خبرهای زیستبوم در هفتهی گذشته، نشانههایی از آسیب به طبیعت کشور را با خود دارد. یک نمونهی آن هشداری است که یکی از کنشگران زیستبوم دربارهی دگرگونیهای اقلیمی جهان و آثار زیانبار آن بر زیستبوم ایران داده است؛ خبر انقراض گونههای کمیاب پرندگان فریدونکنار به گوش میرسد و از تاثیری سخن به میان میآید که پیامدهای کرونا بر زیستبوم خواهد داشت. فزونبر اینکه گسترش آنفلوانزای فوق حاد پرندگان در تالابهای استانهای مرکزی ، اردبیل و مازندران، خبر نگرانکنندهی دیگری است که بازتاب یافته است. از یاد نبردهایم که چند سال پیش بیماری آنفلوانزا تالاب میقان را درگیر کرد و پرندگان بسیاری را به کام مرگ کشید.
از خبرهای خوشایند میراث فرهنگی، کاهش ارتفاع ساختمان کناری کاخ گلستان بود که این سازه گرانبها را از خطر بیرون گذاشته شدن از فهرست آثار جهانی دور نگهداشت. هم چنین باید جلوگیری از ساختوساز پیرامون پُل تاریخی خواجو در اصفهان را به فال نیک گرفت. اما در این هفته نیز هم چنان آسیب به پارهای از سازههای تاریخی ادامه یافت. نمونهای از این آسیبها که گزارش شده است، خانهی تاریخی حاجیباشی اراک است.
– اسناد 90 سالهی تخت جمشید دیجیتالی شد: سرپرست پایگاه میراث جهانی تختجمشید از آغاز کار اجرایی پروژهی دیجیتال کردن اسناد 90 ساله این اثر باستانی خبر داد و بازگو کرد که گام پس از آن بازگردادن اسناد این میراث جهانی است که در مرکز اسناد و کتابخانهی ملی نگهداری میشود.
کار ساماندهی فیزیکی و آگاهیرسانی اسناد موجود از سالها پیش در دستور کار این پایگاه بوده است. این اسناد افزونبر هزاران نسخه سند، از نامهنگاریهای اداری، نقشه، عکس، اسلاید، گزارش، فیلم و برآیند باشندگی یک مرکز اداری همیشگی در محوطه و انجام کارهای گوناگون باستانشناسی، ساماندهی و نگهداری و مرمت در تختجمشید بوده است.
پایگاه کوشیده است شرایط لازم در نشر و به اشتراک گذاشتن اسناد و دادههای تاریخی را با آرمان پیشبرد مطالعات پژوهشگران، فراهم کند. اکنون موضوع ساماندهی اطلاعاتی این اسناد از برنامههای مهم پایگاه بهشمار میرود و بهویژه در یک سال گذشته پیشرفت درخور نگرشی داشته است.
مدیر پایگاه میراث جهانی تختجمشید یادآوری کرده است که کوشش آنها بر آن است در گامهای بعد دیگر اسنادی را که در سالهای گذشته به اشتباه از مجموعه بیرون و در اختیار مراکزی همچون کتابخانه و مرکز اسناد ملی فارس گذاشته شده، دوباره گرفته و به مجموعه بازگردانند. (ایلنا، 1 آذر)
– ایران از قربانیان اصلی تغییرات اقلیمی است: یک کنشگر محیطزیست با گفتن اینکه ایران یکی از قربانیان اصلی تغییرات اقلیمی است، گفت: «تداوم نگاه ایدهمحور و فراهم کردن زیرساختهای لازم به منظور بهرهگیری مطلوب از طرحهای پیشنهادی در مدیریت شهری، ضمن هویت بخشیدن به رویدادهای بینالمللی، کمک شایانی به حل مسایل تشدیدکنندهی گرمایش جهانی و جلوگیری از پیامدهای ناشی از تغییرات اقلیمی میکند».
محمد درویش با اشاره به برگزاری رویداد بینالمللی «کلیماتون 2020» در تهران گفت: «این رویداد یک رخداد بینالمللی در زمینهی تغییرات اقلیمی و گرمایش جهانی است که در اغلب کشورها در حال اجراست و امسال شهرداری تهران برای سومین سال، اقدام به برگزاری آن کرده و در این خصوص از ظرفیت سازمانهای مردمنهاد بهصورت معناداری استفاده کرده است».
وی با گفتن اینکه متاسفانه ایران یکی از قربانیان اصلی تغییرات اقلیمی است که ابعاد آن هنوز به طور کامل بررسی نشده است، افزود: «با ایجاد انگیزه در عموم مردم و متخصصان و فعالان حوزه محیط زیست برای خلق ایدههای نوین، میتوان اقدامات بسیار خوبی انجام داد. برای نمونه، بالا بودن سرانه مصرف سوختهای فسیلی و مدیریت پسماندهای شهری، دو موضوع مهم مطرح در پروژه کلیماتون مطرح هستند که با تداوم نگاه ایدهمحور موجود و فراهم کردن زیرساختهای لازم به منظور بهرهگیری مطلوب از طرحهای پیشنهادی در مدیریت شهری، با هویت بخشیدن به رویدادهای بینالمللی، از طریق آن میتوان به حل مسایلی که گرمایش جهانی را تشدید میکنند و جلوگیری از پیامدهای ناشی از تغییرات اقلیمی کمک کرد. افزونبر آن، برای آنکه برگزاری چنین رویدادهایی از حالت سمبلیک خارج شود، شهرداری تهران باید انگیزهای ایجاد کند تا از دل این رویدادها، ایدههای ناب اجرایی که از قابلیت بهرهبرداری و سرمایهگذاری برخوردار باشند، خلق شوند». (ایسنا، 1 آذر)
-بلندای ساختمان کناری کاخ گلستان کم شد: با انجام چندین نشست رایزنی با مالکان ساختمان و همراه شدن آنها در حفظ حریم این کاخموزه، یک اشکوب (:طبقه) از ارتفاع ساختمان کناری کاخ گلستان، در خیابان ناصرخسرو کاسته شد.
