در تیرماهِ سرنوشتنگار، هنگامی که زادروز و درگذشت ارباب کیخسرو شاهرخ همچون دو پرتو از یک فروغ جاودان به هم میپیوندند، یاد و نام این رادمرد پاکسرشت را بر بلندای راستی و فرهنگ ایرانزمین گرامی میداریم.
ارباب شاهرخ، نهتنها یکی از پیشگامان هازمان زرتشتی بود، بلکه بهعنوان فرزانهای فروتن، آیندهنگر و مردمدوست، در پاسداری از شناسهی فرهنگی ایران، گسترش آموزش، نگهبانی از زبان پارسی سره، و همسویی میان ادیان نقشی برجسته داشت. نام او در شمار سیاستپیشگان و در ردیف کنشگران فرهنگی و اجتماعی ایران معاصر جای میگیرد.
زندگینامه و پیشینه
کیخسرو شاهرخ در هفتم تیرماه ۱۲۵۴ خورشیدی در کرمان، در خانوادهای زرتشتی چشم به جهان گشود و در شامگاه ۱۱ تیرماه ۱۳۱۹ در تهران چشم از جهان فروبست. پدرش پیش از زادهشدن او درگذشت و مادرش با بافندگی، پرورش او و برادرش را بر دوش کشید. در کودکی کارگری میکرد و همزمان در مکتبخانه زرتشتیان کرمان آموزش میدید. در دوازدهسالگی به تهران آمد و در مدرسه شبانهروزی آمریکاییان درس خواند. سپس با کوشش خود، رهسپار بمبئی شد و در دارالفنون آن شهر به تحصیل پرداخت.
او افزون بر زبان مادری، زبانهای انگلیسی، روسی، و عربی آگاهی داشت و در جوانی، قرآن و ترجمهی آن را با دقت آموخت تا در عرصههای فرهنگی و حقوقی، فهمی همدلانه از باورهای هممیهنان مسلمان خود داشته باشد. این آگاهی زبانی و فرهنگی، سپستر در مقام نماینده مجلس، به او توان میانجیگری کارآمد و قانوننگری عادلانهای بخشید.
در ۲۱ سالگی، از سوی انجمن نیکوکاری پارسیان هند، به مدیریت مدرسهی زرتشتیان کرمان گمارده شد و راه پرافتخار خدمت را آغاز کرد.
نمایندهای مردمنهاد و رییس انجمن زرتشتیان تهران
از سال ۱۲۸۸ تا ۱۳۱۹ خورشیدی، ارباب شاهرخ در یازده دورهی پیاپی نمایندهی زرتشتیان در مجلس شورای ملی بود. افزون بر آن، در چندین دوره ریاست انجمن زرتشتیان تهران را نیز بر عهده داشت و ساختار و آییننامههای آن را بنیاد نهاد. نخستین کسی که بهگونهای رسمی کرسی زرتشتیان در مجلس را بهدست آورد. او تنها نمایندهی زرتشتیان نبود، بلکه در میدانهای کلان کشور، کنشگر اندیشهورزی ملی و انسانی بود.
بر پایهی نوشتههای دکتر بوذرجمهر مهر، در سالهای آغازین مشروطه، او هنگام بررسی یکی از لوایح قانونی، واژهی «مسلمانان» را در عبارت «همهی مسلمانان در برابر قانون برابرند» به دیدهی نابرابر دید. ارباب شاهرخ با آیندهنگری و استدلالی استوار خواستار جایگزینی آن با واژهی «ایرانیان» شد. این پیشنهاد پذیرفته شد و نخستین گام رسمی در بهرسمیت شناختن حقوق اقلیتهای دینی در ایران برداشته شد. در روند تصویب قوانین مدنی، از حق پیروی جامعههای دینی از آیین خود در امور خانوادگی و ارث نیز پشتیبانی کرد.
