آرامگاه یا همان گور منسوب به یعقوب در پاسارگاد، یادگاری ارزشمند و شگفتاَنگیز از دورهی هخامنشیان بوده که نزدیک دو دهه پیش، از سوی سوداگران اَموال تاریخی – فرهنگی آسیب فراوانی دیده و ویرانه گشته و امروزه تنها چند بلوک سنگی از آن بیشتر برجای نمانده است.
به گزارش اَمرداد، در بالای یکی از کوههای پیرامون میراث جهانی پاسارگاد، چندین بلوک سنگی سپیدرنگ در کنار هم جای دارد که در گذشته از سوی سوداگران اَموال تاریخی– فرهنگی به آن دستاَندازی شده و آسیبهای برگشتناپذیری دیده است. این آسیبها تا به اندازهای است که دیگر ریخت و ساختار اثر به کلی تغییر کرده و سنگهای آن شکسته شده و بر روی زمین و در پیرامون کوه ریخته شده است. بازشناسی (:تشخیص) اثر یاد شده با نگرش به آسیبهای فراوان کار سخت و دشواری است و نمیتوان با استواری و محکمی دربارهی آن نظر داد. همچنین نمیتوان کاربری دقیق و درستی برای آن پنداشت. اما با نگرش به نوع سنگهای بلوک سپید رنگ و سنجش آن با سنگهای موجود در محوطهی نامدار به مقدس در میراث جهانی پاسارگاد، با استواری بیشتری میتوان اثر یاد شده را به دورهی هخامنشی نسبت داد. از سویی، بَستهای پدید آمده بر روی بلوکهای سنگی را میتوان با بَستهای بهکار رفته در سنگهای کاخهای پاسارگاد سنجید و یکی دانست. از همینروی، هیچ گمانهای برای نسبت دادن اثر نام برده به دورهی هخامنشی وجود ندارد.
قبر یعقوب یا گوردخمهای هخامنشی؟
در بلندای کوه و در میان اَنبوه درختان، امروزه با چندین تکه سنگ بزرگ روبهرو میشویم که شوربختانه بیش از دو دهه پیش و در زمان ناروشنی از سوی قاچاقچیان اَموال تاریخی– فرهنگی به بهانههای پوچ و خیالاَنگیز یافتن گنج به گونهی کامل ویران شده است. اما در نزد مردم بومی از اهمیت و ارزش بسیار ویژهای برخوردار بوده و است. تا آنجا که هنوز هم، جای اَنبوه شمعها و وسایلی برای فراهمسازی نذر و نیایش و تکه پارچههای سبز بر روی چوبهایی در کنار سنگها آشکارا نمایان است. اثر یادشده پس از دورهی تاریخی و فروپاشی شاهنشاهی بزرگ ساسانیان، اَرج و اهمیت و قداست خود را حفظ کرده و در دورهی اسلامی نیز، همانند دیگر آثار منطقه با نامهای دیگر در میان مردم شناخته شده و زیست خود را دنبال کرده است. در واقع، بیشتر آثار تاریخی و فرهنگی دورهی باستانی ایران با تغییر دین تازه و روی کارآمدن اسلام در کشور، از میان نرفته و با اَندک دگرگونیهایی در نام آنها و یا تغییر کاربری به زیست خود ادامه دادهاند. به سخنی دیگر، یادگارهای پاک نیاکانی در ایران باستان در دورهی اسلامی نیز، تداوم فرهنگی خود را دنبال کرده و نزد مردم اَرج و اهمیت ویژهای داشته و حفظ شده است.
نامگذاری اثر یاد شده به نام قبر یعقوب در درازای سَدهها و در دوران اسلامی، کمابیش به ما کمک میکند تا بتوانیم به این نتیجه برسیم که شاید در اینجا گور یا آرامگاهی وجود داشته است که در دوران تاریخی ایران، آنها را با نام گوردَخمه میشناسیم. شاید بتوان گفت که این سنگهای سپیدرنگ بزرگ بههم چسبیده بوده و تکه سنگ بزرگی را تشکیل میداده که به گمان فراوان بخشی از آن گوردَخمه بوده است. هرچند که، نمیتوان با استواری و محکمی سخن بیشتری گفت و اینها بیشتر نظریه است. زیرا تا زمانی که یک نگاره (:تصویر)، نقاشی یا چیزی از زمان سالم بودن اثر پیدا نشود، نمیتوان اظهار نظر دقیق و کامل و علمی را بیان کرد.