کاهش ارتفاع ساختمان در حریم کاخ گلستان سبب شد تا خطر احتمالی بیرون آمدن این سازهی ارزشمند از ثبت جهانی برطرف شود. اکنون مالک سرگرم کوتاه کردن سازهی آهنی ساختمان از سوی کاخ گلستان است و انتظار میرود تا چند روز آینده از سمت خیابان ناصرخسرو نیز تیرآهنها گردآوری شود. (مهر، 1 آذر)
– خطر انقراض پرندگان کمیاب فریدون کنار: کوروس ربیعی، رییس اداره نظارت بر امور حیاتوحش محیطزیست مازندران گفت: «صادقانه عرض کنم ما و مسوولان شهرستان و استان روی کاغذ تدابیری برای کاهش فشار شکار و زندهگیری پرندگان مهاجر در فریدون کنار مصوب کردیم، اما در عمل دامگاهداران همچنان به شکار حداکثری مشغول هستند».
رییس ادارهی نظارت بر امور حیاتوحش محیطزیست مازندران دربارهی فعالیت شکار و زندهگیری در درون دامگاهها گفت: «برپایهی گزارشهای رسیده خیلیها رعایت نمیکنند و با تورهای هوایی، کرس، گذر به شکار میپردازند. همگی هم پس از بازدید و بررسی محیطبان برای کاهش و جمعآوری روشهای گفته شده، دوباره آن را بر پا میکنند».
ربیعی ادامه داد: «در حالیکه روش “گذر” و “کرس”، غیر گزینشی عمل میکند و امکان زندهگیری تمامی گونهها و به هر تعدادی که هست، فراهم میسازد. در حالیکه این روشها میتواند بقای برخی از گونهها مانند غازهای کمیاب آنقوتها و حتا کنارآبزیهای و پرندگان شکاری را تهدید کند. اینجا محل چالش و اختلاف ما با آنهایی است که از این روشها برای شکار استفاده میکنند».
وی افزود: «نگاه اقتصادی، شکار غیرمجاز را افزایش میدهد. به نظر میرسد تا زمانی که شکار و زندهگیری به تجارت و نگاه اقتصادی گره خورده باشد، حدی برای آن نمیتوان قایل بود. به عبارت دیگر، شکارچیان سقفی برای خود در برداشت نمیشناسند و چشمانداز ساماندهی فعلا مهآلود است».
«کرس» روشی از صید است که در آن تمامی گونههای پرندهها در شمار بالا قابل صید هستند. در روش صید کرس، صیادان به شکل روزانه اقدام به دانهریزى در داخل محدوده تجمع پرندگان میکنند. (همشهری آنلاین، 1 آذر)
– مقابله با کرونا اثرات ویرانگری بر زیستبوم دارد: کارشناسان پژوهشکده علوم محیطی میگویند: یکی از مهمترین آثار و نتایج ویرانگر فراگیری ویروس کرونا، بر طبیعت و محیط زیست پدیدار میشود. افزایش استفاده از الکل، مواد ضدعفونی کننده، شوینده و برخی داروها که برای مقابله با این بیماری مصرف میشوند، در برخی مناطق کشور با بازگشت به چرخه طبیعت، اکوسیستم را تحت تاثیر قرار میدهند. در شهر تهران این مواد همراه با فاضلاب شهری به تصفیهخانهها وارد و در صورت قدرت کافی حذف میشوند. اما در برخی شهرهای کشور همچون استان گیلان و مازندران که پسابهای خانگی به رودخانهها ریخته میشوند، مواد شیمیایی و دارویی در طبیعت پخش و میتوانند سراسر استان را آلوده کنند. این آلودگی همچنین میتواند تولید مثل و تخمریزی برخی جانداران، آبزیها و ماهیان را با آسیب روبهرو و فرآیند رشد و تکوین بچه ماهیها را نیز با دشواری روبهرو کند. اما خود ویروس کرونا در محیط آزاد (طبیعت)، به ویژه در برخی نقاط که دارای ذرات معلق باشند، دوام نمیآورد و در کوتاهمدت از میان میرود. همچنین در اثر این آلودگی شیمیایی، گمان کاهش یا انقراض یک گونه از ماهیان یا افزایش جمعیت یک گونه از جانوران (به دلیل پایداری بدنی) یا شماری از گیاهان نیز وجود خواهد داشت.
