنبهسوری افزوده شده است. آیا فقط همین است؟ نه! گفتهاند در این روز بود که مختار پیش از قیام در کوفه، آتش روشن کرد. نکتهی دیگر به متوکل –خلیفه عباسی- برمیگردد. متوکل دو کار کرد. یکی اینکه سعی کرد که بخشی از نمادهای فرهنگ ایرانی را از میان ببرد؛ دیگر آنکه در دستگاه خلافت عباسی جایگاه ایرانیان را فرودست کند و جایگاه تُرکان را فرادست. مرگ متوکل را هم گفتهاند که به سبب نفرین ایرانیان بود و برپاشدن آتش چهارشنبهسوری بهخاطر مرگ او بود. در اینجا نیز آن تغییر و تفاوت را هم میبینیم.تشآتش
اسماعیلی سپس به دیگر منابع نوشتاری دربارهی چهارشنبهسوری اشاره کرد و گفت: در رسالهی خطی بازمانده از روزگار صفویه، به ادعیههایی دربارهی نوروز برمیخوریم. همان دعاها برای جشن چهارشنبهسوری هم آمده است. حدیثهایی هم نقل شده است، هرچند حدیثشناسان میگویند که آن روایتها، سند ندارد. اما از آنها این را میتوان فهمید که انگار ما چهارشنبه را نحس میپنداشتهایم. همانند همین ماجرا، در فرهنگ شیعی به چهارشنبه آخر ماه صفر بازمیگردد که در آن زمان آتش روشن میکردند و دعا میخواندند. ماه صفر در نزد مردم ماه نحس دانسته میشد و آن نحوست را در چهارشنبهی آخر ماه صفر هم اعمال میکردند.
این سخنران سپس گفت: از دید مردمشناسی هم که نگاه کنیم میبینیم که در بیشترمناطق ایران، بهویژه در مناطق مرکزی ایران، ماجرای چهارشنبهسوری خیلی جدی مورد توجه بوده است. چون من بر این باورم که مناطق مرکزی ایران خیلی دیرتر از جاهای دیگر، از دین زرتشتی دور شد. برای نمونه در نایین هنوز هم آثاری از دخمهی زرتشتیان هست و من آن را دیدهام. به هر حال، سخن کلیدی من این است که ما یک نقطهی کانونی داریم که «نور» است. در فرهنگ ایرانی به نور بسیار توجه شده است. نگاه هستیشناسانه نیز به نور داشتهایم. این ذهنیت در دورههای گوناگون تاریخ ما، معانی تازهای به خود گرفته، اما همواره وجود داشته است.
اسماعیلی چهارشنبهسوری را جشنی همگانی برشمرد و گفت: به باور من اکنون چهارشنبهسوری به تاثیر از فضای جهانی، ماهیت کارناوالی پیدا کرده است. آن حجم از شلوغی و ریختن به بیرون، یک ویژگی کارناوالی است. این حرف آقای سروشپور کاملا درست است که چهارشنبهسوری بخشی از فرهنگ ماست که باید به آن توجه کرد. البته باید آسیبشناسی هم بشود.
اسماعیلی در پایان گفت:چکیدهی سخنم این بود که مدعایی داشتم و شواهدی برای مدعایم آوردم و گفتم که مفاهیم در دورههای گوناگون تاریخی، به اقتضای گفتمان غالب، تفسیر جدید پیدا کردهاند و ممکن است که در آینده هم تغییراتی بیابند. همین اکنون هم تفسیری که از نوروز و چهارشنبهسوری میشود با تفسیری که در زمان نوجوانی من از این دو جشن میشد، تفاوت دارد.
رقص آتش پدیدهای چینی است، ما در ایران جشن آتش داشتهایم
میرمحمدرضا حیدری، پژوهشگر تاریخ نمایش و مطالعات اجرا دیگر سخنران نشست در سخنان خود به موضوع «نگاهی به پیدایش چهارشنبهسوری و شیوههای دیگر آتشبازی در روزگار صفویه و قاجاریه»، پرداخت.
