لوگو امرداد
گفت‌‌وگو با فرزین طاهری آفرینشگر نمایشنامه آرش

«آرش»، پاسخی به ندای میهن از زبان هنر

IMG 6181فرزین طاهری، بازیگر، نویسنده و کارگردان تئاتر، هنرمندی است که سال‌ها با عشق و پایبندی به هنر و فرهنگ ایران، آثار متعددی خلق کرده است. او در مسیر هنری خود، از کودکی تحت تاثیر خانواده هنردوستش قرار گرفت و با پشتکار و خلاقیت، توانست جایگاهی در دنیای تئاتر کشور به دست آورد. در این گفت‌وگو، او به روایت زندگی هنری خود، انگیزه‌ها، چالش‌ها و نگاه عمیقش به تاریخ و فرهنگ ایران می‌پردازد و از تجربه‌های تاثیرگذار خود در عرصه هنر سخن می‌گوید.

لطفاً از خودتان و آغاز مسیر هنری‌تان بگویید. چگونه وارد دنیای هنر شدید؟

من فریدون طاهری هستم، زاده تیرماه ۱۳۶۰. خانواده‌ام هنردوست بودند و از کودکی ساز و معلم موسیقی داشتم. پدرم فنی بود و مادرم خانه‌دار، ولی چون علاقه زیادی به هنر داشتند، من را حمایت کردند. از مدرسه تئاتر بازی کردم و این علاقه روز به روز بیشتر شد. موسیقی اولویت دوم من بود و تئاتر اولویت نخست. سال ۱۳۷۷ فعالیت جدی تئاتری را آغاز کردم و در کارگاه‌ها و کلاس‌های مختلف شرکت کردم. دانشگاه را دو بار رها کردم چون فضای کلاس را دوست نداشتم و بیشتر وقت‌ها مشغول کارهای فیلم و تئاتر بودم.

رشته تحصیلی شما چه بود و چقدر با مسیر فعلیتان مرتبط بود؟

رشته تحصیلی‌ام به هنر ربطی نداشت. دو بار دانشگاه رفتم، اما رشته‌ها متفاوت بودند و من نتوانستم ادامه بدهم. در دانشگاه علامه طباطبایی فضای تئاتر فعال بود و خودم شروع کردم کارگاه و ورکشاپ برگزار کنم و اساتید مختلف را دعوت کردم. دو استاد بزرگ که خیلی روی من تاثیر گذاشتند، دکتر قطب‌الدین صادقی و روانشاد محمود استاد محمد بودند. آنها باعث شدند نگاه من به جهان نمایش شکل بگیرد و راهنمایی‌ام کنند.

اولین تجربه‌های نمایشی شما چه بود؟

اولین کار کارگردانی من، نمایش «علی مردان خان» بود که بر اساس قصه‌ای از نوار قصه‌های صدا و سیما ساخته شده بود. آن زمان دسترسی به نمایشنامه نداشتم و این کار کودک و نوجوان بود. این نمایش خیلی مورد استقبال قرار گرفت و در ۱۸ سالگی توانستم درآمد کسب کنم. نخستین اجرا در ساوه بود چون پدرم آنجا کار داشت. بعد از آن نمایش «مردی که لب نداشت» بر اساس شعر احمد شاملو را کار کردم که در جشنواره برگزیده شد. پس از سربازی دوباره در دانشگاه و فضای تئاتر فعال شدم.

چرا به سمت نمایش تک بازیگری و تک پرسوناژ رفتید؟

من نخستین نمایش تک بازیگری‌ام را به نام «سحوری» از دکتر صادقی دیدم که تأثیر عمیقی روی من گذاشت. دیدم چقدر یک بازیگر می‌تواند نمایش را جذاب کند. این انگیزه باعث شد روی این سبک تمرکز کنم. بعد نمایش «آرش» را نوشتم و اجرا کردم که نماد وطن‌دوستی در آن بود و برگرفته از اسطوره‌ها و شخصیت‌های شاهنامه بود.

نمایش «آرش» چه مفهومی برای شما دارد و چرا این نام را انتخاب کردید؟

«آرش» برای من نماد وطن‌دوستی و ایثار است. این شخصیت‌های اسطوره‌ای همیشه برایم جذاب بودند و جای کار زیادی داشتند. نمایش «آرش» نخستین بار در سال ۱۳۸۰ به صورت کوتاه اجرا شد و بعدها تکمیل‌تر شد. متن را خودم نوشتم و سعی کردم داستان را به شکلی تجربی و خلاقانه روایت کنم. این نمایش برای من یک نقطه عطف بود که به نوعی هویت هنری‌ام را شکل داد.

