لوگو امرداد

خردجمعی یا دموکراسی

babakاین مقاله به بررسی انتخابات انجمن زرتشتیان و تناقضاتی که درک نامناسب از مفهوم دموکراسی و توانمندی‌های آن با تصمیماتی که بر پایه‌ی خردجمعی گرفته می‌شود پرداخته و سعی در آن دارد تا تلنگری نیز در خواننده برای آشنایی با ژرفای اندیشه نیاکان‌مان ایجاد کند.

برای من که اندک اطلاعی از سابقه فرهنگی این سرزمین دارم و انجمن مغان و مهستان و مفاهیمی این چنینی را شنیده‌ام بسیار تعجب‌برانگیز است که چگونه می‌شود این تجربیات را به کناری نهاد و در جست‌وجوی روش‌هایی برای نیل به تصمیمات صحیح  طلب از گم‌شدگان لب دریا کرد. فرانسه پا به دریای خون گذاشت تا در ساحلی ناپیدا سرزمینی را بیابد که اراده‌ی یک فرد حاکم بر اراده‌ی همه‌ی مردمان نباشد. ناگفته پیداست که وقوع جمهوری اول و دوم و … موید این است که این سرزمین رویایی در پس هفت دریا پنهان است و آنان که مدعیانند هنوز گام در تمنا می‌زنند. هرچند کوشش و تلاش بی‌وقفه‌ای که به ‌کار بسته‌اند ستودنی است و به‌نظر نمی‌رسد ابزاری کارآمدتر از صندوق رای (سنتی یا الکترونیکی) برای نیل به این مقصود وجود داشته باشد اما افسوس و صد افسوس و هزار افسوس و بیور افسوس که این سرزمین رویایی حتی اگر وجود هم داشته باشد آن چیزی نیست که متضمن آبادانی گردد، متضمن خوشبختی ابنای بشر باشد متضمن …… باشد.

به نظر من آنان که دموکراسی را تئوریزه کردند می‌دانسته اند که ظلم و فقر و فساد و ….تروریسم و ….. را نمی‌خواهند اما هرگز ندانستند و هنوز هم نمی‌دانند که دقیقا چه روشی را برای نیل به اهداف خود باید به کار بندند. البته که تجربیات هزاران ساله بشر به ما آموخته که خرد جمعی ماورای خرد فردی است اما تجربه دوصدساله اخیر به ما نشان داده که خروجی صندوق‌های رای (علی‌رغم فرض سلامت صندوق‌ها) به معنای مجموع خرد رای‌دهندگان نیست چرا که هرگز رای‌دهندگان از نظر خردمندی وزن‌کشی نمی‌گردند این عدم وزن‌کشی و آسیب حاصل از آن زمانی به شدت نمایان می‌گردد  که موضوعی تخصصی به رای گذاشته می‌شود و رای افراد متخصص و غیرمتخصص به یک اندازه ارزش گذاری می‌گردد.

همچنین در انتخاباتی که برای گزینش افراد برگزار می‌گردد بدیهی است که خرد فرد انتخاب‌شده معادل مجموع خردجمعی انتخاب‌کنندگان نیست و این خود نقض غرض بشمار می‌رود چرا که دموکراسی با شعار خردجمعی مردمان را به پای صندوق کشانده بود اما خروجی آن در نهایت یک فرد است که به جای جمع تصمیم خواهد گرفت با فرض به شدت خوشبینانه که آن فرد خردمندترین مردمان هم باشد هرگز خرد او حتی نزدیک به مجموع خردهای همه‌ی رای‌دهندگان  نخواهد بود. در عمل اراده‌ی یک فرد است که حاکم بر اراده جمع خواهد بود، شاید برای دوره‌ای کوتاه، اما به هر حال همواره این سیکل تکرار می‌گردد دوباره اراده‌ی فرد دیگری جایگزین اراده فرد قبلی می‌شود. تاریخ معاصر جهان نشان داده که خروج خردمندترین مردمان از صندوق به حدی خوشبینانه است که بسیار به ندرت (بسیار به ندرت‌تر)  رخ می‌دهد و اتفاقا نمونه‌های پرشماری وجود دارد که  دلقک‌ها و بی‌خردان با خروج از صندوق‌ها حاکم بر سرنوشت جهانیان شده‌اند و دنیا را به آشوب و ویرانی کشانده‌اند.

موارد ذکر شده به معنای ناکارآمدی ذاتی دموکراسی نیست بلکه لازم به تذکر است که مکانیسم‌هایی مانند آموزش شهروندی، شفافیت اطلاعاتی، و نظارت مستمر می‌توانند ضعف‌های آن را کاهش دهند به همین دلیل پیشتازان دموکراسی در جهان نه تنها از صندوق‌های رای بهره می‌برند بلکه سعی در اصلاح ساختارها در جهت تصحیح تصمیمات‌شان دارند.

