پیش از آنکه روستایی در شمال خاوری تهران را به سوگلی دربار ناصرالدین شاه ببخشند و «اقدسیه» بنامند، دیواری در بخش فرازین روستا بود که آن را «حصارملا» مینامیدند. آبادی نزدیک آن هم به همین نام آوازه پیدا کرد. سرتاسر حصارملا زمینهای کشاورزی بود و اندک خانههایی روستایی. تا آنکه ناصرالدینشاه قاجار روستا و زمینهایش را به یکی از زنان حرمسرایش بخشید؛ زنی کُرد که با هزار ترفند و شیوههای دلبرانه دل شاه را ربوده بود. به این ماجرا که روستای اقدسیه را شکلی دیگر داد و از آن یکی از محلههای اعیاننشین پایتخت ساخت، بازمیگردیم.
اقدسیه از شمال به دارآباد و کاشانک میرسد، از جنوب به اراج یکی از محلههای کهن شمیران، از باختر به پارک نیاوران و از خاور به آجودانیه. اقدسیهی کنونی، در بخش منطقه یک شهرداری تهران جای میگیرد.
در گذشتههای دور، برای رسیدن از تهران به اقدسیه باید از شمال روستای سلطنتآباد (خیابان پاسداران کنونی) راه میسپردند تا به جنوب اقدسیه برسند. یک راه دیگر از اُزگل، روستایی در شمال خاوری تهران، به اقدسیه میرسید. در سالهای آغازین دههی چهل خورشیدی که شهر تهران رشد و گسترش بیشتری یافت، روستای اقدسیه به پایتخت وصل شد و از آن پس یکی از محلههای این کلانشهر بهشمار آمد.
ناصرالدینشاه قاجار روستای حصارملا را دوست داشت و بارها به آنجا میرفت. از اینرو، حصارملا را باید یکی از گردشگاههای دلخواه شاه قاجار دانست. آن دلبستگی به سبب آبوهوای خوش روستا بود. هنگامی که گرمای تابستان تهران بیداد میکرد و وبا و بیماریهای دیگر فراگیر میشد، شاه قاجار سر از روستاهای پیرامون پایتخت درمیآورد. یکی از آن روستاهای ییلاقی، حصارملا، در دامنهی کوه البرز، بود.
به سبب رفتوآمد بسیار به حصارملا، شاه قاجار دستور داد که باغ و خانهای در آنجا بسازند تا آسودهتر در روستا بهسر بَرد و از آبوهوا و طبیعتش لذت ببرد. درباریان نیز چنین کردند. چندی پس از آن، درست در زمانی که یکی از کنیزکان او، به نام «امینه اقدس»، عقل و دل و هوش شاه را ربوده بود، او دستور داد خانه و باغ و همهی روستا را به این زن ببخشند! دستودلبازی از این بیشتر؟ از آن روز به اینسو، روستای حصارملا، اقدسیه نامیده شد.
آگاهیهای بیشتر دربارهی امینه اقدس
امینه اقدس دختری روستایی بود که در یکی از سفرهای ناصرالدینشاه او را از گروس کردستان (بیجار کنونی) به تهران آوردند. کار این زن در اندرون دربار همین بود که تخت شاه را مرتب کند. اما او که دختری زیرک و باهوش بود، در دل شاه رخنه کرد و چنان اعتمادش را به سوی خود کشید که کلیددار خزانهی جواهرات حرمسرا شد. به این هم خوشنود نبود و دلبریهایش را بیشتر کرد تا ناصرالدینشاه او را هم به زنان پُرشمار خود افزود. بد نیست بدانیم که امینه اقدس عمهی «ملیجک»، پسرک لوس و نُنُر و زردنبویی بود که شاه قاجار اختیار دربار را به او سپرده بود و او هم هر کار دلش میخواست میکرد. ملیجک و امینه اقدس را با هم به تهران آورده بودند.