سخن درخُور نگرش و دردناک داستان آن است که، در سال 1382 خورشیدی که پروندهی ثبتی این اثر نیز، آماده شده، از پیش مورد دستاَندازی سودجویان فرومایه و نابخرد جای گرفته بوده و تنها سنگها به گونهی مکعب و اتاقکی روی هم سوار بوده است که هماینک در وضعیت بدتری قرار گرفته و همان ریخت و ساختار هم از میان رفته است که جای بَسی افسوس و دریغ دارد و دل هر دوستدار تاریخ و فرهنگ و میراث ایرانی را به درد میآورد. کوتاه سخن آنکه، تا زمانی که شکل اصلی و واقعی اثر را بهدست نیاوریم، نمیتوان با استواری و محکمی دربارهی کاربری آن چیزی گفت.
اما به گمان فراوان و برپایهی نامگذاری اثر یاد شده که کمابیش نمونههای دیگر آن را در سراسر ایران میشناسیم و گوردخمههای باستانی را به افرادی که از پهلوانان، نامآوران و یا بزرگانی که نزد افراد بومی یک منطقه دارای اَرج و احترام بوده و هستند شاید بتوان اثر نامبرده را گوردَخمهای هخامنشی بهشمار آورد. با این همه، به اَنگیزهی کمبود شواهد و اسناد تنها میتوان آن را به گونهی یک پیشنهاد مطرح کرد.
باید دانست که گور منسوب به یعقوب، بیگمان از آنِ دورهی هخامنشیان بوده و پیوستگی و تداوم آن تا دورهی اسلامی و معاصر وجود داشته و مورد اَرج و گرامی داشت مردم منطقه بوده است.
تاراج یادگارهای تاریخی، همچنان ادامه دارد
اما داستان پُرغصه و تکراری و همیشگی چپاوُل و تاراج یادگارهای تاریخی در کشور، همچنان دنباله دارد و مسوولان مربوطه هنوز نتوانستهاَند راه کاری بُنیادین و اساسی برای آن یافته و یا چارهای اَندیشیده و بتوانند به درستی از یادمانهای ملی و تکرارناپذیر کشور پاسداری و نگهبانی کنند. شوربختانه در داستان نابودی گور منسوب به یعقوب، جُستار بسیار مهمی نهفته است که باید مسوولان میراث فرهنگی و دیگر نهادهای مسوول به آن توجه کرده و با بررسی و موشکافی داستان و شناخت موضوع، از نابودی دیگر یادمانهای تاریخی کشور پیشگیری کنند. گور منسوب به یعقوب که در درازای سَدهها و بیش از دو هزار و اَندی سال نزد مردم منطقه دارای اَرج و احترام بوده و با کاربری مذهبی و آیینی با باورهای عمیق مردم بومی گِره خورده بوده و همواره پاسدار و نگهبان آن بودهاَند، هماینک به وسیلهی فرزندان آنها غارت و تاراج شده و برای همیشه نابود و از میان رفته است.
این موضوع، بیانگر نکتهی دردناک و اَندوهباری است که، دیگر باورهای مردم و آیینهای دینی و مذهبی آنها که در درازای سَدهها شکل گرفته و سبب محافظت و نگهداری از یادگارهای گذشتگان بوده است، از میان رفته و خَدشهدار شده است. همچنین میتوان از دیدی دیگر به این موضوع نیز، نگاه کرد. باورهای عمیق مذهبی و دینی گذشتگان امروزه کمرنگ شده و یا رنگ باخته است و فرزندان همین افراد پاکسرشت و خداشناس، بدون هیچ رَحم و مُروتی و داعشوار بر میراث ارزشمند پدران خود میتازند و یادگارهای نیاکانی خویش را تاراج و نابود میکنند. و این است داستان پُر درد و رنج یادمانهای تاریخی و فرهنگی کشور که نشانههای هویتی و شناسنامهی مردمی با فرهنگ بوده که یکی پس از دیگری از چهرهی تاریخ و صفحهی روزگار پاک میشوند.
