تهران در سالهای آغازین چیرگی قاجاریان، بیشتر از سه چهار محله نبود: سنگلج، چاله میدان و اودلاجان. تاریخ این محلهها به درازای تاریخ شهر تهران است. در این میان، محلهی تاریخی اودلاجان دوبخشی بود؛ یکی پامنار و دیگری خیابان کنونی ناصرخسرو. با گذشت زمان، پامنار که یکی از گذرهای اودلاجان بهشمار میرفت، هویتی جداگانه یافت.
پامنار گسترهای درون شهری است که از شمال به خیابان امیرکبیر که در گذشته خیابان چراغ برق، یا چراغ گاز، نامیده میشد، از جنوب به خیابان بوذرجمهری (15 خرداد کنونی)، از خاور به محلهی اودلاجان و امامزاده یحیی و از باختر به محلهی عربها راه مییابد. پامنار که در مرکز پایتخت جای داشت، به شکل بازارچهای سرپوشیده بود که دروازه شمیران را به بازار پیوند میداد. این بازار 1400 متر درازا داشت و در آن کاروانسرا، تیمچه، تکیه، گرمابه، آب انبار، مسجد و مدرسه ساخته بودند. در دورهی پهلوی دوم با گسترش کوچهها و پهنابخشیدن به خیابان پامنار، سقف بازار را برداشتند و این محله به شکل کنونیاش درآمد. محلهی پامنار در گسترهی شهرداری منطقه 12 تهران جای دارد. پامنار با نوسازیها و دگرگونیهای بسیاری که در دهههای گذشته از سر گذرانده، کموبیش هویت تاریخی خود را از دست داده است.
در سدهی سیزدهم، در پامنار، مسجدی ساخته بودند که اکنون از آن تنها منارهای کاشیکاری شده، بهجا مانده است. در کنار آن نیز مدرسهای به نام میرزا صالح بوده است. این سازه را مدرسه آبهرام (آغا بهرام) نیز مینامیدند. اینکه محله را پامنار نام گذاشته بودند، به سبب همان مناره یا گلدسته است که در میانهی محله دیده میشد.
همینکه تهران پایتخت ایران شناخته شد، محلهی پامنار نیز که به ارگ سلطنتی و مجموعهی پیرامون آن نزدیک بود، جایی برای زندگی خاندان شاهی و درباریان شد. بدینگونه، خانههای زیبایی در پامنار پاگرفت و آکنده از رفتوآمد و زندگی زنان و مردانی شد که با دربار پیوستگی مییافتند. به سبب وجود بازار اصلی شهر در این محله، پامنار جایی برای دادوستد بازرگانان نیز بود. به این موضوع بازمیگردیم.
خانهها و کوچههای پامنار
گفتیم که پامنار جایی برای دادوستد بوده است و بازاری برای پیمانهای تجاری و بازرگانی. از اینرو کاروانسراهای بسیاری در این محله ساخته بودند که هر کدام از آنها حالوهوای دیگری داشت و در زیبایی و هویتبخشی به پامنار، اثرگذار بود. اکنون آن کاروانسراها و تیمچهها ویران شده است و به جایش پاساژهای شلوغ و ناساز ساختهاند.
یکی از کارونسراهای پُرآوازهی تهران درست روبهروی پامنار، در بخش شمالی خیابان چراغ برق، ساخته شده بود و «قیصریه» نامیده میشد. این کاروانسرا را در دورهی رضاشاه، به دنبال دگرگونیهایی که در محله پامنار پدید آمد، خراب کردند و به جای آن مدرسهای ساختند که «سعدی» نامیده میشد. مدرسهی سعدی در چند دهه پیش، جایی برای پارهای از رویدادهای سیاسی پایتخت شد.
اما کوچههای پامنار داستانهایی شنیدنی دارند. بیشتر آنها نیز با نامهای سیاسی یا فرهنگی پیوند یافتهاند؛ مانند کوچههای صدیقالدوله، بهاءالدوله، امین دربار و نمونههای دیگر. در خانههای این کوچهها، اشراف و مسندنشینانی زندگی میکردند که در میان مردم نام و آوازه داشتند.
کوچه صدیقالدوله از نام پیشکار و آموزگار مظفرالدین شاه، در زمانی که هنوز ولیعهد بود، گرفته شده است. صدیقالدوله در این کوچه زندگی میکرد. نکتهی درخور یادآوری این است که کوچهی صدیقالدولهی پامنار، زادگاه استاد جغرافیای تاریخی ایران، زندهیاد دکتر منوچهر ستوده، نیز بوده است.
در کوچهای دیگر، بهاءالدوله، وزیر خارجهی زمان ناصرالدین شاه، زندگی میکرد. از اینرو، کوچه را به نام او میشناختند. در این کوی، خانهی تاریخی و زیبای موتمنالملک انصاری دیده میشد. افسوس که این خانهی قاجاری را در زمستان 1394 خورشیدی ویران کردند.
یک کوچهی دیگر پامنار که نام شگفتی دارد، «کوچهی صدتومانی» نامیده میشد. خیلی روشن نیست که چرا چنین نامی را بر آن کوچه گذاشته بودند. برخی میگویند مردی در این کوچه زندگی میکرد که دارایی او سر به صد تومان میزد. صد تومان در روزگاران گذشته، پول هنگفتی بهشمار میآمد و دارندهاش در میان مردم به پولداری و ثروتمندی شناخته میشد! به باور برخی دیگر خانههای این کوچه چنان اشرافی و پُرزرقوبرق ساخته شده بود که ارزش هر کدام به صد تومان سر میزد. از اینرو، آنجا به کوچهی صد تومانی آوازه پیدا کرد. هر کدام از خانههای کوچه اصطبل داشت و درختان خرمالو و سیب. واپسین خانهی کهن کوچه صد تومانی در پاییز سال 1396 خورشیدی ویران شد (همشهری، 20 اسفند) تا در آن مِلکی چند اشکوبه بسازند.