گفتیم که ناصرالدینشاه روستای حصارملا را به امینه اقدس بخشید و آنجا را اقدسیه نامید. این زن، در سال 1302 مهی(:قمری) نابینا شد و درمانهای پزشکان دربار نتیجهای نداد. به نابیناییاش سکته هم افزوده شد. تا آنکه دو سال پیش از کشته شدن ناصرالدینشاه، از درد چشم و سکتهای که نیمی از بدنش را فلج کرده بود، درگذشت. این را هم بگوییم که امینه اقدس، که او را «اقدس الدوله» هم مینامیدند، نخستین زن ایرانی است که برای درمان به اروپا رفت. هر چند آن سفر نتیجهای نداد و نابینا بازگشت.
محلهی اقدسیه در دورههای تاریخی دیگر
در دورههای پس از آن، اقدسیه همچنان روستایی نامآشنا بود. مظفرالدین شاه قاجار که بیماری آسم داشت، به خواست پزشکان، گاه و بیگاه به اقدسیه میآمد. از اینرو، او نیز کاخی در این روستا ساخت و هر زمان که تنگی نفس بیتابش میکرد، سر از این روستا و کاخش درمیآورد.
در شهریورماه 1304 خورشیدی، چندماه پیش از آن که پادشاهی قاجاریه به پایان برسد، مجلس شورای ملی باغ و کاخ اقدسیه را به برادر و ولیعهد احمدشاه قاجار واگذار کرد. او محمدحسن میرزا نام داشت. اما این واگذاری سودی به ولیعهد نرساند و چندی پس از آن، کارگزاران دربار پهلوی محمدحسن میرزا را از ایران بیرون کردند.
رضاشاه از روستای اقدسیه که گسترش پایتخت راه رسیدن به آن را آسانتر کرده بود، اردویی تابستانی برای دانشجویان دانشکدهی افسری ساخت. کاخ اقدسیه نیز به فرماندهی دانشکدهی افسری سپرده شد تا در آنجا زندگی کند.
در یکی دو دههی آغازین پادشاهی پهلوی دوم، زمینهای اقدسیه همچنان کِشت میشد و برخی نیز بایر بود. اما چیزی زمان نبُرد که ساختوسازها در اقدسیه آن اندازه بالا گرفت که در سالهای پایانی دههی پنجاه، حتا یک زمین کشاورزی هم در آنجا نمیشد یافت. خانههای ویلایی و مدرن، جای کشت و کار را گرفته بودند. در این زمان، اقدسیه محلهای از محلههای تهران شمرده میشد. اما این را نباید ناگفته گذاشت که از همان دوره ناصرالدین شاه، درباریان و شاهزادگان قاجاری برای خرید زمینهای اقدسیه و بیرون آوردن آنها از چنگ روستاییان، کوتاهی نکردند. یکی از آنها کامران میرزا نایبالسلطنه، فرزند سوم ناصرالدینشاه بود که به هر کاری دست زد تا زمینهای اقدسیه را به چنگ آورد. از اینرو، از همان زمانها نهتنها دستدرازی به زمینهای روستا آغاز شد، بلکه از آن، جایی اشرافی و گرانبها ساختند.
در دهههای دیگر، تا به امروز، آپارتمانهای بسیار مدرن و برجهای بلند، از اقدسیه جایی «اعیان نشینتر» ساخته است. بسنده است بدانیم که در سال 1397، برای خرید یک آپارتمان کوچک و زیر صدمتر در اقدسیه، چیزی بیش از 2 میلیارد تومان باید پرداخت میشد. بهای زمین در این محله از تهران، برای هر متر نزدیک به 20 میلیون تومان بوده است (گزارش تارنمای فرارو). در این یکی دو سال نیز قیمتها بیشتر شده و سربه آسمان سوده است. این را برشمردیم تا بدانیم چرا اقدسیه را محلهای اشرافی مینامند.