یکی دیگر از دشواریهای اساسی استفاده از این مواد شیمیایی و بازگشت این پسابها به محیط زیست، مقاومت دارویی جانداران است. افزایش مصرف این مواد در دوران فراگیری کرونا که به چرخهی طبیعت و نیز انسانها بازمیگردد، در سالهای آینده سبب کاهش اثربخشی داروها و بیگمان افزایش مصرف این مواد خواهد شد. رشد مصرف این مواد، دوباره محیطزیست و طبیعت را بیش از پیش آلوده و پیامدهای فراوانی برای انسان و کرهی زمین خواهد داشت.
رها کردن وسایل بهداشتی، همچون ماسک ودستکش در طبیعت ودریاها میتواند سبب گیرکردن لاکپشتها وماهیان و دیگر جانداران در درون کیسههای پلاستیکی ودستکشها و همچنین بلعیدن آنها از سوی برخی از جانوران بزرگتر مانند فُکها شود. (ایرنا، 1 آذر)
– هویت روستایی میراث یزد را از میان نبریم: مدیر کل میراث فرهنگی، صنایعدستی و گردشگری یزد، نگرانی خود را نسبت به آینده روستاهایی مانند خرانق که بهتازگی تبدیل به شهر شدهاند، بازگو کرد.
سیدمصطفی فاطمی اندیشهی شهرنشینی را تهدیدی برای بخشهای روستایی تبدیل شده به شهر دانست و گفت: تبدیل روستاها، بهویژه روستاهای تاریخی به شهر، با فکر توسعهبخشی، مانند خیابانکشی و مدرن شدن، هویت تاریخی و اصالت روستاها را تهدید میکند.
وی نگرانی خود را نسبت به آینده روستاهایی مانند خرانق که تبدیل به شهر شده است بازگو کرد و افزود: هرچند ساختار سیاسی و اجتماعی روستاها با تبدیل شدن به شهرها تغییر میکند، اما نباید آیینها و اصالت آنها دچار آسیب شود.
او دشواریهای روستاهایی که به شهر تبدیل شدهاند، مانند شاهدیه را ناشی از اندیشهی شهرنشینی و توسعهبخشی دانست و گفت: روستاهایی تاریخی مانند ابرندآباد، نصرتآباد و گردفرامرز پس از تبدیل شدن به شهر، دچار آسیب شدند و امروزه دشواریهایی مانند خیابانکشی، بافتهای تاریخی این شهرها را تهدید میکند.
او گفت: باید بدانیم برای یک شهر تاریخی چه تصمیماتی گرفته میشود. چرا که اینگونه شهرها، هویت چند صد ساله یا چند هزار سالهی روستایی دارند و باید برای نگهداری آن بکوشیم؛ نه اینکه در چند سال بخواهیم این هویت را از میان ببریم و ساختار جدیدی را برایش ترسیم کنیم. (ایسنا، 2 آذر)
– کارخانهی سیمان شهر ری و ترجیح دادن سود مالی بر میراث فرهنگی: میراث باستانی نهفته در پیرامون کوه بیبی شهربانو در اثر فعالیتهای کارخانه سیمان تهران و کوهخواریهای انجام گرفته از میان میرود؛ رویدادی که سالها از آن میگذرد، اما توجهی به آن نمیشود.
کارخانهی سیمان ری نخستین کارخانه سیمان ایران و خاورمیانه است که مدتهاست فعالیتی نمیکند. این کارخانه سهام دولتی داشت و با واگذاری آن به شهرداری تهران قرار گذاشته شده بود که به موزه صنعت تبدیل شود. اما تولید سیمان و روند فراهم آمدن آن، دست از سر تهرانیها بر نخواهد داشت. اکنون کارخانه سیمان تهران واحد ششماش را افتتاح کرده تا به همراه کارخانههای دیگر، به کوهخواری خود ادامه دهند. اما این کوهخواری تنها به محیط زیست پیرامون کوه بیبی شهربانو آسیب نمیزند، بلکه پنج پروندهی ثبت ملی شده را نیز زیر سایه جای خواهد داد.
نهتنها در زمینهی زیستمحیطی این گستره، بلکه انفجارهایی که توسط کارخانه سیمان تهران برای برداشت از معادن رخ میدهد بر روی آثار باستانی منطقه بیبی شهربانو، گنبد اینانج و برج نقاره اثرگذار است. برداشتهای کارخانه سیمان تهران از کوه بیبی شهربانو سبب تخریب کوه از دید زیبایی دیداری (:بصری) شده و در گام دیگر سبب آسیبرساندن به بافت تاریخی منطقه میشود. اکنون نیز دکتر احمد ابوحمزه، ریشناسی که مدتهاست در این حوزه فعالیت میکند، میگوید: «صحبتها و تمام انتقادها از فعالیتهایی که در این محدوده انجام میگیرد، فایدهای نداشته است».