ساخت آموزشگاههای نوین از کرمان تا تهران
در کرمان، با پشتیبانی نیکوکاران پارسی هند، سه دبستان دخترانه، دو دبستان پسرانه و یک دبیرستان زرتشتی پدید آورد و خود سرپرستی آنها را بر عهده گرفت. در طراحی برنامهی درسی و انتخاب آموزگاران نیز با دقت مشارکت میکرد. در تهران نیز، در ساخت و ادارهی آموزشگاههایی چون جمشید جم، فیروزبهرام، انوشیروان دادگر و دبستان ایرج نقشآفرینی کرد. زمین بسیاری از این آموزشگاهها را ارباب جمشید جمشیدیان، نیکوکار بزرگ زرتشتی، بخشیده بود و از همینرو به «مدارس جمشیدیه» شناخته شدند.
این آموزشگاهها نه تنها برای زرتشتیان، بلکه برای نهادینهکردن آموزش مدرن در ایران نوپدید بسیار اثرگذار بودند.
بنیانگذار آتشکدهی بزرگ تهران
آتشکده در آذر ۱۲۹۶، همزمان با جشن آذرگان گشایش یافت. آتش آن با آیینی ویژه از یزد آورده شد و به پایتخت روشنایی بخشید. خود او، این خدمت را از پرافتخارترین برگهای زندگیاش میدانست. آتشکده آدریان افزون بر جایگاه دینی، نمادی فرهنگی برای همبستگی زرتشتیان در جامعه ایرانی بهشمار میرفت.
بنیادگذار چاپخانه و کتابخانهی ملی
در جایگاه مسوول اداری و مالی مجلس، نخستین کتابخانهی رسمی کشور و چاپخانهی ویژهی مجلس را بنیاد نهاد. راه انتشار قوانین و اسناد عمومی را هموار ساخت تا دسترسی آزاد مردم به قانونها و اسناد کشور ممکن شود. این نهادها از شالودههای دانایی و شفافیت در ایران نوین به شمار میآیند. این کار، گامی موثر در راستای شفافیت، قانونمداری و آگاهیبخشی مردم بود. مفاهیمی که تا امروز نیز در گفتمان مدنی ایران جایگاه ویژهای دارد.
مدیر دانا در روزگار بحران
در دوران قحطی تهران، با خرید و پخش آرد و گندم، نانرسان سفرههای تهی شد. همچنین از ۱۲۹۵ تا ۱۳۱۵، سرپرستی شبکهی تلفن کشور را بر دوش گرفت و با همکاری کارشناسان فرنگ، زیرساختهای ارتباطی ایران را نوسازی کرد.
سازندهی آرامگاه فردوسی؛ پاسدار سخن ایرانزمین
با شناسایی گورگاه فردوسی در توس و کوشش برای ساخت آرامگاه، دِینی دیرینه را به سخنسرای بزرگ ایران ادا کرد. آرامگاهی شایسته، با بودجهی همیاری مردم و اعتبار مجلس بنیاد نهاد که در جشن هزارسالهی شاهنامه به مردم ایران پیشکش شد. آرامگاه فردوسی، نماد سرافرازی زبان پارسی در دل تاریخ معاصر ایران شد.
آرامستان قصر فیروزه؛ یادگاری از دوراندیشی ارباب شاهرخ
یکی از شاخصترین یادگارهای ارباب کیخسرو شاهرخ در پایتخت، آرامستان زرتشتیان تهران در منطقه قصر فیروزه است؛ جایی که نهتنها محلی برای آرام گرفتن درگذشتگان جامعه زرتشتی است، بلکه گواهی زنده بر نیکاندیشی، آیندهنگری و تعهد فرهنگی این چهرهی اثرگذار دوران پهلوی به شمار میرود.
ارباب شاهرخ با واگذاری زمین این گورستان و پیگیری مراحل پایهگذاری آن، در پاسداشت آیین زرتشتیان، نقش چشمگیری داشت نخستین خاکسپاری در این آرامگاه در سال ۱۳۱۴ انجام گرفت، و از آن پس، قصر فیروزه، بخشی جداییناپذیر از حافظهی تاریخی زرتشتیان ایران شد.
نویسندهی کتابهای دینی به زبان مردم
او دو کتاب با نامهای «فروغ مزدیسنی» و «آیینه آیین مزدیسنی» نگاشت که آموزههای کیش زرتشتی را به زبان ساده و روشن بازمیگفتند. این کتابها رایگان پخش شدند و در گسترش آگاهی دینی و فرهنگی بسیار موثر بودند.
