همیشه از روی سکوها تماشاگر بازیهایش بودم. آن زمانها که تلگرام و فیسبوک نداشتیم سرگرمی ما یا فوتبال بازی کردن بود، یا فوتبال دیدن؛ آن زمانها که کلکلها و کریهای ورزشکاران گرمتر و حساستر بود و حس رقابت را به تماشاچیان هم منتقل میکرد. امسال به گونهی اتفاقی او را دیدم و پس از سالها شناختم، اما این بار در جایگاه تماشاگران تنیس روی میز! کامران خرمزاد سالهاست که سنگر تیم ایزد را رها کرده و دیگر فوتبال هم بازی نمیکند، اما همچنان یکی از پیشکسوتان پیکارهای جام جانباختگان به شمار میآید که پای گفتوگوی او نشستیم.
از آغاز کار برایمان بگویید. چگونه تیمتان شکل گرفت.
فرشید و فرشاد باستانی، شهروز باستانی، من و برادرم (مهران خرمزاد) دور هم جمع شدیم و تیم وحدت را در سالهای ۶۷ و ۶۸ تشکیل دادیم. بیشتر بچههای فیروزبهرام بودیم و هر هفته همدیگر را میدیدیم. در حیاط شرکت اشتاد که در خیابان وصال شیرازی بود جمع میشدیم و بازی میکردیم. کمکم اوایل دوران دانشجویی بود که یک تیم تشکیل دادیم. فرشید سرپرست و فرشاد مربی شد. در پیکارهای مختلف در شهرهای کرمان، کرج و … شرکت میکردیم.
تیم وحدت چه کسانی بودید؟
شهروز باستانی، فرشاد باستانی، فرشید باستانی، مهران خرمزاد، خشایار کاوسی، رستم سامیا، مهرداد مهربد، کامران باغی و خودم بازیکن بودیم و مربی فرشاد باستانی و سرپرست فرشید باستانی بود.
از رقیبان آن دوران چه تیمها و بازیکنانی را یادتان است؟
آن زمان تیمهای خیلی خوبی داشتیم. برای نمونه دخانیات که بعدها شد پاسارگاد و مهربان مندگاری در آن بازی میکرد، رستمباغ خیلی قوی بود و همیشه با آنها کلکل داشتیم، تیم فروهر که سرپرست آن آقای سپهری بود، تیمهای یزدی مانند رحمتآباد هم خیلی قوی بودند.
به نظر میآید آن زمان کلکلها نسب به اکنون بیشتر بود.
الان را نمیدانم اما زمان ما به خاطر فشار بازیها و حضور تماشاچیان که از خانواده و خویشان و دوستان همه برای تماشای بازی میآمدند، کلکلها در زمین زیاد بود. ولی بیرون از زمین با هم دوست بودیم.
حال و هوای کنونی جام چگونه است؟
خیلیها رفتند و خیلیها نیستند. تماشاگران زمین بسکتبال دوران ما خیلی خیلی بیشتر بود و تیمهای بسیار قدرتمندی آن دوران داشتیم.
چه شد که تیمتان از وحدت به ایزد تغییر شکل داد.
بچههای تیم وحدت اندکی کمحوصله شده بودند، بچهها سر کار میرفتند و کمی از هم دور شدیم. بچههای ایزد همه در فیروزبهرام بودند و مربی نداشتند. مهران، برادرم، مربی تیم ایزد شد و به من گفت تو هم به تیم بیا، من هم پذیرفتم.
در تیم ایزد چه کسانی بودید؟
مهرگان مهری، فرشاد مهری، فرزاد مهری پایهگذاران ایزد بودند. خدارحم شهریارپور، کیوان مزدیسنی، کورش کشاورزیان، سیامک منوچهری، کیارش سلطانیپور، گژگین باستانی، خشایار کاوسی، مهران خرمزاد و خودم بازیکنان تیم بودیم. من مربی و برادرم مهران سرپرست تیم بودیم.
چه مقامهایی به دست آوردید؟
یادم میآید با تیم وحدت دو دوره در جام جانباخته کامران گنجی در کرج قهرمان شدیم. در جام جانباختگان هم دو یا سه دوره قهرمان شدیم. با تیم ایزد هم یک بار قهرمان جام جانباختگان شدیم.
بازیکن یاغی داشتید که از تیم رقیب بیاید یا به رقیب بپیوندد؟
اصلا! چون خیلی تعصب داشتیم آن زمان. در بیرون از زمین شوخی داشتیم اما در زمین بازی کملا جدی بودیم.
کجا تمرین میکردید؟
هر کجا میتوانستیم تمرین میکردیم. برای بدنسازی و تمرینات هوازی میرفتیم پارک ساعی و ورزشگاه حیدرنیا، زیر پل حافظ.
آن زمان اسپانسر هم داشتید یا انجمنی شما را پشتیبانی میکرد؟
آن زمان اسپانسر نداشتیم و خودمان پول جمع میکردیم و هزینهی پوشاک و تمرین فراهم میشد. دوران ما همه چیز رفاقتی بود و از هیچ کس توقعی نداشتیم. تنها یک بار کمپانی اُپل به ما لباس داد که نشان کمپانی بر روی آن بود.
آن زمان چه امکاناتی داشتید؟
دوران ما امکانات برایمان مهم نبود. یادم هست آن زمان در رستمآبادیان که فوتبال بازی میکردیم توپمان میافتاد ساختمان کناری و به ما پس نمیدادند، ما هم یخهای بستهشده در حیاط را میشکستیم و به جای توپ با آن بازی میکردیم.
هنوز هم اهل فوتبال و ورزش هستید؟
فوتبال بازی نمیکنم اما هر روز به باشگاه میروم، تحت هر شرایطی. چند سالی است که در بلژیک زندگی میکنم اما زمان جام جانباختگان برای دیدن بازی برادرزادهام به ایران میآیم و تا ایران هستم اینجا هم هر روز به باشگاه میروم.
به نسل امروز چه میگویید؟
بیشتر ورزش کنید تا تنتان سالمتر باشد و رفاقتهایتان بیشتر.
به عنوان یکی از پیشکسوتان جام جانباختگان دیدگاهتان دربارهی برگزارکنندگان چیست؟
بچههای کانون دانشجویان در طی این سالها بسیار زحمت کشیدهاند که شاید به چشم نیاید. در این گرما، بیخوابی، با این امکانات کم کار خیلی سخت است و باید سپاسگزار آنها باشیم.
یک پاسخ
موفق باشيد پيش كسوت و واقعا" ياد باد ان روزگاران ياد باد