او میراثی را که در محدودهی کوه بیبی شهربانو جای دارد دربردارندهی غارهای باستانی، کوه نقارهخانه، کوه ری که محافظ ری بوده، گورستان سلطنتی ری، قلعه طبرک، برج نقارهخانه و سازه و آرامگاه بیبی شهربانو و پیوستهایش و برج اینانج و دژ رشکان میداند و میگوید: «این آثار که همگی بخشی از میراث ملی ایران هستند و با فعالیتهای کارخانه سیمان تهران و معادن دیگر، در خطر هستند. به راحتی کوهها بریده میشود؛ کوههایی که منابع طبیعی هستند. چنین اتفاقی هر کجای کشور باشد، جلوی آن را میگیرند، اما این اقدام سالهاست انجام میشود، بیمشکل! چون سنگ و خاک اینجا برای تولید سیمان مناسب است. اما آیا نمیدانند که انفجارهای به وجود آمده چه آثار تاریخی و باستانی را از میان میبرد؟».
وی در ادامه میگوید: «میراثی که در این گستره هست نمونه آنها را شاید هیچ کجا در کنار هم نتوان پیدا کرد. ضمن اینکه در این محدوده پرندگان مانند عقاب، قرقی و نمونههای دیگری از جانوران گوناگون ساکن در کوهستان هم پیدا میشوند. پوشش گیاهی سبزی که اینجا وجود دارد با گرد و خاکی که از انفجارها به وجود میآید از میان میرود. وجود کارخانهی سیمان و معادن شن و ماسه باعث آلودگی هوای جنوب تهران شده است. این موضوع هم بارها تذکر داده شد، اما من از نگاه میراث فرهنگی به این موضوع میپردازم و میگویم که نباید پس از گذشت 80 سال که از بنیانگذاری این کارخانه میگذرد اجازه دهیم چنین فعالیتهایی ادامه پیدا کند. بهویژه اینکه مخالفت با این اقدامات از سال 1352 تاکنون انجام میشده است. حتا سال 1356 که یک مرمتکار ایتالیایی سازهی بیبی شهربانو را مرمت کرد، هم نوشته بود که نباید انفجارها صورت بگیرد، چون به این بنا آسیب میزند. اما 40 سال از آن زمان گذشته و هنوز قوانین را در این زمینه رعایت نمیکنند. آیا این آثار ثبت ملی نیستند؟ اگر هستند بر چه اساسی کنار آنها حفاری ایجاد میشود و ماشینهای سنگین رفت و آمد میکنند؟».
اکنون ویرانی میراث این محدوده از تهران را نیز باید به حساب سودجویانی گذاشت که برایشان نه میراث فرهنگی مهم است و نه محیطزیست؛ چون منافع مالی بر منافع ملی برتری (:ارجحیت) دارد. اگر جز این بود دستکم هزینههایی که برای آبادانی و ایجاد مراکز گردشگری در بالای شهر تهران میشد، به اینجا هم آورده میشد، شاید این گستره در پایتخت از محرومیت دور شود. (مهر، 2 آذر)
– آنفلوآنزا در کمین پرندگان؛ به تالاب میقان نزدیک نشوید: تالاب میقان اراک هرساله با سرد شدن هوا، از نیمههای آبانماه میزبان پرندگان کوچرو (مهاجر) است. البته این میزبانی گهگاه با برخی نگرانیها همراه است. تصاویر و ویدیویی که از وضعیت پرندگان تالاب میقان منتشر شده، گویای وجود بیماری در میان پرندگان است و شماری لاشه پرنده در سطح تالاب دیده شده است.
این تالاب تجربهی تلخ فراگیری آنفلوآنزای فوق حاد پرندگان را در سال 1395 دارد که بیش از 2400 لاشه پرنده از سطح تالاب گردآوری شد. در سال 1396 نیز این بیماری در کمین تالاب میقان و پرندگان بود که بدون دشواری گذشت. در سال 1397 و 1398 نیز هیچ نمونهای از وجود این بیماری گزارش نشد، اما گویا سال 1399 این تالاب بناست شاهد گسترش بیماری باشد.
تصویرها نشان میدهد که شماری پرنده در سطح تالاب بیجان افتادهاند و شماری نیز جانی در بدنشان باقی نمانده است و همین میتواند زنگ خطری برای میقان باشد، تشکیل ستاد استانیِ پیگیری بیماری آنفلوآنزای فوقحاد پرندگان نشان میدهد که نگرانیها چندان هم بیجا نیست. به هرروی، تصویرهای منتشر شده از وضعیت پرندگان تالاب میقان نشاندهندهی آن است که آنفلوآنزای فوقحاد پرندگان در کمین این منطقه است.
مدیرکل حفاظت محیط زیست استان مرکزی در اینباره گفت: با توجه به گزارشها و پایشهای انجام گرفته در تالاب میقان اراک مبنی بر تلفات پرندگان، دو سه نمونه موجود در منطقه، نمونهبرداری شده است و با تشکیل نشستهای هماهنگی، تهمیدات لازم برای پیشبینی شرایط و اقدامات اندیشیده شده است. وی از مردم خواست که به هیچ عنوان به تالاب میقان اراک نزدیک نشوند.