در طول فعالیت‌تان چه چالش‌هایی داشتید؟

فضای کار در ایران همیشه چالش‌برانگیز بوده است، به خصوص در زمینه تئاتر. سختگیری‌ها، تغییر مدیران و فضاهای اداری مشکلاتی بودند که گاهی مجبور می‌شدم از فضای دانشگاه دور شوم. اما عشق به هنر و علاقه‌ام باعث شد دست از کار نکشم. همچنین محدودیت‌های اجرا و شرایط سیاسی و اجتماعی نیز تأثیرگذار بود. با این حال دوستان و اساتید بزرگی مثل دکتر قطب‌الدین صادقی همیشه همراه و پشتیبان من بودند.

آیا کارهای شما خارج از تهران هم اجرا شده‌اند؟

بله، مثلاً در ساوه و اصفهان اجرا داشته‌ام. در اصفهان نمایش «نینوا» را اجرا کردم که با تأثیر از تعزیه طراحی شده بود و با همکاری فهیمه سیاحیان بود. متأسفانه حساسیت‌های اجتماعی باعث شد که این نوع کارها محدود شود، اما تجربیات خوبی بود و امیدوارم در آینده باز هم چنین فضاهایی فراهم شود.

نگاه شما به هنر و مسئولیت هنرمند چیست؟

هنر برای من وسیله‌ای است برای بیان هویت، فرهنگ و تاریخ. هنرمند مسئولیت دارد که پیام‌های ارزشمند منتقل کند و مردم را به فکر وادارد. من همیشه تلاش کرده‌ام با کارهای خودم، تاریخ و فرهنگ ایران را زنده نگه دارم و به جوانان و جامعه انگیزه بدهم. هنر می‌تواند پل ارتباطی بین گذشته و آینده باشد.

چطور شد که علاقه‌تان به اسطوره‌ها و شخصیت‌های تاریخی در کارهای نمایشی‌تان بیشتر شد؟

من همیشه به این فکر می‌کردم که چه چیزی باعث می‌شود یک شخصیت تاریخی یا اسطوره‌ای در ذهن مردم باقی بماند؟ چرا برخی از این داستان‌ها تا قرن‌ها نقل می‌شوند و الهام‌بخش‌اند؟ من که از کودکی با قصه‌ها و نوارهای قصه‌گو بزرگ شدم، این موضوع همیشه ذهنم را مشغول کرده بود. شخصیت‌هایی مانند آرش کمانگیر، بابک خرم‌دین و امیرکبیر برایم نمادهای مقاومت، شجاعت و وطن‌دوستی بودند. این‌ها نه فقط داستان‌های کهن، بلکه بخشی از هویت ما هستند که باید زنده نگه داشته شوند. برای همین در نمایشنامه‌ها و فیلم‌نامه‌هایم تلاش کردم تا این قهرمانان را در قالبی معاصر و قابل فهم برای نسل جدید بازآفرینی کنم.

چرا نمایش «آرش» برای شما اهمیت ویژه‌ای دارد؟

«آرش» نمادی است که در دل هر ایرانی وجود دارد؛ آن تیراندازی که خود را فدا می‌کند تا مرز وطن را حفظ کند. من فکر می‌کنم آرش فقط یک داستان تاریخی نیست، بلکه یک فلسفه زیستی و انسانی دارد. نمایش من تلاش کرد این مفهوم را به زبان هنر نشان دهد؛ یعنی فداکاری، وطن‌پرستی و امید به آینده. این نمایش برای من همچون یک سفر درونی بود که به همه کسانی که دغدغه فرهنگ و تاریخ دارند، پیام می‌دهد.

درباره کارهای جدیدتان بیشتر بگویید. پروژه «خانه پدری» چه ویژگی‌هایی دارد؟

«خانه پدری» کار جدید من است که بیشتر به روابط انسانی و نقش زنان می‌پردازد. داستان حول محور زنی است که از جوانی تا پیری زندگی‌اش را روایت می‌کند. این نمایش بیشتر مناسب اجرا در فضای واقعی مثل یک خانه یا آپارتمان است و تلاش کرده‌ام فضایی صمیمی و شخصی ایجاد کنم که تماشاگر به درون داستان وارد شود. این نوع نمایش‌ها به تماشاگر فرصت می‌دهد تا ارتباط عمیق‌تری با شخصیت‌ها برقرار کند و تجربه متفاوتی از تئاتر داشته باشد.

