تارنمای «همشهری آنلاین» به بهانهی روز بزرگداشت فردوسی، فیلم کوتاهی را روی خروجی این خبرگزاری گذاشته است. نام فیلم «با هزارسالگان؛ روایتی از بازسازی آرامگاه فردوسی» است.
در این فیلم کوتاه، باغبان سالخوردهای سخن میگوید که در زمان شکافتن آرامگاه فردوسی و بازسازی آن، در آنجا بوده است و خود استخوانهای فردوسی را پس از نزدیک به هزار سال، بیرون آورده است. سخنان او که «قاسم ارفع» نام دارد، بسیار شنیدنی است و بازگفتی از یک روایت تاریخی است.
فیلم مستند کوتاه «با هزارسالگان» را مجید خاکپور کارگردانی کرده است. مهران سپهران تصویربرداری آن را انجام داده و تدوین آن را محمدرضا فنایی بر دوش داشته است. فیلم یاد شده ازسوی معاونت رسانههای نوین موسسه شهرآرا در اردیبهشت 1399 خورشیدی آماده شده است.
سخنان قاسم ارفع، باغبان آرامگاه فردوسی را در ادامه میخوانید.
یافتن گور فردوسی
قاسم ارفع در آغاز بازگویی خاطرهاش میگوید: «دو نفر کتاب به دست آمدند. گفتند: قبر فردوسی کجاست؟ پیرمردی را آوردند. با انگشت جایی را نشان داد و گفت: همینجاست. پرسیدند: دروازه رزان کجاست؟ پیرمرد دروازه را نشان داد. از آن جا قدم کرد و آمد سر قبر. گفت: قبر همینجاست. تقریبا دوروبر 200 قدم بود، از دروازه رزان تا قبر».
بازسازی آرامگاه فردوسی
ارفع ادامه می دهد: «من همین دَم در بودم. باغبان باشی هم همینجا نشسته بود. یک نفر آمد، گفت: باغبان باشی کیه؟ نشان دادم و گفتم: ایشان است. یک کاغذی داد بهش. گفت: ما آمدیم آرامگاه را خراب کنیم».
ارفع می گوید: «قبلا هم قبر فردوسی بود. یک جای تنگ و کوچکی بود. وقتی میرفتی سر قبر، 10 نفر بیشتر جا نمیشد. شروع کردند به خراب کردن. تا کمر آوردند. خراب نمیشد. خلاصه، تا کف خراب کردند. معمار هر سنگی پایین میآورد، شماره میگذاشت. با فرغون میبردند پشت باغ. سنگ اول را که برداشته بودند، آخر باغ گذاشته بودند. آخر سر هم از همان جلو، سنگ آخری را برداشتند و باز بنا را چیدن و بردند بالا».
او می گوید: «من خودم از اول پای قرقره بودم. اولین سنگی که آمد پایین من پای قرقره بودم تا آخرین سنگی که رفت بالا. 200- 250 کارگر داشتند کار میکردند. هر روز کار میکردند»
شکافتن گور فردوسی
قاسم ارفع، باغبان آرامگاه فردوسی، چنین ادامه میدهد: «نزدیکهای این بود که قبر را بشکافند. روز دیگر از تهران و مشهد آمدند. فرمانده لشکر آمد با چند مقام دیگر. صندلی چیدند دور آرامگاه. من قبر فردوسی را شکافتم. یک مشت استخوان بود فقط. دو تا هم جمجمه. جمجمههای بزرگی بود. فرمانده لشکر گفت: مگر فردوسی دو تا سر داشته!».
این باغبان می گوید: «تمام استخوان هاش را جمع کردم داخل پارچه، گذاشتم داخل اتاق. تا 4 سال، 4 سال و نیم، داخل همان اتاق بود. قبر که حاضر شد باز همان پارچه و همان استخوانها را خودم گذاشتم داخل قبر. سنگ مرمر هم گذاشتن رویش. خودم فردوسی را دفن کردم».
روزگار پس از بازسازی آرامگاه
ارفع ادامه میدهد: «بعد از ان که بازسازی تمام شد، مهندس گیو به من گفت: مش قاسم، کجای این باغ میخواهی بگذارمت؟ گفتم: هر جا خودتان صلاح میدانید. گفت: شما برای دَم در خوبید. 30 سال دَم در بودم».
ارفع با اشاره به رویدادهای پس از آن و مخالفت کسانی با فردوسی، و غارت آثار موزه فردوسی میگوید: « جنسهای موزه را ریختند وسط محوطه و بیرون بردند، آخر سر هم گفتند فردوسی زرتشتی بوده. خیلی از خطهای آرامگاه را پاک کردند. دوباره نوشتند».
ارفع میگوید: «من خودم بلیط میفروختم. از روی بلیط روزی 17 تا 18 هزار نفر بازدیدکننده داشت. حال عید به عیدش 2 هزا نفر هم نمیآید. چه جوری است؟ مردم دل و دماغ ندارند؟ مردم پول ندارند؟ نمی دانم!».
این باغبان سالخورده در پایان به دلبستگی خود به فردوسی اشاره میکند و میگوید: «قدر این فردوسی را خیلی ها نمیدانند که چه کسی بوده. من که بی سوادم پی بردم که فردوسی شخص بزرگی است. من خیلی فردوسی را دوست دارم. من اینجا از روی عشق کار کردم».
روایت باغبان سالخوردهی آرامگاه فردوسی
خودم فردوسی را دوباره دفن کردم
- خبرنگار امرداد: بامداد رستگار
- 1399-02-27
- 19:17
- 1712
- 4 نظر
به اشتراک گذاری
Telegram
WhatsApp
Facebook
Twitter
تازهترین ها
4 پاسخ
شود مردمی کيش و آیین ما … نگيرد خرد خرده بر دين ما…بیاريم آن آب رفته به جوی …. مگر زان بيابيم باز آبروی ….
دستمریزاد از گزارش خوب اما پاسخ داده نشده در متن که چرا دوتا جمجمه در گور فردوسی بزرگ بوده است؟
مش قاسم معروف به قاسم سبیل در ایام جوانی سبیل بزرگی داشت . که البته نسبت خانوادگی من با ایشان نیز حاکی این مسئله است که خداوند رحمتش کند . دایی بزرگ مادرم بود .
بکارگیری واژهی «گور» در فرهنگ کنونی هرگز زیبا نیست همان واژهی آرامگاه و مقبره و قبر و … بس بودند.
من درنیافتم که چرا باید آرامگاه را میشکافتند؟ همان پیرامونش را بازسازی میکردند بس نبود؟!
شکافندگان اگر مسلمان بودند که باید میدانستند که این کار حرام است وگر وی را زرتشتی میدانستند که نشانگر نادانی آنها بوده که نمیدانستند که چنین خاکسپاریای ویژهی مسلمانان بوده و شاید هم بیدین که همچون دیوانگان دیگر جای بازخواست نخواهند داشت