سالهاست که تازیدن و گلایه های نابجا از فَر و هنر و پیشینهی ایران که آبشخورش ناآگاهی مردم و کم دانشی برخی نواندیشان و یا کینهتوزی گروهی از تنگ بینان است، برای مهروزان و فرزندان راستین این فرهنگ به دستوری جاری شده است، هر بار که به یکی از جشن های میهنی ایران نزدیک میشویم از هر گوشه و کناری ، گروههایی دست به آگاهی رسانیهای نادرست و بیمایه در پیوند با فر و هنر ایران میزنند، و در میان این سخنان ناپخته و یا گهگاهی کینهورزانه؛ گواه آنیم که برخی از سر بی دانشی و ناآگاهی و گروهی نیز از روی آگاهی و رفتار دروجمند چنین بلواها میکنند.
از سبز نکردن گندم و جو و ارزن و … برای سبزه خوان نوروزی (هفت سین) گرفته تا نگرانیهای شگفت آور برای مزد جانوران (حقوق حیوانات) چون ماهی قرمز (گُلی)؛ در رویی که روزانه چندین تُن نان و برنج از برای رفتار نادرست به هدر میرود و هیچ یک از این گلایهمندان پر شور و شتابزده، گلایه و مبارزهای برای درست نمودن آن نمیکنند، و چه بسا خود نیز از هدر دهندگان دسترنج کشاورزانند، و یا در همان خیابان زندگی ایشان روزانه شهرداری در روی کشتار جانوران ولگرد است، و یا گلایهای به آیینهای دیگر کشورها که در آن رنجهای بسیاری برای جانوران در میان است نمیکنند، نمونه بارز آن گاوبازی ماتادورها و یا جنگ خروسها و یا پرتاب یا کوباندن وزغ و غوکها و … است، اما چشم بهراه مینشینند تا آنکه به جشنهای ایرانی که میرسد، فریاد دادخواهی و نگرانی بر می آورند!! از بی دانشی و ناپختگی ایشان همان بس که گلایهمندان به بودن ماهی قرمز در خوان نوروزی هیچگاه پاسخ ندادهاند، که کجای آیین نوروز میگوید پس از برچیدن خوان، ماهی را باید کُشت؟ در آداب نوروز از روز ششم تا سیزدهم، هر روز یکی از افزارهای خوان را بر میدارند، که یکی از آن ماهی است و آن را باید در رودی یا برکهای جاری رها ساخت. آیا این بد است؟ و یا سفارشها شده است که سبز را به آب دهید تا در گوشه رشد کند و به زمین بازگردد!! آیا این بد و هدر دادن است؟ بهجای آنکه همه جشن را رد نماییم، بهتر نیست خودمان را پیرایش و پالوده گردانیم؟ اکنون که دیو اپوشی و تنبلی بر ما چیره شده و نمیتوانیم آداب را درست بجا آوریم باید با بدخواهی و ناسپاسی آن را دور بیاندازیم؟
اگر سبزهای با گندم سبز نمودیم و سپس به رود دادیم؛ بهتر نیست بجای آن همان اندازه نان کمتر هدر داده و بهاندازه بهکار بَریم؟ اگر ماهی قرمز بر خوان میگذاریم، کوشا باشیم و از آن نگهداری و سپس رهایش کنیم؛ اگر این بهانههای بی مایه و کینه توزانه درست باشد، که باید همه خوان نوروزی را برچینیم و دیگر برگزار نکنیم؛ ناگاه یکی هواخواه و نگران گل بیدمشک و سنبل میشود، و آن دیگری نگران سرکه یا سمنو و دیگر تر نگران سیب، این بسیار بیخردانه و پوشالی است که چنین بیاندیشیم و رفتار کنیم؛ همانند همان سخن ارجمند است که میگویند: از سوزن رد میشود و از دروازه نه ؛
هیچگاه فرهنگ و اندیشه ایرانی بر دیگر فرهنگ ها نتازیده و آن را رد نکرده و یا از میان نبرده، مگر آنکه با خرد و جان مردمان و زمین و هستی در مبارزه و زیان باشد، این روزها که به جشن فرخنده و بهیزک اسپندگان، پاسداشت جایگاه زمین، زن، مادر و همسر ایرانی نزدیک میشویم، دوباره گروههای گوناگونی از تندروهای مذهبی گرفته تا چپاندیشان جهان میهنی و ستایشگران هر آنچه ایرانی نیست ، دست بهکار شده و یکی بنیان مهرورزی و عشق را چه به بانام ولنتاین باشد و چه اسپندگان رد میکند و آن دیگری گلایهها و پزهای بسیاری بر اسپندگان وارد میکند و شگفتا که هر دو در آن بخش یورش بر فرهنگ ایرانی، همداستان و انبازند.
نوشتارهای بسیار بر این فرنام دست به دست میشود که«عشق» جهانی است و در گوهرهی مردمان و اگر اسپندگان جهانی نیست به ما چه!!! و ولنتاین روز عشق همه مردمان جهان است و پس من بدان باور دارم و چه و چههای دیگر، این نوشتار در رویه آرام و دادمند، زیان و کینهای پنهان دارد، بگونهای سخن میگوید، که گویا باورمندان به جشنهای ایرانی و اسپندگان همه توان خود را برگرفتهاند و بر ولنتاین میتازند و یا میگویند ولنتاین چه است و چهها؛ و ایشان در برگزاری و یا دوست داشتن آن در فشار و ترس ها هستند.