به نظر می‌رسد زنان در آثار شما نقشی برجسته دارند. چطور به این موضوع توجه کرده‌اید؟

بله، واقعیت این است که در اکثر کارهای من قهرمانان زن نقش کلیدی دارند، هرچند در «آرش» این موضوع کمتر دیده می‌شود. زن برای من نماد زندگی، ماندگاری و سازندگی است؛ پیوند زن با زمین و فرهنگ یک پیوند تاریخی است که همیشه برایم الهام‌بخش بوده. حتی در فیلم‌ها و تیزرهای کوتاهی که ساخته‌ام، معمولاً شخصیت اصلی زن است. به نظرم صدای زنان و تجربه‌های آن‌ها بخش مهمی از روایت فرهنگی ماست که باید بیشتر دیده شود.

چه تجربه‌هایی از همکاری با هنرمندان دیگر به یاد دارید؟

همکاری با دوستان و هنرمندان بزرگی مثل فهیمه سیاحیان، حمیدرضا آذرنگ و فاطمه معتمدآریا برایم بسیار ارزشمند بوده است. هر کدام از آن‌ها دیدگاه خاص خود را دارند و این تفاوت‌ها باعث شده کارهای من غنی‌تر و جذاب‌تر شود. مثلاً همکاری در پروژه «نینوا» با فهیمه سیاحیان که برگرفته از تعزیه بود، تجربه‌ای متفاوت و آموزنده بود. یا نقش کوتاهی که در نمایش «ترن» به کارگردانی حمیدرضا آذرنگ داشتم، فضایی جدید به من داد تا از زاویه‌ای دیگر به هنر نمایشی نگاه کنم.

در مسیر فعالیت هنری، با چه مشکلات و سختی‌هایی مواجه شده‌اید؟

یکی از بزرگ‌ترین چالش‌ها فضای محدود و گاهی غیرحمایتی برای اجرای آزاد آثار بود. سخت‌گیری‌های نهادهای فرهنگی و سانسورهای اداری باعث شده خیلی از کارها به سختی اجرا شود یا حتی به اجرا نرسد. همچنین شرایط اجتماعی و سیاسی کشور بر فضای هنری تأثیرگذار بوده است. به‌عنوان مثال، پروژه «کنسرت نمایش شیرین» که تلفیقی از موسیقی و تئاتر بود، به دلیل شرایط کرونایی و سپس حوادث اجتماعی متوقف شد. با این حال، عشق و علاقه‌ام به هنر باعث شده همیشه ادامه بدهم و دست از تلاش نکشم.

آیا در زمینه آموزش هم فعالیت کرده‌اید؟

تا به حال آموزش رسمی نداشته‌ام، اما همیشه آمادگی دارم که تجربیات و دانسته‌هایم را با جوانان و علاقه‌مندان به اشتراک بگذارم. اگر فرصتی پیش بیاید و بستر مناسبی فراهم شود، با کمال میل به آموزش عملی و کاربردی هنرهای نمایشی خواهم پرداخت.

نگاه شما به آینده هنر و نقش جوانان در آن چیست؟

من معتقدم آینده هنر در دستان جوانان است که با خلاقیت و انرژی خود می‌توانند فرهنگ و هویت ما را زنده نگه دارند. اما باید از تقلید کورکورانه بپرهیزند و راه خود را با اصالت و صداقت پیدا کنند. مهم‌ترین توصیه من این است که دلشان با کارشان باشد و دنبال ترندهای زودگذر نباشند. هنر مسیر پرچالشی است اما اگر با عشق همراه باشد، هیچ مانعی نمی‌تواند جلو آن را بگیرد.

در مسیر هنری‌تان با چه موانع و محدودیت‌هایی روبرو شدید و چطور بر آن‌ها غلبه کردید؟

واقعیت این است که فعالیت هنری در ایران، به خصوص در حوزه تئاتر و فیلم کوتاه، همیشه با چالش‌هایی همراه بوده است. یکی از بزرگ‌ترین مشکلات، محدودیت‌های قانونی و نظارتی بود که باعث می‌شد خیلی از ایده‌ها و طرح‌هایم به سختی بتوانند اجرا شوند. گاهی مجبور بودم برای عبور از این محدودیت‌ها، نمایشنامه‌ها را تغییر دهم یا برخی مفاهیم را به شکل استعاری و نمادین منتقل کنم. این مسئله باعث شد که در کنار خلاقیت، صبر و انعطاف هم یاد بگیرم. همچنین فضای اقتصادی و نبود حمایت مالی کافی، کارهای هنری را دشوار می‌کرد، ولی همیشه این علاقه و باور به قدرت هنر بود که به من انگیزه می‌داد.