گفتوگو و کشمکشها بر سر خانهای در اقدسیه
چند متر پایینتر از یکی از خیابانهای اقدسیه، به نام گلستان جنوبی، در کوچهی بنفشه، خانهای با نمای امروزی و بسیار زیبا دیده میشود. از بیرون که خانه را نگاه کنیم، هیچ ردونشانی از تاریخی و کهن بودن آن نمیتوان یافت. هر چه هست مدرنسازیهای دههی پنجاه خورشیدی است. اما همین که گام به درون خانه بگذاریم یکباره با آیینه کاریها و آرایههای کهنی روبهرو خواهیم شد که به راستی شگفتآور است. پرسشی که ناخودآگاه به ذهن میرسد این است که خانه را در چه زمانی ساختهاند؟ ساختهی دهههای گذشته است؟ یا نمای امروزی و غلطانداز آن، سازهای تاریخی را درون خود پنهان کرده است؟
یکی از آگاهان بناهای تاریخی تهران، زمانی گفته بود که در کمتر خانهی کهنی در پایتخت میتوان آیینهکاریها و گچ بریهای عمارت اقدسیه را پیدا کرد (گزارش خبرگزاری تسنیم، بهمن 1398).
نشانههایی تاریخی دربارهی این خانه میتوان یافت، اما هیچکدام قانع کننده نیست. از اینرو، هیچگاه خانهی اقدسیه ثبت ملی نشده است. همین مساله سبب شد تا دگرگونیهای بسیاری در آن پدید بیاورند. با اینهمه، گفتوگوها دربارهی تاریخ ساخت خانه همچنان ادامه داشت و هربار سخنی گفته میشد. تا آنکه در بهمنماه 1398 چنین گفتند که: «عمارت اقدسیه در سال 1354 ساخته شده است و ارزشی به لحاظ تاریخی ندارد»! (خبرگزاری تسنیم). چنین دیدگاهی فرصتی به شهرداری تهران داد تا آنرا «برای تامین هزینههای پروژههای شهرداری» در معرض فروش بگذارد. با این همه، کسانی هستند که «عمارت اقدسیه» را خانهای تاریخی میدانند که باید در فهرست آثار ملی ثبت شود.
خانهی اقدسیه 1200 متر مربع مساحت دارد و زمانی در اختیار شخصی به نام محمد ظهیری، از بنیادگذاران کانون مهندسان ایران، بوده است. گویا او خانهی یاد شده را فروخته بود و مالک تازهی خانه، در سال 1379 خورشیدی آن را به شهرداری تهران واگذار کرده بود.
کاریزهای کهن اقدسیه
در محلهی اقدسیه دو رشته کاریز دیده میشود. یکی از آنها «قنات اقدسیه» نام دارد و مظهر آن در نیاوران است. مظهر قنات به جایی در پایینترین بخش از شیب زمین گفته میشود که کاریز پایان میگیرد و آب بر روی زمین پدیدار میشود. کاریز دیگر اقدسیه را «باقلازار» میگویند و در خاور این محله ساخته شده است. نمیدانیم که باقلازار چه معنایی دارد و چرا کاریز اقدسیه را به این نام میخوانند.
از اقدسیهی کهن که پوشیده از باغ و درخت بود و در جایجای آن خانههای کاهگِلی ساخته بودند، اثر چندانی نمانده است. تک درختهای جان بهدَر بُردهی اقدسیه اکنون زیر تیغ ساختوسازها چهبسا روزهای پایانی سایهافکنیشان را سپری میکنند. از اقدسیهی زیبا و به دور از هیاهوی تهران، تنها کوچهباغی میتوان یافت که روی تپهای شیبدار با جادهای آسفالته که راه به آن میبَرد دیده میشود.
* با بهرهجویی از: تارنماهای «مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی»، «فرارو»، «اقتصادآنلاین»، «بانک اطلاعات رجال» و گزارش خبرگزاری «ایسنا».