از بنیان اندیشهی ایرانی ارج به همهی خواستههای درست و خوب است، و از آن میان شادی و مهرورزی در بالاترین پلکان جای دارد، ما میگوییم شما هرچه دوست دارید انجام دهید و ولنتاین را جشن بگیرید و شاد باشید و به هرکس که میدانید پیشکشها بدهید، اما اجازه ندارید بر فرهنگ ایرانی بتازید و یورش برید و با گسترش ناآگاهی، راستی را پنهان کنید، روی سخن ما این است که باید از میان «به» و «بهترترین»، بهترترین را گزینش نمود، کدام اندیشه پویا و هوشیار«بهترترین» را نادیده می گیرد و در پی «به» میرود؟ اگر هم هستند کسانی که چنین میکنند، آزادند و در اختیار ایشان است، ما اگر میگوییم بر ایرانی است که به داشتههای راستین و نیک خود ببالد و آن را پرورش دهد، فرنودهای بسیاری داریم که همگی را خِرد پذیرا است.
در همین نمونه باید گفت: کشاورزی یک زمین برای کاشتن دارد، و در برابر او دو بذر است، یکی ویژهی همین آب و هوا و زمین و بازمانده از برداشت سال پیش، و دیگری از سرزمینی دیگر که آب و هوایش و خاکش و چگونگیاش دگرگون است، اگر آن دهقان خردمند و کارآمد باشد، کدام بذر را میکارد؟
اگر شما خودتان آن کشاورز بودید چه میکردید؟ آیا بهراستی بذری را میکاشتید که شناختی از آن نداشته و برای سرزمینی با آب و هوای دیگر است؟ تنها زمانی چنین میکردید که شما کشاورزی تازه کار و یا ناکارآمد بوده باشید.
سخن این است که دو جشن با یک مایه در میان است، که هر دو مهرورزی، دوستی و عشق را پیام میدهند؛ تا اینجا نیک است و شایسته و بر همه است که راستی و شادی را بگسترانند و پرورش دهند، اما از میان این دو، دگرگونیهایی نیز است و شما باید همانند آن بذر یکی را در زمین اندیشهای خود بکارید و بپرورانید.
یکی از این دو، سه سده پیشینه دارد و آن دیگری سی سده
یکی پیدایش و فراخورش، از کشتن و مرگ است و آن دیگری زایش و زایندگی و باروری
یکی بن مایهاش، دوستی به یک تن است و آن دیگری مایهاش دوستی و ارجداری به چند تن، به مادر و همسر و زمینی که در آن زیست میکنیم
یکی از آن دو، کوششاش تنها پیشکشی دادن است و آن دیگری افزونبر پیشکش کمک و یاری و پروراندن
تا همینجا بسنده میکنیم، بهراستی که اگر خرد راهنمای شما باشد و با نگاهی باز گزینش کنید، کدام را برمیگزینید؟
هرچند در اندیشه ایرانی سفارش شده است، که همه شادیها و نیکیها و راستیها را برگزینید، اگر به ولنتاین باور دارید و«به» را بهجای «بهتر» برمیگزینید، این در اختیار شما است.
پس خِردورز باشید و بیمایه و بدون دانش سخن مگویید و نادانسته بر اسپندگان خُرده مگیرید، اگر اسپندگان دارای ویژگیهای برتر و با پیشینهای والاتر است، نشان از پرمایگیاش دارد و گلایهای بر دیگری نیست، و کوتاه سخن آنکه برای کسانی که میگویند پس چرا ولنتاین جهانی گشته است؟، باید گفت، بایسته است بازگردیم به اندیشها و کارکردهای خودمان، ما هوشمند بودیم و ماندیم و بهره نجستیم، آنها هوشیار بودند و بهرهها بردند؛ این از برای تنبلی و ناآگاهی و کم کاری ما است که اکنون «به» جایگزین «بهتر» شده است، چون همیشه خواستهای خود را از میان «بد» و «بدتر» جستوجو و گزینش کردیم.
و به گفتهی فردوسی بزرگ:
خرد رهنمای و خرد دلگشای
خرد دست گیرد به هر دو سرای
کسی کو خرد را ندارد ز پیش
دلش گردد از کردهی خویش ریش
هشیوار دیوانه خواند ورا
همان خویش بیگانه داند ورا
خرد چشم جان است چون بنگری
تو بی چشم، شادان جهان نسپری
*علیرضا صادقیامیری، سخنگو و هموند هیات رییسه شورای هماهنگی سازمانهای غیر دولتی میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری و دبیر انجمن جوانان سپید پارس
2 پاسخ
نوشتاری با دانایی و خردورزی و شادی آفرینی..!
خوراكيهايي كه بر سر سفره نوروز گذاشته ميشود در روز جمع شدن سفره خورده ميشوند و چيزي دور انداخته نميشود مگر سبزه كه به آب روان داده ميشود.