نقش فرهنگ و هویت ملی چقدر در کارهای شما برجسته است؟

فرهنگ و هویت ملی برای من اساس همه چیز است. نمایشنامه‌ها و فیلم‌نامه‌هایم بر پایه این اعتقاد ساخته شده‌اند که باید ریشه‌هایمان را بشناسیم و با افتخار به آن ببالیم. استفاده از اسطوره‌ها، شخصیت‌های تاریخی و نمادهای ملی مثل آرش کمانگیر، بابک خرم‌دین و امیرکبیر برای من ابزاری است برای زنده نگه داشتن تاریخ و انتقال ارزش‌ها به نسل‌های بعدی. من معتقدم هنر می‌تواند پلی باشد بین گذشته و حال، و هویت ما را مستحکم‌تر کند.

آیا تجربه‌ای از ارتباط با مخاطبان دارید که برایتان تاثیرگذار بوده باشد؟

بله، خیلی وقت‌ها مخاطبان با واکنش‌های خودشان به من نشان داده‌اند که کارهایم تا چه اندازه تاثیرگذار بوده است. به خصوص در نمایش «آرش» که بیشتر با مخاطبان زرتشتی اجرا شد، برخوردهای صمیمانه و تشویق‌هایشان انرژی زیادی به من داد. یک بار در فرهنگسرای شفق، اجرای من به حضور شخصی که نسبت به تئاتر چندان خوشبین نبود، تبدیل به نقطه عطفی شد که او به تحسین کار من پرداخت. این لحظات برای هر هنرمندی بسیار ارزشمند است و دلگرمی بزرگی برای ادامه مسیر.

نگاه شما به نسل جوان و تازه‌کاران عرصه هنر چیست؟

نسل جوان پر از انرژی، خلاقیت و انگیزه است، اما در عین حال باید آگاه باشند که مسیر هنر پر از سختی و فراز و نشیب است. به آن‌ها توصیه می‌کنم که قبل از هر چیز، عاشق کارشان باشند و به دنبال صداقت و اصالت در بیان هنر باشند. از تقلید کورکورانه بپرهیزند و سعی کنند صدای خودشان را پیدا کنند. آموزش دیدن، پشتکار داشتن و مطالعه درباره تاریخ و فرهنگ، کلید موفقیت آن‌ها خواهد بود.

آیا می‌توانید درباره تجربیات کاری در همکاری با دیگر هنرمندان و تاثیرات آن‌ها بگویید؟

کار با هنرمندان مختلف همیشه برای من یک تجربه یادگیری بوده است. هر هنرمندی سبک و نگاه خاص خودش را دارد و این تفاوت‌ها باعث می‌شود که آثار غنی‌تر و متنوع‌تر شوند. مثلاً همکاری با حمیدرضا آذرنگ، فهیمه سیاحیان و فاطمه معتمدآریا، من را به افق‌های جدیدی در هنر نمایشی برد و نگرش من را گسترش داد. همچنین این ارتباط‌ها کمک کردند که فضای تئاتر ایران بیش‌تر شناخته شود و من بتوانم تجربه‌های متنوعی کسب کنم.

آیا فکر می‌کنید هنر در شرایط فعلی جامعه چه نقشی می‌تواند ایفا کند؟

هنر همواره آینه جامعه بوده و هست. در شرایط سخت و پیچیده، هنر می‌تواند هم تسکین‌بخش باشد و هم صدای اعتراض و امید. در جامعه ما که با چالش‌های فراوانی مواجه است، هنر وظیفه دارد که پل ارتباطی بین نسل‌ها و فرهنگ‌ها باشد و زمینه گفت‌وگو و همدلی را فراهم کند. این کار نه فقط برای امروز، بلکه برای نسل‌های آینده هم اهمیت دارد.

چه توصیه‌ای به جوانان علاقه‌مند به هنر دارید؟

به نظر من مهم‌ترین چیز این است که دل‌تان با کاری که انجام می‌دهید باشد. دنبال مد و ترند بازار نروید که هر ماه تغییر می‌کند. با عشق و شکیبایی پیش بروید و استعداد و دانش خود را توسعه دهید. سختی‌ها و مشکلات همیشه هست، اما اگر واقعا عاشق باشید، راه برایتان روشن خواهد شد.