دیگر نشانههای تاریخی پامنار
در دوره پادشاهی محمدشاه قاجار، سفارت روسیه تزاری در پامنار ساخته شد(این ساختمان ارتباطی با سفارت کنونی روسیه ندارد). فتحعلیشاه قاجار دلِ خوشی از روسها نداشت و هرگاه آنها درخواست زمینی میکردند تا سفارتخانهی خود را در جایی اعیانی بنا کنند، فتحعلی شاه طفره میرفت و پشت گوش میانداخت. تا اینکه جانشین او، محمدشاه، چنین اجازهای را به روسها داد و آنها پس از دو سه سال ساختوساز در پامنار، باغ و ساختمانی زیبا درست کردند. هزینهی ساخت سفارتخانه را 30 تا 40 هزار لیره استرلینگ، برابر با 60 تا 80 هزار تومان آن روزگار، برآورد کردند. روسها همهی وسایل خانه را، از درهای شیشهای گرفته تا آینهها و سنگ مرمر و بسیاری چیزهای دیگر را از روسیه آوردند.
این را نیز بگوییم که میرزاحسین خان سپهسالار، صدراعظم نامدار ناصرالدین شاه، برای روشنایی عمارت بهارستان، دستور ساختن کارخانهای کوچک را داد. این کارخانه پس از چندین سال به یکی از بازرگانان بسیار مشهور آن زمان، به نام امینالضرب، فروخته شد و به نام کارخانه «چراغ برق» آوازه پیدا کرد. خیابانی هم که کارخانه را در آنجا ساخته بودند چراغ برق نامیده میشد. پامناریها شبی یک قران به کارخانه برق پرداخت میکردند و از پسین گاه که هوا روبه تاریکی میرفت، تا نیمههای شب، از روشنایی برق کارخانه استفاده میکردند. بدینگونه، روشنایی پامنار در ساعتهایی از شب، برآورده میشد.
دانستنیهایی افزونتر دربارهی پامنار
در سالهای واپسین پادشاهی ناصرالدین شاه، کسی به نام حسین تهرانی، پس از آنکه دانش بالننوردی را در اروپا آموخته بود، به تهران بازگشت و در یک روز آفتابی با بالنی که ساخته بود، در محلهی پامنار پرواز کرد، در حالیکه مردم و درباریان و شاه، هراسان و حیرتزده او را نگاه میکردند و گمان میبُردند که سرنگون خواهد شد. اما او به دور از آن ترس و بیمها، بالن خود را در محلهی عشرتآباد فرود آورد. بدینگونه، پامنار نخستین جایی بود که مردمانش بالن و پرواز این سازهی شگفتآور را دیدند.
نخستین خط تلفن تهران نیز در پامنار راهاندازی شده است. این کار در سال 1302 خورشیدی، انجام گرفت. هر چند پیش از آن، در میانهی پادشاهی ناصرالدین شاه، مردم تهران با تلفن و سازوکار آن آشنا شده بودند، اما اینکه محلههای پایتخت تلفن داشته باشد، چنین کاری با پامنار آغاز شد.
در رویدادهایی که به نهضت ملی شدن صنعت نفت انجامید، پامنار یکی از کانونهای سیاسی پُر رفت و آمد تهران شمرده میشد و آکنده از رویدادهای ریزودرشتی بود که در سراسر ایران جریان داشت.
آنچه دربارهی گذشتهی تاریخی محله پامنار میتوان گفت، فراوان است و برشمردن یکیک آنها سخن را به درازا میکِشد. با این همه، نباید یک یادکرد را فراموش کرد. پامنار زادگاه عباس یمینی شریف، نویسنده و شاعر نامآشنای ادبیات کودک، بوده است. او دوران کودکیاش را در پامنار گذراند و سپس به همراه خانواده به دهکده دربند تهران کوچ کرد. سرودههای دلنشین او، در یاد بسیارانی هست؛ بهویژه شعر سادهای که به نام «کتاب خوب»، میشناسیم و چنین آغاز میشود: «من یار مهربانم/ دانا و خوش زبانم …». این سرودهی زیبا و آهنگین، در کتاب درسی دهههای پیش آمده بود و بچههای دبستانی آن را از بَر میکردند. از همینروست که عباس یمینی شریف را «یار مهربان» نیز نامیدهاند. او در آذرماه 1368 چشم از جهان فروبست.
به سبب رویدادهای تاریخی فراوان پامنار و دیرینگی این محله است که در سال 1334 خورشیدی، نام پامنار در فهرست آثار ملی ایران ثبت شد.
* با بهرهجویی از: گزارش «خبرگزاری مهر»، گزارش مهرنوش رجایی در تارنمای «ویستا»، «ویکی پدیا» و جستار «چهارراه سرچشمه تهران» نوشتهی ابراهیم تیموری (مجلهی بخارا، شماره 76).
ابتدای پامنار جنوبی -پانزده خرداد-بازار
ورودی غربی بازارچه عودلاجان از پامنار
مسجد شاه آبادی محله پامنار
کوچه قدیمی بهاءالدوله-پامنار
مدرسه ولایت فقیه محله پامنار
کوچه قدیمی مشیرالخلوت شرفی محله پامنار
بازسازی وزیرسازی خیابان پامنار 1394 خورشیدی
پامنارشمالی- امیرکبیر
فرتور از همایون مهرزاد است.
2393