وی در آغاز گفت: آتشبازی به شیوهای که اکنون در جهان میشناسیم، یک هنر اجرایی است، اما باید موضوع را اندکی پیچیدهتر دانست. در جهان شکلهایی از رقص با آتش را داریم اما در ایران رقص با آتش را نداشتهایم، بلکه جشن آتش را داشتهایم. رقص با آتش از سدهی یازدهم و دوازدهم میلادی در جهان و بهوسیلهی چینیها ابداع شد. انتظار میرود که در ایران باستان، چیزی به شکل پریدن از روی آتش نداشته باشیم چراکه این کار را توهین به آتش میدانستهاند و با باورهای زرتشتی سازگار نیست.
او در ادامه افزود: جشنهای آتش در ایران باستان، همین جشن در دورهی اسلامی تاریخ ایران و حتا امروز، شکلهای خیلی متفاوتی داشته است. آتش در فرهنگ ایرانی یک مفهوم هویتی داشته است. در دورههایی درصدد بازیابی شُکوه باستانی آن بودهایم، در دورههایی خواستهایم با آتشبازی شُکوه دربار را نشان بدهیم، در دورهی قاجاری به موازات مفاهیم، آتشبازی نیز امری مردمی شده است، در دورهی پهلوی با ناسیونالیسم رضاشاهی پیوند خورده و اکنون تبدیل به کنشی اجتماعی شده است.
این سخنران به آثار کهنی اشاره کرد که دربارهی نوروز و آتشافروزی آگاهیهایی به دست میدهند. او گفت: شعری از حسان بنثابت، شاعر عرب، هست که در آن واژهی «میامس» را بهکار بُرده که دقیقا نمیدانیم به چه معناست. دربارهی این واژه خیلی بحث شده است. گویا واژهای است که از زبان یونانی گرفته شده است. او میگوید میامسها از روی شعلههای آتش میپریدند. حسان این را کجا دیده است؟ گمان میرود که چنین جشنی را در دربار لخمیان دیده باشد. لخمیان پادشاهان حیره و همزمان با ساسانیان بودند که قلمرو آنها در شمال رود تیسفون بود. لخمیها مسیحی بودند.
حیدری سپس گفت: «در دورهی اسلامی، در دربارهای خلفای عباسی و فاطمیان مصر، برپایی جشن نوروز و مهرگان رایج بوده است. یک دلیل آن اقتصادی بوده و دلایل دیگر آن میتوانسته دلبستگی آنها به بازگشت به شُکوه دورهی ساسانی باشد. در سرودههای شعرای عرب نیز بارها به نوروز و آتش اشاره شده است.
او به یادکردهای تاریخی نیز اشاره کرد و گفت: «از اینها جالبتر، گزارش تاریخنویسان است. طبری از آتشافروزی در سال 284 مَهی (:قمری) یاد میکند و المقریزی مینویسد که در سال 364 در خیابانهای قاهره آتشافروزی انجام شد. بانوی شاعری هم در همان زمان در بغداد بوده که عابده نام داشته است. او در یکی از سرودههایش از عروسکی به نام «دوبارکه» نام میبَرد و میگوید که در نوروز آن را به بام خانه میبردند و آتش میزدند. این آتشزدن عروسک بعدها در جشن شیعیان هم دیده شده است. میدانیم که مرداویج زیاری هم جشن سده را بسیار باشکوه برپا کرده بود. این را ابن اثیر و بیرونی و بیهقی گزارش کردهاند.
این سخنران در ادامه گفت: در دورهی مغولان است که آتشبازی بهوسیلهی چینیها وارد ایران میشود. اما قدیمیترین سندی که من در این باره پیدا کردم به کتاب «زنگینامه»، نوشتهی زنگی بخارایی برمیگردد که در پایان سدهی هفتم و آغاز سدهی هشتم زندگی میکرده است. او از «موشک آتشبازان» یاد کرده است. در زمان صفویه انبوهی گزارش از آتشبازی در دست داریم که برخی از آنها را سفرنامهنویسانی مانند سانسون نوشتهاند و تاریخنویسان صفوی هم به آن پرداختهاند».
این پژوهشگر تاریخ نمایش در پایان سخنانش گفت: در دورهی قاجار نیز یکی از کارهای قورخانهی تهران، تهیهی وسایل آتشبازی بوده است. آتشبازی در این دوره بسیار رواج داشته و جنبهی مردمی پیدا کرده بود.
فرتور رسیده است.
6744