برپایهی این گزارش، خوشبختانه با پایشهای پیوستهای که در منطقه انجام میشود، میتوان به سرعت موارد دچارشدن را تشخیص داد و برپایهی آن کارهای حفاظتی و مقابلهای با آنفلوآنزای فوق حاد پرندگان را در تالاب میقان به انجام رساند، اما آنچه مهم است این است که به هیچ عنوان آمدوشدی در تالاب میقان انجام نشود. (ایسنا، 2 آذر)
– اثر جهانی «بند میزان» شوشتر به زیر آب رفت: به علت افزایش دبی رودخانه کارون در محدوده شهرستان شوشتر، اثر ثبت جهانی بند میزان این شهرستان به طور کامل به زیر آب رفت. بند میزان سدی است در شوشتر و ساخته دست انسان، مربوط به دوره ساسانیان که تا امروز پابرجاست. ساخت بند میزان شوشتر را به شاپور یکم ساسانی نسبت میدهند. این بند به همراه 155 اثر تاریخی دیگر شوشتر در نشست سالانه کمیته میراث جهانی یونسکو در 26 ژوئن 2009 (5تیرماه 1388) در شهر سویل اسپانیا، با عنوان نظام آبی تاریخی شوشتر به عنوان دهمین اثر ایران در فهرست میراث جهانی یونسکو با شماره 1315 به ثبت رسید. (مهر، 2 آذر)
– دستبهدست هم دادن باران و شهرداری برای ویرانی خانهی تاریخی اراک: خیابان جنت، یک خیابان قدیمی است، یکی از محلههای اصیل اراک که سالهاست حال نزار یکی از باارزشترین وابستگانش را به چشم میبیند؛ دارایی ارزشمندی که برای آنچه بر سرش آمده باید واژه فاجعه را بهکار برد. شاید بهکار بردن واژهی فاجعه برای از دست رفتنش به نظر بسیاری اغراقآمیز باشد، اما اگر ذرهای به شعارهایی که دربارهی داراییهایمان میدهیم باور داشته باشیم، از دست رفتنشان آن هم به سادگی آب خوردن، برایمان از فاجعه کمتر نیست.
سازهی تاریخی «حاج باشی» که مساله ویران کردن آن هر چند سال یکبار یا هر چند ماه یکبار شنیده میشود، خانهای با هزاران خاطره تاریخی است، که گویی قرار نیست با ما بماند. این سازه با نام «خانه احمدقلی خان حاجباشی» با زمینی به گستردگی 1900 مترمربع، در انتهای خیابان جنت جای دارد و مربوط به سالهای پایانی دوره قاجار و آغاز دورهی پهلوی اول است و به توسعه اراک در دورهی پهلوی مربوط میشود.
این بنا دارای تناسبات هندسی طلایی در معماری است. تزیینات خوبی دارد، بنایی متقارن قلمداد میشود، سیستم آبرسانی از کاریز شهر را داراست و در شمار خانههایی با معماری ایرانی در اراک است. این سازه در آذرماه سال 1396 در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسید، اما در نیمهی آذرماه همان سال بخشی از آن بهدست وارثان ویران شد؛ یرانگریای که ازسوی وارثان و برپایهی شنیدهها با همکاری شهرداری اراک انجام گرفت و پس از گذشت هفت روز از تخریب، میراث فرهنگی خبر از شکایت، برخورد و تعقیب قضایی تخریبگران داد. حسینی، مدیرکل وقت میراث فرهنگی، پس از این تخریب گفت که بهزودی مرمت اضطراری این خانه تاریخی که زیانی نزدیک به 200 میلیون تومانی دیده، آغاز میشود.
یک سال و نیم پس از این ویرانکردن، نهتنها مرمتی در این سازه انجام نشد، بلکه بار دیگر تن این بنای تاریخی ارزشمند زخمی شد، اما اینبار تخریب در قالب همکاری باران و شهرداری انجام گرفت. ششم فروردین ماه 1398، خبر ویرانشدن این خانه، خاطر کنشگران میراث فرهنگی را آزرد. شهرداری در آغاز کار گفت که این ویرانی، به دلیل شدت بارندگیها پدید آمده است و در جریان این تخریب بخشی از دیوار شمال خاوری این بنای ثبت ملی شده فروریخت و در ادامه شهرداری با بیل مکانیکی وارد خانه شد تا خطر ریزش آوار را رفع کند!
جای پرسش است که چرا پس از هزار روز، کاری برای راضی کردن وارثان، مرمت و حفظ این خانه که بیگمان میتواند یکی از عناصر مهم فرهنگی گردشگری در قلب اراک باشد، انجام نگرفته است؟ این رفتار گواهی بر نبود نگرانی حفظ میراث فرهنگی در اراک است.
در شرایط کنونی، با توجه به روند رسیدگی به پروندههای قضایی که بیشتر مشمول زمان میشوند، همچنین شرایط اسفبار این خانه، بارندگیهای اخیر و پیشرو، بیگمان باید چشمبراه باشیم که یک روز صبح از خواب بیدار شویم و چیزی از خانهی تاریخی حاجباشی بهجا نمانده باشد و تنها با تلی از خاک در انتهای خیابان جنت روبهرو شویم. در این صورت هم خیال وارثان آسوده میشود و هم میراث فرهنگی لازم نیست اعتباری جهت تملک یا مرمت آن هزینه کند، هم شهرداری دیگر نگرانیهای مربوطه را ندارد! تنها چیزی که بهجا میماند حفرهی بزرگ دیگری در جان فرهنگ این سرزمین است، همچون هزاران حفرهای که تاریخ سوگوار آنهاست، اما کسی نمیبیند. (ایسنا، 2 آذر)
– مرمت قدیمیترین ساعت شهر تهران آغاز شد: مرمت قدیمیترین ساعت شهری تهران در مسجد مشیرالسلطنه که هفتاد سال پیش از کار افتاده بود، آغاز شد. این بازسازی به دست ادارهی زیباسازی معاونت خدمات شهری و محیط زیست در راستای انجام برنامههای حفظ و مرمت بافت تاریخی انجام میشود. مرمت ساعت که پس از نامهنگاری با اتحادیه ساعتسازان و نیز اداره کل میراث فرهنگی استان تهران برای معرفی خبرهترین تعمیرکاران ساعت از هفتهی گذشته آغاز شده است، تا اسفندماه به پایان خواهد رسید. با توجه به فرسودگی ساعت این مسجد که بیش از 120 سال از ساخت آن میگذرد، مرمت آن از پیچیدهترین و سختترین کار میان ساعتهای قدیمی کشور است.