دستاوردهای ارباب کیخسرو شاهرخ محدود به یک دین، قوم یا طبقه نبود. او نمایندهی نسلی بود که با نگاه فراگیر، خردگرایی، و پشتکار، میکوشیدند ایران نوینی بر پایهی آموزش، همزیستی، قانونمندی و فرهنگ بسازند. در روزگاری که اقلیتهای دینی از کمترین حقوق برخوردار بودند، او با بردباری، استدلال و خدمت موثر، اعتماد عمومی را جلب کرد و تصویر شهروند ایرانی را بازآفرید: کسی که بیآنکه از تبار یا باورش بگریزد، بهتمامی در ساختن میهن شریک است.
نگاه بیگانگان و نخبگان به راستی و میهندوستی ارباب شاهرخ
در میان ستایشهایی که از ارباب کیخسرو شاهرخ در منابع داخلی آمده، گواهی مورگان شوستر، خزانهدار کل وقت ایران، جایگاهی ویژه دارد. شوستر در خاطرات خود از دوران اصلاحات مالی ایران، از او چنین یاد میکند: «او کسی بود که هیچوقت از اوقات شبانهروز، از پیشرفت مقاصد و اصلاحات مملکتی کوتاهی نمینمود… در جنگ بینالملل اول بود که با خطرات جانی که متوجه مشارٌالیه بود، از طرف مستوفیالممالک، در مرتبه مامور مذاکره با کمیته دفاع ملی قم شد.»
این توصیف، نهتنها نشانگر نقش موثر ارباب شاهرخ در ساماندهی امور مالی کشور در یکی از بحرانیترین دورههای تاریخ معاصر ایران است، بلکه گواهی است بر اعتماد و احترام نخبگان سیاسی و کارشناسان خارجی نسبت به او. چنین جایگاهی، دستاورد سالها تلاش پیوسته، صداقت در عمل و تعهد به منافع ملی بود.
در کنار گواهی مورگان شوستر درباره خردمندی و پاکدستی ارباب کیخسرو شاهرخ، نگاهی به گفتههای برخی مردان سیاست و منابع رسمی دیگر نیز، تصویری روشن از جایگاه اخلاقی او در یاد معاصران بهدست میدهد.
سید حسن مدرس، نمایندهی نامدار مجلس، در یکی از نشستهای علنی چنین گفت: «در مجلس ما فقط یک نفر مسلمان پیدا میشود، که آن هم ارباب کیخسرو شاهرخ است.»
این سخن نه در ستایش آیینی، که در ستایش از راستی، آزادگی و مردمیبودن او بیان شد. ویژگیهایی که ورای دین و مذهب، به جوهر شخصیتی او گواهی میدادند.
در همین راستا، در یکی از اسناد وزارت خارجهی بریتانیا نیز چنین آمده است: «ارباب کیخسرو بر زرتشتیان ایران ریاست دارد و در کاردانی و درستکاری نامبردار است. او یک مرد ملی نامداری است و هرگز تحت تاثیر افسونهای خارجیان قرار نگرفتهاست.»
همین داوریها، از درون و بیرون، جایگاه بیمانند او را در تاریخ اجتماعی-سیاسی ایران رقم زدهاند؛ شخصیتی که نهتنها در قامت یک نماینده، که در تراز یک وجدان فرهنگی و ملی پدیدار گشت.
در پایان شاید درنگی باشد برای نگاهی ژرفتر به آنچه از این یاد مانده است: کیخسرو شاهرخ مردی از روزگار مشروطه، نشانهای از بالندگی اخلاقی و فرهنگی جامعهی ایران بود. رادمردی که با دانایی، فروتنی و ایراندوستی، چراغی افروخت که فروغ آن تا امروز در دل فرهنگدوستان روشن است؛ و تیرماه، یادآور جاودانگی نام و راه اوست.
اکنون، در تیرماهِ سرنوشتنگار، که زادروز و درگذشت او در آن به هم میرسند، تنها یک خاطره را گرامی نمیداریم، بل آموزهای را به یاد میآوریم: اینکه چگونه میتوان با فروتنی و فرزانگی، جاودانه شد.