فرزین طاهری با تجربه‌های پربار و نگاه عمیقش، نشان می‌دهد که چگونه می‌توان از دل تاریخ و فرهنگ، آثاری خلق کرد که هم زیبا و هم پرمعنا باشند. او نمونه‌ای از هنرمندی است که با پشتکار و باور به هنر، توانسته مسیر خود را به شکلی متفاوت و اثرگذار طی کند.

لطفا درباره پروژه‌های جدیدتان بیشتر توضیح دهید.

در حال حاضر روی دو پروژه اصلی کار می‌کنم. یکی نمایشنامه‌ای به نام «خانه پدری» که داستان زنی را روایت می‌کند که از جوانی تا پیری را در یک فضای محدود و نمادین زندگی می‌کند. این کار به گونه‌ای طراحی شده که به جای سالن‌های بزرگ، در یک ساختمان یا فضای کوچک اجرا شود تا تماشاگران ارتباط عمیق‌تری با فضای نمایش پیدا کنند. این فرم اجرا برای من تجربه تازه‌ای است که هیجان‌انگیز و متفاوت است. پروژه دوم، «کنسرت نمایش» است که تلفیقی از موسیقی و نمایش است و زندگی و آثار هنرمندان برجسته‌ای مثل روح‌الله خالقی، بنان و قمرالملوک وزیری را به تصویر می‌کشد. این پروژه بسیار زمان‌بر و پرهزینه است و چند سالی روی پژوهش و آماده‌سازی آن کار کردم، اما متأسفانه به خاطر شرایط کرونا و مسائل سیاسی، اجرای آن به تعویق افتاد.

مهم‌ترین چالش‌هایی که در تولید این آثار با آن مواجه بودید چه بودند؟

همانطور که اشاره کردم، محدودیت‌های مالی بزرگ‌ترین مانع بود. حمایت رسمی از تولیدات هنری بسیار کم است و اکثر هنرمندان مجبورند با منابع محدود و شخصی کار کنند. به علاوه شرایط سیاسی و اجتماعی، فضای نگرانی و عدم قطعیت ایجاد کرده که برنامه‌ریزی‌های بلندمدت را دشوار می‌کند. مثلاً پروژه «کنسرت نمایش» چندین بار به دلیل اتفاقات ناگهانی مثل کرونا و مسائل سیاسی لغو یا به تعویق افتاد. از سوی دیگر، نظارت‌ها و سانسورها در برخی موارد اجازه بروز کامل ایده‌ها را نمی‌دهد. اما مهم‌تر از همه، روحیه و عشق به هنر است که باعث شده این مسیر را ادامه دهم.

نگاه شما به آینده هنر در ایران چیست؟

با تمام چالش‌ها، معتقدم که آینده هنر در ایران روشن است. نسل جوان با استعداد و پرانرژی، همواره به دنبال بیان خود و خلق آثار نوآورانه هستند. همچنین تکنولوژی‌های جدید مثل رسانه‌های دیجیتال، فرصت‌های تازه‌ای برای دیده شدن و ارتباط مستقیم با مخاطب فراهم کرده است. امیدوارم که فضای بیشتری برای آزادی بیان فراهم شود و حمایت‌های مالی و معنوی از هنرمندان افزایش یابد تا بتوانیم شاهد شکوفایی هنر ایرانی باشیم.

توصیه‌ای به هنرمندان جوان دارید که می‌خواهند مسیر شما را دنبال کنند؟

به آن‌ها می‌گویم که صبور و مصمم باشند. مسیر هنر طولانی و پر از فراز و نشیب است، اما اگر دلشان با کارشان باشد، سختی‌ها را پشت سر خواهند گذاشت. همچنین لازم است که همیشه در حال یادگیری باشند، از تاریخ و فرهنگ خود الهام بگیرند و از تجارب استادان و همکارانشان بهره ببرند. فراموش نکنند که هنر نه فقط یک حرفه، بلکه یک رسالت است.

سخن پایانی

من همیشه به این باور هستم که هنر یعنی زندگی و زندگی یعنی حرکت و تغییر. در دل هر هنرمندی یک جستجوگر است که دنبال حقیقت، زیبایی و معناست. من خوشحالم که این مسیر را انتخاب کردم و با همه سختی‌ها، فرصت این را داشته‌ام که بخشی از تاریخ فرهنگی کشورم باشم و امیدوارم بتوانم این راه را ادامه دهم و به نسل‌های آینده نیز کمک کنم.

 

 

به اشتراک گذاری
Telegram
WhatsApp
Facebook
Twitter

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترین ها
1404-04-11