مشیرالسلطنه وزیر خزانه مظفرالدین شاه قاجار و سپس صدراعظم محمدعلی شاه قاجار بود و نام او در زیر ساعت مسجد نگاشته شده است. (ایرنا، 3 آذر)
– توقف ساختوسازها پیرامون پُل خواجو: مدیرکل میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی استان اصفهان از توقف ساختوسازهای غیرمجاز در حریم پل تاریخی خواجو خبر داد. او افزود: با توجه به نامهنگاریهای انجام شده با شهرداری و پافشاری بر تخلفها، موارد از راه حقوقی نیز پیگیری و دستور توقف ساخت این مجموعهها تا تعیین تکلیف در راستای رعایت ضوابط قانونی توسط مقامات قضایی اصفهان صادر شد. (ایلنا، 3 آذر)
– خبر کشف تابوت اشکانی در رامشیر نادرست است: معاون میراثفرهنگی خوزستان با رد خبر منتشرشده در برخی رسانهها و فضای مجازی مبنی بر کشف یک تابوت مربوط به دورهی اشکانی در تپه تلرضوان رامشیر گفت: این خبر مربوط به 10 سال پیش است.
او با گفتن اینکه خبر منتشرشده دربارهی این تابوت مربوط به گذشته است که پیدا نیست به چه سبب زمان کشف آن را به اکنون نسبت دادهاند، افزود: 10 سال پیش، در سال 1389، یک تابوت اشکانی بر اثر جاری شدن سیل در منطقه تل رضوان کشف شده بود که اکنون در مخازن امن استان نگهداری میشود. (ایلنا، 5 آذر).
– کار زیانبار برداشت ماسه و رمل از گسترهی گردشگری شاهرود: برداشت رملها (ماسه بادی) و ماسههای روستای طُرود در شهرستان شاهرود، سبب وارد آمدن آسیبهایی به محیط زیست و صنعت گردشگری منطقه شده است. رملها و ماسههای کویری در شاهرود از جاذبههای طبیعی و توریستی این شهرستان است، اما مدتی است با مجوز اداره کل «صمت» استان سمنان، از ماسهها و رملهای جاده طُرود، با وجود مخالفت کنشگران محیط زیست و ساکنان بومی منطقه، برداشت میشود.
ساکنان بومی شاهرود و دوستداران محیط زیست در این شهرستان، بارها ناخوشنودیشان از برداشت ماسه و رملهای طُرود را به نمایندگان استان سمنان، محیط زیست و حتا اداره کل «صمت» استان بازگو کردهاند، اما برپایهی گفتههای برخی اهالی، پاسخی به سخنان آنها داده نشده و همچنان روند برداشت ماسه و رمل از این گستره ادامه دارد. از سوی دیگر برخی اهالی باور دارند برداشت رملها و ماسههای منطقه طُرود سبب از رونق افتادن گردشگری در این منطقه میشود که آسیب جدی به کسب و کارهای آنان نیز خواهد زد. (تسنیم، 5 آذر)
– ماجرای شگفتآور زن مومیایی یزدی: پیکر سالم زن 65 سالهای در «موزه تاریخ پزشکی تهران» ثبت ملی شد. اما این زن کیست که به حالت طبیعی مومیایی شده است و از 20 سال پیش در محفظه شیشهای نگهداری میشود؟
28 آبانماه خبر رسید که در شورای ملی ثبت آثار منقول تاریخی، شماری از آثار به ثبت ملی رسیدند. یکی از این آثار پیکر مومیایی به دست آمده از شهر یزد بود که در موزهی ملی تاریخ پزشکی تهران نگهداری میشود. پیکری رازآمیز که نشانههای بهدست آمده از آن گویای بسیاری نکتههاست.
فاطمه احمدی، که پروندهی ثبتی این مومیایی را فراهم کرده و مسوول و راهنمای موزه تاریخ پزشکی نیز هست، میگوید: «طبق گزارشهایی که به ما رسیده، این مومیایی اواخر دههی هفتاد به دست میراث فرهنگی رسیده است. اینکه دقیقا در چه نقطهای و چطور به دست میراث فرهنگی رسیده؟ را نمیدانیم اما همزمان با تاسیس موزه تاریخ پزشکی در سالهای 1378 یا 1379، این مومیایی به موزه منتقل شد».