قبر منسوب به یعقوب
گور منسوب به یعقوب روی تپهی طبیعی بسیار بلندی همانند کوه در پیرامون میراث جهانی پاسارگاد جای گرفته است. محوطهی یاد شده، امروزه همانند امامزادهی روبازی در نوک کوه به وسیلهی روستاییان مورد ستایش و نیایش قرار میگیرد. روستاییان بنا به باوری که دارند روی آن درفشهای (:پرچمهای) سبز رنگی براَفراشتهاَند. محوطه دارای سنگهای کُلفت هندسی هخامنشی است. سنگ ها از نوع سپید و همانند محوطهی مقدس است. اندازه یک تکه از سنگها بهگونهی دومتر و 10 سانتیمتر درازا، 90 سانتی متر پهنا و 40 سانتیمتر کلفتی است. بر پایهی پروندهی ثبتی اثر، نزدیک نُه تکهسنگ سپید هندسی در بلندا وجود داشته که روستاییان آنها را جابهجا کرده و دور هم چیده و اتاقک روبازی درست کرده و درون آن شمع روشن میکنند. اما شوربختانه پس از تاریخ ثبت اثر تا به امروز، از آن نُه تکهسنگ بزرگ، تنها چهار تکهسنگ نیمهسالم برجای مانده و سودجویان و تاراجگران همهی آنها را شکسته و از میان بردهاَند!
تپه و کوه دارای درختهای پسته وحشی، آلونک و بنههای کهنسالی است. همچنین روستاییان باور دارند که هر کسی درختان این تپه را کَنده و از آن در جایی بهره ببرد، دچار دشواری ترسناکی خواهد شد. از همینروی، جنگل کوه دست نخورده برجای مانده است. این کوه و تپه آن اندازه بزرگ و بلند است که میراث جهانی پاسارگاد و همهی روستاهای پیرامونی آن از بالا پیدا است.
گور منسوب به یعقوب با دیرینگی هخامنشی– اسلامی به شمارهی 8490 در تاریخ 9 اَردیبهشتماه 1382 خورشیدی به ثبت ملی رسیده است.
در زیر نگارههایی را که در پایان شهریورماه گرفته شده است، ببینید:
قبر منسوب به یعقوب پاسارگاد که به گونه کامل نابود شده است
گورهای سنگ چین محوطه مربوط به دوره تاریخی که کامل از میان رفته و نابود شده است
نمونه بست های هخامنشی بر روی یکی از بلوک های سنگی محوطه
نمونه هایی از سفال های موجود در محوطه
هنوز هم می توان جای شمع ها و وسایل نذر و نیاز را در کنار اثر تاریخی دید
تکه سنگهای هخامنشی که هرکدام در گوشه ای بر روی زمین افتاده و نابود شده است
تنها بخشی که از قبر منسوب به یعقوب برجای مانده است
درختان بنه کهنسالی که ارزش ثبت در میراث طبیعی را دارد و میراث فرهنگی باید پیگیر آن باشد
درفش های سبز رنگی که بر روی درختان کوه هنوز برافراشته است
دورنمای کوه و تپه بلند از زاویه پشت و کنار زمین های کشارزی
پایه ستبر درخت بنه که نشان از کهنسالی دارد
پوشش جنگلی و دست نخورده کوه که با باورهای مردم در هم آمیخته است
فرتورها از سیاوش آریا است.
1719
2 پاسخ
با سپاس از تلاشتان در معرفی این جایگاه ها که عمق وضعیت درهم ریخته و غم انگیز فرهنگی را نشان می دهد.
بهترین درودها به سیاوش جان اریا که گوشه ای از قهرهایی که با یادگاران گذشته میشود را به تصویر میکشاند . شوربختانه در چند دهه اخیر روز بروز ، بیشتر طالبان گونه با میراث گذشته برخورد میشود و سازمان میراث فرهنگی هم خودش را بخواب زده . کاش نگهداری ان ها را به دوستداران و جوانان میراث می سپرد . دوستی تعریف میکرد که در تخت … به نابخردی که درحال نوشتن یادگاری بوده اعتراض کرده و مسئول انجا گفته ” به تو چه ! تو چه کاره ای که فضولی میکنی ” و چند ساعتی در بازداشت بوده که چرا اعتراض کرده .