به عبارت دیگر باید تفکیک قائل شد بین معنایی که از واژه دموکراسی حاصل می‌شود با معنای واژه‌ی خردجمعی، دموکراسی خردجمعی نیست شاید هم ابزاری که دموکراسی (صندوق‌های رای) برای بهره‌گیری از خردجمعی به کار بسته ابزار مناسبی نیست و به همین روی دموکراسی نتوانسته خرد را بر جهان حاکم کند هرچند که افراد هوشمند می‌توانند از کارآیی صندوق‌های رای برای رشد جایگاه خود در جامعه بهره ببرند.

بی‌خردان لزوما کم‌هوش نیستند و خردمندان لزوما بهره هوشی فوق‌العاده‌ای ندارند بلکه آنچه که نمود ظاهری خردمندی است تصمیمات (و البته نتیجه تصمیماتی) است که گرفته می‌شود هر تصمیم حاصل قدرت استنتاج، دانش، توان پیشبینی و البته تجربه است. بخش مهمی از تجربه هر فرد ریشه در تصمیمات اشتباهی دارد که قبلا توسط خود او گرفته شده ، اگر دانش تار است عبرت از اشتباهات، پود است. تاروپود خردجمعی نیز به طریق اولی دانش و تجربه است. اگر تجربه را به کنار بنهیم همه چیز از هم گسیخته خواهد شد و بشریت هیچگاه به سرمنزل مقصود نخواهد رسید.

به یاد داشته باشیم مدیر لایق، فردی نیست که هیچگاه اشتباه نکرده باشد بلکه مدیری است که از اشتباهات خود پند گرفته. به نظر نمی‌رسد تا کنون جهان وجود کسی را تجربه کرده باشد که مرتکب هیچ اشتباهی نشده باشد بلکه جهانیان مردمانی را می‌ستایند که گام  پیش رو را با فانوسی روشن می‌کنند که از جنس آتش عذاب گام‌های پیشین فروزان شده باشد.

هازمان زرتشتی نیز فارغ از این کلیت نیست و خوشبختانه ساختار ارگان‌های ما به نحوی است که فرصت می‌دهد تا خردمندان در آن پرورده شوند ، تنوع و تعددی که ارگان‌های زرتشتی دارند به جوانان فرصت می‌دهد تا با حضور در ارگان‌های ویژه جوانان اشتباهاتی که آسیب‌های کمتری را به جامعه می‌زند تجربه کنند و همچنین خود نیز آسیب‌های کمتری ببینند، آبدیده شوند تا جسارت حضور در انجمن زرتشتیان تهران که یکی از مهمترین ارگان‌های هازمان زرتشتی است را بیابند. ساختار انجمن هم به نحوی است که با داشتن کمیسیون‌های متعدد پذیرای جوانان و افراد علاقه‌مندی است که می‌خواهند در فعالیت‌های اجتماعی دخیل گردند، به مرور زمان تجربه کسب کنند و انجمن را بشناسند و با مشکلات آن آشنا شوند.

آنچه تجربه شخصی نگارنده است حکایت از آن دارد که بزرگترین آسیب‌ها به هازمان زرتشتی از جایی رقم خورده که افرادی گمنام که هیچگاه سابقه فعالیت اجتماعی را نداشته‌اند بنا به دلایلی که اتفاقا هیچ سنخیتی با خردجمعی نداشته از صندوق رای خارج شده‌اند و مسوولیتی بزرگ و خارج از تجربه‌های خود به عهده گرفته‌اند، مسوولیت‌های اجتماعی قبایی است که اگر گشادتر از تن فرد باشد نه تنها نازیباست بلکه او را به زمین می‌زند، هازمان هم از زمین خوردن او آسیب می‌بیند.

بزرگترهای جامعه حتما به یاد دارند سال‌هایی را که جوانان پُرشور انجمن زرتشتیان را به اشغال خود درآوردند و با سخنان آتشین و سواری بر موج احساسی آن روزهای جامعه بزرگتر ایران، با کسب آرای زرتشتیان تهران (از نظر عددی) بر مسند انجمن نشستند، آیا مجموع خردی که هازمان ما از آن برخوردار بود تا این حد کم‌اندازه بود؟ آیا همان روز خردمندانی نبودند که بینش و خردشان به اندازه صدنفر چون من بود؟ چه باید می‌کردند که همچون من هزار هزار بودیم و آنان در اقلیت بودند. آسیب‌هایی که در آن دوران به جامعه خورد هنوز هم جبران نشده و چشم‌اندازی برای جبران نیز هنوز پیش روی ما نیست. این آسیب‌ها همه به مدد صندوق رایی بوده است که نماد دموکراسی محسوب می‌شود. این آسیب فقط مختص جامعه کوچک زرتشتیان تهران نبوده بلکه در سطح جهان هنوز هم صندوق رای فریبی برای مردمان، در دست بازیگران است.