احمدی برپایهی آنچه از گذشته به او گفته شده، میافزاید: «این مومیایی متعلق به زنی تقریبا 65 ساله است که میان 700 تا 900 سال پیش در اطراف شهر یزد دفن شده و به دلیل شرایط خاص، یعنی آبوهوای خشک و نمک زیاد منطقه به همان حالت باقی مانده است و به صورت طبیعی مومیایی شده است».
او ادامه میدهد: «این جسد در بخش دیرین انسانشناسی موزه قرار گرفته از این جهت که آناتومی و متریال یک مومیایی را به خوبی نشان میدهد. این مومیایی در این میان مجموعهای قرار گرفته تا تاکید کننده آن باشد که ما در هیچیک از ادیانمان اعتقادی به نگهداشت بدن انسان نداشتهایم و این جسد اگر باقی مانده به صورت طبیعی مومیایی شده است».
در همهی 20 سالی که این مومیایی با چنین ارزشی در موزه تاریخ پزشکی ایران خوابیده، هیچگاه هیچ کسی نه از دانشگاه تهران و نه از سوی متولیان میراث فرهنگی در کشور، دربارهی این مومیایی آزمایشی، پژوهشی انجام نداده تا با آزمایشهای باستانشناسی به چرایی درگذشت، سن باریکبینانهتر، نوع خوراک، پوشش او و نمونههایی از این دست، پاسخ دهند.
از آنجا که گفته شده بود این مومیایی در یکی از شهرهای یزد پیدا شده، محسن فاطمی، مدیرکل میراث فرهنگی صنایع دستی و گردشگری استان یزد، باید در اینباره آگاهی هایی میداشت. او هم میگوید: «میبیند جسد درون قبر به طرز عجیبی سالم مانده حتا ابرو و جزییات صورتش مشخص است. جسد را پس از به دست آمدن، دفن کردند، ولی همان شب دزدان قبر را کندند و جسد را بردند. اما هنگام حمل جسد، دستگیر شدند و آن را به موزهای در تهران منتقل کردند».
محمود مشروطه، از دوستداران بخش میراث فرهنگی دربارهی آن روز میگوید: «پدرم مسوول بخش آثار باستانی یزد که در آن زمان زیر نظر اداره فرهنگ و هنر بود، فعالیت میکرد به او خبر دادند قبری را در محل فهرج کنده اند تا چیزی پیدا کنند. معلوم هم نیست آثاری به دست آورده اند یا نه. ولی جسدی که درون قبر هست سالم مانده. او از جسد عکس گرفت. گفتند که این زن در دوره جنگ اعراب دفن شده است. خاطرم هست که موی بافته شده حنایی رنگی با صورتی کاملا سالم داشت. آن موقع به سبب احترامی که به اجساد دوران اسلام میگذاشتند به سه زن از همانجا گفتند او را کفن و دفن کنند. روی قبر سیمان ریختند. فردا خبر رسید قبل از اینکه سیمان خشک شود دوباره سارقان قبر را کنده و این بار جسد را با خود بردهاند. احتمالا به سارقان گفته شده بوده که اگر چیزی همراه جسد نیست باید خود جسد که سالم مانده مهم باشد. به همین دلیل دوباره دستبرد زده بودند. من از سرنوشت جسد خبری نداشتم تا اینکه آقای فاطمی به من گفت این جسد همانی است که پدرتان عکس و فیلم از او گرفته بود».
اکنون این جسد مانده و پرسشهای بسیار. از سویی استان یزد فقیرترین استان به لحاظ مطالعات باستانشناسی است، دانشگاه تهران و موسسه باستانشناسی آن و از همه مهمتر وزارت میراث فرهنگی و پژوهشکده باستانشناسی نیز اهمیتی برای آثار نگهداریشده در موزه تاریخ پزشکی نمیشناسند، چه برسد به پژوهش و حتا بررسی چگونگی محافظت از آثار و یافتن پاسخ پرسشهای مربوط به این زن مومیایی شده. (مهر، 5 آذر)
– مرمت خانهی نیما یوشیج: سرپرست معاونت فنی و طرحهای شهری سازمان زیباسازی شهر تهران گفت: مرمت و احیای خانهی نیما یوشیج به عنوان یکی از پروژههای میراث معاصر شهر تهران، به صورت ویژه در دستورکار است. روند تهیه طرح این خانهی تاریخی از مهرماه سال جاری آغاز شده است. با توجه به نیازهای سازه و همچنین به منظور جلوگیری از آسیب به سازه، کار حفاظت و مرمت اضطراری دربردارندهی مرمت و استحکامبخشی سقف و ستونهای آن است. کاربری خانه نیما یوشیج در بخش شعر و ادبیات خواهد بود و در زمینه دیگری از آن بهره برده نخواهد شد. (مهر، 5 آذر)
– کشف کوزهی سفالی در شهرستان بناب: یک قطعه سفالی، بهشکل کوزه در یکی از گسترههای ثبتی شهرستان بناب کشف شد. برپایهی بررسیهای آغازین، تاریخ ساخت این کوزه به دورهی پیش از میلاد بازمیگردد، اما شناخت دقیقتر ساخت آن، به بررسی افزونتر کارشناسان و باستانشناسان نیاز دارد. (ایلنا، 6 آذر)
***
یادداشت هفته
سلاح بلای جان محیطبانها
روزنامهی «همشهری» در شمارهی روز دوشنبه 3 آذرماه، نوشتهای از محمد فخار منتشر کرده است. آن نوشته که «سلاح، بلای جان محیطبانها» نام دارد، به دشواریای اشاره میکند که سببساز مرگ شماری از محیطبانانی شده است که در برخورد با شکارچیان غیر مجاز، جان خود را از دست دادهاند. در آغاز نوشتهی یادشده آمده است: «سلاحی که قرار بود حافظ جان محیطبانها در برابر شکارچیان غیرمجاز در زیستگاههای حیاتوحش باشد، حالا بهباور برخی کارشناسان، تبدیل به بلای جان محیطبانها شده و زیستگاهها را تبدیل به میدان جنگ کرده است. گرچه سالها کوشش شد تا محیطبانهای بیسلاح در برابر اسلحه شکارچیان مسلح شوند تا جانشان در درگیری با دست خالی با شکارچیان غیرمجاز به خطر نیفتد و حیاتوحش نیز از شلیک بیمحابای شکارچیان در امان بماند، اما حالا تجهیز محیطبانها به سلاح قانونی، به تهدیدی برای محیطبانها تبدیل شده است».