خالی از لطف نیست تا یک‌بار دیگر تکرار کنم، صندوق رای دموکراسی نیست، دموکراسی خردجمعی نیست، خردجمعی جمع خردهای آدمیان نیست و ای کاش می‌توانستیم جمع خرد آدمیان را در اختیار بگیریم. اما فعلا که چنین توانی وجود ندارد جهانیان چه باید بکنند؟ من نمی‌دانم شاید بعدها بدانم. تا زمانی که روشی بهتر از صندوق رای توسط خردمندان جهان ابداع گردد بی‌شک در هازمان کوچک زرتشتی نیز فعلا همین صندوق را به کار خواهیم بست. تا هنوز صندوق از رونق نیفتاده  به خود جرات می‌دهم و با کمال فروتنی توصیه‌هایی دارم تا در انتخابات انجمن پیش رو و انجمن‌های آینده به کار بسته شود.

توصیه برای کاندیداتور شدن

الف- در انتخابات پیش رو هرآن کس که می‌داند که نمی‌داند، وظیفه دارد که خود را کاندیدای عضویت در هیات مدیره انجمن بنماید چرا که بیم آن می‌رود در غیاب آنان، کسانی به انجمن راه یابند که نمی‌دانند که نمی‌دانند.

ب- کاندیداتوری برای انتخابات پیش رو فرصت برای کسانی است که می‌خواهند ادای دین به هازمان خود، فرزند خود، گذشتگان و آیندگان خود بکنند. با به گل نشستن این کشتی شاید این فرصت هرگز برای شما فراهم نگردد.

توصیه برای رای‌دهندگان

الف- حتما سابقه فعالیت‌های اجتماعی کاندیداهای محترم را مقدم بر سابقه فامیلی با ایشان بدانید.

ب- به دنبال گزینش خردمندان باشید، فراموش نکنید خرد تنیده شده در تاروپود تجربه و دانش است.

توصیه برای جویندگان

الف- از هم اکنون برای حضور در کمیسیون‌های انجمن خیز بردارید، در آینده یا شما کاندیدا خواهید شد که این تجربه، اعتبار شما برای کسب رای خواهد بود یا می‌خواهید رای‌دهنده باشید که با شناخت بهتر از مشکلات انجمن افراد مناسب‌تری را انتخاب خواهید کرد. حضور در کمیسیون های انجمن نقش همان آموزش شهروندی را دارد که بالاتر به آن اشاره شد .

ب- کنش‌گران هازمان را بشناسید با آنها ارتباط مستقیم بگیرید و سخن بگویید. همه چیز آنطور که بعضی ها می‌گویند نیست حتی همه چیز آن‌طور که خیلی‌ها می‌گویند هم نیست. تجربه به من آموخت خیلی چیزها حتی آن‌طور که همه می‌گویند هم نیست.

توصیه برای آیندگان

الف- با نگاه امیدوارانه نسبت به مشارکت گسترده زرتشتیان تهران در کمیسیون‌های انجمن (در آینده) برای کاندیداتوری انجمن تهران شرط فعالیت‌های اجتماعی قبلی (مانند سابقه حضور در کمیسیون‌های انجمن) گذاشته شود.

ب- ما نیاز به بازسازی نهادی مانند مهستان داریم، که در آن تصمیمات بر پایه مشورت خردمندان و متخصصان گرفته شود، ایجاد شورایی متشکل از پیشکسوتان، جوانان فعال، و متخصصان، گامی به سوی تصمیمات مبتنی بر خرد است.

در نهایت امیدوارم انتخاباتی پرشور داشته باشیم و خردمندانی را به انجمن بفرستیم که نماد دیرینگی و فرشگرد در هازمان باشند.

پاورقی:

مهستان  (Mehestān) در ایران باستان، به ویژه در دوره ساسانیان، یک نهاد مشورتی متشکل از (مغان) روحانیون زرتشتی، خردمندان، و بزرگان جامعه بود که در تصمیم‌گیری‌های حکومتی و اجتماعی نقش کلیدی ایفا می‌کرد. این شورا بر پایه دو اصل استوار بود:

  1. خرد جمعی: تصمیمات با مشورت و توافق اعضا گرفته می‌شد.
  2. تجربه و تخصص: اعضای مهستان بیشتر افرادی باتجربه، دانشمند، و آشنا به سنت‌های دینی و اجتماعی بودند.

مهستان نه‌تنها در امور سیاسی، بلکه در حل اختلافات قضایی، تفسیر متون دینی، و حفظ هماهنگی اجتماعی نیز فعال بود. این ساختار، نمادی از ترکیب دموکراسی مشورتی و حکمت سنتی محسوب می‌شد.

به اشتراک گذاری
Telegram
WhatsApp
Facebook
Twitter

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترین ها
1404-02-11