در ادامه یادداشت همشهری میخوانیم: «تاکنون 143 محیطبان در درگیری با شکارچیان شهید شدهاند و هر روز هزینههای مسلح کردن آنها بالاتر میرود. در چنین شرایطی برخی کارشناسان موضوع جدیدی را مطرح کردهاند و آن هم لزوم خلع سلاح محیطبانها برای کاستن از جان باختن و تنشهای موجود در زمان برخورد شکارچی و محیطبان است. از سوی دیگر، اکنون 3500 محیطبان حافظ محیطزیست جانوری کشور هستند و باید برای حفظ جان آنها کوشش مضاعف شود؛ چه اینکه در سالهای اخیر بیشتر درگیریهای پیش آمده در زیستگاههای حیاتوحش بر سر شکار و حفاظت از حیاتوحش منجر به مرگ یکی از طرفین شده است. گویی شکارگاههای ایران نیز میدان جنگ شکارچیان غیرمجاز و محیطبانها شده است».
نویسنده به نابرابری آمار اسلحه اشاره میکند و مینویسد: «هماکنون طبق آمارهای سازمان محیطزیست 3 میلیون سلاح شکاری در کشور وجود دارد و این میزان سلاح در برابر 3500 محیطبان کشور. یعنی بهسمت هر محیطبان 857 لوله تفنگ شکاری نشانه رفته است و این خطر هست که آمار جان باختن ناشی از شلیک سلاح شکاربان و شکارگر افزایش یابد. از سویی آمار مصدومیتها و شلیکهای منجر به قتل طی سالهای اخیر افزایش داشته است؛ بنابراین کاستن از تنش مسلحانه در زیستگاهها، در یک دوره کوتاهمدت تنها راه ممکن برای حفظ جان حافظان محیطزیست است و باید راهی برای گرفتن سلاح از شکارچیان پیدا شود».
نویسنده در ادامه به مدیریت صحنهی درگیری میپردازد و نوشته است: «خلع سلاح محیطبانان در کوتاهمدت، تنها یک راهکار روی کاغذ نیست. اسماعیل کهرم، فعال محیطزیست نیز در اینباره میگوید: یکی از راهکارهای چارهساز برای کاهش تنشی که میان شکارچیان و محیطبانان پیش آمده، خلع سلاح محیطبانان یا همان شکاربانهاست. بهگفتهی او، قطعا در ایدهی اولیه مسلح کردن محیطبانان به این نکته توجه شده که این وسیله مهلک نباید تهدید اصلی جان افرادی باشد که در شکارگاهها حضور دارند. بسیاری از پروندههای قتل و جرح میان شکارچیان و شکاربانان در شرایطی بوده که نیازی به درگیری مسلحانه نبوده و شاید با نبود اسلحه میشد صحنه درگیری به سمت صلح و آرامش مدیریت شود. این فعال محیطزیست میافزاید: وقتی 2 وسیله کشنده در دست دو طرف باشد و فضای ترس و ارعاب بیشتر حاکم میشود. شکارچی البته برای کشتن شکار به دشت، جنگل و کوهستان میرود، اما وقتی با محیطبانی که مسلح شده و آموزشهای لازم را برای مدیریت صحنه درگیری ندیده مواجه شود، شلیکها افزایش مییابد و جان افراد به خطر میافتد؛ بنابراین باید طی دورههای کوتاهمدت، سلاحهای داده شده به محیطبانان جمعآوری شود تا پس از ارایه آموزشهای لازم در زمینه اصول مدیریت صحنههای درگیری، اسلحه در اختیار آنان قرار گیرد. این راهحل ساده اما بسیار کارا و موثر خواهد بود».
یک پاسخ
مورد زن مومیایی یزدی، بسیار شگفت انگیز بود. من تاکنون نشنیده بودم. هیچ جا نخونده بودم! خروار خروار های و هوی درباره یه کله ک در معادن نمک زنجان پیدا شده بوده، شنیده بودم ولی درباره مومیایی طبیعی زن یزدی، هرگز!! رشته من زیست شناسی هست. همچین خبرهایی به یادم میمونه.